توسعه پایدار

Arch-Azadeh

همکار مدیر مهندسی شهرسازی متخصص طراحی شهری
واژه توسعه پايدار ،از اوسط دهه 70 ميلادي و پس از بحران نفتي 1973 ،بسيار به کار رفته است. امروزه ،بحث توسعه پايدار ،يکي از بحث هاي بسيار مهم و رايج در سطح بين المللي است. سازمان ها و نهاد هاي طرفدار محيط زيست در جهان و هم چنين سازمان ملل از مهم ترين ارگان هاي دخيل در اين امر هستند.
در واقع بحث توسعه پايدار ،در ابتدا مر بوط به دومبحث عمده بوده است. يکي منابع غير قابل تجديد در جهان مثل ،منابع فسيلي و ديگر بحث آلودگي محيط زيست و آلودگي کره زمين. مي توان گفت که اين دو عامل ،نخستين و مهم ترين عوامل مطرح شدن بحث توسعه پايدار ، در جهان بوده اند.

بحث توسعه پايدار به دنبال دو تحول در سطح بين المللي مطرح شدکه يکي بحران نفتي سال 1973 و ديگري اعتراضات گروه صلح سبز و طرفداران محيط زيست بر آلودگي زمين و نابودي محيط زيست در اثر توسعه صنعتي و انباشت زباله­هاي سمي کار خانجات و نيز آسيب ديدگي لايه اوزون بود. البته واژه توسعه پايدار و پايداري،از اويل قرن بيستم در کتاب ها و نوشته ها به کار رفته است. اما بحث هاي جدي و کار شناسانه،پس از دو واقعه مذکور،آغاز شد که نقطه اوج اين بحث ها ،منجر به کنفرانس جهاني توسعه پايدار مرسوم به اجلاس زمين در سال 1992 در شهر ريودوژانيرو، برزيل منجر گرديد که بعد ها به اجلاس ريو مشهور شد و درآن قطعنامه اي در جهت ارايه راهبرد هايي براي حرکت در جهت توسعه پايدار کشور هاي جهان،صادر گرديد و کشور هاي جهان ملزم به پيروي از اين قطعنامه شدند . ده سال بعد در سال 2002 ،کنفرانس ديگري در شهر ژوهانسبورگ در آفريقاي جنوبي در سطح وزراي کشور ها و کارشناسان محيط زيست برگزار شد و هدف آن تاکيد بر مصوبات کنفرانس راجرايي تر کردن اين مصوبات در سطح جهاني بود.

توسعه اي که نيازهاي نسل حاضر را برآورده کند بدون اينکه توانايي نسل آينده را در تامين نيازهاي خود به مخاطره اندازد بر اساس اين تعريف سه بعد اصلي زيست محيطي،اقتصادي و اجتماعي براي آن در نظر گرفته شده است.

بعد زيست محيطي
عامل مربوط به منابع طبيعي - محيط زيست در برابر توسعه (انساني)مهمترين عاملي است که بايد درباره پايداري مد نظر قرار گيرد. بطور دقيق تر ،فرايند اقتصادي توليد و مصرف به گونه اي تغيير مي کند که به اجزا وابسته به محيط زيست و منابع طبيعي وابستگي کمتري داشته باشند.

منابع طبيعي که از نظر اقتصادانان به عنوان اجزاي اصلي اغلب فرايند هاي توليد شناخته مي شوند .شامل منابع تجديد نشدني مانند مواد معدني و منابع تجديد شدني مانند جنگل ها و انواع انرژي است.
در مدت زماني نسبتا طولاني مطالعات متعدد و گوناگوني پيرامون اين منابع انجام شده است. و در نتيجه سياست هاي مرتبط با آنها را مي توان بر اساس بنياني از دانش تئوري و تجربي بنا نهاد.

