درد دلی با صاحب الزمان(حضرت مهدی عج)

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار


شادي از تقويمم بي تورفت وبرنگشت .... انتظارت منوكشت توي سالي كه گذشت


الهم صلی علی محمد وآله محمد وعجل فرجهم



..................



من مهدیم، در دست تیغ انتقامم**مادر به قبر مخفیت بادا سلامم


ای قلب مجروحم کباب از غربت تو**باریده اشکم قرن ها بر تربت تو


شب تا سحرها سوختم از سوز داغت**بودم چراغ قبر بی شمع و چراغت


عمری برایت گریه همچون ابر کردم**هم سوختم هم ساختم هم صبر کردم


دیروز رو گرداند امّت یکسر از تو **امروز باشد مهدی ات تنهاتر از تو


مادر دلم خون است از بندم رها کن**دستی برآور بر ظهور من دعا کن


یا با ظهورم انتقامت را بگیرم**یا در کنار قبر پنهانت بمیرم
.
.
.
.
.
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یارب آن یوسف گمگشته به من باز رسان
تاطرب خانه کنی بیت حزن باز رسان
ای خدایی که به یعقوب رساندی یوسف
این زمان یوسف من نیز به من باز رسان
رونقی بی گل خندان به چمن باز نماند
"یارب آن نوگل خندان به چمن باز رسان"
ازغم غربتش آزرده خدایا مپسند
آن سفرکرده ی ما رابه وطن باز رسان

"شهریار"

 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار

گر چه از فاصله ی ماه ز من دورتری

ولی انگار همین جا و همین دور و بری

ماه می تابد و انگار تویی می خندی

باد می آید و انگار تویی می گذری



سلام بر مولای غریب...

مردم فقط برای فرجش دعا کنید


 

صدای سکوت

عضو جدید
کاربر ممتاز
خودت گفتی وعده در بهار است

بهار آمد دلم در انتظار است

بهار هر کسی عید است و نوروز

بهار عاشقان دیدار یار است

اللهم عجل لولیک الفرج
 

صدای سکوت

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم از نبودنت پر است،
آنقدر که اضافه اش از چشمانم میچکد ...
 

Mʀ Yᴀsɪɴ

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام مولایم

سلام مولایم

مولایم من به امدنت دل بستم به امدنی که نمیدانم کی رخ خواهد داد مولایم ذوالفقارت بر کش جهان مملو از فساد شده مولای من ما ها شدیم پست بیا جان منه یاسین بیا مردم بیا دیگه
 

صدای سکوت

عضو جدید
کاربر ممتاز
آمد بهار و گل رخ من در سفر هنوز
خندید و ابر چشم من از گریه تر هنوز
آمد درخت گل به بر ،اما چه فایده
کان سرو گلعزار نیامد به بر هنوز

اللهم عجل لولیک الفرج
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
عاقبت یک روز مغرب محو مشرق میشود "
"عاقبت غربی ترین دل نیز عاشق میشود"


"شرط می بندم که فردایی نه خیلی دیر و دور"
"مهربانی ، حاکم کل مناطق میشود"

"هم زمان, سهمیه ی دلهای دلتنگ و صبور"

"هم زمین, ارثیه ی جانهای لایق میشود"

"قلب هر خاکی که بشکافند نشانش عاشقی است"

"هر گلی که غنچه زد نامش شقایق میشود"

"با صداقت آسمان سهمی برابر میدهد"

"با عدالت خاک تقسیم خلایق میشود"

عقل هم با عشق یک نوعی موافق میشود"

"عقل اگر گاهی هوادار جنون شد عیب نیست"
"صبح فردا موسم بیداری آیینه هاست"
"فصل فردا نوبت کشف حقایق میشود"

"دست کم یک ذره در تاب و تب خورشید باش"
"لااقل یک شب بگو کی صبح صادق میشود"


"میرسد روزی که شرط عاشقی دلدادگی است"
"آن زمان هر دل فقط یک بار عاشق میشود "
 

صدای سکوت

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه انتظارعجیبی! توبین منتظران هم عزیز من چه غریبی!

عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت*

چه کودکانه سپردیم دل به بازی قسمت

چه بی خیال نشستیم چه کوششی چه وفایی؟

فقط نشسته وگفتیم خداکند که بیایی.
 

zeinab70

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
ای سحرخیز مدینه السلام
ای دوای زخم سینه السلام
مرهم پهلوی پرخون السلام
ای قرار قلب محزون السلام
السلام ای روضه خوان فاطمه
هستی و آرام جان فاطمه
کی شود تا عقده ها را وا کنی
تربت مخفی او پیدا کنی
کی شود گیری ز دشمن انتقام
قائم آل محمد السلام
گوش کن مادر صدایت می زند
پشت در پرپر برایت می زند
گوید ای مهدی به فریادم برس
بین آتش بسته شد راه نفس
جان مادر لحطه ای اعجاز کن
ریسمان از دست حیدر باز کن...

اللهم عجل لولیک الفرج
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار


یا صاحب الزمان..........


كاش از لطف شبی یاد ز ما می‌كردی
یاد از عاشق افتاده ز پا می‌كردی

كاش بیمار فراقت كه ز پا افتاده
با نگاه ملكوتی تو دوا می‌كردی

كاش می‌آمدی با یك نظر ای نخل امید
گره از كار من زار تو وا می‌كردی

كاش یك شب تو برای فرجت مالك من
با دل سوخته خویش دعا می‌كردی

همچو باران به سر شیعه بلا می‌بارد
كاش می‌آمدی و دفع بلا می‌كردی

پرچم ظلم برافراشته شد در همه جا
كاش تو پرچمی از عدل بپا می‌كردی

كاش یك روز رضایی ز وفا
مهدی فاطمه از خود تو رضا می‌كردی




"سید عبدالحسین رضایی نیشابوری"


 

یارانراد

کاربر فعال تالار اسلام و قرآن ,
کاربر ممتاز
بگذار تمام ان فاصله هایی را که بی تو بودم بیایم
به نظر فرسنگ ها فاصله است
به گمانم روزها و شب ها زیادی زمان می برد این بازگشت
اما خب هرچه هستم
امید به بازگشت
در دلم دوباره جوانه زده
نگذار بخشکد
نگذار دلم کویری شود به تو و بی حضور تو
امروز در کو چه ها بوی باران می امد
بوی عطر سیب
انگار اشنایی غریب از حوالی این زمان و مکان گذشته
انگار طلوع نزدیک است
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
قرار بود که من، با قرار تر باشم
در این هزار زمستان، بهار تر باشم
قرار بود که در غارت شب وحشی
ز انتظار سحر، انتظار تر باشم
قرار بود که در کوچه های بودن تلخ
برای آمدنت استوار تر باشم
قرار بود که تنها تو را بخوانم و بس
در این کویر، تو را دل سپارتر باشم
قرار بود...وفا کردی و نکردم من
چنین مباش که از خار، خوارتر باشم
قسم به آمدن و عدل و صلح و لبخندت
روا مدار کزین وامدارتر باشم
 

M.Adhami

عضو جدید
کاربر ممتاز
این عید ها برای من آقا نمی شود!

این عید ها برای من آقا نمی شود!






این عید ها برای من آقا نمی شود!

بسم رب المهدی
السلام عليک يا ربيع الأنام و نضره الأيام
سلام بر تو اي بهار خلايق و خرمي روزگار!

