تصاویر منتشر نشده شهدا ، رزمندگان و عملیات های جنگ ایران و عراق !

Dear.Doctor

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز


 

Dear.Doctor

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دلم گرفته،بازم چشام بارونیه،وای،وای،وای​
خبر آوردن بازم تو شهر مهمونیه،وای،وای؛وای​
شهید گمنام سلام،خوش اومدی،مسافر من،خسته نباشی پهلون​
شهید گمنام سلام،پرستوی مهاجر من،صفا دادی به شهرمون​
وقتی رسیدی همه جا بوی خوش خدا پیچید،تو مگه کجا بودی؟​
وقتی رسیدی کوچه ها نسیم کربلا رسید،تو مگه کجا بودی؟​
وقتی رسیدی همه جا عطر گل نرگس اومد،مگه با آقا بودی؟​
وقتی رسیدی همه اشکا مثل زهرا(س)می چکید،تو مگه کجا بودی؟​
شهید گمنام،دوباره زائرت شدم،وای،وای،وای​
شهید گمنام،بازم کبوترت شدم،وای،وای،وای​
شهید گمنام بگو،بگو به من حرف دلت رو،تا کی می خوای سکوت کنی!​
شهید گمنام بگو،پس کی می خوای فکری برای بغض توی گلوت کنی؟​
راستی هنوز مادر پیرت تو خونه منتظره،چرا اینجا خوابیدی؟​
راستی مادر نصفه شبا با گریه از خواب می پره،چرا اینجا خوابیدی؟​
راستی بابات چند ساله دق مرگ شد و عمرش سر اومد،خدا رحمتش کنه!​
راستی کسی نیست مادر و حتی یه دکتر ببره،چرا اینجا خوابیدی؟​
خودم می دونم،شرمنده پلاکتم،وای،وای​
مدیون اشکِ فرزند بی پناهتم،وای،وای​
حق داری هر چی بگی،تازه دارم کنار قبرت فکر دقایق می کنم!​
حق داری هر چی بگی،به روم نیار گلایه هاتو خودم دارم دق می کنم!​
باشه دیگه کل وصیت هاتو اجرا می کنم،تو فقط غصه نخور!​
باشه دیگه دعا برا یوسف زهرا می کنم،تو فقط غصه نخور!​
باشه دیگه کاری برا غوغای محشر می کنم،تو فقط غصه نخور!​
باشه دیگه فکری برا اشکای رهبر میکنم،تو فقط غصه نخور!
 

khanommohandes

عضو جدید
کاربر ممتاز
بجای عکس.ن: "پیام شهیدان این است که تسلیم وسوسه غنیمت نشوید. پیام آن‌ها به من و شما و همه کسانى که به این خون‌هاى به ناحق ریخته مطهر احترام مى‌گذارند، همین است. شما نگاه نکن که یک نفر تخلف مى‌کند و سراغ جمع کردن غنیمت رفته است. «لا یضرّکم من ضلّ اذ اهتدیتم». شما چه کار دارى که دیگرى گمراه شد؟ شما خودت را نگهدار و حفظ کن. دستور اسلام و پیام خون شهید، این است."
 

Body Guard

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
10 سردار شهید لشگر 10 سیدالشهدا...

10 سردار شهید لشگر 10 سیدالشهدا...


:gol:
:gol:
:gol:
رديف ايستاده از راست: نفر اول-شهيد داوود آجرلو ، فرمانده گردان علي اصغر(ع)


نفر سوم-شهيداحمد آجرلو ،جانشين تيپ يکم ثارالله


نفر چهارم-شهيد ابراهيم کسائيان ، جانشين تيپ سوم کربلا


نفر پنجم-شهيد داوودحيدري ، فرمانده گردان زهير (ع)


نفر ششم-شهيد غلامرضا کيانپور ، فرمانده اطلاعات و عمليات لشکر


نفر هفتم- شهيد سيد حسين ميررضي ، فرمانده عمليات لشکر


*رديف نشسته از راست:
نفراول-شهيد احمدرضا شاه نظر عراقي ، فرمانده اطلاعات و عمليات لشکر


نفر سوم - شهيد رضا عبدي ، فرمانده گردان قمربني هاشم(عليه السلام)


نفر چهارم - شهيد سيد محمد زينال حسيني ، فرمانده گردان تخريب


نفر ...پنجم -شهيد جعفر محمدي، فرمانده عمليات لشکر


توضيح اين نکته ضروري است که عناوين ذکر شده براي اين شهيدان عزيز ، آخرين مسئوليت آنان در زمان شهادتشان مي باشد.


