معماری با مصالحی از جنس دل

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من

[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]دلهره هایم تمامی ندارند
[/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]نفس هایم کوتاه شده اند
[/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]دست هایم میلرزند و قدم هایم کند تر[/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]

من پاهایم تحمل وزنم را ندارند من بی تابم برای گم کرده ام
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT][FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]نمیدانم در کدامین دیار آرامش را گم کردم
[/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]شاید آن چشم های آلوده آرامش را از من ربودند[/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]

هرچه که بود زندگی را سخت کرد
من به رهگذران جاده آرامش میگویم:
به همان لذت آرامش یک خواب لطیف سوگند
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
[/FONT][FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]من بی خبر مانده ام از نعمت ساده ی خویش…[/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]

هرکسی رحم در اندیشه ی خود دارد

با خبر سازد مرا از گم کرده ی خود…
[/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
من باران را، [/FONT][FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]گریه ی آسان را،[/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
دست مهربان را، [/FONT][FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]خوابی آرام را،[/FONT]​
[FONT=Verdana, Arial, Helvetica, sans-serif]
گم کرده ام …[/FONT]
 

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تکثیر شده ام در این شهر؟؟

یاقلب توست که مدام شعبه های جدید افتتاح میکنند؟
این روزها
جمعیتی مخاطب حرفهای عاشقانه ات شده اند..!!!

 

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بسلامتی اونی کهــــــ منــــــ

بخاطــــــر رفتــــــنش گریــــــــــــه کردمــــــ

رفتهــــ و واسهــــ دوســــــتاش تعریفــــــ کردهــــ

و کلـــــــــــ ـ ـی خندیــــــــــدن...

 

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
حالم از کلمه ی "عزیزم" و "عشقم" بهم میخوره.....
من رو همون "ببین" صدا کن....
حداقلش میدونم دروغ توش نیست...
 

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
می گویند: شاد بنویس!!
نوشته هایت درد دارند…!!
و من یاد مردی می افتم که با گیتارش!!
گوشه ی خیابان شاد میزد…!!
اما با چشمهای خیس!
 

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
هــرگــاه صـدای جـدیـدیـی سـلام مـی کنـد
تپــش قــلب مــی گیــرم!
مــن دیگــر کشـش خــدا حــافظــی نــدارم
مـــرا ببخـش
کــه جــوابــ ســلامــتــ را نــمی دهـــم...
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهر خاموشی...

شهر خاموشی...

قدم مي زنم شهر خاموشي رو !

قدم مي زنم اين فراموشي رو !

ورق خورده دفتر چه ي كوچه ها

من و تو ، تو و من ، رسيدن به ما ...

اگه شب ، شب سرد تكراريه

هنوز عطر دستاي تو جاريه

دل بي طپش ردت و از بره

نگاه كن من و تا كجا مي بره !

بتاب از تو پلك تر پنجره !

بخون از سكوت پس حنجره !

بيا تا نلرزه قدم هاي عشق !

نذار بشكنه مرد تنهاي عشق !

ببر شب رو از شهر دلواپسي !

بگو از كدوم كوچه سر مي رسي ؟

تو پيچ كدوم واژه پيدات كنم ؟

بگو تو كدوم خواب تماشات كنم ؟

 

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تازه پیدایش کرده بودم بی هیچ واسطه ای یادمه یه روز خسته و ناامید
از این انزوای
فکر و اندیشه و احساسم می رفتم تا در میان هیاهوی شهر خود را
گم
کنم او را
دیدم نگاهش در من اشوبی به پا کرد امیدوار شدم دنیا زیبا ورنگی
شد از
بیهودگی
نجات یافتم و من که خیلی وقت بود موقع تنهایی هیچ ننوشته بودم
ناخوداگاه دست
به قلم بردم و نوشتم تو داری مرا به یغمای نگاهت میبری اما حالا
فهمیدم
که تو......
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق ققنوسى من با تو مى مانم ، با تو تا سبزترین خاطره ها مى مانم


و تو را خواهم دید ، به بلندى ابد ، به بلندى همان قله ِ نیلین ِ صبور


من به هر روز ، به هر صبح ، پر و بالى به هواى شب بارانى شور در سراپرده عشق خواهم زد ،


تا در آن روز سپید متولد شود از ذره پاک ... متولد شود از روزن چشمان بلورین تنم





 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه شب خوابت چشامو بی خبر برد
به دنیایی از این جا ساده تر برد

به دنیای گل و نور وترانه
میون لحظه های عاشقانه

تو تنها دلخوشی،تنها امیدی
تو حرفی که نمی گفتم شنیدی

تو با من بودی و من بی تو افسوس
تو خورشیدی و من دنبال فانوس

تو رقص ماه و خورشید و ستاره
خودم رو با تو می دیدم دوباره

میون خواب و بیداری نشستم
هنوز هم پیش چشم های تو هستم
 

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
نمی نویسم …..
چون می دانم هیچ گاه نوشته هایم را نمی خوانی
حرف نمی زنم ….
چون می دانم هیچ گاه حرف هایم را نمی فهمی
نگاهت نمی کنم ……
چون تو اصلاً نگاهم را نمی بینی
صدایت نمی زنم …..
زیرا اشک های من برای تو بی فایده است
فقط می خندم ……
چون تو در هر صورت می گویی من دیوانه ام.
 

