معماری با مصالحی از جنس دل

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی...
گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ...
گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات...
گاهی دلت نمی خواهد دیروز را به یاد بیاوری انگیزه ای برای فردا نداری و حال هم که...
گاهی فقط دلت میخواهد زانو هایت را تنگ در آغوش بگیری و گوشه ای گوشه ترین گوشه ای...! که می شناسی بنشینی و"فقط" نگاه کنی...
گاهی چقدر دلت برای یک خیال راحت تنگ می شود...
گاهی دلگیری...شاید از خودت.
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
کاش...

کاش...

کاش وقت زندگی فرصت دهد...................گاهی از پروانه‌ها یادی کنیم

کاش بخشی از زمان خویش را..............وقف قسمت کردن شادی کنیم

کاش وقتی آسمان بارانی است.............. از زلال چشم‌هایش تر شویم

کاش دلتنگ شقایق‌ها شویم................. به نگاه سُرخشان عادت کنیم

کاش شب وقتی که تنها می‌شویم............ با خدای یاس‌ها خلوت کنیم

کاش گاهی در مسیر زندگی ..................باری از دوش نگاهی کم کنیم

فاصله‌های میان خویش را....................... با خطوط دوستی مبهم کنیم

کاش مثل آب، مثل چشمه‌ سار...................... گونه نیلوفری را تر کنیم

ما همه روزی از اینجا می‌رویم..................... کاش این پرواز را باور کنیم

کاش با حرفی که چندان سبز نیست......... قلب‌های نقره‌ای را نشکنیم

کاش هر شب با دو جرعه نور ماه ...........چشم‌های خفته را رنگی زنیم

کاش بین ساکنان شهر عشق..................... ردپای خویش را پیدا کنیم

کاش رسم دوستی را ساده‌تر.................... مهربان‌تر، آسمانی‌تر کنیم

کاش اشکی قلبمان را بشکند................ با نگاه خسته‌ای ویران شویم

کاش وقتی آرزویی می‌کنیم ................... از دل شفافمان هم رد شود

مرغ آمین هم از آنجا بگذرد ...................... حرف‌های قلبمان را بشنود
:gol:

مریم حیدر زاده...
 

madar2

عضو جدید
دیرگاهی ست که تنهاشده ام
قصه غربت صحراشده ام
وسعت دردفقط سهم من است
بازهم قسمت غم ها شده ام
دگرآیینه زمن بی خبراست
که اسیرشب یلداشده ام
من که بی تاب شقایق بودم
همدم سردی یخ ها شد ه ام
کاش چشمان مراخاک کنید
تانبینم که چه تنهاشده ام....

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند ،
می گویندحساسیت فصلی است ،
آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم .






 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


به رســم شهر،دلتنــگم نگــــاهم را زیــارت كن،

نگـــاه پـــر نیــازم را به چشـــمانـــت تـــو دعـــوت كــن،

تــو میـــگفتـــی اگــر رفتــم حــــلام كــن غمـــی دارم...

بــرو بــاشـــد ولــــی مــن هـــم خـــدا وعــالـــــمی دارم...

وْْْْْلـــــی شبـــها اگـــر دیـــدی بــد آهنـــگ اســت...

بــدان من گریـــه می كـــردم...

از ایـــن دنیــا دلـــم تنــــگ اســــت

من از دنیـــا گلـــــه دارم...






 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نقــّـــــــــاشِ خــــوبی نــــبودم…

اما

ایـــــــــــــن روزها…

به لطـــــــــــفِ تــــــــــو…

انـــتظــــــار را دیـــــــــــدنی میکـــــِـــــــشـَـم….!





 

hassan2010

عضو جدید
کاربر ممتاز

انصاف نیست …

دنیا آنقدر کوچک باشد که آدم های تکراری را روزی هزار بار ببینی …

و آنقدر بزرگ باشد …

که نتوانی آن کس را که دلت میخواهد حتی یک بار ببینی …
 

hassan2010

عضو جدید
کاربر ممتاز

همیشه در سختی ها به خودم می گفتم

” این نیز بگذرد ..”

هنوز هم می گویم ..

اما حال می دانم آنچه می گذرد عمرِ من است ، نه سختی ها
 

hassan2010

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی سرفه ام میگیرد همه با لیوانی آب به سراغم می آیند...

اما وقتی دلم میگیرد.. بیخیال بگذریم...
 

hassan2010

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]آهای سهراب !![/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]قایق دیگر جوابگو نیست …[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]کشتی باید ساخت …[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اینجا مثل من تنها زیاد است !![/FONT]
 

hassan2010

عضو جدید
کاربر ممتاز
دیگر قایق نمیسازم…
پشت دریاها هر خبری که میخواهد باشد باشد….
وقتی از تو خبری نیست….
قایق میخواهم چه کار….؟
 

hassan2010

عضو جدید
کاربر ممتاز
اونی که واقعا دوست داشته بـاشه ..
شاید اذیتت کنه..
ولی هیچ وقت عذابت نـمیده..
شاید چند روزی هم حالتو نپرسه ..
ولی همه حـواسش پـیشِ تـوئه..
شاید بـاهات قـهر کنه ..
ولی هیچ وقت راحت ازت دل نمی کنه !!!
 

