نامردی یا جوانمردی:؟؟

gordafarin

عضو جدید
کاربر ممتاز
نامردی با جوانمردی:
در قدیم نه سازمانی برای حفظ حقوق افراد بود و نه تمدن امروزی و..... اگر خود را در چنان روزگاری فرض کنیم مثلا روزی کسی از خانه ما دزدی کند و کسی نباشد حق مارا از او بگیرد خود قدم پیش میگذاریم اگر در مرحله اول با زبان حاضر به پس دادن نشد بیشک با او به اصطلاح مبارزه میکنیم و خواهان گرفتن حق خود میشویم حال به هزاران سال پیش بازمیگردیم سالیانی که این مبارزه وجنگ ها در بین ملل مختلف صورت میگرفت جنگ های تن به تن با مطالعه در تاریخ میبینیم که جاسوسی . میل به سلاحی بهتر و کارامدتر و داشتن افراد و فرماندهان قوی و با فکر خواسته بشر بوده و امروزه به شکل پیچیده تر درامده است فرمانداران قوی که گاهی اوقات خود پادشاه یک کشور بودند و دارای سلطنت بو دند به چشم میخورند که با ابداعات خود در زمینه های مختلف نظامی توانسته سرزمینی را تصرف و سپاهش را مکمل سپاه خود نمایند
میدانید که امپراطوری های بزرگ که سالیان سال توانستند سر پا بمانند و فتوحات زیادی نیز داشته باشند تنها با داشتن یک فرمانده قوی توانسته به این مقصود نیل کنند در میان این افراد حکومت بزرگ هخامنشی با داشتن افرادی همانند داریوش و کوروش و پادشاهانی مثل خشایار شاه که اینان هم سلطنت بزرگی داشتند و هم با استرات÷ی قوی خود همه را تحت فرمان خود دراورند اما اینان که همه اریایی بوده و باز افتخاری دیگر که ایرانی نیز بوده اند به غرور ملی ما میافزایند اما خارج از اینان به امپراطوری های بزرگی هم مثل یونانیان و مصریان باستان میتوان اشاره کرد به طوری که یکی از فرماندهان سپاه فرعون که رگ روستایی داشت یعنی روستازاده بود و هیچ رابطه ای با خانواده های سلطنتی نداشت توانست با قدرت جنگاوری خود و محبوبیتش در بین مردم حتی مورد توجه درباریان جاه طلب قرار بگیرد و بر خلاف میل خواهر فرعون با وی ازدواج کند (زیرا این خانوم عقیده داشتند که یک ادم ساده روستایی که در طویله به دنیا امده لیاقت ورود به خانواده سلطنتی را ندارد)و در اخر یکی از فراعنه شد ببینید چقدر جنگاوری و قدرت نظامی از قدیم در بین مردم مورد توجه بوده و اینگونه انسانی را از سقوط به صعودی بلند رسانده بوده و اما این اشخاص در طول تاریخ بسیارند که حتی شاید نامی از انها در دفتر تاریخ نیامده باشد ولی یک نفر که بعضی از ایرانیان با توجه به تعصب نسبت به کشورشان از وی متنفرند و نام او را با کینه بر زبان میاورند اسکندر مقدونی است یادم میاید که چطور در دوران ابتدایی و راهنمایی دبیر تاریخمان از بدی وی صحبت میکرد ولی به عقیده من باید طبق ضرب المثلی قدیمی دو طرف سکه را دید و گاهی تامل نمود درست است که وی میراث فرهنگی و تاریخی ما را به اتش کشاند و بنای تاریخی پرسپولیس را تا حد زیادی تخریب کرد و هموطنان ما را کشت اما مسیله ای که حس تنفر را در من ایجاد نکرد این بود که در ان زمان اوضاع کلی همین بوده اگر این طور بود و عقاید قدیمی هم اکنون بر همه غالب بود میبایست همه با هم در نزاع اینکه چرا فلان فرمانده از فلان کشور در سال فلان میلادی لشکر کشی کرده و کشورشان را در ان زمان با خاک یکسان کرده خود فرمانده هان ایرانی برای کسب فتوحات دایم در لشکر کشی بوده و اسیران را زیر شکنجه های سخت میکشتند البته باز بعضی ها مثال کوروش کبیر به دعوت مردمان ملل مختلف بدون خونریزی تنها برای به دست گیری قدرت به ان سرزمین ها میرفت غرض از این داستان بافی و رفتن در گذشته این بود که خود ما هم از اسکندر شاید در بعضی جاها کم نمیاوردیم شاید بدتر پس کینه توزی صحیح نیست چرا که همین الان هم اثار ملی ما از کشورمان خارج میشود پس این مسایل را کنار میگذاریم
یک مطلب کوچک از اسکندر به نقل از مجله جنگ افزار برایتان بازگو میکنم:
(اسکندر کبیر که خود شاگرد اول معلم فلسفه ارسطو بود یکی از تاثیرگذارترین کشورگشایان و فاتحین تاریخ است اسکندر ار معدود سردارانی است که با اتکا به مهارت های خود چه در زمینه نظامی گری و چه د ر زمینه مدیریت توانست دنیا را عوض کند او بزرگترین ابرقدرت زمان خود یعنی امپزاطوری هخامنشی را توانست تنها در 3نبرد شکست دهد مصر را فتح کرد و تا حوزه رود سند اسب راند اسکندر سفر خود را در 21 سالگی شروع کرد و در هنگام مرگ مالک نیمی از دنیای شناخته شده ان زمان بود بدون انکه شکستی خورده باشداسکندر در زمان مرگ تنها 33 سال داشت (به نظر من که عمر با عزتی داشت حیف اینقدر زود مرد وگرنه مالک همه دنیا میشد این نظر منه به پای جنگ افزار نبندین )
