من گوسفندم. خیلی هم گوسفندم

وضعیت
موضوع بسته شده است.

ترانه

عضو جدید
کاربر ممتاز
اين چيزا چيزاييند كه استفاده نكردنش باعث شده خيلي ها بدرد سر بيفتند ..
شايد يادتون نياد ولي روزها پيش يه نفر با همين چيز به رويايي با بي چيزي ها رفت و تونست گند هر چيزي رو دربياره-دمش گرم-
البته اينجا صحبت از اون چيز نبود و بيشتر بحثم سر چيز واحديه كه هيچ قانوني براش نوشته نشده


:question::huh:
 

mohaghegh64

عضو جدید
کاربر ممتاز
خیلی بهتره اگر با نیش و کنایه با هم حرف نزنیم
حداقل گوسفندها بلد نیستند با نیش وکنایه اظهار وجود کنند
 

bmd

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
:evil:كاري نميشه كرد خب!
يه چوپاني بوده كه هر از چند گاهي داد ميزده گرگ آمد گرگ آمد.. مردم هم حرفاشو باور ميكردند و وقتي به كمكش ميرفتند ميديدند كه داره دروغ ميگه.
اين چوپون كار ش همين بود كه دروغكي سر مردم كلاه بزاره. ساليان درازي گذشت ولي باز مردمي بودند كه حرفاي چوپان رو باور ميكردند و به كمكش ميرفتند. ولي باز گرگي نميومد..
اين مشخصه ديگه! وگرنه شك ميكنم
 

bmd

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خیلی بهتره اگر با نیش و کنایه با هم حرف نزنیم
حداقل گوسفندها بلد نیستند با نیش وکنایه اظهار وجود کنند
داريم تو چراگاه واسه خودمون مزاح ميكنيم و ياد گذشته رو زنده ميكنيم.
 

ترانه

عضو جدید
کاربر ممتاز
:evil:كاري نميشه كرد خب!
يه چوپاني بوده كه هر از چند گاهي داد ميزده گرگ آمد گرگ آمد.. مردم هم حرفاشو باور ميكردند و وقتي به كمكش ميرفتند ميديدند كه داره دروغ ميگه.
اين چوپون كار ش همين بود كه دروغكي سر مردم كلاه بزاره. ساليان درازي گذشت ولي باز مردمي بودند كه حرفاي چوپان رو باور ميكردند و به كمكش ميرفتند. ولي باز گرگي نميومد..
اين مشخصه ديگه! وگرنه شك ميكنم

ها!!!!!!!!!!!! باز هم نفهمیدم.
بابام جان من مکانیک خوندم نه فلسفه. البته نه اینکه دوست نداشته باشم مشکل این بود نمیکشیدم. ولی من میگم این لرد همزبانت بود رفته خوبه که بر گرده
 

bmd

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ها!!!!!!!!!!!! باز هم نفهمیدم.
بابام جان من مکانیک خوندم نه فلسفه. البته نه اینکه دوست نداشته باشم مشکل این بود نمیکشیدم. ولی من میگم این لرد همزبانت بود رفته خوبه که بر گرده
مكانيك كه سخت تر از فلسفه است.. فلسفه دست خودته. اگه يه نوري ته غاري ديده بشه, مكانيك ميگه اين نور اثر ناشي از يك آتيشه ولي فلسفه ميگه: اين يه هاله است. ما عمراني هام ميگيم حتما يه كارگر داره اونجا كار ميكنه و فانوسش رو به ديوار آويزون كرده
چه جالب ميدونيد ما داريم راجع به چي صحبت ميكنيم؟.. چه جالب
 

ترانه

عضو جدید
کاربر ممتاز
مكانيك كه سخت تر از فلسفه است.. فلسفه دست خودته. اگه يه نوري ته غاري ديده بشه, مكانيك ميگه اين نور اثر ناشي از يك آتيشه ولي فلسفه ميگه: اين يه هاله است. ما عمراني هام ميگيم حتما يه كارگر داره اونجا كار ميكنه و فانوسش رو به ديوار آويزون كرده


پس به این دیل که شما عمران خوندین من از صحبتهای شما سر در نمیارم؟
نه عزیز من دوست عمرانی هم دارم. احتیاجی نیست سعی کنم که بفهممشون :biggrin:

چه جالب ميدونيد ما داريم راجع به چي صحبت ميكنيم؟.. چه جالب

:w15:
 

bmd

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
پس به این دیل که شما عمران خوندین من از صحبتهای شما سر در نمیارم؟
نه عزیز من دوست عمرانی هم دارم. احتیاجی نیست سعی کنم که بفهممشون :biggrin:



:w15:
منم الان سر در نياوردم. ولي عمران خوندن من هم يه اجبار گوسفندي بود يه چيزي شبيه انتخاب بد و بدتر . يا اين يا خدمت...
فكر نكنم همه عمرانيها بد باشند... ولي فكر كنم به خاطر ارتباط بيشتر با كار خارج از شهر و كارگر و اشيا سخت مثل بتن و آهن, كمي-يعني خيلي- محاوره اي تر باشند. و از حالت رسمي خارج شده اند- اين فقط نظر من بود-
سيگار هم ميكشند:smoke:
 

bmd

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینجا چه خبره ؟

یکی بداد این زبون بسته برسه.