hassan2010

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولش شیرینه
اولش عشق سرزده میاد تو دلت
اما...
اخرش تلخ
آخرش تموم هستی ات رو ازت میگیره تا از دلت دست برداره
 

hassan2010

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ، ﻭﻗﺘﯽ ﻣﺮﯾﺾﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ
ﻭﻓﺘﯽ ﺁﻗﺎ ﺩﮐﺘﺮﻩ ، ﻣﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ …
ﺑﮕﻮ ﮐﺠﺎﺕ ﺩﺭﺩ ﺩﺍﺭﯼ؟ ﭼﺘﻪ
ﺯﻝ ﻣﯽ ﺯﺩﯾﻢ ﺑﻪ ﻣﺎﻣﺎﻧﻤﻮﻥ؟ !!
ﯾﺎﺩﺗﻮﻧﻪ …
ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯽ ﺷﺪﯾﻢ ﺗﺎ ﺍﻭﻥ ﺑﮕﻪ ﻣﺮﯾﻀﯽ ﻣﻮﻥ ﭼﯿﻪ؟؟ …
ﻭ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﯽ ﺳﭙﺮﺩﯾﻢ؟ …
ﭼﻮﻥ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﯿﻢ ﻣﺎﺩﺭﻣﻮﻥ، ﻫﻤﻮﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﺭﻭ ﺩﺍﺭﻩ
ﮐﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﯾﻢ …
ﺣﺘﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﻣﻮﻥ ﺑﯿﺸﺘﺮ ، ﺩﺭﺩﻣﻮﻥ ﺭﻭ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ …
ﺣﺎﻻ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻡ ﺑﮕﻢ ﺍﻭﻥ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺭﻭ ﯾﺎﺩﺕ ﻣﯿﺎﺩ؟
ﺧﺐ ، ﺗﻮ ﺟﻮوﻥ ﺷﺪﯼ ، ﺍﻭﻥ ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻩ !!!

ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﺎﺷﻪ ﺑﻬﺶ …
ﺣﺎﻻ ﻭﻗﺘﺸﻪ ، ﺗﻮﺍﻡ ﻣﺜﻞ ﺑﭽﮕﯽ ﻫﺎﺕ ﺍﮔﻪ ﺍﻭﻥ ﻣﺮﯾﺾ ﺷﺪ …
ﺣﺴﺶ ﮐﻨﯽ!!!
ﺣﺎﻻ ﺍﻭﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﯿﺎﺯ ﺩﺍﺭﻩ ، ﺣﺘﯽ ﺍﮔﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﻧﺰﻧﻪ …
ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ !!!
ﺣﻮﺍﺳﺖ ﺑﻬﺶ ﺑﺎﺷﻪ …
 

self.f_t_m990

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
دلم گرفته ای دوست، هوای گریه با من
گر از قفس گریزم کجا روم، کجا من؟

کجا روم که راهی به گلشنی ندانم
که دیده برگشودم به کنج تنگنا من

نه بسته‌ام به کس دل، نه بسته کس به من دل
چو تخته‌پاره بر موج، رها، رها، رها من

ز من هر آنکه او دور ، چو دل به سینه نزدیک
به من هر آن که نزدیک، ازو جدا، جدا من!

نه چشم دل به سویی، نه باده در سبویی
که تر کنم گلویی به یاد آشنا من

ز بودنم چه افزود؟ نبودنم چه کاهد؟
که گویدم به پاسخ که زنده‌ام چرا من؟

ستاره‌ها نهفتم در آسمان ابری
دلم گرفته ای دوست ، هوای گریه با من

 

یاربانو

عضو جدید
تو قله خیالی و تفسیر تو محال

بخت منی که خوابی و تعبیر تو محال

ای همچو شعر حافظ و تفسیر مثنوی

شرح تو غیر ممکن و تفسیر تو محال

عنقای بی نشانی و سیمرغ کوه قاف

تفسیر رمز و راز اساطیر تو محال

بیچاره ی دچار تو را چاره جز تو چیست؟

چون مرگ ناگزیری و تدبیر تو محال

ای شعر ای سرنوشت من

تقدیر من غم تو و تغییر تو محال...
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
امـشبـ هـیچـی نـمے خـوآهـم !

نـه آغـوشـتـ رآ

نـه نـوازش عـآشقـآنـه اتـ رآ

نـه بـوسـه هـآے شـیریـنتـ...

فقـطـ بـیـآ

مےخـوآهـم تـآ سحـر بـه چشـمـآن زیبــــایتـ خیـره بـمــآنـم

هـمیـن کـآفـی استـ

بـرآے آرامـش قلبـــ بــی قـرآرم

تـو فقـط بـیــآ . .
.





 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


روی دیوار
روی سایه ایـــــ که به جا مانده از تو
چشــــم می کشم و دهانی که بخندد
به این همه تنهایی و انتـــظار ...
این خانه بعد از تو فقـــــط دیوار استـــــ
و تکه ذغالی که خطــــ می کشد
نیامدنتـــــــــ را ...

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به ديدارم بيا هرشب

در اين تنهايي نمناک و باراني

به ديدارم بيا هرشب

در اين تنهايي تنها و تاريک غمي مانند

دلم تنگ است...

صدايم کن...

که زير سر پوش سياهي ها دلم تنگ است!

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیگر همه نقطه ضعفم را فهمیدند...

از من که چیزی که میخواهند جان تورا قسم میخورند...

 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دیروز آرزو داشتم دست اتفاق را بگیرم

تا نیوفتد...
اما امروز؛
فهمیدم اتفاق هم که بیوفتد
دنیا باز به کار خود ادامه میدهد، حتی
اگر من نباشم!


متاسفم

 
بالا