وحشت از مسلمانان

JavadMessi

مدیر بازنشسته
سربریدن یک سنت کاملا اسلامی و قرآنی است:

چون با کافران(درجنگ) روبرو شديد، گردنشان را بزنید...محمد آیه 4

و آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: من با شمایم. شما مومنان را به پایداری وادارید. من در دلهای کافران بیم خواهم افکند. بر گردنهایشان بزنید و انگشتانشان را قطع کنید. انفال آیه 12


حالا اینکه این افراد به چه بهانه قرآنی دست به این جنایت زده اند خود جای سوال دارد اما تا بحال فکر کرده اید که سربریدن چه کار حیوانی و غیرانسانی و وحشیانه و غیرمتمدنانه و هولناکی است؟ واقعا شما حاضرید که اینکار را بکنید؟ امیدوارم دگم های ایدئولوژیک موجب به خواب رفتن وجدان و نابودی انسانیت تان نشده باشند و پاسخ تان مثبت نباشد.
گرچه خودت میدونی ولی من برای اطلاع بقیه میگم آیه اولی منظورش تو میدان جنگه ضمن اینکه در میدان جنگ حلوا تقسیم نمیکنند و طرف نمیگه بفرما این گردنم پس منظور کشتن تو میدان جنگه
آیه دوم هم به همین ترتیب
پس بیخودی ژست انساندوستی نگیر با خرد!!!
 
آخرین ویرایش:

scorpion_tur

عضو جدید
کاربر ممتاز
تبلیغات نیست
بعضی از مسلمانان افراطی چنان مغز بچه ها رو شستشو میدن که بچه حاضر میشه بمب ببنده به خودشو چند نفرو بکشه بخیال خودشو با حرفای آخونداشون میره بهشت.
همین کارا خودش جنگ به نام اسلامه ماها خودمون جلوه مونو بد میکنیم.
 

seism

عضو جدید
اینکه عده ای همانند دزدان و آدم کش ها بر خلاف تمامی قوانین بین المللی وارد سفارت خانه کشوری دیگر شوند چه جای افتخارو خوشحالی دارد؟ مگر دوران عصر حجر است که بخواهید با زور و چماق حرف خود را به کرسی بنشانید؟در قرن بیست و یکم زندگی می کنیم جایی که کشور ها باید با تعامل و گفتگو و مذاکره پیش بروند و نه توحش و شارلاتان بازی.ترسیدن دیپلمات های انگلیسی چه افتخاری برای ما دارد؟مگر الان دوران جنگ است که ما در حال نبرد با انگلستان باشیم و مگر دیپلمات های انگلیسی جنگجویان و سربازان بریتانیایی هستند؟ آنها برای کارهای دیگری به کشور ما آمده بودند جناب!
اگر یک عده اراذل به خانه شما بریزند و شما را تهدید و ارعاب کنند شما نمی ترسید؟
اگر اینکار شما مایه افتخار بود پس چرا حکومت تان از آن حمایت نکرد؟ چرا جامعه بین المللی حتی چین و روسیه یکصدا ایران را محکوم کردند؟

عجبا از اینهمه کژ اندیشی و ساده لوحی و سطحی نگری.
نگرفتی برادر
معلومه برره نمیدیدی :)
 

خردبین

عضو جدید
کاربر ممتاز
گرچه خودت میدونی ولی من برای اطلاع بقیه میگم آیه اولی منظورش تو میدان جنگه ضمن اینکه در میدان جنگ حلوا تقسیم نمیکنند و طرف نمیگه بفرما این گردنم پس منظور کشتن تو میدان جنگه
آیه دوم هم به همین ترتیب
پس بیخودی ژست انساندوستی نگیر با خرد!!!

جواد جان من هم که در پرانتز نوشتم در جنگ.

دوباره بخوانید:

و آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: من با شمایم. شما مومنان را به پایداری وادارید. من در دلهای کافران بیم خواهم افکند. بر گردنهایشان بزنید و همه انگشتانشان را قطع کنید(!) زيرا با خدا و پيامبرش به مخالفت برخاستند(!) و هر که با خدا و پيامبرش ، مخالفت ورزد ، بداند که عقوبت خدا سخت است.انفال 12 و 13

همانگونه که گفتم دوست ندارم مذهبی بحث کنم فقط برای اینکه به دوستمان shanim یادآوری کرده باشم این موضوع را ذکر کردم وگرنه سخن در مورد این قبیل آیه ها بسیار است.

بحث من سر ماهیت غیرانسانی و وحشیانه سربریدن است.به فرض دشمنش شایسته مرگ باشد می تواند به شکلی دیگر دشمنش را از پای در بیاورد.چرا مشخصا دستور به سربریدن و قطع دست می دهد؟فقط نمی گوید بکشید بلکه نحوه کشتن را هم(سربریدن و قطع انگشتان دست) دستور می دهد و مشخص می کند.
بودن در میدان جنگ مجوزی برای انجام کارهای چندش آور نیست.

نمونه ای دیگر:

سزاى كسانى كه با خدا و پيامبر او مى‏جنگند و در زمين به فساد مى‏كوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردندیادست و پايشان در خلاف جهت‏يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و درآخرت عذابى بزرگ خواهند داشت. مائده 33

کسانی را از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمی آورند و چیزهایی را که خدا و پیامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند بکشید، تا آنگاه که به دست خود درعین مذلت جزیه بدهند. توبه 29

البته من قبلا هم عرض کردم کسانی حاضر به عمل به این دستور هستند و از آن دفاع می کنند که به خاطر دگم های ایدئولوژیک وجدان شان به خواب رفته باشد و فقط قصد توجیه و ماستمالی دارند.ای کاش می توانستند لحظه ای بی طرفانه به موضوع بنگرند تا برای همیشه این افکار را به دور بریزند.
فکر می کنم حالا به خوبی نمایان شده باشد که چرا عده ای از مسلمانان کارهایی می کنند که دل هر انسان آزاد اندیش و عاقلی را به درد می اورد.حالا فهمیدید که این جانوران سنگدل چرا بی رحمانه سر انسانها را در حالی که الله اکبر می گویند از تنشان جدا می کنند؟
از این قبیل فیلم ها که دست و پا یا سر شخصی را می برند یا او را سنگسار می کنند کم نیست و همانند shanim دل هر شخص با وجدانی از دیدن این صحنه ها بدرد می آید و دیدنش انچنان تاثیر روانی شدیدی بر انسان می گذارد که شبها کابوس آن را می بیند چه برسد به اینکه خودش بخواهد مرتکب اینکار غیرانسانی شود.
 
آخرین ویرایش:

amireza_2000

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
تیلیغاتی که علیه انگلیس و آمریکا و یهودی ها می شه (البته در ایران)اینقدر گسترده است که اگه خود ملکه انگلیس هم یه مدت بیاد ایران شاید بگه چه خبر بوده و من خودم خبر نداشتم!!!!!!!!
حرکات آمریکا که احتیاج به تبلیغ نداره. تمام دنیا داره میبینه که آمریکا داره چیکار میکنه. تو عراق نسل کشی کردند. هر روز دارند تو افغانستان بیگناه میکشند. تنها کشوری که از بمب اتم استفاده کرده و خیلی چیزای دیگه
 

masoud71

عضو جدید
کاربر ممتاز
امریکا و ....بعضی از کشور ها درست کشورهای غارتگر هستند ووووووووووو یه عیب ایراد هایی دارند................. ولی ما همه چی رو از بیخ میزینم...........
 

amireza_2000

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در نظر بگیرین که یک سری آدم به اسم مسلمان با گذاشتن نواری از آیات کتاب قرآن
سر یک انگلیسی رو میبرن...
روزی که کلیپش رو دیدم تا صبح تو سرم نوای روحانی قران بود و تصویر دست و پا زدن اون بدبخت
در نظر بگیرین که چند تا از همین ریشو ها به چه راحتی ۲ تا هواپیما رو زدن به دو تا برج با اون همه آدم بیگناه توی هواپیما
یک مادر و دختر کوچولوش که واسه تولدش بلیت شهر بازی دیسنی رو گرفته بود و تو اون هوا پیما بودن
حالا دو تا ریشو مثل اونا بران تو هواپیما من که میام پایین بقیه رو نمیدونم ...
مشکل شما اینه که اسلام رو با اینجور جرکات میسنجی در صورتی که باید اینارو با اسلام بسنجی. منبعت باید قرآن و احادیٍث معتبر باشه. البته این حرفم واسه کسایی هست که واقعا جویای حقیقت هستند
 

shanim

عضو جدید
کاربر ممتاز
مشکل شما اینه که اسلام رو با اینجور جرکات میسنجی در صورتی که باید اینارو با اسلام بسنجی. منبعت باید قرآن و احادیٍث معتبر باشه. البته این حرفم واسه کسایی هست که واقعا جویای حقیقت هستند
دوست عزیز
موضوع اصلی رو شما نگرفتید ، گفتم اگر خودتون رو جای اون خارجی بزارید واگر نه من که میدونم چه خبره تو دین خودم !
اون طرف خارجی هم خیلی زور بزنه بفهمه تو دین خودش چه کلاهی رفته سرش وقت نمیکنه بره ببینه تو دین بقیه کتابشون و احادیث معتبرشون چی گفته در مورد سر بریدن !
 

amireza_2000

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دوست عزیز
موضوع اصلی رو شما نگرفتید ، گفتم اگر خودتون رو جای اون خارجی بزارید واگر نه من که میدونم چه خبره تو دین خودم !
اون طرف خارجی هم خیلی زور بزنه بفهمه تو دین خودش چه کلاهی رفته سرش وقت نمیکنه بره ببینه تو دین بقیه کتابشون و احادیث معتبرشون چی گفته در مورد سر بریدن !
اون دیگه بستگی به خود طرف داره که از چه منابعی برای تخقیق استفاده کنه. مگه ادواردو آنیلی نبود اونم مثل یکی که اونور زندگی میکرد و با اون همه تبلیغات منفی و اونم تو چه خونواده اشرافی. اما جانش رو در این راه از دست داد. حقیقت جویی و حقیقت خواهی بها داره. و این بهایی هست که جمهوری اسلامی در طول این 30 سال داره پرداخت میکنه ولی سر خم نکرده.
 

shanim

عضو جدید
کاربر ممتاز
اون دیگه بستگی به خود طرف داره که از چه منابعی برای تخقیق استفاده کنه. مگه ادواردو آنیلی نبود اونم مثل یکی که اونور زندگی میکرد و با اون همه تبلیغات منفی و اونم تو چه خونواده اشرافی. اما جانش رو در این راه از دست داد. حقیقت جویی و حقیقت خواهی بها داره. و این بهایی هست که جمهوری اسلامی در طول این 30 سال داره پرداخت میکنه ولی سر خم نکرده.
ببخشید نفهمیدم
یک بار دیگه بگید ؟
جمهوری اسلامی سر خم نکرده؟!! به چه قیمتی ؟
 

shanim

عضو جدید
کاربر ممتاز
به هر قیمتی سر خم نمیکنه
دولت یک کشور نماینده یک ملته و اگه سر خم کنه یعنی ملتش سر خم کرده که این ذلت میاره
من نمیفهمم این ملت کجاست
چون هر چی دولت میگه ملت یک چیز دیگه میگه این همه گرونی و بی پولی که مردم دارن تحمل میکنن پس چیه ؟
دولت که داره حالش رو میبره ۳ میلیون ۳ میلیون خونه میخره تو کانادا
تاپیک در مورد چیز دیگست موضوع رو عوض نکنیم
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
جواد جان من هم که در پرانتز نوشتم در جنگ.

