معماری با مصالحی از جنس دل

ruhina

عضو جدید
زرد است که لبریز حقایق شده است تلخ است که با درد موافق شده است عاشق نشدی وگرنه میفهمیدی .پاییز بهاریست که عاشق شده است...
 

nedashiva

کاربر بیش فعال
هـــــــر نفـــس ،

درد اســـت که میکشـــم !!!

ای کــاش یا بـــــــــــودی ،

یـــــا اصـــلا نبودی !!!

ایـــــن که هســـتی

و کنــــارم نیســــتی ...

دیـــــــــوانه ام میکنــــــــــد . . . .
 

203_fariba

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزگارا:
تو اگر سخت به من میگیری،
با خبر باش که پژمردن من آسان نیست،
گرچه دلگیرتر از دیروزم،
گر چه فردای غم انگیز مرا میخواند،
لیک باور دارم دلخوشیها کم نیست
زندگی باید کرد...!
 

corpse bride

عضو جدید
کاربر ممتاز

دعا می کنم که هیچگاه چشمهای زیبای تو را
در انحصار قطره های اشک نبینم
دعا می کنم که لبانت را فقط در غنچه های لبخند ببینم
دعا می کنم دستانت که وسعت آسمان و پاکی دریا و بوی بهار را دارد
همیشه از حرارت عشق گرم باشد

من برایت دعا می کنم که گل های وجود نازنینت هیچگاه پژمرده نشوند
برای شاپرک های باغچه ی خانه ات دعا می کنم
که بال هایشان هرگز محتاج مرهم نباشند
من برای خورشید آسمان زندگیت دعا می کنم که هیچگاه غروب نکند
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی
در سکوت تماشا میکنم
به بلندترین
کوه
نمیدانم
چرا
گاهی دلم میخواهد
تمام غمها و دردهایم
را فقط با همین کوه تقسیم کنم
و او مرا محکم نگه دارد
تا زمین نخورم
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
میان عشق وزیبایی ترا من دوست می دارم


اگر دریای دل آبی ست تویی فانوس زیبایش
اگر آیینه یک دنیاست تویی معنای دنیایش

***
تو یعنی یک شقایق را به یک پروانه بخشیدن
تویعنی از سحر تا شب به زیبایی درخشیدن


***
تویعنی یک کبوتر را زتنهایی رها کردن
خدای آسمان ها را به آرامی صدا کردن
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
معنی عشق!

دختر ۵ ساله‌ای از برادرش پرسید :
معنی عشق چیست ؟؟
برادرش جواب داد : عشق یعنی تو هر روز شكلات من را ، از كوله پشتی مدرسه‌ام بر میداری ، و من هر روز بازهم شكلاتم را همانجا میگذارم
.....
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
پنج وارونه چه معنا دارد ؟!
خواهر کوچکم از من پرسید
من به او خندیدم
کمی آزرده و حیرت زده گفت
روی دیوار و درختان دیدم
باز هم خندیدم
گفت دیروز خودم دیدم
مهران پسر همسایه پنج وارونه به مینو میداد
آنقَدَر خنده برم داشت که طفلک ترسید
بغلش کردم و بوسیدم و با خود گفتم
بعدها وقتی غم سقف کوتاه دلت را خم کرد
بی گمان می فهمی
- پنج وارونه چه معنا دارد
.....:heart:
 

مینا ملوسک

عضو جدید
وقتی که دیگر نبود​

من به بودنش نیازمند شدم
وقتی که دیگر رفت
من به انتظار آمدنش نشستم
وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست بدارد
من او را دوست داشتم
وقتی که او تمام کرد
من شروع کردم
وقتی که او تمام شد
من آغاز کردم
چه سخت است تنها متولد شدن
مثل تنها زندگی کردن است..​
 

مینا ملوسک

عضو جدید
هميشه اين گونه بوده است :​


کسي را که خيلي دوست داري زود از دست مي دهي پيش از آنکه خوب نگاهش کني. پيش از آنکه
 ​
تمام حرفهايت را به او بگويي ، پيش از آنکه همه لبخندهايت را به او نشان بدهي مثل پروانه اي
 ​
زيبا بال
 ​
ميگيرد و دور مي شود ، فکر مي کردي ميتواني تا آخرين روزي که زمين به دور خود مي چرخد و خورشيد
 ​
از پشت کو ه ها سرک مي کشد در کنارش باشي .

هميشه اين گونه بوده است :

کسي که از ديدنش سير نشده اي زود از دنياي تو ميرود ، وقتي به خودت مي آيي که حتي ردي از او در خيابان نيست فکر مي کردي ميتواني با او به همه باغها سر بزني ، هنوز روزهاي زيادي بايد با او به
 ​
تماشاي موجها مي رفتي ، هنوز ساعتهاي صميمانه اي بايد با او اشک مي ريختي


هميشه اين گونه بوده است :

وقتي از هر روزي بيشتر به او نياز داري ، وقتي هنوز پيراهن خوشبختي را کا ملا بر تن نکرده اي ، وقتي
هنوز ترانه هاي عاشقي را تا آخر با او نخوانده اي نا با ورانه او را در کنارت نمي بيني ، فکر مي کردي دست در دست او خنده کنان به آن سوي نرده هاي آسمان خواهي رفت تا دامنت را از بوسه و​
 ​
نور پرکند .