خانم رفيق دارند از درد جامعه ميگند...
ذاتا هممون در اين درد مشتركيم.. لا اقل اونايي كه اينجا و اين تايپيك هستند
سلام!
 

ترانه

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم الان سر در نياوردم.

بگو از چی سردر نیاوردی که شفاف سازی کنم. یه بار هم شد ما صحبت کنیم کسی نفهمه...
لحن صحبت کردن عمرانی ها با مکانیک جماعت فرقی نداره
اینو خودم قبول دارم :D
 

bmd

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بگو از چی سردر نیاوردی که شفاف سازی کنم. یه بار هم شد ما صحبت کنیم کسی نفهمه...
لحن صحبت کردن عمرانی ها با مکانیک جماعت فرقی نداره
اینو خودم قبول دارم :D
اين يعني چي:
پس به این دیل که شما عمران خوندین من از صحبتهای شما سر در نمیارم؟
نه عزیز من دوست عمرانی هم دارم. احتیاجی نیست سعی کنم که بفهممشون
سعي نميكنيد چون مهم نيست يا فايده اي نداره؟ يا بدرد بخور نيست؟ يا چيزه؟ چي ميگن , ماوراي فهمه:D
دليل هم" لام" نداشت
 

ترانه

عضو جدید
کاربر ممتاز
اين يعني چي:

سعي نميكنيد چون مهم نيست يا فايده اي نداره؟ يا بدرد بخور نيست؟ يا چيزه؟ چي ميگن , ماوراي فهمه:D
دليل هم" لام" نداشت

یعنی اینقدر بچه های ساده ای (
) هستند. صحبتهاشون کاملا مفهومه
عین بچه ها می مونن
 

bmd

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یعنی اینقدر بچه های ساده ای (
) هستند. صحبتهاشون کاملا مفهومه
عین بچه ها می مونن
اتفاقا سرد و خشنيم. بيخود هم گردنمون نذاريد كه ساده ايم. واسه همينه كه عمران , محدوديت پذيرش دختر داره.. اگه ساده و مهربون باشيم, كارگرا با بيل نصفمون ميكنند:w00:
 

mary.a.m.n

عضو جدید
کاربر ممتاز
خانم رفيق دارند از درد جامعه ميگند...
ذاتا هممون در اين درد مشتركيم.. لا اقل اونايي كه اينجا و اين تايپيك هستند
سلام!

مریم خانم . اگه به دور وبرت نگاه کنی می فهمی چی میگه.
اگه که نفهمیدی دیگه فکر نمی کنم کسی بتونه برات توضیح بده اینجا چه خبره


سلام بر دوستان ممنونم از یادداوریتون کاملا متوجه ام در ضمن تایپک رو قبلا خوندم اما

جوابی جز تاسف و سکوت نداشتم

طرف صحبتم با رفیق عزیز بود و جای بسی شگفتی و خوشحالی که از شرایط موجود

شکایت داشتند

موفق باشید
 

!...

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینم یه تعبیره!!!!!!!(جالبه!)

مک‌کارتیسم وطنی
در اوایل دهه 50 میلادی که واشنگتن درگیرودار جنگ کره و دخالت‌ها و سپس جنگی بی‌سرانجام با ویت کنگ‌ها بود به‌ناگاه موج مک‌کارتیسم، دولت و ملت آمریکا را به چالش گرفت. سناتور جوزف مک‌کارتی با اعلام در اختیار داشتن فهرستی که نشانگر وابستگی 205 کارمند وزارتخارجه آمریکا به کرملین است فضایی پر از رعب را پدید آورد . در پی آن، کمیته ویژه مبارزه با کمونیسم در کنگره تشکیل شد و بگیر و ببند رونق گرفت. شبح این موج که حدود چهار سال بر آمریکا سایه انداخت چیزی جز یک توهم مبتنی بر چند فاکت غیر مهم نبود، اما سبب شد زندگی‌های بسیاری به خاموشی گراید و الیاکازان‌هایی پیدا شوند که نشان دهنــد مرز یک کارگردان افسانه‌ای و یک جاسوس بی‌مایه تا چه اندازه باریک است و در نقش آدم‌فروش، فهرست هنرمندان متمایل به سوسیالیسم را به آتش‌بیاران معرکه تقدیم دارند تا هنرمندانی چون چارلی چاپلین در اعتراض به این بگیر و ببندها، عطای سرزمین به اصطلاح آزاد را به لقایش ببخشند و از آمریکا مهاجرت کنند.

