سلام دوستای عزیزم
شرمنده به خاطر دیرکردم
من این هفته امتحان داشتم و در یک حرکت انقلابی 4،5 روزی اینترنت نیومدم
اما خب بریم سراغ ادامه ی گفتگومون
سلام جداگانه بر رابین هود عزیزم
مسلما پیغمبر خدا بر انسان ها برتری دارد ، البته این را زمانی میتوان فهمید که کمی در آیات خدا تعقل کرد ، در قران امده است در محفلی که پیغمبر حضور دارند صدای خود را بالاتر از پیغمبر نبرید ، بدون اجازه ایشان مجلس را ترک نکنید و آیاتی از این قبیل که فقط کافی است انسان کمی تفکر کند
رابین هود عزیزم
سؤالاتم و در واقع پاسخ هایم برای این گفته ی شما فراوانند
از جایی که شما قران رو ملاک قرار دادید و قبلش گفتید من با جبر خدا چیزی رو نمی پذیرم شروع می کنم
البته تکیه ی من روی این قسمت نیست
ولی وقتی شما قران رو به عنوان سخن خدا میپذیرید، بعد این سخن رو پایه ی برتری پیامبر قرار میدید در 2 جا باید تعقل کرده باشید
در اسلام باید در اصول دین در حد فهم پیش رفت و تقلید جایز نیست
پس توحید، نبوت و ... همگی باید با عقل ادراک شوند
پس امیدوارم شما نیز در مورد قران این ادراک رو به کار برده باشید
اما در همینجا هم با سند قرار دادن قران دارید بر اساس جبر پیش میرید و میگید چون خدا گفته
خب از این هم که بگذریم
اصلا بیایید درون دینی بحث کنیم
در قران آمده صدای خود رو از صدای پیامبر بالاتر نبرید یا از جمع بی اجازه ی او خارج نشوید
خب من قول میدم در جمع صدایم رو از صدای پیامبر بالاتر نبرم و بی اجازه ی او خارج نشوم، قبول؟
خب همین جا یه سؤال آیا این آیات برای ماست؟
در مورد من وشما نازل شده؟
سؤال بعد، ایا جایز است که نزد پدر و مادر صدای خود را بالا ببریم و یا بی اجازه ی ایشان خارج شیم؟
آیا این نشانه ی برتری شخص ایشان بر ماست؟
یا جایگاه ایشان ارزشمند است؟
و سؤال اصلی
شما که از تعقل در آیات میگویید
شما که هفت سال در پی تحقیق بودید
چگونه ندیدید که محمد، رسول خدا، گفت من نیز انسانی مانند شما هستم با این تفاوت که بر من وحی میشود؟!
"...که فقط کافی است انسان کمی تفکر کند ."
در مورد امام سجاد هم همین بس بگویم که در شما باید بازی با لغات و مفهوم آنها را بلد باشید ( در قران امده : ای پیامبر من از گناه تو گذشتم ، ایا مگر پیامبر معصوم نبودند ؟ )
ممنون از کمکی که به من کردید
خب معلومه که معصوم نبودند
این کجایش بازی با لغات است؟
ما قران رو هم به خواسته خویش تأویل می کنیم؟
چه زیبایی دارد که پیامبر نتواند گناه کند؟
آیا توانایی او در گناه کردن نباید مانند ما باشد؟
نه؟
پس این چه جور اسوه و الگوییست؟
اصلا پس چرا خدا پیامبرانی از میان خودمان بر ما برگزید؟
چرا با معصوم شمردن آنها، ارزش کارهای اونها رو پایین میاریم؟
چرا ما دیگر پیامبران رو غیر معصوم و پیامبر خود را معصوم میشماریم؟
وقتی این کار رو می کنیم دیگر به چه حقی مسیحیان را در پسر خدا و بعضا خود خدا دانستن عیسی مسیح(ع) خطاکار میشماریم؟
ما خود در همان مسیر قدم بر میداریم
امام زمان بشری است همانند ما فقط او به فیض اعمالش به خدا نزدیک تر است .
کدامین اعمال دوست من؟
من و شما تا 5 سالگی چه خطایی ازمان سر زد که انقدر دورتریم؟
امام زمان تا 5 سالگی چه کرد که این نزدیکی پاداش او شد؟
می خواهید فرارتر بروم؟
برای چندمین بار میگویم من واقعا حضرت فاطمه رو خیلی دوست دارم
اما این حق را برای دیگران قائل باشیم که بگویند
واقعا دختران ما تا 18 سالگی چه خطاهایی می کنند که حضرت فاطمه(س) ،اطهر، معصوم، و ... شد و اینان نشدند؟
ایا خدایا من راضی هست که راهی را که برای رسیدن به خودش برای من فرستاده و سهل کرده من ول کنم و بدنبال راهی روم که نمی دانم ایا به سر انجام میرسم یا نه !