دوباره بخوانید:

و آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: من با شمایم. شما مومنان را به پایداری وادارید. من در دلهای کافران بیم خواهم افکند. بر گردنهایشان بزنید و همه انگشتانشان را قطع کنید(!) زيرا با خدا و پيامبرش به مخالفت برخاستند(!) و هر که با خدا و پيامبرش ، مخالفت ورزد ، بداند که عقوبت خدا سخت است.انفال 12 و 13

همانگونه که گفتم دوست ندارم مذهبی بحث کنم فقط برای اینکه به دوستمان shanim یادآوری کرده باشم این موضوع را ذکر کردم وگرنه سخن در مورد این قبیل آیه ها بسیار است.

بحث من سر ماهیت غیرانسانی و وحشیانه سربریدن است.به فرض دشمنش شایسته مرگ باشد می تواند به شکلی دیگر دشمنش را از پای در بیاورد.چرا مشخصا دستور به سربریدن و قطع دست می دهد؟فقط نمی گوید بکشید بلکه نحوه کشتن را هم(سربریدن و قطع انگشتان دست) دستور می دهد و مشخص می کند.
بودن در میدان جنگ مجوزی برای انجام کارهای چندش آور نیست.

نمونه ای دیگر:

سزاى كسانى كه با خدا و پيامبر او مى‏جنگند و در زمين به فساد مى‏كوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردندیادست و پايشان در خلاف جهت‏يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و درآخرت عذابى بزرگ خواهند داشت. مائده 33

کسانی را از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمی آورند و چیزهایی را که خدا و پیامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند بکشید، تا آنگاه که به دست خود درعین مذلت جزیه بدهند. توبه 29

البته من قبلا هم عرض کردم کسانی حاضر به عمل به این دستور هستند و از آن دفاع می کنند که به خاطر دگم های ایدئولوژیک وجدان شان به خواب رفته باشد و فقط قصد توجیه و ماستمالی دارند.ای کاش می توانستند لحظه ای بی طرفانه به موضوع بنگرند تا برای همیشه این افکار را به دور بریزند.
فکر می کنم حالا به خوبی نمایان شده باشد که چرا عده ای از مسلمانان کارهایی می کنند که دل هر انسان آزاد اندیش و عاقلی را به درد می اورد.حالا فهمیدید که این جانوران سنگدل چرا بی رحمانه سر انسانها را در حالی که الله اکبر می گویند از تنشان جدا می کنند؟
از این قبیل فیلم ها که دست و پا یا سر شخصی را می برند یا او را سنگسار می کنند کم نیست و همانند shanim دل هر شخص با وجدانی از دیدن این صحنه ها بدرد می آید و دیدنش انچنان تاثیر روانی شدیدی بر انسان می گذارد که شبها کابوس آن را می بیند چه برسد به اینکه خودش بخواهد مرتکب اینکار غیرانسانی شود.
خب متن ویرایش شده شایدم من ندیدم!
شما مفهومی رو بدون درنظر گرفتن شرایط میخواید چندش آور توصیف کنید!!!من هم به عنوان مثال میتونم بگم کودک تازه متولد رو میشه کشت!!اگه نگم وقتی جان مادر در خطره این کار خوب هم هست اونوقت مخاطب میگه عجب آدم بیرحمی!!!
ضمن اینکه کار عده ای وهابی رو به این آیه ها گره زدن مغلطه ای بیش نیست چون آیه میدان جنگ رو منظور داره ضمن اینکه در آن زمان تمام جنگها با شمشیر بوده پس اینکه قطع شدن اعضا در جنگ طبیعی باشه چیز عجیبی نیست!!شما شرایط جنگ رو با داخل خانه و پشت کامپیوتر یکی میکنی و میگی وای خوب نیست در جنگ این کار رو کرد یا اون کاز در حالی که در جنگ اونم با کافر حربی اگر با تمام قدرت حمله نکنی و رعب در دل دشمن نندازی محکوم به شکستی!
در مورد آیه 12 سوره انفال
می دانیم که مسلمانانی که از مکه به مدینه هجرت کرده بودند، برای حفظ عقیده ی خود تحت فشارهای روزافزون مشرکین، خانه ها و اموال و بستگان خود را در مکه رها کردند و دست خالی به مدینه آمدند. مسلمانان مدینه هم دار و ندار خود را با آنان تقسیم کردند. از آن سو مشرکین مکه اموال به جای مانده ی مهاجران را غارت کردند. مسلمانان در مدینه روزگار را به سختی می گذراندند تا اینکه کاروان مال التجاره ی سران مکه از شام به سوی مکه روانه شد. فرصت خوبی بود تا مسلمانان با مصادره ی آن کاروان غرامت آزارهای مشرکین و اموال از دست رفته را بگیرند. اجازه نبرد به آنان داده شد اما مشرکین پیشدستی کرده و با هزاران مرد جنگی با تجهیزات کامل نزدیک چاه های بدر راه را بر سپاه مسلمانان - که 313 نفر با کمترین تجهیزات بودند- بستند.
در چنین موقعیتی مسلمانان دو راه بیشتر ندارند یا دست از دین و عقیده ی خود بردارند و پیامبر خدا را دست بسته تحویل مشرکین دهند و خود خوار و ذلیل آنان شوند، و یا مردانه ایستادگی کنند و دست از عقیده ی خود بر ندارند و با دشمن بجنگند.
اما تربیت شدگان مکتب رسول خدا راه ایستادگی را بر ذلت ترجیح دادند. حال که بنا بر ایستادگی در برابر سپاه مجهر و چند برابر است باید از نیروی خود به بهترین نحو استفاده کنند و آن همان است که در آیه آمده است. یعنی نیرو را هدر ندهند، و ضربات را بر سرها وارد آورند تا کاری باشد و انگشتان نفرات دشمن را بزنند تا سلاح از دستشان بیفتد و دیگر توان مبارزه نداشته باشند.
نتیجه چنین جنگی پیروزی سپاه اندک مسلمانان بر لشکر مجهز کفار شد.
به معنی آیه دقت کنید نمیگه که سر را ببرید و بعد انگشت را یا بالعکس بلکه میگه بر سر و دست آنها بکوبید که ماجرایش هم آورده شد!
در مورد آیه 29 سوره توبه جالبه که برای میل خودتون دست به تحریف معنی هم زدید!!!
قَاتِلُواْ الَّذِينَ لاَ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَلاَ بِالْيَوْمِ الآخِرِ وَلاَ يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَلاَ يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُواْ الْجِزْيَةَ عَن يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ
با کسانی از اهل کتاب که به خدا و روز قيامت ايمان نمی آورند و چيزهايی ، را که خدا و پيامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمی کنند و دين حق رانمی پذيرند جنگ کنيد ، تا آنگاه که به دست خود در عين مذلت جزيه بدهند

ثانیاً این آیه و آیه 123 از آیات مطلق هستند که حمل بر آیات مقید می شوند. حمل مطلق بر مقید روشی اصولی و عقلایی است که مجتهد در صدور حکم باید به آن توجه کند. مثلاً از آیاتی که این آیات را مقید می کند آیه ی 190 از سوره ی بقره است که یک قاعده ی کلی را بیان می کند: "ای کسانی که ایمان آوردید در راه خدا با کسانی بجنگید که با شما سر جنگ دارند و از حد تجاوز نکنید. خداوند متجاوزان را دوست ندارد". یعنی اگر با کسانی که تجاوزی به شما نکرده اند بجنگید شما هم متجاوزید. (برای توضیح بیشتر به کتاب جهاد اثر شهید مطهری مراجعه شود)
علاوه براین، ترجمه ی آیة الله مکارم از آیه 123 مطلب را بهتر بیان کرده است: "اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! با كافرانى كه به شما نزديكترند، پيكار كنيد! (و دشمن دورتر، شما را از دشمنان نزديك غافل نكند!) آنها بايد در شما شدّت و خشونت (و قدرت) احساس كنند؛ و بدانيد خداوند با پرهيزگاران است!" به بیان دیگر آیه مفهوم دارد.
شهید مطهری (ره) در کتاب جهاد می نویسد: پس یک قید این است که دشمن در حال تجاوز و هجوم به شما باشد.
قید دیگر اینکه دشمن مرتكب يك ظلم فاحش نسبت بيك عده افراد انسانها شده است و باید آن ها را نجات داد یعنی بكمك مظلوم شتافتن.
قید دیگر مبارزه با اختناق است. آزادی توده ی مردم برای شنیدن دعوت اسلام. برای اینکه اختناق یک ظلم است و اين ظلم مانعی برای سعادت آن مردم بوجود آورده است. بسياری از جنگهائيكه در صدر اسلام واقع شد تحت همين عنوان بود، مسلمين كه ميامدند بجنگند ميگفتند ما با توده‏های مردم جنگی نداريم با حكومتها ميجنگيم برای اينكه توده‏ها را از ذلت و بردگی اين حكومتها نجات بدهيم.
آيه 39 از سوره انفال ميفرمايد : « و قاتلوهم حتی لا تكون فتنه و يكون الدين كله لله ». بجنگيد
با آنها تا فتنه از ميان برود، مقصود از " فتنه " چيست ؟ يعنی آنها كه ميايند تفتين ميكنند شما را و ميخواهند مسلمانان را از دين خودشان خارج بكنند با آنها بجنگيد تا اينكه اين فتنه
از ميان برود، اينهم خودش يك قيد است، يك قيد ديگر در آيه ديگر آيه 75 از سوره نساء است: "و ما لكم لا تقاتلون فی سبيل الله و المستضعفين من الرجال و النساء و الولدان". ای مسلمانان چرا در راه خدا و در راه آن مردميكه بيچاره‏اند از مرد و از بچه، بيچارگانی كه گرفتار شده‏اند چرا برای اينها، برای نجات اينها نمی‏جنگيد.
اين پنج آيه‏ نشان داد كه دستور اسلام در موضوع جنگها اگر در بعضی آيات مطلق است در بعضی ديگر مقيد است، و روی قاعده مسلم عرفی و اصولی مطلق را بايد حمل بر مقيد كرد.