مولایم ما را ببخش که یک عمر چه کودکانه نشستیم و انتظار کشیدیم تا صدای شلیک یک توپ ، نوید آمدن بهار را سردهد.
ای صد افسوس که تو بهار بودی ومن بی تو هر فروردینم دی بود و نمی دانستم.
صادق (ع) آل محمد(ص) فرموند: که نوروز و اول بهار روزی است که ما توقع فرج حضرت مهدی (عج) را داریم.
کودک که بودم پدرم جمعه ها صبح درب خانه را آب و جارو می کرد تا اگر مولا از آن حوالی عبور کند ...
و نو روز هر باره این حس را در من زنده می کند
مردمی را می بینم که سراسر شوق و شورند ، خانه تکانی می کنند و لباس های نو برتن...
اما برای چه ؟ برای که ؟
اینان منتظرند تا بهار شود ؟
سالهاست می اندیشم که هنگام بهار مگر چه می شود که اینگونه به هم می ریزیم ، مهربان می شویم، به سراغ هم می رویم و از همه مهمتر منتظر می شویم...
انتظار ...
سالهاست به لحظات سال تحویل و یک دقیقه ای که قبل از حلول سال نو همه ساکتند و نفس ها را در سینه حبس می کنند می اندیشم!
و هر ساله هیچ اتفاقی نمی افتند!!!
کجایی ای ربيع الأنام و نضره الأيام
نمی دانم ، شاید از گذشته به ایرانیان اینگونه آموختند تا رزمایش ظهور برگزار کنند ...
وصد افسوس که ره گم کردیم و انتظار خورشید را کشیدیم و حال آنکه تو خود خورشید بودی و ما ندانستیم.
ای کاش دقایقی تمام نفس ها برای تو حبس می شد و همه با هم زمزمه می کردند دعای عهد و ندبه و فرج را ...
و ای کاش هفت سین مان را در جمکران می گستردیم
و در آن به جای سفره ، "سجاده ای" می انداختیم به گستردگی زمین...
و"ستاره ای" از آسمان به زیر می کشیدیم به یاد تو...
و "ساعتی" برای شمار ثانیه هایی که بی تو گذشت
و "سدر" را به یاد سدره المنتهی مصطفی (ص) بر سجاده می ریختیم!
و "سیصد و سیزده سرباز" و "سلاحی" به نشان پایبندی بر سوگندی که با تو بسته ایم تا خونی که در رگهایمان است نذر تو باشد که چه نیکو در عهد آموختیم بسراییم " شاهِراً‌ سَيْفي ، مُجَرِّداً قَناتي، مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدّاعي فِي الْحاضِرِ وَ الْبادي " و با شميشر آخته ، و نيزه برهنه ، پاسخ ‌گويان به نداى آن خواننده بزرگ در شهر و باديه ایم.
و سین ششم سجاده مان را از خدا می خواهیم تا "سرمه" کشد چشمانمان را به وصال دیدارش... و شنوا سازد شنوایی مان را به نوای انا المهدی...

اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ ، وَ الْغُرَّةَ الْحَميدَةَ وَ اكْحُلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ
و سین هفتم را نیز من بر این سجاده می نشانم " سلام علی آل یاسین".
تعجیل در فرجش صلوات

من شنیدم ، که شما فصل بهاری آقا به دل خسته‌ی ما،صبر و قراری آقا
حیف سالی،که گذشت و خبری از تو نشد هوس آمدن ، این جمعه نداری، آقا
در هیاهوی شب عید ، تو را گم کردیم غافل از اینکه شما،اصل بهاری آقا
اللهم عجل لولیک الفرج
















--
http://iusnews.ir/
http://www.morado.blogfa.com/
[FONT=Tahoma, sans-serif]http://www.iranianblog.blogfa.com


176وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ176 ـ و اگر مى خواستيم (مقام) او را با اين آيات (و علوم و دانش ها) بالا مى برديم; (اما اجبار بر خلاف سنت ماست; پس او را به حال خود رها كرديم) و او به پستى گرائيد، و از هواى نفس خود پيروى كرد! مَثَل او همچون سگ (هار) است كه اگر به او حمله كنى، دهانش را باز، و زبانش را برون مى آورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همين كار را مى كند; (گوئى چنان تشنه دنياپرستى است كه هرگز سيراب نمى شود)! اين مَثَل گروهى است كه آيات ما را تكذيب كردند; اين داستان ها را (براى آنها) بازگو كن، شايد بينديشند (و بيدار شوند)!
[/FONT]​
 

صدای سکوت

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلها شده دوباره پریشان مادرت
آقا بیا به مجلس ما جان مادرت
روزی فاطمیه ی ما را زیاد کن
دست شماست سفره ی احسان مادرت
در فاطمیه بیعت خود تازه می کنیم
تا که شویم باز مسلمان مادرت
تصدیق می کنیم که تطهیرمان کنی
شاید شویم سائل و مهمان مادرت
وقتی برای آمدنت کم گذاشتیم
گشتیم شیعیان پشیمان مادرت
ای مرد انتقام کتک خورد ه ها ببین
افتاده ایست پشت در خانه مادرت
آبادتر شدند حرم های اهل بیت
غیر از مزار خاکی پنهان مادر ت


جواد حیدری
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
کدام گوشه ی دنیا نهفته روی چو ماهت
اله من ز که پرسم نشان یوسف چاهت