شرایط ظهور این موج افراطی البته مهیا بود. از ورود آمریکا به جنگ ویتنام چند سال می‌گذشت؛ ورودی که ابتدا به نیت کمک به هم‌پیمان دیروز جنگ جهانی یعنی فرانسه و سپس با هدف دست به سر کردن او از هندوچین صورت گرفت و آمریکا را وارد جنگی سی ساله کرد که اساسا" با توهم پیشروی کمونیست‌ها در این منطقه ژئوپلتیک شکل گرفت؛ یعنی فوبیای سرخ بر دولت و‌ ملت آمریکا حاکم بود و پیدایش این موج افراطی بدون زمینه و خاستگاه نبوده است. با این وجود، اگر مک‌کارتیسم در دوره استیلای دمکرات‌ها ( و به تعبیر مک‌کارتی،‌ حزب خیانت‌کار ) ظهور می‌کرد جای تعجب نبود، اما جالب اینجاست در گرماگرم رفتن ترومن دمکرات و آمدن آیزنهاور جمهوریخواه، نمود یافت و سر برافراشت؛ هرچند شاید خود این موج در پیروزی بازها بی‌تاثیر نبوده باشد.

در آن فضای پرتنش کسی این پرسش را مطرح نکرد که با کوتاه آمدن رقیب، سرخ چه نیازی به این ماجرا؟ زیرا حالا و در اولین روزهای بهار1953 جوزف استالین - که از بازی رازناک روزگار، ‌هم نام این سناتور افراطی بود - نقاب در خاک کشیده بود و جانشینان او کسانی بودند که در مراسم خاکسپاری‌اش ترم «‌همزیستی مسالمت‌آمیز» را وارد ادبیات سیاسی جهانی کردند . اما چرا این ماشین جنگی خاموش نمی‌شد؟

مک‌کارتیسم به قدری پردامنه و فراگیر بود که فاستردالس وزیر خارجه افراطی، پیوسته در دلهره می‌زیست که مبادا طعمه بعدی مک کارتی خود او باشد. این نگرانی گفته می‌شد حتی به خود رئیس‌جمهور نیز رسیده بود! مک‌کارتیسم به اعتراف تاریخ نه تنها هیچ حاصلی نداشت که یکی از ضربه‌های جدی به نظام دیوانی آمریکا را وارد ساخته، موجب عقب گرد این کشور شد و سال‌ها طول کشید تا هزینه آن پرداخت شود و موج افسردگی و معزول و منزوی شدن‌ها فروکش کند و سکوت مرگبار به فراموشی سپرده شود .

مراقب باشیم این پدیده به جان ما نیفتد؛ در قالب‌هایی مثل عامل بیگانه خواندن دوست، انقلاب مخملی و مفسد اقتصادی، فضای رعب‌آلود ایجاد کند و با تداوم گفتمان رادیکال، امکان هر اظهار نظر و حتی مفاهمه را از میان بردارد .

مک‌کارتیسم فضا را ملتهب نگاه می‌دارد، ادعای لیستی را می‌کند که در دست دارد و از این طریق، حریفان را مرعوب می‌سازد که مبادا حمله بعدی متوجه آنان باشد، حتی دایره تعریف حزب یا جبهه سیاسی حاکم را تنگ می‌کند، توهم‌های خود را به ادبیات سیاسی غالب ارتقاء می‌دهد و سخن پردازی‌ها را به دکترین تبدیل می‌کند. اگر صحت داشته باشد که چند هنرمند - که از قضا چهره‌های مشهور مذهبی‌اند - ممنوع التصویر شده‌اند؛ اگر یقه‌گیری رسانه‌ای از افراد معتدل و از آن بدتر غیرسیاسی و باز هم از آن بدتر، اصولگرا ولی منتقد دولت ادامه یابد، بازتولید داستان این سناتور آمریکایی است و یا حکایت قرمطی جویی آن سلطان غزنوی.

منبع
 

bmd

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
اینم یه تعبیره!!!!!!!(جالبه!)

مک‌کارتیسم وطنی

منبع

تعبير به جا و مشابهت سازي در حد اعلا درجه بود...
اين موج حتي به سينما و هاليوود آمريكانيز كشيده شده بود وافرادي چون چارلي چاپلين رو هم درگير خودش كرده بود.. و به نام ليست سياه هاليوود شناخته ميشد..
بعضي از آنها فقط بخاطر ارتباط با افراد كمونيست و بعضي بخاطر شركت در گروه هاي خاص مانند حمايت از حيوانات در مظان اتهام بودند..

ليست سياه در اواخر سال 1950 بدليل همدردي چهره هاي سرشناسي چون آلفرد هيچكاك و بتي هوتون با اين افراد و گسترش نا رضايتي عمومي بكلي بر چيده شد.

درست همون چيزهايي كه امروزه داره تو يه كشور ديگه-؟- وبا شيوه اي مشابه ولي در برابر يك دشمن فرضي انجام ميشه...
 

tavan

عضو جدید
کسایی که فقط بعع بعع می کنید ، بیاید اینجا دیگه گوسفند نباشیم ، یکم تلاش کنید ، یکم تمرین کنیم، بابا با چه زبونی بگمممممممممممم ... ، بعععع بعععععععع بعععععععععععععع بععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععععع ، فهمیدید ؟
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.
بالا