يا رب اندر كنف سايه ی آن سرو بلند...........گر من سوخته يك دم بنشينم چه شود
مشاعرۀ سنّتی
- شروع کننده موضوع Matrix
- تاریخ شروع
دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون
فریاد زدم یا تو بیا یا من و پیشت برسون
فدای تو! نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم
حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم
منكران را هم ازين مى دو سه ساغر بچشان........و گر ايشان نستانند روانى به من آر
روی دیوار، باز پیچک پیر
موج میزد چو چشمه ای لرزان
بر تن برگ های انبوهش
سبزی پیری و غبار زمان
راســــــتی : یادت بمــــــــاند از گـناه چشم تو
تاول غــــــربت به روی باغ احســــــاسم نشست
طـــــــرح ویران کـــردنم اما عجیب و ســــــاده بود
روی جلد خاطــــراتم دست طوفــــــان نقش بست
نيستم از مردم خنجر بدست بت پرستم، بت پرستم، بت پرست
بت پرستم،بت پرستي کار ماست چشم مستي تحفه ي بازار ماست
ولى تو طالب معشوق و جام مى خواهى.........طمع مدار كه كار دگر توانى كرد
تن صد ها ترانه می رقصد
در بلوز ظریف آوایم
لذتی ناشناس و رویا رنگ
می دود همچو خون به رگهایم....
aysel b
عضو جدید
روحم ازرده مرا وسوسه بیهوده مکن
دگر این لحظه تن پاک من الوده مکن
یاری ام که رود از یادم غم دیرینه این خاطره ها
شوق پرواز سراپای مرا میکشد تا پس این پنجره ها
پیش رویم بگشا پنجره ای تا از ان پنجره پرواز کنم
روحم از قید تن اسوده شود هستی دیگری اغاز کنم
من از آن حسن روزافزون كه يوسف داشت دانستم.............كه عشق از پرده ی عصمت برون آرد زليخا را
آه... باور نمیکنم که مرا
با تو پیوستنی چنین باشد
نگه آن دو چشم شور افکن
سوی من گرم و دلنشین باشد
دل مى رود ز دستم صاحبدلان خدا را...........دردا كه راز پنهان خواهد شد آشكارا
aysel b
عضو جدید
شعله زد عشق و من از نو نو شدم
پر شدم از عشق تو مملو شدم
شوق شیدایی مرا از من گرفت
من به خود برگشتم از تو تو شدم
اه با تو من چه رعنا میشوم
اه از تو من چه زیبا میشوم
عطر لبخند خدا میگرم
شکل اواز پری ها میشوم
ماجرا كم كن و بازآ كه مرا مردم چشم..............خرقه از سر به درآورد و به شكرانه بسوخت
آخر گشوده شد ز هم آن پرده های راز
آخر مرا شناختی ای چشم آشنا
چون سایه دیگر از چه گریزان شوم ز تو
من هستم آن عروس خیالات دیرپا
الا يا ايها الساقى ادر كاسا و ناولها...........كه عشق آسان نموداول ولى افتاد مشكلها
آسمان همچو صفحه ی دل من
روشن از جلوه های مهتاب است
امشب از خواب خوش گریزانم
که خیال تو خوشتر از خواب است
aysel b
عضو جدید
ای که بی تو خودمو تک و تنها میبینم
هر جا که پا میذارم تو رو اونجا میبینم
یدمه چشمای تو پره درد و غصه بود
قصه ی غربت تو قده صد تا قصه بود
یاد تو هر جا که هستم با منه
داره عمر منو اتیش میزنه
توبه زهد فروشان گران جان بگذشت.............وقت رندى و طرب كردن رندان پيداست
هاتف آن روز به من مژده ی اين دولت داد.........كه بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
تو با دلتنگیای من تو با این جاده همدستی ................تظاهر کن ازم دوری تظاهر می کنم هستی
[FONT=Tahoma, sans-serif][/FONT]
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند..............و اندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند
aysel b
عضو جدید
یه حسی از تو در من هست که میدونم تو رو دارم
واسه برگشتنت هر شب درارو باز میزارم
من از تو راه برگشتی ندارم به سمت سرازیرم همیشه ............تو می دونی اگه از من جداشی منم که سمت تو میرم همیشه
یوسف گمگشته باز اید به کنعان غم مخور....کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور
aysel b
عضو جدید
من از تو راه برگشتی ندارم تو از من نبض دنیا رو گرفتی
تمام جاده ها رو دوره کردم تو قبلا رد پاهامو گرفتی
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | |
|
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |