وطنم تو باشی ...من هستم

ارش کمان گیر

عضو جدید
کاربر ممتاز

کسی به فکر گلها نیست
کسی به فکرماهیها نیست
کسی نمیخواهد
باور کند که باغچه دارد میمیرد
که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است
که ذهن باغچه دارد آرام آرام
از خاطرات سبز تهی می شود
و حس باغچه انگار
چیزی مجردست که در انزوای باغچه پوسیده ست.





حیاط خانه ی ما تنهاست
حیاط خانه ی ما
در انتظار بارش یک ابر ناشناس
خمیازه میکشد
و حوض خانه ی ما خالیست
ستاره های کوچک بی تجربه
از ارتفاع درختان به خاک میافتند
و از میان پنجره های پریده رنگ خانه ی ماهی ها
شب ها صدای سرفه میآید
حیاط خانه ی ما تنهاست .


فروغ
 
آخرین ویرایش:

ارش کمان گیر

عضو جدید
کاربر ممتاز


اهل کاشانم ، اما

شهرمن کاشان نیست .
شهر من گم شده است .
من با تاب ، من با تب

خانه ای در طرف دیگر شب ساخته ام .


من در این خانه به گم نامی نمناک علف نزدیکم .
من صدای نفس باغچه را می شنوم
و صدای ظلمت را ، وقتی از برگی می ریزد .
و صدای ، سرفه ی روشنی از پشت درخت ،
عطسه ی آب از هر رخنه ی سنگ ،
چکچک چلچله از سقف بهار.



سهراب
 
آخرین ویرایش:

ارش کمان گیر

عضو جدید
کاربر ممتاز


آه اگر آزادی سرودی می خواند
کوچک
همچون گلوگاه پرنده ای
هیچ کجا دیواری فرو ریخته برجای نمی ماند
سالیان بسیاری نمی بایست
دریافتی را
که هر ویرانه نشان از غیاب انسانی است


شاملو

 

ارش کمان گیر

عضو جدید
کاربر ممتاز


مرا

تو
بی سببی
نیستی
به راستی صلت کدامین قصیده ای ای غزل
ستاره باران جواب کدام سلامی به آفتاب
از دریچه ی تاریک ؟
کلام از نگاه تو شکل می بندد
خوشا نظر بازیا که تو آغاز می کنی

پس پشت مردمکانت فریاد کدام زندانی ست
که آزادی را به لبان بر آماسیده
گل سرخی پرتاب می کند؟
ورنه ، این ستاره بازی
حاشا ، چیزی بدهکار آفتاب نیست

نگاه از صدای تو ایمن می شود
چه مومنانه نام مرا آواز می کنی

و دلت کبوتر آشتی ست
در خون تپیده به بام تلخ
با این همه چه بالا چه بلند
پرواز می کنی .




شاملو
 

ارش کمان گیر

عضو جدید
کاربر ممتاز
من در کشوري زندگي مي کنم که

دويدن سهم کساني است که هرگز نمي رسند
و رسيدن سهم کساني که هرگز نمي دوند...
ارزش مردگانش چندين برابر زندگانش است..
در سرزمين من مردمانش با نفرت بيشتري به بوسيدن دو عاشق نگاه مي کنند
تا صحنه ي اعدام يک انسان
در سرزمين من. .
 

ارش کمان گیر

عضو جدید
کاربر ممتاز
Click here to view the original image of 1024x768px.

آرشی دیگر خواهم شد...


آرشی دیگر خواهم شد.
می روم بر بالای دماوند
کمان بر خواهم کشید و تیری زنم
این بار سوی جنوب نه سوی سمرقند
تیر می رود، جان من نیز جان میدهد
پرپر شوم چون گل یاس
ولی دلشاد از آنم که تیر میرود،
می رود و نشیند آن سوی خلیج پارس

 
آخرین ویرایش:

ارش کمان گیر

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخرین گفتار بابک چنین بوده است:

تو ای معتصم خیال مکن که با کشتن من فریاد استقلال طلبی ایرانیان را خاموش خواهی کرد من لرزه ای بر ارکان حکومت عرب انداخته ام که دیر یا زود آن را سرنگون خواهد نمود.
تو اکنون که مرا تکه تکه می کنی هزاران بابک در شمال و شرق و غرب ایران ظهور خواهد کرد و قدرت پوشالی شما پاسداران جهل و ستم را از میان بر خواهد داشت.
این را بدان که ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه بیگانگان را تحمل نخواهد کرد من درسی به جوانان ایران داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد.
من مردانگی و درس مبارزه را به جوانان ایران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز میکند صدها ایرانی با خون بجوش آمده آماده طغیان هستند.
مازیار هنوز مبارزه میکند و صدها بابک و مازیار دیگر آماده اند تا مردانه برخیزند و میهن خویش را از دست متجاوزان و یوغ اعراب بدوی و مردم فریب برهانند.
درود بی کران ایرانیان به بابک و برادرش آذین و همرزمش مازیار که دستان اعراب را از ایران کوتاه کردند.
 

ارش کمان گیر

عضو جدید
کاربر ممتاز


دوباره می‌سازمت وطن!
اگر چه با خشت جان خویش
ستون به سقف تو می زنم،
اگر چه با استخوان خویش
دوباره می بویم از تو گُل،
به میل نسل جوان تو
دوباره می شویم از تو خون،
به سیل اشک روان خویش
دوباره ، یک روز آشنا،
سیاهی از خانه میرود
به شعر خود رنگ می زنم،
ز آبی آسمان خویش
اگر چه صد ساله مرده ام،
به گور خود خواهم ایستاد
که بردَرَم قلب اهرمن،
ز نعره ی آنچنان خویش


کسی که « عظم رمیم» را
دوباره انشا کند به لطف
چو کوه می بخشدم شکوه ،
به عرصه ی امتحان خویش
اگر چه پیرم ولی هنوز،
مجال تعلیم اگر بُوَد،
جوانی آغاز می کنم
کنار نوباوگان خویش

حدیث حب الوطن ز شوق
بدان روش ساز می کنم
که جان شود هر کلام دل،
چو برگشایم دهان خویش
هنوز در سینه آتشی،
بجاست کز تاب شعله اش
گمان ندارم به کاهشی،
ز گرمی دمان خویش
دوباره می بخشی ام توان،
اگر چه شعرم به خون نشست
دوباره می سازمت به جان،
اگر چه بیش از توان خویش
 

Similar threads

بالا