عید نوروزه و حاجی فیروزه
حاجی فیروزه سالی یه روزه
ابراب خودم ، سامبولی علیکم
ابراب خودم ، سرتو بالا کن
ابراب خودم ، بزبز قندی
ابراب خودم ، چرا نمی خندی
ابراب خودم ، فصل بهاره
ابراب خودم ، موقع کاره
ابراب خودم ، بلند شو خوش باش
ابراب خودم ، دیگه نمی آد جاش
ابراب خودم عمری که هی شد
بگو کی اومد و گذشت و طی شد.
حاجی فیروز اومده سرتو بالا کن
عید نوروز اومده سرتو بالا کن
پر شده باغ و گلستان ز شکوفه
بلبل از راه اومده لونه شو نیگا کن
کوچه باغای قشنگ ده شمرون
یا که آبادی های آباد ایروون
همه از شور و امید پر می شه وقتی
میخونه حاجی فیروز با لب خندون
ابراب خودم ، سامبولی علیکم
ابراب خودم ، سرتو بالا کن
ابراب خودم ، بزبز قندی
ابراب خودم ، چرا نمی خندی
ابراب خودم ، فصل بهاره
ابراب خودم ، موقع کاره
ابراب خودم ، تو کنج هشتی
ابراب خودم ، پس چرا نشستی
رنگ صورتت سیاه اما
قلب پاک تو ، یه رنگ با ما
وقتی میخونی ، با رنگ شادت
همه جمع میشن از اینجا و آنجا
حاجی فیروز بخون صدات قشنگه
رختای تنت ، رنگ و وارنگ
صدای دایره ات ، نوای شادیست
می خونه باهات هرکی زرنگه
حاجی فیروز اومده سرتو بالا کن
عید نوروز اومده سرتو بالا کن
پر شده باغ و گلستان ز شکوفه
بلبل از راه اومده لونه شو نیگا کن