اشعار و نوشته هاي عاشقانه

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=courier new,courier,monospace]يـک خـلـوت مـقـدس . . . [/FONT][FONT=courier new,courier,monospace][/FONT][FONT=courier new,courier,monospace]تـو بـاشـي يـک بـغـل شـعـر و نـبـض صـدات[/FONT][FONT=courier new,courier,monospace]
[/FONT][FONT=courier new,courier,monospace]تـو بـاشـي و مـن مـسـت از بـوسـه هـات . . .[/FONT]



 

marzi2011

عضو جدید
شکــــستن دلــ♥ــ مانـند شــکستن دنــده اســت

از بیــرون هــمه چـیز روبــرآه اسـت

امــآ هــر نــفس

درد اســت کـه میـکشی!
 

marzi2011

عضو جدید
ایــטּ چـرنـבیـاتــے کـہ مــینویــســم و کــسـے نــمیــخــوانـבشاטּ…

هــمـہ شــان بــرای روز مــباבاســت !!!!

وقــتـے بــیایــے اینــها را میگــذارم جــلــویــت….

تــا بــבانــے کـہ چــہ میگــذشت،

وقــتـے نــبوבے !!!!

تــا بــبیــنــے چــہ بـــے بهــانـہ، تــو را مــرور مــیکرבم….
 

marzi2011

عضو جدید
بعضی وقتا دلت میخوادیکی از پشت چشماتو بگیره و بگه اگه گفتی من کیه ام؟

توام دستاتو بزاری رو دستاش و بگی:

"هر کسی هستی بمون،خیلی تنهام..."
 

marzi2011

عضو جدید
دختر :شنیدم داری ازدواج می کنی .. مبارکه.. خوشحال شدم شنیدم..
پسر :مرسی..انشااله قسمت شما..
دختر:می تونم برای آخرین بار یه چیزی ازت بخوام؟
پسر:چی می خوای؟
دختر:اگه یه روز صاحب یه دختر شدی می شه اسم منو بذاری روش؟
پسر:چرا؟می خوای هر موقع که نگاش می کنم ..صداش می کنم درد بکشم؟؟
دختر:نه..آخه دخترا عاشق باباهاشون می شن..می خوام بفهمی چقدر عاشقت بودم ♥
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سکوت را میشود
کاوید
در میان
واژه های
یخ کرده
دخترکی که
دیگر
نه
لبخند میزند
و نه
میگذارد
بغضش
بترکد
تنها
در سکوت
به اسمان خیره نگاه میکند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دختر
چقدر دوستم داری
پسر
انقدر که فکرش را نمیتوانی بکنی
دختر
تا کی دوستم داری
پسر
تا همیشه تا ابد
دختر
همیشه اغوش مرا مخواهی یا یه وقت دیگری را
پسر
همیشه اغوش تو را
دختر روزی
به دیدن یکی از اقوامش رفت
ولی وقتی
برگشت
دید
پسر
چه ساده
رفت و رهایش کرد
و چه ساده در اغوش دیگری
نفس نفس میزند
ارام
چشمانش را بست
و دور شد
تا پسر اشکهایش را نبیند
اخر روزی پسر میگفت
اشکهایت
مرا نابود میکند
اما
میدانست
نه اشکهایش دیگر برایش اهمیتی ندارد
 

MisyoMasoud

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
باز هم میخواهمت ( شعر عاشقانه )
بیهوده میگردم به دنبالت،
وقتی نیستی ، بیهوده نشسته ام چشم به راهت
شاید وقت این است که حسرت گذشته های شیرین با تو بودن را بخورم
تنها بمانم و کوله باری از غم را بر دوش بکشم
دیروز گذشت و پیش خود گفتم فردا در راه است ، فردا آمد و دیدم هنوز دلم چشم به راه است ، مدتی گذشت و هنوز هم در حسرت دیروزم ، چه فایده دارد وقتی روز به روز از غم عشقت میسوزم؟
پیش خود میگویم شاید فردا بیایی ،شاید هنوز هم مرا بخواهی !
تقصیر دلم بود نه چشمانم ، این قصه که تمام شد، باز هم اگر بخواهی میمانم
نشستم به انتظار غروب تا یک دل سیر گریه کنم ، شاید کمی آرام شوم ، غروب آمد و بغض سد راه اشکهایم ، شب شد و هنوز نشکسته شیشه غمهایم،
این حال و روز من است ، نیستی که ببینی این روزهای بی تو بودن است
تمام هستی ام تویی ،از لحظه ای که نیستی ، انگار که من نیز نیستم ، انگار مدتی را با عشق زندگی کردم و بعد از تو ،مال این دنیا نیستم !
از آغاز نیز اهل دیار تنهایی بوده ام ، تو رهگذری بودی و من با تو مدتی آشنا بوده ام
از کجا میدانستم اهل دل نیستی ، عشق را نمیشناسی و با من یکی نیستی ، از کجا میدانستم که تنها میشوم ، من بیچاره باز هم بازیچه دست غمها میشوم !
بیهوده میگردم به دنبالت ، با وجود تمام بی محبتی هایت ، باز هم میخواهمت….
منبع:daftareshghe.com
 

بوکانی

کاربر فعال
خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود
صبح بلند شی ببینی که دیگه دوستش نداری
خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی
بی وفا شه اونی که جونتو واسش گذاشتی
خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه
هوسش وقتی تموم شد بره و پیشت نمونه
خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شه
تازه فردای همون روز از دوست عاشقش با خبر شه
خیلی سخته توی پاییزبا کسی آشنا شی
اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی
خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه
بعد به اون بگی که چشمات نمی خواد اونو ببینه
خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلایی
کاش مجازات بدی داشت توی قانون بی وفایی
خیلی سخته واسه اون بشکنه یه روز غرورت
ولی اون نخواد بمونه همیشه سنگ صبورت
خیلی سخته اون که دیروز تو واسش یه رویا بودی
از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی
 