راه را نشان من میدهید؟
بعد از پیمون راه قرار است به کجا برسیم
شما زلیخا را مصداق میدانید؟
خب الان زلیخا به خدا رسید، الان چه میکند، هنوز هم یوسف یوسف می کند؟(که البته در این قسمت کرد
)
ضمن مثال حضرت یعقوب برای ما صادق نیست ، ایا شما مقام حضرت یعقوب را دارید ؟
ما در این زمینه خیلی با هم اختلاف عقیده داریم، پس بهتره سراغش نریم
فقط در مورد نبوت من یک بار گفتم که در این هستی خداوند برای هر کسی رسالت و وظیفه ای قرار داده، وظیفه ی یعقوب نبی پیام اوری و وظیفه ی من و شما چیز دیگریست
من در این میان حائلی نمی بینم که ما و یعقوب نبی را از هم در نزدیکی به خدا جدا کرده باشد
مگر ...
شما گفتید قران را خوب خوانده اید؟ خب پر کردن جای خالی ها با شما دوست گرامی
ولی حضرت یعقوب معرفتی فراتر از بقیه داشت و بر او جایز نبود از یوسف به خدا برسد . ولی همان مثالی هم که زدید اگر حضرت یعقوب به اشتباه یوسف را برگزیده بود ( که یوسف اولی تر از ایشان بودن ) 100 % به مجازاتی عظیم گرفتار میشد ،
شما می گویید یوسف اولی تر از یعقوب بود و امام زمان نیز اولی تر بر ما
بعد می گویید بر یعقوب جایز نبود که با اتصال به اولی تر از خویش به خدا برسد و بر ما جایز که چه عرض کنم، واجب است؟!
زلیخا که بنده عام بود و معرفتی به خدا نداشت از راه یوسف به خدا رسید .
خب من هم بنده ی عام بودم و از راه نبی خویش و امامانم به خدا رسیدم
شما میگویید مثال زلیخا بر ما مصداق دارد دیگه؟
خب الان چه؟
زلیخا که به خدا رسید کم مانده بود اصلا یوسف رار فراموش کند
ما چه؟
همچنان باید بگوییم نه، ما هنوز خداپرست نشدیم و بنده ی عامیم و ...؟؟؟
شاید همان مثال زلیخا با شرایط ما همخوانی بیشتری دارد .
ببخشید، سؤالی خارج از بحث، خیلی خارج از بحث
آیا امام زمان بر سر شما قبا انداخته و شما را زیبا کرده؟ یا چشمان شما را بینا؟
پاسخ من را ندهید، اما با خود روراست باشید و با خود سفسطه نکنید،
آری یا خیر؟
پس مصداق زلیخا برای ما جوابگو نیست، لااقل در حد فهم من
خداوند به هر کس یک عقلی داده ، پس با این احتصاب کسانی که عقل کمتری دارند ، دین کمتری خواهند داشت و اجبارن به جهنم می روند .
دوست من
شما در این جمله ی خود بدون هیچ رودربایستی و واسطه ای خدا را متهم کردید
یک بار دیگر بخوانید
خدا به هر کسی عقلی داده، یکی کمتر یکی بیشتر
کسی که عقل کمتری دارد دین کمتری دارد و اجبارا به جهنم میرود
.... پناه بر خدا
عقل منافاتی با قبول احادیث ندارد .
یکی از دوستان مثال هایی از احادیث را اورده بود که یه چیزی فراتر از منافات با عقل بودند
مثالها از کتب 4 گانه هم بودند
اینجا 2 بحث پیش میاید
1 احادیث جعلی
2 منافات احادیث حقیقی با عقل
که من هم مثل شما گزینه ی یک رو انتخاب می کنم دوست من
البته بد نبود گزینه ی 3 هر دو،، رو هم قرار میدادیم
من این احادیث انقدر برایم بدیهی و اثابات شده بود که به این سبک گفتم
دوست گرامی من وقتی احادیث در این حد برای شما بدیهی هستن چرا انها را رها نکرده به استدلال با عقل خویش نمی پردازید؟
من زندگی نامه اکثر عارفان و اهالی کرامت ( که همه بر دین داری و ارتباط نزدیک انها با خدا صحه مگذارند ) را مطالعه کردم کسی نبود که بدون ارتباط با امام زمان به درجات بالا برسد
دوست من
نمی خواهم عقیده ی شما رو رد کنم
فقط به این اکتفا می کنم که درست نیست مطلق فکر کنیم
این موضوعات نسبی هستن
عرفا فراوانند
اما از معروف هایشان من کم کسی رو میشناسم که این مسیرش بوده باشد
مولانا عارف نبود؟
ابی سعید ابی الخیر چطور؟
خود پیامبر خدا از اهالی کرامت نبود؟
.... بگذریم
واقعیتی هم که هست در این مفاحل بجز بحث هیچ اتفاق دیگری نمی افتد و هیچ کس قانع نمی شود . پس بهتر است هرکس راه خود را رود و در مورد راههای دیگران هم تحقیق کند .
اگر شما نظر دیگری دارید بسم الله ...
درسته که در این قبیل گفتگوها بیشتر بحث و کمتر تغییر عقیده رخ میده، اما دوست من این راه همان راه آشنایی و تحقیق درباره ی راههای دیگران هم هست
بحث در ذات خود بد نیست، به خصوص وقتی با تعقل همراه باشه و امکان تغییر رو هم باز گذاشته باشیم
در کل واقعا سپاسگزارم
یه جورایی فرق بین خواص و عوام در بحث های ما روشن میشه
برخورد شما واقعا شایسته ی یک فرد خاصه دوست خوب من
باز هم ممنون