چطوري برات آمادش كنم؟يعني به دست برسونمش...دييييييييييياه اه بی کلاس بی حافظه
تاحالا شوکولات کیوی یا خیار یا نعنا نخوردییی
خدای من!
خراب ميشه كه....
چطوري برات آمادش كنم؟يعني به دست برسونمش...دييييييييييياه اه بی کلاس بی حافظه
تاحالا شوکولات کیوی یا خیار یا نعنا نخوردییی
خدای من!
چطوري برات آمادش كنم؟يعني به دست برسونمش...دييييييييييي
خراب ميشه كه....
جاي چيه؟؟؟؟؟؟؟من كجا برم؟؟؟؟؟؟اینجا که جای اسپم نیست
نميخواي پس چرا اذيت ميكني..تو هم كه مشتري نيستي.فقط اومدي اذيت كني.ديييييييبخور بابا بخور
نخواستیم
اه:ی
نميخواي پس چرا اذيت ميكني..تو هم كه مشتري نيستي.فقط اومدي اذيت كني.دييييييي
چرا آخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اردنگی طلبت
چرا آخه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من كه حرف نميزنم...ديچون دراز تر از دهنت حرف میزنی
جای اسپم تو تالار تفریحاتهجاي چيه؟؟؟؟؟؟؟من كجا برم؟؟؟؟؟؟
من كه حرف نميزنم...دي
جای اسپم تو تالار تفریحاته
عادت زشت پا دراز كردن ندارم....پاتو از کیبردت دراز تر کردی
آهاااا
بچه ها آقا راس میگه یواشتر اسپم کنین:ی
آفرین دختر حرف گوش کنپاتو از کیبردت دراز تر کردی
آهاااا
بچه ها آقا راس میگه یواشتر اسپم کنین:ی
کنیزیم حاجاقا.....شکلک پلک زدنآفرین دختر حرف گوش کن
عادت زشت پا دراز كردن ندارم....
سعي ميكنم نخوابم...کنیزیم حاجاقا.....شکلک پلک زدن
پس چارزانو میخوابی؟
سعي ميكنم نخوابم...
هرتعبيري كه راحتي به كار ببر....حالاجغد يا هرچيز ديگه.فرقي نداره.به تعبیری جغدی؟؟؟:ی
موسی مندلسون، پدر بزرگ آهنگساز شهیر آلمانی، انسانی زشت و عجیب الخلقه بود. قدّی بسیار كوتاه و قوزی بد شكل بر پشت داشت.
موسی روزی در هامبورگ با تاجری آشنا شد كه دختری بسیار زیبا و دوست داشتنی به نام فرمتژه داشت. موسی در كمال ناامیدی، عاشق آن دختر شد، ولی فرمتژه از ظاهر و هیكل از شكل افتاده او منزجر بود.
زمانی كه قرار شد موسی به شهر خود بازگردد، آخرین شجاعتش را به كار گرفت تا به اتاق دختر برود و از آخرین فرصت برای گفتگو با او استفاده كند. دختر حقیقتاً از زیبایی به فرشته ها شباهت داشت، ولی ابداً به او نگاه نكرد و قلب موسی از اندوه به درد آمد. موسی پس از آن كه تلاش فراوان كرد تا صحبت كند، با شرمساری پرسید : - آیا می دانید كه عقد ازدواج انسانها در آسمان بسته می شود؟ دختر در حالی كه هنوز به كف اتاق نگاه می كرد گفت : - بله، شما چه عقیده ای دارید؟ - من معتقدم كه خداوند در لحظه تولد هر پسری مقرر می كند كه او با كدام دختر ازدواج كند. هنگامی كه من به دنیا آمدم، عروس آینده ام را به من نشان دادند و خداوند به من گفت: «همسر تو گوژپشت خواهد بود» درست همان جا و همان موقع من از ته دل فریاد برآوردم و گفتم: «اوه خداوندا! گوژپشت بودن برای یك زن فاجعه است. لطفاً آن قوز را به من بده و هر چی زیبایی است به او عطا كن» فرمتژه سرش را بلند كرد و خیره به او نگریست و از تصور چنین واقعه ای بر خود لرزید. او سال های سال همسر فداكار موسی مندلسون بود.
نتيجه اخلاقي :
راست است كه دخترها از گوش خر مي شوند و پسر ها از چشم
افرین ب تو گل دخترراستشو بخوای من یکی چون خودمو خوب میشناسم میدونم کسی نه با قیافش نه با حرفاش میتونه منو به قول شما خر کنه ...میدونم اگه یه روز در گیر کسی شدم حتما افکارشه که منو کنار خودش کشونده نگاه متفاوتش نسبت به بقیه به فلسفه ی زندگی .و..... گفتنی نیس یه جورایی درک کردنیه ....