منابع زيست محيطي اخيرا به عنوان موضوع مورد علاقه کارشناسان اين حوزه قرار گرفته است. با اين حال ابزار هاي نسبتا مناسبي براي تحليل کارشناسان وجود دارد. در حالت کلي ،منابع زيست محيطي نه تنها ابزاري براي نياز هاي مصرفي جامعه بشري قلمداد مي شود بلکه منبعي در خور توجه براي فرايند هاي توليد همانند فرايند هاي مصرف است. مورد اول ،بنيان زيست محيطي زندگي انسان را پايدار کرده و سبب استفاده مردم از امکانات محيط زيست مي شود. مورد دوم اصولاً از ظرفيت جذبي محيط زيست نشات گرفته و همچنين در زندگي انسان مشارکت دارد

بعد اقتصادي
بعد اقتصادي و تغيير شکل ساختاري نيز به عنوان هسته توسعه شناخته شده است.رشداقتصادي کماکان به عنوان مهمترين پيش شرطها در برآورده سازي نياز هاي انسان در جهت هر نوع توسعه پايا در شرايط زندگي انسان به حساب مي آيد. علاوه بر جنبه هاي کمي اقتصادي توسعه پايدار،تعداد زيادي از مفاهيم و جنبه هاي کيفي اقتصادي نيز در توسعه پايدار مورد توجه قرار گرفته اند. مهمترين بحث اين است که نه رشد اقتصادي و نه افزايش سطح درآمد هاي مردم براي تضمين پيشرفت کل يک جامعه کافي نيست همراهي تغييرات کيفي نيز براي پيشرفت جامعه بشري لازم است.
افراد بسیار کمی می­دانند که عملکردهای اقتصادی در زمینۀ پیروی از قوانین تقریباً تغییر ناپذیر و ثابت مشابه طبیعت نیستند و به نقاط شروع و عواملی دیگر وابسته هستند. به عبارت دیگر، قوانینی که نتایج ارائه شده توسط یک اقتصاد را تعیین می­کنند، در میان سایر موارد مشابه بیشتر به شرایط اقتصادی، کیفیت و کمیّت تأمین انرژی آن و واسطه­ای که در فعل و انفعال و مبادلۀ میان فعالین سیستم به کار می­­رود بستگی دارد.
هرچند شرایط اولیه در گذشته تعیین شده­اند و اکنون قابل تغییر نیستند، اما ورود و کیفیت انرژی را می­توان تغییر داد. علاوه بر این واسطه­ای كه برای مبادلات مالی مورد استفاده قرار می­گیرد نیز کاملاً به تصمیم آگاهانۀ ما بستگی دارد.
مردم تصور می­کنند که مؤلفه­های تئوری سیستمها، وضعیت کنونی اقتصادی ما را به عنوان سیستمی تشریح می­کند که معلول سیستم واکنشی پیچیده­ای است که بازتاب دهندۀ دو جنبۀ مهم است؛ که یکی رشد پایای نسبتاً آهسته و معین و دیگری رکود و کسادی اقتصادی می­باشند.
به رغم تلاش گستردۀ اقتصاددانان، پیش­بینی دقیق زمان تغییر جریان اقتصادی از یک حوزه (Basin Attractor) به حوزۀ دیگر و زمان باقی ماندن اقتصاد در هر حوزه (وضعیت)، امکان پذیر نمی­باشد؛ هرچند الگوهایی وجود دارند که به طور نسبتاً مرتب تکرار می­شوند.
پیشرفتهای اخیر در تئوری سیستمها نشان می­دهد که اصلاحات اندک در کمیّت یا کیفیت ورود انرژی به سیستم یا تغییر الگوریتمهای مبادله یا پیوستگی فعل و انفعالات ممکن است نوسان سیستم میان دو حوزه را متوقف نماید و سبب شود سیستم به الگوی متفاوت و احتمالاً پایدارتری وارد شود که در واقع یک الگوی پایدار است.