روحشان شاد و یادشان گرامی
 

**آگاهدخت**

مدیر تالار اسلام و قرآن
مدیر تالار

مسئولیت ما چیست؟



مسئولیت ما.مسئولیت تاریخ است...
بگذارید بگویند:"حکومت دیگری بعد از حکومت علی بود به اسم حکومت خمینی.با هیچ نا حقی نساخت تا سرنگون شد."
ما از سرنگونی نمیترسیم.از انحـــــراف میترسیم.........
شهید غلامعلی پیچک.

 

لیختن اشتاین

عضو جدید
[h=2]نماز اول وقت[/h]

سر سفره عقد نشسته بودیم،

عاقد که خطبه را خواند، صدای اذان بلندشد.


حسین برخاست، وضو گرفت و به نماز ایستاد،


دوستم کنارم ایستاد و گفت: این مرد برای تو شوهر نمی شود.


متعجب و نگران پرسیدم: چرا؟


گفت: کسی که این قدر به نماز و مسائل


عبادی اش مقید باشد، جایش توی این دنیا نیست.


«شهید حسین دولتی»



هزینه کپی هر مطلب سه "صلوات"
 

لیختن اشتاین

عضو جدید

قالی می باقت به چه قشنگی،ولی در آمدش رو برای خودش خرج نمی کرد.
هر چی از این راه در می آورد،یا برای دخترای فقیر جهزیه می خرید و یا برای بچه ها قلم و دفتر.
حتی جهزیه خودش رو هم داد به دختر دم بخت،
البته با اجازه من.یادمه یه بار برای عیدش یه دست لباس سبز و قرمز خیلی قشنگ خریده بودم.
روز عید باهاش رفت بیرون و وقتی برگشت درش آورد و گذاشت کنار.
ازش پرسیدم :(( چرا شب عیدی لباس نوت رو در آوردی؟))
گفت :(( وقتی پیش بچه ها بودم با این لباس احساس خیلی بدی داشتم.
همش فکر می کردم نکنه یکی از این بچه ها نتونه برای عیدش لباس نو بخره... دیگه نمی پوشمش!))

شهیده طیبه واعظی دهنوی
تولد : 1336
شهادت : 1356 فروردین ماه
علت شهادت : به دست ساواک
برگرفته از : کفش های جامانده در ساحل ، صفحه 10 الی
هزینه کپی هر مطلب سه "صلوات"
 

Esmaeilpoor

عضو جدید
یک جعبه خرما..

یک جعبه خرما..

سپیده صبح بود که دشمن با صدها تانک و نیروهای تازه نفس شروع به تک کرد. ۴۸ ساعت با دشمن درگیر بودیم تا اینکه نیروهای کمکی که از برادران اصفهانی بودند جایگزین ما شدند. بعد از ۴۸ ساعت درگیری خسته و گرسنه حدود نیمه شب بود که به اردوگاه رسیدیم. بنابراین از غذا و شام وحتی یک تکه نان هم خبری نبود به جز یک جعبه خرما که آن را به معاون فرمانده که از همه ما خسته‌تر بود،دادند.



فرمانده تیپ، برادر «چلوی»‌، شهید شده بود. معاون فرمانده همگی ما را که حدود ۱۴۰ یا ۱۵۰ نفر بودیم به خط کرد و گفت:‌ برادرانی که خیلی گرسنه هستند از این خرما بخورند و آنهایی که می‌توانند، تا فردا صبح تحمل کنند. خدا می‌داند با وجود اینکه بعضی از بچه‌ها هنوز افطار نکرده بودند و تنها از آبی که در قمقمه داشتند خورده بودند ولی جعبه خرما به دست هر کس می‌رسید می‌گفت سیرم، و به نفر بعدی خود می‌داد و آخرین نفر جعبه خرما را دست نخورده به معاون فرمانده داد.

همگی خسته و گرسنه و به یاد دوستان و همسنگران خود که در این عملیات با زبان روزه به کاروان شهدا، مجروحان و اسرا پیوسته بودند دعا و گریه کردیم.
 

Body Guard

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
لختی بخند ای گل زیبا...

لختی بخند ای گل زیبا...


سلام
:gol:
دوستان گلم ازتون خواهش می کنم

:gol:
به هیچ وجه متن خالی در این تاپیک قرار ندید

:gol:
نهایت لطفتون اینه که عکس قرار بدین

:gol:
همین که تشریف میارین اینجا یه دنیا ارزشه ، اما ازتون می خوام پست اول رو با دقت بخونید ...

:gol:
اینجا فقط و فقط عکس ها و عکاسان صحبت می کنند و لاغیر ...

:gol:
 

Similar threads

بالا