يك سلسله آيات ما در قرآن داريم كه در آن آيات تصريح ميكند كه دين بايد با دعوت درست بشود نه با اجبار، اينهم باز مؤيد اين مطلب است كه اسلام نظريه‏اش اين نيست كه بزور بمردم بگويد يا بايد مسلمان بشوی و اگر نه كشته ميشوی. اين آيات هم بشكل ديگری مفهوم آن آيات مطلق را باصطلاح روشن ميكند. مثل آیه ی "لا اكراه فی الدين"، و "ادع الی سبيل ربك بالحكمه والموعظة الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن" ( نحل 125) مردم را بخوان بسوی راه پروردگارت، با چی؟ با حكمت، با منطق با برهان، و ديگر با موعظه نيك: "و جادلهم بالتی هی احسن". آنها كه با تو مجادله ميكنند تو هم بنحو نيكی با آنها مجادله كن.
در آيه ديگر ميگويد: "و قل الحق من ربكم فمن شاء فليؤمن و من شاء فليكفر" (كهف - 29). هر كه دلش ميخواهد ايمان بياورد، ايمان بياورد، هر كه هم دلش نميخواهد ايمان بياورد كافر باشد كافر زيست بكند.
آيه ديگر : « و لو شاء ربك لامن فی الارض كلهم جميعا افانت تكره الناس حتی يكونوا مؤمنين ». ( يونس - 99 ) خطاب به پيغمبر است. پيغمبر اكرم خيلی مايل بود مردم مؤمن بشوند. قرآن ميگويد، زور در مورد ايمان معنی ندارد. اگر زور صحيح بود خدا خودش باراده تكوينی خودش
ميتوانست همه مردم را مؤمن كند اما ايمان يك امريست كه بايد مردم انتخاب بكنند.
پس خواهشا اقدام عده ای وحشی رو به صرف اینکه میگند الله اکبر با آیات قرآن در نیامیزید و سعی کنید از بدی اون حرکت بد بودن آیات رو نتیجه بگیرید چون قرآن کتابیست که بیش از یک آیه دارد و نه یک آیه!!پس اینکه بخواهید به صرف ترجمه آیه ای خاص بدون در نظر گرفتن پس و پیش و دیگر آیات و شان نزول و حتی معنی دقیق رفتار عده ای رو توجیه کنید درست نیست مگر اینکه شالوده فکرتون این باشه!!!
 

Metal Guard

عضو جدید
کاربر ممتاز

و آنگاه را که پروردگارت به فرشتگان وحی کرد: من با شمایم. شما مومنان را به پایداری وادارید. من در دلهای کافران بیم خواهم افکند. بر گردنهایشان بزنید و همه انگشتانشان را قطع کنید(!) زيرا با خدا و پيامبرش به مخالفت برخاستند(!) و هر که با خدا و پيامبرش ، مخالفت ورزد ، بداند که عقوبت خدا سخت است.انفال 12 و 13

نمونه ای دیگر:

سزاى كسانى كه با خدا و پيامبر او مى‏جنگند و در زمين به فساد مى‏كوشند جز اين نيست كه كشته شوند يا بر دار آويخته گردندیادست و پايشان در خلاف جهت‏يكديگر بريده شود يا از آن سرزمين تبعيد گردند اين رسوايى آنان در دنياست و درآخرت عذابى بزرگ خواهند داشت. مائده 33

کسانی را از اهل کتاب که به خدا و روز قیامت ایمان نمی آورند و چیزهایی را که خدا و پیامبرش حرام کرده است بر خود حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند بکشید، تا آنگاه که به دست خود درعین مذلت جزیه بدهند. توبه 29


این روش قدیمی و نخ نما در تکرار و بسط یک موضوع برای تلقین مفهوم مورد نظر دیگه کارایی نداره!
قرآن کتاب جامع زندگیه و در مورد بسیاری از ابعاد زندگی مباحثی رو مطرح کرده.
احکام جنگ و محاربه با کفار در کنار بخش های اخلاقی و حقوقی و اجتماعی و .... بخش کوچک و جزئی محسوب میشه.
اما اینکه شما چندین آیه در این مورد رو پشت سر هم ردیف کنید و دم از قتل و غارت و پایمال شدن حقوق انسانی بزنید هدفی جز نمایش چهره ای خشن از قرآن از رفتارتون برداشت نمیشه.
همین قرآن آیات بسیاری درباره ی رعایت اخلاقیات داره ...مثلا":

(انفال / 46) وصبر و استقامت كنید كه خداوند با استقامت كنندگان است.
(بقره / 83) جز خدا را نپرستید وبه پدر و مادر خود احسان كنید.
(بقره / 83) وبا مردم (به زبان) خوش سخن بگویید.
(نساء / 58) خداوند به شما فرمان می‌دهد كه امانتها را به صاحبانش بدهید.
(نساء / 58) هنگامی كه میان مردم داوری می‌كنید، به عدالت داوری كنید.
(زمر / 18) همان كسانی كه سخنان را می‌شنوند و از نیكوترین آنها پیروی می‌كنند، آنان كسانی هستند كه خدا هدایتشان كرده، و آنها خردمندانند.
(توبه / 119) از خدا بترسید و با راستگویان باشید.
(بقره / 245) كیست كه به خدا قرض‌الحسنه دهد، تا خدا بر آن چند برابر بیفزاید؟خدا تنگدستی دهد و توانگری بخشد.
(توبه / 79) آنهایی كه از مؤمنان اطاعت كار، در صداقتشان عیب جویی می‌كنند، و كسانی را كه (برای انفاق در راه خدا)جز به مقدار (ناچیز)توانایی خود دسترسی ندارند، مسخره می‌نمایند، خدا آنها را مسخره می‌كند و برای آنها عذاب دردناكی است.
(حجرات / 11) و با القاب زشت و ناپسند یكدیگررا یاد نكنید.
(حجرات / 12) وهیچ یك از شما دیگری را غیبت نكند، آیا كسی از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد؟(به یقین)همه شما از این امر كراهت دارید.
(حجرات / 12) از بسیاری از گمانها بپرهیزید، چرا كه بعضی از گمانها گناه است.
(حجرات / 12) و هرگز(در كار دیگران)تجسس نكنید.
(قلم / 11) كسی كه بسیار عیبجوست و به سخن چینی آمدو شد می‌كند، (پیروی مكن).

همانگونه که گفتم دوست ندارم مذهبی بحث کنم فقط برای اینکه به دوستمان shanim یادآوری کرده باشم این موضوع را ذکر کردم وگرنه سخن در مورد این قبیل آیه ها بسیار است.

بحث من سر ماهیت غیرانسانی و وحشیانه سربریدن است.به فرض دشمنش شایسته مرگ باشد می تواند به شکلی دیگر دشمنش را از پای در بیاورد.چرا مشخصا دستور به سربریدن و قطع دست می دهد؟فقط نمی گوید بکشید بلکه نحوه کشتن را هم(سربریدن و قطع انگشتان دست) دستور می دهد و مشخص می کند.
بودن در میدان جنگ مجوزی برای انجام کارهای چندش آور نیست.


عذر میخوام اما توجیه بسیار سطحی و عوامانه ای بود!
نفس قتل و کشتار آزاردهنده و تاثر برانگیزه . نمی توان شکل دیگری رو پیشنهاد داد که رومانتیک و دل نشین باشه.
و اما در بیان نحوه ی کشتار یا مجازات اینجاست که باید به نظر مفسرین رجوع کرد.
اما نظر غیرکارشناسی من اینه که قطع سر از سریعترین راه های گرفتن جان هست که در اون مرگ در اسرع وقت و بدون زجر و جان کندن طولانی صورت می گیره.
قطع انگشتان و دست و پا هم مجازاتی هست بازدارنده. به طوری که محاربی که برای قتل مسلمانان مسلح شده اگر جان سالم به در برد توانایی نداشته باشه تا دوباره علیه مسلمین دست به شمشیر بشه. ( تاکید می کنم سخن گفتن از قتل و کشتار به هیچ وجه شیرین نیست اما قرآن نازل شده برای اینکه در جنبه های مختلف زندگی انسان راهنما باشه نه اینکه نعوذبالله صرفا" مجموعه ای از غزلیات عاشقانه و دلنواز باشه.)
باز نکته ای هست که به عقل ناقص بنده میرسه. اصل نظر متخصصه تفسیر آیاته.


البته من قبلا هم عرض کردم کسانی حاضر به عمل به این دستور هستند و از آن دفاع می کنند که به خاطر دگم های ایدئولوژیک وجدان شان به خواب رفته باشد و فقط قصد توجیه و ماستمالی دارند.ای کاش می توانستند لحظه ای بی طرفانه به موضوع بنگرند تا برای همیشه این افکار را به دور بریزند.
فکر می کنم حالا به خوبی نمایان شده باشد که چرا عده ای از مسلمانان کارهایی می کنند که دل هر انسان آزاد اندیش و عاقلی را به درد می اورد.حالا فهمیدید که این جانوران سنگدل چرا بی رحمانه سر انسانها را در حالی که الله اکبر می گویند از تنشان جدا می کنند؟

علت انحراف کژ اندیشی و جهالت اشخاص و گروه هایی است که در ظاهر دم از اسلام می زنند.
با همین آیات جهاد الهی می توان تا پای جان برای حفظ خاک و ناموس و ارزش های یک جامعه ایستاد و کمر متجاوز رو شکست .
 
آخرین ویرایش:

خردبین

عضو جدید
کاربر ممتاز
همانگونه که در ابتدا هم اشاره کردم قصدم از بیان این مطالب چیز دیگری بود نه مذهبی بحث کردن و قصد مباحثه پیرامون آن را ندارم.
بعضی جاها نیازمند تحلیل و بررسی است شاید وقتی دیگر که مجال بیشتری وجود دارد و مشغله های فکری کمتر هستند در موردشان توضیح بدهم و با اسناد و روایات تاریخی خیلی چیزها را برای حقیقت جویان و خردبینان ثابت کنم و نشان دهم که چه دروغ های بی پشتوانه و بی سندی از تاریخ اسلام گفته شده.

مایل یودم تا با پاسخ شادی خانوم روبرو شوم و امشب نتیجه ای از گفتگو با ایشان بگیرم چرا که قصد ندارم تا پایان امتحانات ترم موقتا فعالیتی در فروم داشته باشم.