حالا یکم از پدر این مرد بزرگ براتون بگم اینم از جنگ افزار :
واقعا جالبه اینجا اون ضرب المثلی که میگه پسر کو ندارد نشان از پدر کاملا درست این پدرو پسر محشر بودن وقعا مردان جنگی به اینا میگن تن قوی و مغز قوی =پیروزی دایم
خوب حالا به ادامه مقاله میپردازیم:
فیلیپ دوم پدر اسکندر فرمانروای مقدونیه بود در ان دوران یونان عبارت بود از چند دولت شهرکه همیشه در حال نزاع با یکدیگر بودند و حکومت مرکزی در بین یونانی زبانهای جایی نداشت انها با این که مردان شجاعی بودند هیچگاه با هم متحد نمیشدند و اغلب شجاعت خود را به صورت ارسال مزدور در اختیار دیگر دولت ها و مخصوصا امپراطوری هخامنشی میگذاشتند تعداد زیاد ی سردار و دریا سالار یونانی در سپاه ایران خدمت میکردند و قدرت زیادی به ارتش هخامنشی بخشیده بودند فیلیپ با انقلابی که در تفکر نظامی و شیوه های جنگی مقدونی ها داد توانست تمام یونان را فتح کرده و یکپارچه کرد او جنگیدن را به زندگی مقدونی ها تبدیل کرد تا قبل از فیلیپ مقدونی ها به صورت پاره وقت به جنگ میرفتند و بیشتر وقت خود را در مزارع میگذراندند اما فیلیپ از انها سپاهی دایم تشکیل داد او تاکتیک سنتی جنگی یونانی ها یعنی فالانکس را بهبود بخشید و بین فالانکس ها و سواره نظام و کمانداران هماهمنگی ایجاد کرد که توان جنگی سپاه مقدونی را به نحو فزاینده ای افزایش میداد .
یک تیکه دیگه از اسکندر بزرگ تو یک کتاب به اسم شگفتی های جهان از اقای ویکتوری به چشمم خورد که خیلی جالبه :
(وقتی اسکندر مقدونی از اناسارکوس شنید که جهان هایی با شمار نامحدود وجود دارند به سختی گریست و هنگامی که یاران علت این گریه را پرسیدند الکساندر پاسخ داد:هرگز به فکر شماها چنین اندیشه خطور نکرده که شمار عظیمی از این دنیاها وجود دارد و ما هنوز یکی از انها را فتح نکرده ایم ؟!!!!)
پلوتارک
خوب این سخن از اسکندر خیلی جالب و واقعا اصل هدفش رو بیان میکنه وقتی این اراده و هدف و ادم میبینه بی درنگ بدون تملق و اغراق میتونم بگم اگه این ادم در زمان دایناسورا بود قبل از اینکه بادهای خورشیدی بخوان اونها رو نابود کنن اسکندر همه رو نابود کرده بود خیلی خنده داره ولی از این ادم این کار بعید نبود
حالا شاید با این قدرت و فکر تصور اینکه اون مردی بی انصاف بوده باشه در ذهنتون نقش بسته باشه ولی باید بگم کاملا بر عکس قسمت بالا اشاره شد که در سپاه هخامنشی سردار و دریاسالارای یونانی هم بودن و در جنگ هایی که سپاه هخامنشی با سپاه اسکندر داشت اگه یونانی در سپاهی میبود که در مقابل بقیه یونانی ها میبود(یعنی همراه دشمن میجنگید و به ضرر هموطناش)حکمش مرگ بود خوب دیدیم که در 3 نبرد اسکندر با ایرانیا هر 3 جنگ رو برد و یونانیایی که در سپاه هخامنشیا بودن رو به اسارت گرفت ولی مردمش بهش اصرار کردن که اونا رو نکشه و اسکندر هم اونا رو عفو کرد این انصاف (شاید دلرحمی و بخشش) و همینطور مردم داری اسکندر رو نشون میده به نظر من البته حتی من یادم نیست کجا بود که میخوندم اسکندر با فهمیدن کار های پادشاهان ایرانی به فکر فرو میرفته و بر سر ارامگاه یکیشون گریه میکرده به نظر من این عمل اون ناشی از همدلی با اون فرمانروا بوده هرچند که گاهی ممکن انسان با دشمنانش بد تا کنه ولی بعضی جاها نمیتونه از حقیقت فرار کنه چون یک حس مشترکی گاهی اوقات غالب میشه به ادم که اختیار رو از کف میبره البته تمام این داستان ها و... در طی تاریخ دستخوش نقل از دهانی به دهان دیگه چرخیده و به دست ما رسیده ممکن همه این ها درست نباشه ولی کسی که اینقدر قدرت داشته مسلما فرد بیفکری نبوده و همه کاراش از روی حساب و منطق پیش میرفته ولی هدفش کشور گشایی بوده و حتی فراتر شاید تو ذهنش فرمانروایی به کل عالم رو میخواسته و اگر در زمانی به دنیا میومد که ما انسانها پامون رو فراتر از الان در کاینات گذاشته بودیم و عالم های دیگری رو شناخته بودیم اسکندر با شاتل سپاهشو جابه جا میکردو میرفت شاید دیگه ابراز این مسایل درست نباشه ولی برای من که مبهوت شخصیت این انسان شدم نمیتونم بیتفاوت باشم و هرچه که تو ذهنم هست رو ابراز میکنم و از اینکه کشور من در اون زمان مورد توجه این شخص بوده خیلی خوشحالم البته من شخصی نیستم که کشورم برام مهم نباشه بلکه برای پیشبرد اهداف کشورم حاضر به هر کاری هستم
[FONT=&quot]نویسنده:خودم(شریف یا بلک هول)[/FONT]
 

Similar threads

بالا