متأسفانه اگر سیستم پولی و هدف حفاظت فوری، یعنی پایداری کوتاه مدت اقتصادی خیلی مورد توجه باشد، جهان قادر به خارج شدن از چرخۀ رشد/ رکود و یافتن نوعی از اقتصاد که در آیندۀ بسیار بلند مدت پایدارتر باشد، نخواهد بود.
در طول تاریخ مدنیّت در بین­النهرین، در درۀ هند (Indus Valley) و در جنگلهای امریکای لاتین به دلیل فرسایش و تخریب محیط زیست از بین رفته است. همین مسأله در مورد امپراطوری روم و اتحاد جماهیر شوروی نیز رخ داده است. هرچند در حال حاضر نیز به دلیل صدمات بسیار زیاد سیستم انسانی به منابع زیست محیطی جامعۀ بشری برای پایداری بلندمدت بر لبۀ تیغ حرکت خواهد کرد، اما دست کم امروزه ما از دانش فنی و مهارتهای سیاسی بیشتری نسبت به گذشته برخورداریم. بسیاری از دولتها علائم خطر را مشاهده نموده و نسبت به نیاز به سیاستهایی جهت رسیدگی به این خطرات آگاه گردیده­اند. اما این دولتها نیز اقدامات چندان بنیادی و شدید مورد نیاز در این زمینه را به انجام نخواهند رسانید، مگر آنکه توسط رأی­دهندگان به این امر واداشته شوند.

در واقع به دست آوردن تکانۀ سیاسی لازم برای ایجاد تغییرات عمده و دشوار جهت مواجهه با رشد آهسته و تهدیدهای تأثیرگذاری که با آنها مواجه هستیم؛ نظیر تغییرات آب و هوایی، کاهش حاصل­خیزی خاک، سفره های آب زیرزمینی، تنوع زیستی و افزایش رشد جمعیت بشر، کار آسانی نیست.
اما خوشبختانه نوع دیگری از توجه به تهدید زیست محیطی در برابر پایداری اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی در حال باز کردن راه خود به صدر اولویتهای دولت می­باشد و که این تهدید می­تواند به طور بالقوه توجه عمومی را به میزان قابل ملاحظه­ای جلب نماید و آن چیزی جز افت قریب­الوقوع تولید نفت و گاز نیست.

بعد اجتماعي
اگر از منظري وسيعتر به توسعه نگريسته شود ،توسعه در برگيرنده تقويت بنيان درامدهاي مادي و افزايش قابليتها و همچنين گسترش گزينه ها و حق انتخاب است. اين وجه از توسعه به وضوح بر مفهوم تنگ انديشانه توسعه اقتصادي محور (توسعه مبني بر رشد اقتصادي) برتري داشته و همچنين اهميت توسعه اجتماعي را در مفهوم توسعه پايدار نشان مي دهد. در بحث توسعه اجتماعي ،توسعه پايدار تنها يک موضوع مورد بحث وجود دارد. اين موضوع بخشي از بحث کلي پيرامون توسعه است. و آن را مي توان بصورت زير بيان کرد: ملاحظات عدالتگرايانه در مفهوم توسعه پايدار اهميت حياتي دارد. به عبارت ديگر ،عدالت بين نسل هاي مختلف يا عدالت درگذر زمان يکي از ستون هاي اين مفهوم است. در نتيجه عدالت بين انسان ها و نسل هاي مختلف را نمي توان از مفهوم جامع توسعه پايدار مستثني کرد زيرا در غير اين صورت تقارن موضوع عدالت که در واژه پايدار نهفته است، از بين خواهد رفت. از اين رو عدالت بين نسل هاي مختلف که در برگيرنده کل موضوعات اجتماعي در مفهوم توسعه است ،همانند توزيع منطقه اي و توزيع جنسيتي ، به درستي به عنوان يک بخش کلي از توسعه پايدار در نظر گرفته شده است

منبعwww.isdf.ir


 
بالا