اما نکاتی وجود دارند که لازم می دانم آنها را با خوانندگان در میان بگذارم:

نخست اینکه من انتظار کپی کردن پاسخ های طولانی و تکرار طوطی وار حرفهای افرادی که قصد تطهیر کارهای مسلمانان را دارند را داشتم.بعید می دانم حتی با دیدی انتقادی آنها را خوانده باشند یا اصلا کتابی تاریخی مربوط به آن دوران را مطالعه کرده باشند.

من پیشنهاد می کنم به جای تکیه بر تفاسیری که هیچ سندیت تاریخی موثقی ندارد خودتان تاریخ صدر اسلام و بخصوص تاریخ جنگ های پیامبر را بخوانید تا با حقایق آشنا شوید نه عقل خود را دست هرکسی بدهید که صرفا با تفکرات شما موافق است و تاریخ را آنگونه که دوست دارد نقل می کند.

برای این منظور مطالعه کتابهای تاریخی و قدیمی معتبر از جمله مغازی واقدی و تاریخ طبری(جلدهای دوم تا چهارم ترجمه ابوالقاسم پاینده) بسیار سودمند و روشنگر است.این کتابها بخصوص کل واقدی را بخوانید تا بفهمید چه اندازه تاریخ صدر اسلام و جنگ های پیامبر تحریف شده و وارونه جلوه داده می شود.

دوم آنکه برای افرادی که سعی می کنند با سخن گفتن از مهربانی شخصی و پیش کشیدن اعمال خوبش یا آیه هایی نیکو و مهربانانه ثابت کنند که پیامبر شخصی مهربان و رئوف بوده و اسلام آیین رحمت و مهربانی است ذکر می کنم که شخصی اگر یک جنایت کرده باشد جنایتکار است.شخص بد همواره کار بد نمی کند.شخص بد ممکن است در زمانی به شخصی یا اشخاصی مهربانی کند اما این به معنای این نیست که اگر کار خوبی کرده پس دیگر امکان انجام کار وحشتناک را ندارد.پس دید سیاه یا سفید به افراد نداشته باشید.تصور نکنید اگر شخصی مثلا در 18 سالگی افرادی را بخشیده دیگر امکان ندارد مثلا در 22 سالگی دست به کشتار و جنایت بزند.پس هر حادثه و هر جمله ای را مستقل نگاه کنید.اگر جایی احساس کردید شخصی جنایت کرده با گفتن اینکه او همان شخص بخشنده است و امکان ندارد دست به کار بدی بزند او را تبرئه نکنید.اگر جایی از نویسنده ای جمله ای وحشیانه و غیرانسانی خواندید نگویید این همان شخص است که در آن جا آنقدر مهربانانه نوشته است پس منظور بدی ندارد.

سوم آنکه به این نتیجه رسیده ام که تغیبر افکار شخص با مطالعه شخصی امکان پذیر است.تجربه به من نمایان کرده که اگر باز هم از این دست روایات تاریخی و موثق و قرآنی بیاورم درصدد تطهیر آن بر خواهند آمد.با خودتان روراست باشید.
شخصی بود که حدود 6 ماه پیش در فرومی با او پیرامون مذهب مباحثه می کردم و او سرسختانه از دینش دفاع می کرد.حدود یک ماه پیش او را دیدم که در همان فروم در حال انتقاد شدید از اسلام است و از این موضوع تعجب کردم.به او پیام خصوصی ارسال کردم و دلیل تغییر افکارش را پرسیدم.پاسخش را بدون کم و کاست برایتان می آورم:

دوست گرامی
در کشور ما مذهب ارثی است از کودکی بدون اینکه حق انتخابی داشته باشیم در گوشمان از قرآن و الله و محمد و امامان می خوانند تا مذهبی و درستکار ؟؟؟؟ بار بیاییم
ما را با قرآن آشنا می کنند و با ماستمالی های ضخیم وتفسیرهای خیالی و ذهن ساخته آن را کلام خدای آسمانها و زمین معرفی می کنند

چکیده اینکه جمجمه ای خالی چون انبار گیر آورده و آن را انبوهی از خزعبلات و خیالهای چندش آور پوشالی پر می کنند

اما بعد ...........
سالها بود که من هم چنین بودم مغزم آکنده از محبت ساختگی( نه سرشتی ) قرآن و الله و محمد و امامان بود

با سنی ها و منتقدان اهل بیت حتی کارم به دعوا و بزن بزن می کشید حتی از اینکه کسی مثلا به قرآن بی احترامی کند به گریه می افتادم !!!!

یادم می آید سال سوم دبیرستان بودم اول صبح تو حیاط سر صف بودیم ومی دانید که بعد از قرآن خواندن صلوات می فرستند قرآن خواندن که تمام شد و بچه صلوات فرستادند دیدم که در صف کناری یکی از دانش آموزان که از منم بزرگتر بود صلوات نفرستاد !!

ناراحت شدم به او گفتم چرا صلوات نفرستادی؟ گفت به تو چه ؟.. خلاصه یکی از من و یکی از او با هم گلاویز شدیم
و سر صف غوغا شد و مدیر و ناظم و معلم با چوب کتک دخالت کردند و به پدرامون گفتند بیان !!

خلاصه اینکه اون موقعا ذهنم آکنده از موضوعات چپانده شده ی مقدس در جمجمه ام بود و فکر می کردم باید
جان را نیز فدای قرآن و یک عده آدم عرب 1400 سال پیش کرد !!

تا اینکه روزی دایی ام کتاب حلیه المتقین را به من داد تا مطالعه کنم

چشمتان روز بد نبیند که حالم از گفته های امامان ومحمددر آن بهم خورد تا چند روز با خود کلنجار می رفتم که مگر می شود امامان اینطور گفته باشند مگر می شود علی محمد و بقیه اینطور عمل کرده باشند

خلاصه برای خودم توجیه کردم که دیگر حدیث را چون احتمال ساختگی بودن در آن هست را از ذهنم پاک کنم

بنا بر این با خودم عهد کردم که فقط از قرآن فرمانبری کنم و حدیث را قبول نکنم

پس همت خود را در پژوهشهای قرآنی گذاشتم ودر مسابقات شرکت می کردم در قرائت تفسیر ودر مجالس قرآن حاضر می شدم

اما بعد


تا اینکه به سوره ی احزاب بر خوردم که در آن چقدر الله از نظر کامجویی از زنان هوای محمد را داشته است

کم کم در قرآن هم شک کردم و دیدم بابا این الله خیالی همان خود محمد است که برای رسیدن به اهدافش از زبان او داستان سرایی می کند

و کم کم متوجه شدم چقدر در بی خبری بودم
من که حافظ قرآن بود من که در مسابقات قرائت و تفسیر قرآن همیشه جزو نفرات بر تر بودم اینطور بود که
عقایدم بر گشت

و الان هم بر این عقیده ام که حافظ شیرازی هم چیزی شبیه به ماجرای مرا داشته است

حتی تا بجایی رسیده که از نام خود ( محمد) نیز ننگ پیدا کرد


از نام چه پرسی که مرا ننگ زنام است

برایم جالب بود که خود من هم دقیقا از اسلام در برابر دگر اندیشان متعصبانه و سرسختانه دفاع می کردم و در صدد تطهیر و توجیه همه چیز بودم.داستان زندگی او قبل از تغییر عقایدش داستان زندگی افراد بسیاری بوده.سرگذشت تقریبا مشابهی با او داشتم و کاملا او را درک می کردم.می توانم به شما آدرس پست هایم را بدهم که چقدر سرسختانه از اسلام دفاع می کردم.اما بعد با مطالعه روی اسلام و منطق و پیگیری مناظرات مذهبیون و بیدین ها تفکراتم به کل برگشت.

این شخص همانی بود که چند ماه پیش در برابر من سرسختانه از قرآن و پیامبرش دفاع می کرد اما با مطالعه شخصی و تحقیق و تفکر عقایدش تغییر یافت.

البته اگر در جایی به تندی از اسلام انتقاد کرده بنده عذرخواهی می کنم.اما این پیام از او را آوردم تا نشان دهم استقلال فکری و پرسشگری درهای جدیدی به روی ذهن انسان باز می کند.

نه اینکه هر جا به مشکل برخوردیم هر جا به تناقضی رسیدیم خود را فریب دهیم و بگوییم اینجا را نمی فهمیم و باید تعبدی بپذیریم. اینجا را باید متخصصین توضیح دهند.
دیدن چنین آدم هایی که ذره ای به خودشان زحمت فکر کردن و به چالش کشیدن تفکراتشان را نمی دهند و فقط دنبال نشخوار های ذهنی و متن های اماده شده همکفرانشان هستند زجرآور است!

وقتی شخص با دیگران بحث می کند معمولا سعی در اثبات حقانیت عقایدش را دارد اما وقتی خودش مطالعه می کند می تواند با خودش روراست باشد.

از این جهت است که بارها تاکید بر مطالعه شخصی کتب معتبر روایی وتاریخی و کتب ممنوعه و منتقد را دارم.شاید به نتیجه ما برسید شاید هم نه اما حداقلش این است که سدهای ذهنی شکسته می شود با خودتان روراست هستید و به این صورت عقایدتان شکل خردپذیرتری به خود می گیرد.
دیگر برده فکری دیگران نیستید و کنترل افکارتان در دست سایرین قرار نگرفته.

اگر هرکسی خودش دست به مطالعه و تحقیق و تفکر زده همین بسیار ارزشمند است.فارغ از اینکه نتیجه مطالعاتش چه بوده من برای استقلال فکری و اندیشمندی و خردورزی اش احترام زیادی قایل هستم.

از این گفتگو خوشحال شدم.تا درودی دیگر بدرود.
 
آخرین ویرایش:

Metal Guard

عضو جدید
کاربر ممتاز
همانگونه که در ابتدا هم اشاره کردم قصدم از بیان این مطالب چیز دیگری بود نه مذهبی بحث کردن و قصد مباحثه پیرامون آن را ندارم.
بعضی جاها نیازمند تحلیل و بررسی است اما شاید وقتی دیگر که مجال بیشتری وجود دارد و مشغله های فکری ام کمتر هستند در موردشان توضیح بدهم و با اسناد و روایات تاریخی خیلی چیزها را برای حقیقت جویان و خردبینان ثابت کنم اما شاید برای بیداری بعضی افراد باید ابتدا جرقه و تلنگری زده شود.

مایل یودم تا با پاسخ شادی خانوم روبرو شوم و امشب نتیجه ای از گفتگو با ایشان بگیرم چرا که قصد ندارم تا پایان امتحانات ترم موقتا فعالیتی دیگر در فروم داشته باشم.
به هرحال لازم می دانم توضیحاتی ارایه کنم.

