خوب اهلش نبودم که نمیدونستم باید چیکار کنم
اولین بار که رفتم سمتش تمامه بدنم میلرزید
اصلا نمیدونستم باید چی بگم
تا گفتم سلام
خودمم یادم رفت چی باید بعدش بگم
فکر کردم باید بهش نشون بدم که دوسش دارم
وقتی اون خانوم اصلا منو ندیده که نمیتونستم یهو برم جلوش
من بعد 3 ماه که توی مسیرش بودم و نگاهش بهم خوب شده بود و بهم توجه کرد رفتم جلو که بدونه من همونم که همیشه تو مسیرشم
فکر میکردم بمونه و حرفامو گوش بده اما نموند
من احساساتی هستم اما انتخابم احساسی نبوده
اینایی که میگم برای من خیلی مهمه و دوستان حق دارن که قبول نکنن(اما نباید خنده دار فرض کنن)
پاک و نجیبه
وقتی توی مسیره خیلی ساده و سنگین راه میره و رفتار میکنه
اهل شیطنت بعضی سبک بازیا نیست
هم سطحیم
تویه محله ایم و وضع مالیشونم مثه خودمون متوسطه
خونوادش مثه خونواده ی خودم ساده و خوبن
معتقده
هم از سرو لباسش مشخصه هم رفتارش
نمازمیخونه
خیلیها این کارو نمیکنن
رفتار اخلاق و برخوردش یه جوریه که مطمینم میتونه همسر خوبی برام باشه و دختری هم که تربیت میکنه مثه خودش میشه
اهل آرایش زیاده از حد نیست
دوستای عزیزم آدما متفاوتن
پس عقایدو سلیقه هاشونم متفاوته
اینا برای من مهمه و خیلی چیزای دیگه
با این خصوصیاتی که تو میگی من همین الان میتونم 3000 تا دختر بهت معرفی کنم واسه ازدواج.پس هیییییچوقت فکر نکن اگه این نشد بدبخت میشی و مثه این گیرت نمیاد!!!!
اصن کلا من با عشق مخالفم.به حرفام میرسی خودت الان بدنت داغه حرفای من تو کله ت نمیره!!!
ببین چی بهت میگم.دختر نباید از احساس پسر با خبر بشه تا قبل از وقتی که دیگه قطعی بشه.
خودتو کنترل کن.دنبالش نرو.یه مدتی تنهاش بزار به حال خودش بعد یه روز با خودت تصمیمتو بگیر برو باهاش حرف بزن(گرچه من همینم اشتباه میدونم چون تو هنوز استقلال نداری!!!)
میخوای بهت بگم جوابش چیه؟؟؟
اگه از تو بدش بیاد که سریعن میگه نه!!!میگه من نمیتونم به شما حتی فکر کنم!!!
ولی اگه از تو بدش نیاد مثلا میگه با پدرم صحبت کنین بعد تو میخوای بری به پدرش چی بگی؟؟؟
اصن فک کن بهت میگه منم تورو دوس دارم و بهت بله میگه بعدش میخوای چه کنی؟؟؟میخوای بهش بگی حالا 3 سال صبر کن تا من برم خودمو جمو جور کنم و برگردم!!!؟؟؟؟
خوب به حرفام فک کن....