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دلشکسته ای کنار پنجره سیگار میکشید......
خسته بود .......
آنقدر خسته که یادش رفت بعد اخرین پک.....
سیگار را به پائین پرت کند........
نه خودش را....
 

abyss ocean

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سکوت اتاقم رادوستدارم....
وآنراحتی باصدای ترکیدن بغضم نخواهم شکست
بغضم رافروخواهدخورد اماسکوت را ادامه خواهم داد
تاریکی مطلق اتاقم رابا هیچ نوری ازبین نخواهم برد
حتی با برق نگاهم
چشمهایم رامدتهاست به روی همه چیزبست هام
چراکه تاریکی اتاقم کمرنگ نشود
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دانی از زندگی چه می خواهم
من تو باشم ، تو ، پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو ، بار دیگر تو
آنچه در من نهفته دریایی ست
کی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین توفانی
کاش یارای گفتنم باشد
بس که لبریزم از تو می خواهم
بروم در میان صحراها
سر بسایم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج دریاها
بس که لبریزم از تو می خواهم
چون غباری ز خود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام
به سبک سایه ی تو آویزم
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباس

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هستی ام...................

تو مرا می‌فهمی
من تو را می‌خواهم
و همین ساده‌ترین قصه یک انسان است
تو مرا می‌خوانی
من تو را ناب‌ترین شعر زمان می‌دانم
و تو هم می‌دانی
تا ابد در دل من می‌مانی
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
برای تگارم

کبوتر
قلبِ ســــــــاده‌ام سکوتم را... آوای درونم را می ستاید
...

سکوت من میعادگاه اندیشه های توست

مستمر و پرهیاهو...

مملو از قاصدک های عشق...

ترنم دلنواز باران... اعجازی شور انگیز از خود آسمان...

سپهر به سپهر در پی ات می آیم... رهایت نمی کنم...

داشتنت آرزوست... لیاقت می خواهد...

ومن جلد توام...

سهم ام آسمان بلند نیست ...

در قفس رنج اسیر شدم
...

روزگار پر و بالم را شکست...

اما کبوتر دلم باز هم روی بوم تو نشست...

مرا از خودت نران ... من اسیر نیستم...

همین که به آسمان دل ِتو دلخوش باشم
....

رهایی در چنگ من است...



نازنین فاطمه جمشیدی












  • Click here to view the original image of 800x600px.
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به همه خواهم گفت
به نسیمی که گذر خواهد کرد ،
به شهابی که درخشید به شب ،
به شب روشن پاک ،
به سپیدار بلند ،
به پرستو ،
که غمگین ترک کند لانه ی خویش ،
به همه خواهم گفت ،
به شرابی که به پیمانه تو می رقصد ،
و تو را مست کند شب همه شب ،
من به هر کوچه که تو می گذری ،
کوچه هایی که پر از خاطره است ...
به همه خواهم گفت:
که تو را دوست دارم ...........

 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمیخوام باور کنم که ندارمت.....

من تو رابه دلم قول داده ام, نگذاربدقول شوم…
 

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کنــارت هستند ؛ تا کـــی !؟
تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند …
از پیشــت میروند یک روز ؛ کدام روز ؟!
وقتی کســی جایت آمد …
دوستت دارند ؛ تا چه موقع !؟
تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند …
میگویــند : عاشــقت هســتند برای همیشه نه …
فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام بشود !
و این است بازی باهــم بودن … !
 

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
هـَمــه بـدهے هایـــَم را هــَم کـِـه صــآفــ کـُـنـم
بــه ” دل خــود ” مــدیـون مےمــآنم…
بــرای تمـام
“دلــم مےخواســـت” هاے
بے جواب مــانـده اش !!
 

fantastic.fati

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چشم هایم را می بندم
گوش هایم را می گیرم
زبانم را گاز می گیرم
وقتی حریف افکارم نمی شوم
چه درد ناک است فهمیدن
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
בلــتــــ تنـڪًـــ یڪـــ نفـــر ڪـــﮧ بــاشـــב!

تماґ تلـاشــتــــ را هــمـ ڪـــﮧ بڪـنـے تــا פֿــوش بڪًــذرב ؛

و لـפـظـﮧ اے فرامـوششـ ڪـنے ،

فـایـבه نــבارב ....

تــو בلتــــ تنـ ـڪًــ اســتـــ

בلتــــ بــراے همــاלּ یڪـــ نفــر تنــڪًـــ اســتـــ !

تـــا نیـــایــב ...

تــا نبـــاشـــב ....

هیــבֻـ בֻـیـــز "בرســتـــــ" نمــے شـــــوﬤ ...
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
این روزها

آب وهوای دلم آنقدر بارانی ست

که رخت های دلتنگیم را

فرصتی برای

خشک شدن نیست...
 

M@TI$A

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
همه گفتند: عشقت داره بهت خیانت می کنه
گفتم: می دونم
گفتن :این یعنی دوستت نداره...
گفتم :میدونم
گفتن :بدبخت یعنی یه روز میره و تو تنها می مونی
گفتم :میدونم
گفتن :پس چرا ولش نمیکنی؟!
گفتم: این تنها چیزیه که نمی دونم!!!

 
آخرین ویرایش:

senator007

عضو جدید
چنگ می‌زنم به خیالت!
مشتم را که باز میکنم غمگین‌تر می‌شوم
...
عطر دست‌هایت می پرد

کدام را نگه دارم؟
!
خیالت را؟
!
عطر دست هایت را؟
!
آن روزهای از دست رفته را؟
!
یا...؟
!
هیچکدام

من خواب و خیال نمیخواهم
!
خودت را کم دارم
!

یادت که نرفته؟

تو یک آغوش به من بدهکاری
...
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو مقصری، اگر من دیگر " منِ سابق " نیستمپـس

من را به "مـن" نبودن محکوم نکن !

من

همـانم که درگیـر عشقش بودی

یـادت نمی آید؟

من همانـم

حتی اگر این روزها بویِ بی تفاوتی بدهم ...
 
بالا