نخست اینکه من انتظار کپی کردن پاسخ های طولانی و تکرار طوطی وار حرفهای افرادی که قصد تطهیر کارهای مسلمانان را دارند را داشتم.بعید می دانم حتی با دیدی انتقادی آنها را خوانده باشند یا اصلا کتابی تاریخی مربوط به آن دوران را مطالعه کرده باشند.

من پیشنهاد می کنم به جای تکیه بر تفاسیری که هیچ سندیت تاریخی موثقی ندارد خودتان تاریخ صدر اسلام و بخصوص تاریخ جنگ های پیامبر را بخوانید تا با حقایق آشنا شوید نه عقل خود را دست هرکسی بدهید که صرفا با تفکرات شما موافق است و تاریخ را آنگونه که دوست دارد نقل می کند.

برای این منظور مطالعه کتابهای تاریخی و قدیمی معتبر از جمله مغازی واقدی و تاریخ طبری(جلدهای دوم تا چهارم ترجمه ابوالقاسم پاینده) بسیار سودمند و روشنگر است.این کتابها بخصوص واقدی را بخوانید تا بفهمید چه اندازه تاریخ صدر اسلام و جنگ های پیامبر تحریف شده و وارونه جلوه داده می شود.

دوم آنکه برای افرادی که سعی می کنند با سخن گفتن از مهربانی شخصی و پیش کشیدن اعمال خوبش یا آیه هایی نیکو و مهربانانه ثابت کنند که پیامبر شخصی مهربان و رئوف بوده و اسلام آیین رحمت و مهربانی است ذکر می کنم که شخصی اگر یک جنایت کرده باشد جنایتکار است.شخص بد همواره کار بد نمی کند.شخص بد ممکن است در زمانی به شخصی یا اشخاصی مهربانی کند اما این به معنای این نیست که اگر کار خوبی کرده پس دیگر امکان انجام کار وحشتناک را ندارد.پس دید سیاه یا سفید به افراد نداشته باشید.تصور نکنید اگر شخصی مثلا در 18 سالگی افرادی را بخشیده دیگر امکان ندارد مثلا در 22 سالگی دست به کشتار و جنایت بزند.پس هر حادثه و هر جمله ای را مستقل نگاه کنید.اگر جایی احساس کردید شخصی جنایت کرده با گفتن اینکه او همان شخص بخشنده است و امکان ندارد دست به کار بدی بزند او را تبرئه نکنید.اگر جایی از نویسنده ای جمله ای وحشیانه و غیرانسانی خواندید نگویید این همان شخص است که در آن جا آنقدر مهربانانه نوشته است پس منظور بدی ندارد.

سوم آنکه به این نتیجه رسیده ام که تغیبر افکار شخص با مطالعه شخصی امکان پذیر است.تجربه به من نمایان کرده که اگر باز هم از این دست روایات تاریخی و موثق و قرآنی بیاورم درصدد تطهیر آن بر خواهند آمد.با خودتان روراست باشید.اگر از معتبرترین کتب تاریخی هم روایت بیاورم نمی پذیرید و در صدد توجیه برمی آیید.حتی عده ای لحظه ای هم در آن نمی اندیشند.

شخصی بود که حدود 6 ماه پیش در فرومی با او پیرامون مذهب مباحثه می کردم و او سرسختانه از دینش دفاع می کرد.حدود یک ماه پیش او را دیدم که در همان فروم در حال انتقاد شدید از اسلام است و از این موضوع تعجب کردم.به او پیام خصوصی زدم و دلیل تغییر افکارش را پرسیدم.پاسخش را بدون کم و کاست برایتان می آورم:



برایم جالب بود که خود من هم دقیقا از اسلام در برابر دگر اندیشان متعصبانه و سرسختانه دفاع می کردم و در صدد تطهیر و توجیه همه چیز بودم.سرگذشت تقریبا مشابهی با او داشتم و کاملا او را درک می کردم.می توانم به شما آدرس پست هایم را بدهم که چقدر سرسختانه از اسلام دفاع می کردم.اما بعد با مطالعه روی اسلام و منطق و پیگیری مناظرات مذهبیون و بیدین ها تفکراتم به کل برگشت.

این شخص همانی بود که چند ماه پیش در برابر من سرسختانه از قرآن و پیامبرش دفاع می کرد اما با مطالعه شخصی و تحقیق و تفکر عقایدش تغییر یافت.

البته اگر در جایی به تندی از اسلام انتقاد کرده بنده عذرخواهی می کنم.اما این پیام از او را آوردم تا نشان دهم استقلال فکری و پرسشگری درهای جدیدی به روی ذهن انسان باز می کند.

نه اینکه هر جا به مشکل برخوردیم هر جا به تناقضی رسیدیم خود را فریب دهیم و بگوییم اینجا را نمی فهمیم و باید تعبدی بپذیریم. اینجا را باید متخصصین توضیح دهند.
دیدن چنین آدم هایی که ذره ای به خودشان زحمت فکر کردن و به چالش کشیدن تفکراتشان را نمی دهند و فقط دنبال نشخوار های ذهنی و متن های اماده شده همکفرانشان هستند زجرآور است!

وقتی شخص با دیگران بحث می کند معمولا سعی در اثبات حقانیت عقایدش را دارد اما وقتی خودش مطالعه می کند می تواند با خودش روراست باشد.

از این جهت است که بارها تاکید بر مطالعه شخصی کتب معتبر روایی وتاریخی دارم.شاید به نتیجه ما برسید شاید هم نه اما حداقلش این است که سدهای ذهنی شکسته می شود با خودتان روراست هستید و به این صورت عقایدتان شکل خردپذیرتری به خود می گیرد.
دیگر برده فکری دیگران نیستید و کنترل افکارتان در دست سایرین قرار نگرفته.

اگر هرکسی خودش دست به مطالعه و تحقیق و تفکر زده همین بسیار ارزشمند است.فارغ از اینکه نتیجه مطالعاتش چه بوده من برای استقلال فکری و اندیشمندی و خردورزی اش احترام زیادی قایل هستم.

از این گفتگو خوشحال شدم.تا درودی دیگر بدرود.

نخست اینکه تواضع و فروتنی شما ستودنی است ! حق با شماست .... تنها شما هستید که به مطالعه و تفکر و تحقیق مشغولید و چون مایی که مدافع دین الهی هستیم تنها حاصل تفکرات دیگران را نوشخوار می کنیم!!!

دوم اینکه خط مشی پیامبر اسلام برای ما مشخص هست (اشدّاء علی الکفار رحماء بینهم)

سوم اینکه منابع مورد وثوق دین ما مشخص هستند. کتاب های اهل سنت برای ما حجت نمی باشند.

چهارم در مورد فضاسازی ها و داستان سرایی های شما , کتاب آسمانی قرآن قرن ها پیش حقیقت این شیوه ی ریاکارانه را برای انسان های حقیقت جو مشخص فرموده است:

و گروهی از اهل کتاب گفتند: به دین و کتابی که برای مسلمانان نازل شده اول روز ایمان آرید و آخر روز کافر شوید، شاید (به این حیله) آن‌ها نیز (از اسلام) برگردند. (۷۲)/آل عمران
 

شادی خانوم

عضو جدید
به نام آفریدگار ماهی های رنگارنگ با ویژگی های منحصر به فرد. آفریدگار اتم ها و کهکشان ها. در شب سالروز گردن زدن پسر فاطمه(س) ، بانویی که که گشنه خود و فرزندان و شوهرش را می خواباند تا فقیری را نان دهد و سالروز شکافته شدن گلوی نوزادی به نام علی اصغر، نوه ی تشنه ی علی (ع)، مردی که چاه می کند تا دیگران از آبش بنوشند، به رزم چون تویی می آیم که این چنین ، حق را نا حق می کنی.

وای بر توی ظالم که در سالروز دردناک ترین جنایت تاریخ، قتل کودکی را از آن پیروان دینی می دانی که خود قربانی ای چون مولایم علی اصغر، کوچکترین سرباز دنیا در تمام قرون داشته اند. آن هنگام که او را از شدت طفلی،توان ایستادن نبود و مولایم حسین، طفلش را به میدان نبرد برد، تا رنگ واقعه ی کربلا چشمان نابینایان را بینا کند و من در عجبم که تو چگونه همچنان نابینایی :


در نظر بگیرین که چند تا از همین ریشو ها به چه راحتی ۲ تا هواپیما رو زدن به دو تا برج با اون همه آدم بیگناه توی هواپیما
یک مادر و دختر کوچولوش که واسه تولدش بلیت شهر بازی دیسنی رو گرفته بود و تو اون هوا پیما بودن


و تو ای خردبین، از سوره ی توبه سخن گفتی و من از سوره ی توبه سخن می گویم.

این سوره در واقع با اعلان جنگ به دشمنان پيمان شكن، و اظهار برائت و بيزارى و پيش گرفتن يك روش محكم و سخت در مقابل آنان آغاز شده است، و روشنگر خشم خداوند نسبت به اين گروه است و با «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ» كه نشانه صلح و دوستى و محبت و بيان كننده صفت رحمانيت و رحيميت خداست، تناسب ندارد.

خداوند در 113 سوره کلام خود را با محبت شروع کرده و تنها در یک سوره خشم خود را از عهد شکنان بیان نموده است و این نشانه ی نهایت رحمانیت این قادر مطلق است و در این سوره می فرماید:

از این پس خدا و رسولش از عهد مشرکانی که با شما ( مسلمین) عهد بسته و (شکستند) بیزاری جست. (1)

پس به شما (مشرکان) تا چهار ماه دیگر مهلت داده می شود که در زمین گردش و آسایش کنید و ( چون این چهار ماه بگذرد) بدانید که شما بر قدرت خدا غالب نخواهید شد و همانا خدا کافران را خوار و ذلیل خواهد کرد. (2)

و در بزرگترین روز حج، خدا و رسولش به مردم اعلام می دارند که بعد از این از عهد مشرکین، خدا و رسول بیزارند. با اين حال] اگر [از كفر] توبه كنيد آن براى شما بهتر است و اگر روى بگردانيد پس بدانيد كه شما خدا را درمانده نخواهيد كرد و كسانى كه كفر ورزيدند را به عذابى دردناك مژده ده. (3)

مگر آن گروه از مشرکان که با آن ها عهد کرده اید و هیچ عهد شما نشکستند و هیچ یک از دشمنان شما را یاری نکرده باشند پس تا مدتی که مقرر داشته اید عهد نگاه دارید که خدا متقیان را ( که به عهد خود وفا می کنند) دوست دارد. (۴)

پس چون ماه‏هاى حرام در گذشت، آن گاه مشرکان را هرجا یابید به قتل برسانید و آن ها را دستگیر و محاصره کنید و هر سو در کمین آن ها باشید؛ چنانچه از شرک، توبه کرده و نماز بپا داشتند و زکات دادند پس از آن ها دست بردارید که خدا آمرزنده ی مهربان است.(۵)