بوکانی

کاربر فعال
اگه دلم تنگ ميشه خيلي برات منو ببخش
اگه نگام گُم ميشه تو شهر چشات منو ببخش
منو ببخش اكه شبا همش ستاره ميچينم
اگه همش پيش همه بهت ميگم دوست دارم
منو ببخش اگه برات سبد سبد گل مي چينم
منو ببخش اگه شبا فقط تورو خواب مي بينم
منو ببخش اگه تو رو ميسپارمت دست خدا
اگه پيش غريبه ها به جاي تو ميگم شما
منو ببخش اگه واسه چشماي تو خيلي كمم
تو فرشته يي و من خيلي باشم يه آدمم
منو ببخش اگه فقط ميخوام بشي مال خودم
منو ببخش اكه كمم ولي زيادي عاشقت شدم
منو ببخش اگه برات ميميرم و زنده ميشم
منو ببخش اگه با ديوونگيام پيش تو شرمنده ميشم
منو ببخش من نميخوام تو رو به ماه نشون بدم
نشونيتو نه به شبو نه دست آسمون بدم
اگه دوست دارم خيلي زياد منو ببخش
اگه تويي اون كه فقط دلم ميخواد منو ببخش
 

بوکانی

کاربر فعال
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گفتمش دل می خری پرسید چند؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] گفتمش دل مال تو تنها بخند..[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خنده کرد ودل ز دستانم ربود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] تا به خود باز اومدم او رفته بود[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دل ز دستش روی خاک افتاده بود[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] جای پایش روی دل مانده بود[/FONT]​
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
خیلی سخت
بود
وقتی بیوفایی میکرد
هیچ نمیگفتم
لبخند میزذم
تا نفهمد
میدانم
چه
بی وفایی هست
خیلی سخته
با کسی باشی
که تنها بخاطر هوسش کنارت باشه
و تا میتونه تظاهر کنه
دوستت داره
عشق
بازیچه ای بود
دست
تو کودک
بازیگوش
اما
عشق
برای
من
مقدس بود
که
این را
هرگز نخواهی
فهمید
 

بوکانی

کاربر فعال
دیشب از دلتنگیت بغضی گلویم را شکست
گریه ای شد بر فراز آرزوهایم نشست
من نگاهت را کشیدم روی تاریخ غزل
تا بماند یادی از روزی که بر قلبم نشست . . .
 

bahar_cve

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
به من “عشق ” تعارف نکنید ،
همین چند وقت پیش ” گُول ” خوردم . . .
سیرم !
 

bahar_cve

کاربر فعال تالار هنر ,
کاربر ممتاز
کـــاش خـــوابــــت کـــمـــی مــــــــَــرا مــی دیـد ...
 

DONYA16822

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهریار

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا؟
بى وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا؟

نوش دارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل این زودتر مى خواستی, حالا چرا؟

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توأم, فردا چرا؟

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا؟

ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
این قدر با بخت خواب آلود لالا چرا؟

آسمان چون شمع مشتاقان پریشان می‌کند
در شگفتم من نمى پاشد زهم دنیا چرا؟

شهریارا بی حبیب خود نمى کردی سفر
این سفر راه قیامت مى روی تنها چرا؟




 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
عشق را
تعارف کردی
به هر که
که بیشتر
حاضر بود
خود فروشی کند
نمیدانی
عشق
معامله خود فروشی نیست
معامله
هست که
هر کسی نمیتواند
ان را به انجام برساند
 

بوکانی

کاربر فعال
اي گل تازه كه بويي ز وفا نيست تورا
التفاطي به اسران بلا نيست تورا
ما اسير غمو اصلا غم ما نيست تورا
با اسير غم خود رحم چرا نيست تو را
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
در اسرات به سر نمیبرد عشق
در ازادگی بسر میبرد
انانی که
عشق را
اسارت دستان خویش میکنند
هرگز عاشق
نیستند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه لذتی
داره
وقتی
عاشقانه
نامت را کسی صدا بزند
ارام
در اغوشت بگیرد
و بگوید
تو تمام
هستیش هستی
و همیشه کنارت میماند
 

fahimeh89

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]کاش می فهمیدی[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif] برای این که تنهایم تو را نمیخواهم؛[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]برعکس …[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]برای این که میخواهمت ؛ [/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif]تنهایم[/FONT][FONT=arial, helvetica, sans-serif] [/FONT]…!!!

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
چه شوقی
در چشمانم بود
لحظات دیدارمان
و چه بی فروغ بود نگاهت
وقتی مرا میدیدی
چه ذوق زده میشدم
وقتی دستانم را میگرفتی
چه بی حوصله دستانت را از دستانم
جدا میکردی
و چه
لذتی داشت
وقتی میگفتم
عزیز دلم دوستت دارم
و چه با بی ذوقی
تنها میگفتی
مرسی
 

MaC_MaC

عضو جدید
روی هر شانه سری وقت وداع میگرید
سر من وقت وداع گوشه ی دیوار گریست.....

......................................................................................

حواسم را
هرکجا پرت میکنم
باز
کنار تو می افتد....
.........................................

باز
خیال تو مرا برداشت
کجا برد؟!
نمیدانم....
 

Similar threads

بالا