چقدر ناز غزل را کشیده ام که سراید
تمام سوز دلم را ز دوردست نگاهت

به کوچه های عبورت چقدر اب بپاشیم
یواشکی من و این چشم های مانده به راهت

هنوز می رسد از لا به لای این همه تقویم
صدای ندبه و زاری ز جمعه های پگاهت

چه قصه ها که شنیدم ز کودکی ز ظهورت
نیامدی و شدم خود چه قصه گوی پر اهت

چقدر هلهله دارد طنین سبز طلوعت
چقدر همهمه دارد گدای این همه جاهت

چگونه جان بسپارم به پای سرخ ظهورت
به وقت گفتن این شعر و یا رکاب سپاهت

شکسته بال عروجم ز تیرهای معاصی
خدا کند که نیفتم ز دیدگان سیاهت

تمام شهر و محل را سپرده ام که بگویند
به هر کجا که تو هستی خدا به پشت و پناهت

دعاترین دعاها همین دعای نگار است
امان بده که بمیرم به پای بقیت الاهت
 

M.Adhami

عضو جدید
کاربر ممتاز
[h=2]شعر آقا درباره امام زمان(عج),(دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است)[/h]


دل را ز بی خودی سر از خود رمیدن است
جان را هوای از قفس تن پریدن است

از بیم مرگ نیست که سرداده ام فغان
بانگ جرس زشوق به منزل رسیدن است


دستم نمی رسد که دل از سینه برکنم
باری علاج شکر گریبان دریدن است

شامم سیه تر است ز گیسوی سرکشت
خورشید من برآی که وقت دمیدن است

سوی تو این خلاصه گلزار زندگی
مرغ نگه در آرزوی پرکشیدن است

بگرفت آب و رنگ زفیض حضور تو
هرگل دراین چمن که سزاوار دیدن است

با اهل درد شرح غم خود نمی کنم
تقدیر قصه دل من ناشنیدن است

آن را که لب به جام هوس گشت آشنا
روزی (امین) سزا لب حسرت گزیدن است
منبع:باشگاه جهانی خادمین اهل بیت
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
اگر چه روز من و روزگار مي گذرد
دلم خوش است که با ياد يار مي گذرد

چقدر خاطره انگيز و شاد و رويايي است
قطار عمر که در انتظار مي گذرد

به ناگهانيِ يک لحظه عبور سپيد
خيال مي کنم آن تک سوار مي گذرد

کسي که آمدني بود و هست، مي آيد
بدين اميد، زمستان، بهار، مي گذرد

نشسته ايم به راهي که از بهشت اميد
نسيم رحمت پروردگار مي گذرد

به شوق زنده شدن، عاشقانه مي ميرم
دو باره زيستنم زين قرار مي گذرد

همان حکايت خضر است و چشمه ظلمات
شبي که از بَرِ شب زنده دار مي گذرد

شبت هميشه شب قدر باد و، روزت خوش
که با تو روز من و روزگار مي گذرد
 

صدای سکوت

عضو جدید
کاربر ممتاز
الا طلیعه ی کوثر سفر بس است بیا
غروب غربت مادر سفر بس است بیا
بیا که چشم به راهت نشسته خاک بقیع
به جان فاطمه دیگر سفر بس است بیا

اللهم عجل لولیک الفرج
 

F A R Z A N E

عضو جدید
کاربر ممتاز
مانند یک ابر بهاری یابن الزهرا

حال و هوای گریه داری یابن الزهرا

این روزها خیلی دلت را غم گرفته

دلخسته از این روزگاری یابن الزهرا

با واژه ی «مادر» شود آهت کشیده

در لا به لای اشک و زاری یابن الزهرا

ای وای مادر های تو می گوید آقا

خیلی برایش بی قراری یابن الزهرا



آقا مگر من مرده ام که مثل حیدر

سر را به زانو می گذاری یابن الزهرا

آقا! تنم، جانم، همه چیزم فدایت

آماده ام بر جان نثاری یابن الزهرا

گریه مکن که طفل اشک بی قرارم

با گریه ات گردیده جاری یابن الزهرا

جز اشک دیده مرهم دیگر ندارم

با عرض پوزش از «نداری» یابن الزهرا

از این که هستم دوستدار مادر تو

حتماً مرا تو دوست داری یابن الزهرا

تا این که باشم زائر قامت خمیده

دنبال یک سنگ مزاری یابن الزهرا

«زهرا» به «زهراها» شده تبدیل... یعنی :

در کوچه شد آیینه کاری یابن الزهرا
 

Similar threads

بالا