و هرگاه یکی از مشرکان به تو پناه آورد ( که از دین آگاه شود) بدو پناه ده تا کلام خدا بشنود، و پس از شنیدن سخن خدا او را ( بی هیچ خوف) به مامن و منزلش برسان زیرا که این مشرکان، مردم نادانند. (۶)

چگونه با مشرکان که عهد خدا و رسول شکستند، خدا رو رسولش عهد آنان نگهدارند؟ لیکن با آن مشرکان که در مسجدالحرام عهد بسته اید تا زمانی که آن ها بر عهد خود پایدارند شما هم عهد آن ها را بپائید که خدا متقین را ( که به عهد وفا می کنند) دوست می دارد. (7)

چگونه ( با مشرکان عهد شکن وفای عهد توان کرد در صورتی ) که آن ها اگر بر شما ( مسلمین) ظفر یابند مراعات هیچ علاقه ی خویشی و عهد و پیمان را نخواهند کرد؟ به زبان بازی و سخنان فریبنده شما را خشنود می سازند در صورتی که در دل جز کینه ی شما ندارند و بیشتر آنان فاسق و نابکارند.(8)

(فاسقان) آیات خدا را به بهایی اندک گرفتند تا آن که راه خدا را به روی خلق بستند ( بترسند از کیفر کار خود) که همانا بسیار بد می کنند. (9)

آنان در حق اهل ایمان هیچ مراعات حق خویشی با عهد و پیمان را نخواهند کرد و هم آن ها بسیار متعدی و ستمکارند. (10)

و تو آنی هستی که از ( اویی که به استقبال مرگ رفت، اویی که از شدت عطش طفلان جانش به لب رسید و از میان دشمنان به خون تشنه اش گذشت و وقتی به آب رسید، ننوشید و چون دستانش را قطع کردند با دهان مشک آب برداشت بلکه جرعه ای به طفلان تشنه و بیگناه برساند و ناانسان های بخیل، سرش را جدا کردند، ) بیزاری می جویی و مانده ام در عجب که چرا از چنین فردی وحشت می کنی!!!! و این در حالی است که از کشته شدگانی ( به نگاه خود،) مظلوم، حمایت می کنی حال آن که خود هرگز جانت را برای طفلان درد کشیده نخواهی داد :

بله و حق را شما به گونه ای تعریف می کنید و دیگری به گونه ای دیگر. اسلام به ده ها فرقه تقسیم شده و پیروان مختلفی دارد.هرکسی هم برای خودش این مجوز را صادر می کند که خودش را به قیمت کشتن کافران و مرتدین بکشد.مثلا امام خمینی حکم کشتن سلمان رشدی را صادر کرد حالا بر یک شیعه رواست که در صدد اجرای این حکم بر بیاید و اگر در راه این هدف کشته شود به شهادت رسیده.ملایان و مفتی های زیادی در سراسرجهان وجود دارند و هرکدام هم پیروان زیادی برای خود دارند.کافی است آنها حکمی را صادر کنند تا پیروانشان در صدد اجرای آن حکم بر هرقیمتی برآیند.حق و حقیقت را هر کسی از دید خودش تعریف می کند.آن طالبانی هم که خودش را منفجر می کند به خیال خودش در حال قتال با کافران و کشتن آنهاست.
وقتی کسی خودش را محق بداند و قرآن هم به او مجوز کشتن و گردن زدن کافران را داده باشد او اینکار را خواهد کرد.



و این جانیان را پیروان عباس و حسین و حسن شیر پسران علی و از علی می دانی! آن هم در شب جنایت تاریخی که به آن ها روا شد و من در عجبم که چرا می گویند این جنایت آن قدر تکرار شده که همه شنیده اند:

اساسا در مخیله شما نمی گنجد که یک مسلمان هم می تواند کار غیرانسانی انجام دهد!

مسلمان مسیحی یا بودایی و...بودن یک موضوع اعتقادی است.شما نمی توانید بگویید اگر فلانی اینکار را بکند مسلمان است یا خیر.مسلمان بودن یک بحث اعتقادی است و بیش از 1 میلیارد مسلمان در سراسر جهان وجود دارند و هرکسی مسلمان است که به قرآن به عنوان کلام الله و پیامبری حضرت محمد و معاد و الله اعتقاد داشته باشد.همه یک میلیارد و نیم مسلمان در اینها با یکدیگر مشترک هستند.حالا می توانیم روی این موضوع که شما یک مسلمان خوب هستید یا مسلمان بد و تا چه اندازه به دستورات دینتان پایبند هستید جداگانه قضاوت کنیم.اما اگر تصور می کنید مسلمان=یک انسان ایده آل می باشد مسلما اینگونه نیست.شاید یک مسلمان بتواند اینگونه باشد اما همه مسلمانان اینگونه نیستند.این موضوع هم که شما عربستانی ها یا طالبانی ها را مسلمان می دانید یا نه برای من فاقد اهمیت است چون این ها دعواهای درون دینی است که بین مذاهب و فرقه های متعدد اسلام و هردینی وجود دارد که هر کدام برداشت های خودشان را از قرآن و شریعت داشته اند و خودشان را به حق و دیگری را گمراه خطاب می کنند در عمل همگی شما مسلمان هستید.همانطور که ممکن است مسیحیان کاتولیک و پروتستان با یکدیگر دارای اختلاف عقیده باشند اما سرانجام هردوی آنها مسیحی هستند.



عزیز یاد بگیرید که اصولی و طبق روال بحث جلو بروید تا ارتباط مطالب را گم نکنید.من صحبت از تحجر و عقب ماندگی و تندروی حکومت های اسلامی کردم و شما از این موضوع تعجب کردید و حالا نمونه های عملی ان را آوردم.البته احتمالا از دید شما عربستانی ها هم مسلمان نیستند! هرکسی که کار بدی کند مسلمان نیست!

وقتی چنین حکومت های اسلامی بر سر کار است مسلما این موضوع روی افکار عمومی جهان به شدت تاثیر می گذارد.در نگرش آنها به اسلام تاثیر گذار خواهد بود.اگر یک کشور اسلامی پیشرفته و میانه رو حکومت کند و مخالفانش را با وحشی گری سرکوب نکند و فضای بسته و ایجاد محدودیت های شدید نکند این موضوع تاثیر مثبتی بر روی افکار عمومی جهان خواهد گذاشت.پس دلیل اینکه می گویم مسلمانان نقش کلیدی را در اسلام هراسی غرب بازی می کنند این است که اسلام تصویر خوبی از خود به جهان نشان نداده. ایران عربستان حزب الله و گروه های تندرو همانند طالبان و القاعده همگی به نام الله و مقدسات اسلامی در حال فعالیت هستند و همگی آنها با اعمال وکارهایشان تصویری موحش از اسلام به جهانیان عرضه کرده اند.وقتی یک عده تندروی مسلمان به نام جهاد با کفار حادثه 11 سپتامبر را رقم می زنند و هزاران نفر را می کشند باید هم شاهد اسلام هراسی غرب باشیم.

و در خصوص باقی سخنان همین بس ! :
مرحبا که صدام حسین را مسلمان می دانی! و حال آن که حساب روز دیگر است .

جواب شما همین که مسلمان کسی است که به اصول دین معتقد حقیقی باشد . نه آن که اصول را رها کرده، فروع را گرفته که بیزاری می جویم از چنین مردمی و چه بسیارند اینان. و پس از اعتقاد به اصول دین اسلام، به میزان عمل به فروع و بعد مستحبات، درجه ی مسلمانیش بالاتر می رود و هیچ کس را توان محاسبه نیست جز برای خدای قادر و عالم مطلق.
همان گونه که گفتید مسلمان ها به دستور خداوند، اجازه ی ورود به مسجد را به کافر نمی دهند.

حضرت مسیح (ع) و حضرت موسی (ع) دو تن از پیامبران الهی بودند که احترامشان نه بر همه، اما بر من مسلمان واجب است. ما مسلمان ها به عکس کافران، که هر کس را که خود مسلمان می داند، مسلمان می خوانندش، هر کس را که خود را پیرو ایشان بدانند، از پیروان این پیامبران و همچون آنان، نمی دانیم.

و تویی که احترام روز عزاداری ما ندانستی و ظلمی را که به ما در تمام تاریخ روا شده را در سالروز شروع این ظلم ها، به ما نسبت دادی. خدایت بیامرزد! اگر توانش را داشته باشد !
 

JavadMessi

مدیر بازنشسته
همانگونه که در ابتدا هم اشاره کردم قصدم از بیان این مطالب چیز دیگری بود نه مذهبی بحث کردن و قصد مباحثه پیرامون آن را ندارم.
بعضی جاها نیازمند تحلیل و بررسی است شاید وقتی دیگر که مجال بیشتری وجود دارد و مشغله های فکری کمتر هستند در موردشان توضیح بدهم و با اسناد و روایات تاریخی خیلی چیزها را برای حقیقت جویان و خردبینان ثابت کنم و نشان دهم که چه دروغ های بی پشتوانه و بی سندی از تاریخ اسلام گفته شده.

مایل یودم تا با پاسخ شادی خانوم روبرو شوم و امشب نتیجه ای از گفتگو با ایشان بگیرم چرا که قصد ندارم تا پایان امتحانات ترم موقتا فعالیتی در فروم داشته باشم.

اما نکاتی وجود دارند که لازم می دانم آنها را با خوانندگان در میان بگذارم:

نخست اینکه من انتظار کپی کردن پاسخ های طولانی و تکرار طوطی وار حرفهای افرادی که قصد تطهیر کارهای مسلمانان را دارند را داشتم.بعید می دانم حتی با دیدی انتقادی آنها را خوانده باشند یا اصلا کتابی تاریخی مربوط به آن دوران را مطالعه کرده باشند.

من پیشنهاد می کنم به جای تکیه بر تفاسیری که هیچ سندیت تاریخی موثقی ندارد خودتان تاریخ صدر اسلام و بخصوص تاریخ جنگ های پیامبر را بخوانید تا با حقایق آشنا شوید نه عقل خود را دست هرکسی بدهید که صرفا با تفکرات شما موافق است و تاریخ را آنگونه که دوست دارد نقل می کند.

برای این منظور مطالعه کتابهای تاریخی و قدیمی معتبر از جمله مغازی واقدی و تاریخ طبری(جلدهای دوم تا چهارم ترجمه ابوالقاسم پاینده) بسیار سودمند و روشنگر است.این کتابها بخصوص کل واقدی را بخوانید تا بفهمید چه اندازه تاریخ صدر اسلام و جنگ های پیامبر تحریف شده و وارونه جلوه داده می شود.