هميشه اين گونه بوده است :

او که ميرود ، او که براي هميشه مي رود آنقدر تنها مي شوي که نام روزها را فراموش ميکني ، از عقربه
 ​
هاي ساعت ميگريزي و هيچ فرشته اي به خوابت نمي آيد

راستي اگر هنوز او نرفته ؛ اگر هنوز باد همه شمعهايت را خاموش نکرده ؛ اگر هنوز مي تواني 
برايش يک گل بفرستي و غزلي از حافظ بخواني پس قدر تک تک نفسهايش را بدان
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرار در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویشتن جز گردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر ؟ ای یاقوت بی قیمت !
که غیر از مرگ گردنبند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی ست یا من چشم و دل سیرم ؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
. عشق یعنی پاک ماندن در فساد
آب ماندن در مسیر انجماد
در حقیقت عشق یعنی
سادگی در کمال برتری ، افتادگی
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
کلبه ای می سازم ....

کلبه ای می سازم
پشت تنهایی شب
زیر این سقف سیاه
که به زیبایی دل تنهای تو باشد
پنجره هایش از عشق
سقفش از عطر بهار
رنگ دیوار اتاقش گل یاس
عکس لبخند تو را می کوبم
روی ایوان حیاط
تا که هر صبح اقاقی ها را
از تو سرشار کنم
همه ی دلخوشی ام بودن توست
وچراغ شب تنهایی من
نور چشمان تو است
کاشکی در سبد احساسم
شاخه ای مریم بود
عطر آن را با عشق
توشه راه گل قاصدکی می کردم
که به تنهایی تو سربزند
تو به من نزدیکی
و خودت می دانی
شبنم یخ زده چشمانم
در زمستان سکوت
گرمی دست تو را می طلبید
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در دور گرد احساس و اندیشه
به کدامین جهت در شتابی
بیا که سکوت و تکرار را بشکنیم
و دوباره را در مدار نو آغاز کنیم
چرخه اجباری رها کرده
چرخشی دیگر آغاز کنیم

 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
غربت آن نیست که تنها باشی ،
فارغ از فتنه ی فردا باشی
غربت آن است که چون قطره ی آب ،
در پی دریا باشی
غربت آن است که مثل من و دل ،
در میان همه کس یکه و تنها باشی ...
:gol::gol::gol::heart:
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
و به من خندیدی و نمی دانستی من به چه دلهره از باغچه ی همسایه سیب را دزدیدم
باغبان از پی من تیز دوید ، سیب را دست تو دید
غضب آلود به من کرد نگاه ، سیب دندان زده از دست تو افتاد به خاک
و تو رفتی و هنوز، سالهاست که در گوش من آرام، آرام
خش خش گام تو تکرارکنان می دهد آزارم
و من اندیشه کنان غرق این پندارم :
که چرا خانه ی کوچک ما سیب نداشت
 

f.farhanian

عضو جدید
رسم زمانه این است
میایند عادتت میدهند
یا
چنان می کنند که گمان ببری دوستت درند
و هر روز در عشقشان فرو روی و بعد میروند.
رسم من این نیست!
نه بیهوده میمانم که به من عادت کنند!
نه چنان می کنم که گمان ببرند
که دوستشان دارم!
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من به دنبال دل آویزترین شعر جهان میگشتم
"دوستت دارم" را من دلاویزترین شعر جهان یافته ام

تو هم ای خوب من این جمله به تکرار بگو
نه به یک بار و به ده بار ، به صد بار بگو

"دوستت دارم" را بسیار با من بگو
"دوستم داری؟" را بسیار از من بپرس:gol:
 

mohammad azizi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دوستت دارم.................

دوستت دارم.................

به چشمان مهربان تو مینویسم

حکایت بی انتهای عشق را

تا بدانی که محبت وعشق را

در چشمان تو آموختم و با تو آغاز کردم

تقدیم به کسی که دوستش دارم


 
آخرین ویرایش:

f.farhanian

عضو جدید
مهربانی را اگر قسمت کنیم...
من یقین دارم به ما هم میرسد
ادمی گر ایستد بر بام عشق....
دستهایش تا خدا هم میرسد
:smile:
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
اگر قرار به رفتن
باید رفت
اگر قرار به
موندن
باید بگی تا بمونم
ولی وقتی
نه حرفی
نه صدای
این تنها
یه نشونه
داره
میخوای برم
و تنهات بشم
پس به تنهایی خودم
با غروور نگاه میکنم
تا بعد از این
هر کسی واردش نکنم
تا تنهایم پر بشه
از یادش و وقتی میبینم
او با دیگری شاد تنها
لبخند تلخ بزنم
 

نادین

عضو جدید
کاربر ممتاز
بازی روزگار را نمی فهمم!
من تو را دوست می دارم… تو دیگری را… دیگری مرا… و همه ما تنهاییم!
داستان غم انگیز زندگی این نیست که انسانها فنا می شوند، این است که آنان از دوست داشتن باز می مانند.
همیشه هر چیزی را که دوست داریم به دست نمی آوریم،
پس بیاییم آنچه را که به دست می آوریم دوست بداریم.
 
بالا