موافقم خیلی جالبه کلی خندیدمچه ابتکار جالبی...........آفرین
این انصاف نیست شرایط نشون داده شده برای شما بهترتر از بقیه است.. بایدم "خیلی جالب" باشهموافقم خیلی جالبه کلی خندیدم
این انصاف نیست شرایط نشون داده شده برای شما بهترتر از بقیه است.. بایدم "خیلی جالب" باشه
----------------
اسحاق جان من و تو همکدی(هم ولایتی) نبودیم که؟!! من در این فاصله دیدن تا نوشتن جواب در فضای روستای خودمون اون درب آبی .آجر های قرمز و ضمخت و نقش هزاران خراش و خاطره روی در خونمون بودم..
من یه عکس از اون دورانم دارم .همینجوری تپل و گردوله ای و بیمزه و محجوب
اینجا از دیدن شهری های کلاه شاپویی و ژاکت پوش کمی ترسیده بودم و دستم روی در بود تا با اولین ابراز محبت/که برام حکم حمله داشت/ دست به فرار بزنم..
خدا خیرت بده اسحاق.. امروز دوباره به رسم بیست و اندی سال پیش زندگی کردم.
کریم آقا اولاش وسعش نمیرسید که رنگ درس حسابی بزنه و همون ضد زنگ قرمز رو در مونده بود.. یادم میاد چرا نیاد.احمد بنا علی خرما اسماعیل کدخدا اژدر نابینا..هی بیخیال ..گذشت اونروزا ارزوی دیدنشون رو در رویا دارم نه در واقعیت.من و تو هم همکدیم تو تمام موارد
ما مستاجر خونه کریم اقا اینها بودیم در قرمزه , یادت نیومد !؟ ولی شما رفتین ما هنوز موندیم , اینجا
جی بگم ....!محمد 87
محمد 87 در حالی که از اعتراض خسته شده و همونا خوابیده
چه شوخی با مزه ای ولی ای کاش منم جز دوستات بودم
جی بگم ....!
اینقدر من مظلوم می خوابم....دی!
ای بابا یکی بیاد بغلم کنه من رو بزاره تو رختخوابم....!
داداش خیلی گلی....!محمد جان من شرمنده ام
تقصیر من نیست
گفتم ببخشید
لرد هللیش
لرد هللیش در حال آموختن اولیه زبان فارسی ...
تشدید میذاشتی خب، میشد هلّیش!!
کلاس فارسیت هنوز سر جاشه.. من قول دادم بهت
تشدید میذاشتی خب، میشد هلّیش!!
ببخشید آخه اسمت خارجی بود منم سوادم نمیرسید
شرمنده والا
کلاس فارسیت هنوز سر جاشه.. من قول دادم بهت
فشرده و اونجوری..
اسحاق رو خوب نقطه ای انگشتش رو گذاشته کاش اندازه المانیت بود
خیلی عکست جالب بودسلام!!!
پسر من اینطوریم دلیل نمیشه بابامم مثل من باشه!!!!
بابای من به تاج زاده و نبوی و حجاریان میگه زکی!!!
چی خیال کردی؟؟
اما خودم باحال بودم...ای ول