دوم آنکه برای افرادی که سعی می کنند با سخن گفتن از مهربانی شخصی و پیش کشیدن اعمال خوبش یا آیه هایی نیکو و مهربانانه ثابت کنند که پیامبر شخصی مهربان و رئوف بوده و اسلام آیین رحمت و مهربانی است ذکر می کنم که شخصی اگر یک جنایت کرده باشد جنایتکار است.شخص بد همواره کار بد نمی کند.شخص بد ممکن است در زمانی به شخصی یا اشخاصی مهربانی کند اما این به معنای این نیست که اگر کار خوبی کرده پس دیگر امکان انجام کار وحشتناک را ندارد.پس دید سیاه یا سفید به افراد نداشته باشید.تصور نکنید اگر شخصی مثلا در 18 سالگی افرادی را بخشیده دیگر امکان ندارد مثلا در 22 سالگی دست به کشتار و جنایت بزند.پس هر حادثه و هر جمله ای را مستقل نگاه کنید.اگر جایی احساس کردید شخصی جنایت کرده با گفتن اینکه او همان شخص بخشنده است و امکان ندارد دست به کار بدی بزند او را تبرئه نکنید.اگر جایی از نویسنده ای جمله ای وحشیانه و غیرانسانی خواندید نگویید این همان شخص است که در آن جا آنقدر مهربانانه نوشته است پس منظور بدی ندارد.

سوم آنکه به این نتیجه رسیده ام که تغیبر افکار شخص با مطالعه شخصی امکان پذیر است.تجربه به من نمایان کرده که اگر باز هم از این دست روایات تاریخی و موثق و قرآنی بیاورم درصدد تطهیر آن بر خواهند آمد.با خودتان روراست باشید.
شخصی بود که حدود 6 ماه پیش در فرومی با او پیرامون مذهب مباحثه می کردم و او سرسختانه از دینش دفاع می کرد.حدود یک ماه پیش او را دیدم که در همان فروم در حال انتقاد شدید از اسلام است و از این موضوع تعجب کردم.به او پیام خصوصی ارسال کردم و دلیل تغییر افکارش را پرسیدم.پاسخش را بدون کم و کاست برایتان می آورم:



برایم جالب بود که خود من هم دقیقا از اسلام در برابر دگر اندیشان متعصبانه و سرسختانه دفاع می کردم و در صدد تطهیر و توجیه همه چیز بودم.داستان زندگی او قبل از تغییر عقایدش داستان زندگی افراد بسیاری بوده.سرگذشت تقریبا مشابهی با او داشتم و کاملا او را درک می کردم.می توانم به شما آدرس پست هایم را بدهم که چقدر سرسختانه از اسلام دفاع می کردم.اما بعد با مطالعه روی اسلام و منطق و پیگیری مناظرات مذهبیون و بیدین ها تفکراتم به کل برگشت.

این شخص همانی بود که چند ماه پیش در برابر من سرسختانه از قرآن و پیامبرش دفاع می کرد اما با مطالعه شخصی و تحقیق و تفکر عقایدش تغییر یافت.

البته اگر در جایی به تندی از اسلام انتقاد کرده بنده عذرخواهی می کنم.اما این پیام از او را آوردم تا نشان دهم استقلال فکری و پرسشگری درهای جدیدی به روی ذهن انسان باز می کند.

نه اینکه هر جا به مشکل برخوردیم هر جا به تناقضی رسیدیم خود را فریب دهیم و بگوییم اینجا را نمی فهمیم و باید تعبدی بپذیریم. اینجا را باید متخصصین توضیح دهند.
دیدن چنین آدم هایی که ذره ای به خودشان زحمت فکر کردن و به چالش کشیدن تفکراتشان را نمی دهند و فقط دنبال نشخوار های ذهنی و متن های اماده شده همکفرانشان هستند زجرآور است!

وقتی شخص با دیگران بحث می کند معمولا سعی در اثبات حقانیت عقایدش را دارد اما وقتی خودش مطالعه می کند می تواند با خودش روراست باشد.

از این جهت است که بارها تاکید بر مطالعه شخصی کتب معتبر روایی وتاریخی و کتب ممنوعه و منتقد را دارم.شاید به نتیجه ما برسید شاید هم نه اما حداقلش این است که سدهای ذهنی شکسته می شود با خودتان روراست هستید و به این صورت عقایدتان شکل خردپذیرتری به خود می گیرد.
دیگر برده فکری دیگران نیستید و کنترل افکارتان در دست سایرین قرار نگرفته.

اگر هرکسی خودش دست به مطالعه و تحقیق و تفکر زده همین بسیار ارزشمند است.فارغ از اینکه نتیجه مطالعاتش چه بوده من برای استقلال فکری و اندیشمندی و خردورزی اش احترام زیادی قایل هستم.

از این گفتگو خوشحال شدم.تا درودی دیگر بدرود.
این جمله که من قبلا مسلمان دو آتیشه بودم بعد دریچه های روشنایی برویم باز شد رو خواهشا نزنید چون به شدت تکراریه!!!
نخست حرف حساب چه کپی باشد چه غیر آن حق است پس این جواب نمیتونه جواب خوبی باشه
رویه جالبی دارید ابتدا به آیات قرآن توسل میجویید اونم به صورت گزینشی بعد که جوابتان داده شد میرید سراغ کتابهای تاریخی و جالب اینکه تک تک جملاتش براتون میشه حجت در حالی که من میتونم از همون کتب چیزهایی بیاورم که چاره ای جز مسلمان شدن نداشته باشید!
دوم اینا با عرض معذرت قصه است و جوابش را قبلا گرفتید!
سوم سرهم کردن زیبای کلمات در بحث حداقل برای اهل تحقیق سند محسوب نمیشه!در مورد آیات که جواب را گرفتید گرچه میدانستید!
با عرض معذرت بسیار ادامه متن هم بازم قصه است!
اما در باب خرد بیش از حدی که در خود میبینید باید عرض کنم حضرت عالی اگر میخواهید به اسلام خدشه ای وارد کنید بهتر است از اصول دینش شروع کنید که بحث عقلیست نه در فروع که با انتخاب گزینشی تاریخ و حجت دونستن اون بتونید حرف خودتون رو موجه نشون بدید!!
گرچه قبلا هم گفته ام اما بازهم میگم برام خیلی جالبه کسانی که مخالف اسلامند هدفشون از بحث چیه؟!!!از دوحال خارج نیست یا سود براشون دازه یا چیزی بهتر از اون سراغ دارند ولی متاسفانه مطمئنم مورد دوم نیست چون در طول بحثهایی که با امثال جنابتان داشته ام فهمیدم که تفکری غیر از مخالفت با اسلام ندارید یعنی در طول بحث این طرف مسلمان است که باید جوابگو باشد چون طرف مقابل فاقد هرگونه اندیشه ای جز مخالفت است!!در واقع بحث با دیگر ادیان یا مداهب خیلی راحتر از شماهاست چون تفکر طرف مشخصه و هدف از بحث رسیدن به کمال است نه پوچی!!
ما نیز خوشحال شدیم از این گفتگوهای یک طرفه!!تا درودی دیگر دوصد بدرود.
 

بزرگ2

اخراجی موقت
به هر قیمتی سر خم نمیکنه
دولت یک کشور نماینده یک ملته و اگه سر خم کنه یعنی ملتش سر خم کرده که این ذلت میاره

من با این جمله شما که دولت یک کشور نماینده اون ملته مخالفم.خیلی از سیاسیون وکسانی که شم قبولشون داری همه جا عنوان میکنن ما بادولت امریکا دشمنی داریم نه با ملت امریکا.یعنی اونا ملت ودولت رو جدا از هم میدونن.
همانطور که در بسیاری از کشورهای جهان سوم دولت همانی نیست که مردم می خواهند ودر واقع یا به زور حکومت می کنند یا با تزویر.
 

babi charlton

عضو جدید
کاربر ممتاز
من با این جمله شما که دولت یک کشور نماینده اون ملته مخالفم.خیلی از سیاسیون وکسانی که شم قبولشون داری همه جا عنوان میکنن ما بادولت امریکا دشمنی داریم نه با ملت امریکا.یعنی اونا ملت ودولت رو جدا از هم میدونن.
همانطور که در بسیاری از کشورهای جهان سوم دولت همانی نیست که مردم می خواهند ودر واقع یا به زور حکومت می کنند یا با تزویر.
مردمی که دولتشونو نخان عوضش میکنن به هر قیمتی
مثل انقلاب اسلامی که شاهو انداختن بیرون
مثل مردم لیبی و تونس و مصر و غیره
اونی که شما میگی، مردم امریکا همشون نمیدونن دولتشون داره چه بلایی سر کشورای دیگه میاره.کما اینکه میبینیم اونایی که میدونن اعتراض هایی روبرای جلوگیری از جنگ طلبی دولتشون دارن برگزار میکنن.دولت آمریکا هم یک سیستم خاص داره که بخایم تشریحش کنیم از حوصله من خارجه :)
 

خردبین

عضو جدید
کاربر ممتاز
درود دوباره.فرصتی دست داد تا دوباره در جمع کاربران باشگاه باشم.

نخست اینکه تواضع و فروتنی شما ستودنی است ! حق با شماست .... تنها شما هستید که به مطالعه و تفکر و تحقیق مشغولید و چون مایی که مدافع دین الهی هستیم تنها حاصل تفکرات دیگران را نوشخوار می کنیم!!!

اینکه شما مدافع دین الهی هستید نظر شخصی شماست.بحث سر اینکه از چه چیزی دفاع می کنید نیست بحث سر چارچوب فکری شماست که بر پایه تقلید محض و انعطاف ناپذیری بنا شده.

دوم اینکه خط مشی پیامبر اسلام برای ما مشخص هست (اشدّاء علی الکفار رحماء بینهم)

من عقل خودم را دست یک شخص متعلق به 1400 سال پیش نمی دهم و تقلید کننده اعمال و رفتارش نیستم اما شما مختار هستید که به خاطر تفکرات و ایدئولوژی افراد فارغ از رفتار و گفتارشان با آنها برخوردهای تبعیض آمیز داشته باشید.

در مورد فضاسازی ها و داستان سرایی های شما , کتاب آسمانی قرآن قرن ها پیش حقیقت این شیوه ی ریاکارانه را برای انسان های حقیقت جو مشخص فرموده است:

و گروهی از اهل کتاب گفتند: به دین و کتابی که برای مسلمانان نازل شده اول روز ایمان آرید و آخر روز کافر شوید، شاید (به این حیله) آن‌ها نیز (از اسلام) برگردند. (۷۲)/آل عمران

من فقط می گویم شک و تردید فرد را به سمت مطالعه و تحقیق می برد و او را از ایمان و تقلید چشم بسته و غیر مدلل خارج می کند. روشن است که نتیجه ی این تحقیق هر چه باشد (چه اثبات مدلل و چه انکار مدلل باور و گراره اعتقادی مورد نظر ) از وضعیت اولیه(ایمان غیر مدلل) پسندیده تر است.

یقین دارم اگر من داستانی وارونه از مسلمان شدن یک بیخدا را تعریف کرده بودم شما شروع به یک نطق طولانی از کلام الله بودن قران و مایه هدایت بودنش می کردید.
احتمالا آن موقع درحال فضاسازی و داستان سرایی نبودم بلکه داشتم حقیقت محض را می گفتم.


منابع مورد وثوق دین ما مشخص هستند. کتاب های اهل سنت برای ما حجت نمی باشند.

کتاب تاریخی شرح وقایع تاریخی است و شما نمی توانید نوشته های یک شخص را صرفا به خاطر اینکه عقایدش با شما تفاوت اندکی دارد زیر سوال ببرید.تاریخ یک دوره شرح مبانی اعتقادی یک فرقه یا گرایش خاص نیست که شما آن را مردود بدانید بلکه شرح ماوقع است.اعتبار این کتب را هرکسی می خواهد زیر سوال ببرد بهتر است یک کتاب معتبرتر و قدیمی تر تاریخی از تاریخ صدر اسلام معرفی کند نه با یک جمله بی ربط مثل اینکه نویسنده کتاب سنی بوده کتاب را دور بریزد.
دقیقا همین موضوع مانع بحث شما با هر دگراندیشی می باشد.چرا که شما دارای چارچوب فکری بسته ای هستید .اگر اعتقادات شما دارای مبانی محکم و خردپذیری باشد پس نباید خواندن و مطالعه سایر کتابها به آن ایرادی وارد کند.
حاضر نیستید حتی یک درصد هم به تفکرات و عقایدتان شک کنید.کسی که یک درصد هم احتمال اشتباه بودن تفکراتش را نمی دهد دچار سد ذهنی است و نمی تواند بی طرفانه مسائل را تجزیه تحلیل کند.بحث کردن با کسی که انعطالف پذیری فکری ندارد و همانند شما فکر می کند مشابه گفتگویی است که در زیر می آورم:

الف.چرا محمد را پیامبر خدا می دانید؟

ب.چون قرآن او را پیامبر خدا معرفی کرده.

الف.چه کسی گفته قرآن کلام الله است؟

ب. چون خود محمد گفته.

الف. اما از کجا معلوم محمد راست می گوید؟

ب.مگر قرآن را نخواندی؟قرآن می گوید او پیامبر خداست و قرآن بر او وحی می شود.

الف.بگذار ببینم یعنی تو می گویی محمد پیامبر خداست چون قرآن گفته و قران هم کلام الله است چون محمد می گوید؟

ب.( با حالتی غرور آمیز و با نگاهی عاقل اندر سفیه)دقیقا!

در حقیقت در منطق به این شیوه استدلال کردن مغالطه دوری گفته می شود.

شما منبعی را مورد وثوق می دانید که افکار خودتان را تایید کند.پر واضح است که کتابهای تشیع به شما چه می آموزند.
امثال شما اگر در یک خانواده مسیحی به دنیا آمده بود الان طرفدار سرسخت مسیحیت بود یا اگر مثلا در بخشی از هند به دنیا امده بود که گوساله پرستی رواج دارد اول هر صبح کمی از ادرار آنها را به سرو صورت خود می مالیدید و تبرک می جستید تا به کارهای تان بپردازید(شرط می بندم آنها هم داستان های مهیجی از شفا یافتن بیماران و حاجت گرفتن از این تبرک جستن شان به گوساله ها برای تعریف کردن دارند.) تابحال با خود اندیشیده اید که اگر در بین آن مردمان متولد شده بودید چه می کردید؟ آیا متعصبانه از عقایدتان دفاع نمی کردید؟
تا زمانی که طرز فکر کردن تان را تغییر ندهید گفتگو با شما بی حاصل است.

به قول مولانا:

مستمع چون نیست خاموشی به است
نکته از نااهل اگر پوشی به است.
 

خردبین

عضو جدید
کاربر ممتاز
این جمله که من قبلا مسلمان دو آتیشه بودم بعد دریچه های روشنایی برویم باز شد رو خواهشا نزنید چون به شدت تکراریه!!!

نه عزیز چیزی که به شدت تکراری است وارونه این جمله است:

من یک مسیحی بودم و دریچه های روشنایی برایم باز شد و مسلمان شدم!

نخست حرف حساب چه کپی باشد چه غیر آن حق است پس این جواب نمیتونه جواب خوبی باشه

1.چه خوب است وقتی از جایی چیزی را کپی می کنیم منبع آن را ذکر کنیم نه اینکه جملات و اندیشه های دیگران را به نام خودمان ارسال کنیم.این کار یک نوع دزدی به حساب می آید و بر خلاف اخلاق است.

2. از اینکه بگذریم صرف کپی کردن اگر با داشتن نگاهی انتقادی به جملات و اندیشیدن و پرسشگری همراه باشد برای من ایرادی ندارد.اما اگر سخنان طرف مقابل ذره ای ما را به اندیشیدن وادار نکند و با خواندنشان سراسیمه واکنشی تهاجمی بگیریم و سریع یک متن را کپی کنیم موضوع فرق می کند.چرا اعتقاد دارم شما کورکورانه از عقایدتان دفاع کردید؟ به خاطر اینکه یک ذهن پرسشگر یکسری سوالات از خودش می کند.مثلا می پرسد نویسنده این جملات کیست؟ می پرسد منابع تاریخی که این شخص برای این تفسیر استفاده کرده کجاست؟ آیا منابع او منابعی موثق و دست اول بوده اند؟(از این جهت می پرسم که شما در شان نزول آیه ها پای تاریخ را پیش کشیدید.)
یا مثلا در بخش استدلال کردن هم این توجیه را آورده اند که در قران لا اکراه فی الدین داریم و قران برای عقاید دیگران ارزش قایل است و...درحالیکه این استدلال فقط برای یک مسلمان موثر است در حالیکه من به سادگی می گویم لا اکراه فی الدین برای زمان مکه ای بود که محمد قدرتی نداشت و یارانش در اقلیت بودند وگرنه در زمان مدینه همه مخالفان و دگراندیشان را قلع و قمع کرد و با ثروتش ازدواج های متعددی کرد.

من انتظار داشتم به جای کپی کردن یک متن شما آن را بخوانید و بفهمید و سپس به زبان خودتان ان را بازگو کنید.این اشکالی ندارد ما بخش بسیار زیادی از اطلاعات خودمان را از طریق مطالعه نوشته های دیگران به دست می اوریم.شما نظر خودتان را بدهید.من با شما بحث می کنم نه با الف یا ب که نوشته های او را می آورید.
قرار نیست که انسان لقمه جویده شده را در دهن بگذارد.اندکی تحقیق و جستجو...آخر اگر اینها نباشند انسان میشود مرداب ... متعصب... مقلد ... از کنار مرداب که عبور کرده اید ؟ بوی تعفن بدی دارد...

رویه جالبی دارید ابتدا به آیات قرآن توسل میجویید اونم به صورت گزینشی بعد که جوابتان داده شد میرید سراغ کتابهای تاریخی و جالب اینکه تک تک جملاتش براتون میشه حجت در حالی که من میتونم از همون کتب چیزهایی بیاورم که چاره ای جز مسلمان شدن نداشته باشید!

اینها هم ناشی از نفهمیدن مطالبی است که کپی می کنید چون اگر مطلب را با دقت خوانده بودید متوجه می شدید که من چرا سخن از کتابهای تاریخی کردم چون بخش زیادی از شان نزول و تفسیری که شما برای توجیه آیه ها آوردید تاریخی بود و به روایت تاریخ پرداخته بود.
من سخن از تاریخ می کنم نه سخن از داستان های جن و پری و کتابهایی همانند بحار الانوار که به روایت داستان های خیالی و تهوع آور می پردازد.برای رد کردن پیامبری یک شخص یک مثال نقض هم کافی است.یعنی اگر یک کار زشت یا جنایت کرده باشد چون شما معتقد به عصمت پیامبر هستید پیامبری اش زیر سوال می رود پس یک مثال نقض هم کفایت می کند.

اما در باب خرد بیش از حدی که در خود میبینید باید عرض کنم حضرت عالی اگر میخواهید به اسلام خدشه ای وارد کنید بهتر است از اصول دینش شروع کنید که بحث عقلیست نه در فروع که با انتخاب گزینشی تاریخ و حجت دونستن اون بتونید حرف خودتون رو موجه نشون بدید!!

اول اینکه شما نمی توانید برای دیگران تعیین کنید که به چه شکلی مباحثه و استدلال کنند.روش مباحثه کردن به خود شخص برمی گردد اگر شما عقاید قابل دفاعی داشته باشید نباید مشکلی با نحوه بحث کردن طرفتان داشته باشید.اینکه شما بخواهید به مخالفتان بگویید تو حق داری آنگونه که من می گویم پیش بروی درست نیست.

دوم آنکه من معترض وجود خدا یا معاد و ....نشدم بلکه معترض پیامبری محمد هستم.می توان از باب اثبات وجود خدا بحث فلسفی و عقلانی محض کرد اما به شیوه ای عقلانی محض و فلسفی نمی توان پیامبری شخصی را ثابت کرد.اثبات وجود خدا پیامبری محمد را ثابت نمی کند.محمد یک شخصیت تاریخی است و من هیچ ایرادی نمی بینم و بلکه ضروری می دانم که زوایای مختلف زندگی او از دریچه ای تاریخی مورد بررسی و تجزیه تحلیل قرار گیرد.


گرچه قبلا هم گفته ام اما بازهم میگم برام خیلی جالبه کسانی که مخالف اسلامند هدفشون از بحث چیه؟!!!از دوحال خارج نیست یا سود براشون دازه یا چیزی بهتر از اون سراغ دارند ولی متاسفانه مطمئنم مورد دوم نیست

پس بالاخره فهمیدی که برای من سود داره! وای که جواد مسی دست منو رو کرد. :smile:
آقا بقیه اش رو نگو من خودم اعتراف می کنم.من یک اسراییلی هستم و سالها تحت آموزش موساد قرار داشتم و زبان فارسی را به خوبی یاد گرفتم و ما می دانیم که اگر مسلمانان به آیین اسلام عمل بکنند این موضوع بزرگترین خطر برای اسراییل به حساب میاد برای همین افرادی همانند من تربیت شده اند تا مسلمانان را به اسلام این آیین برحق الهی بدبین کنند و زمینه بی اعتقادی آنها به مبانی اسلام را فراهم کنند.بخصوص تشیع که دوبال نیرومند دارد.بال اول خون سرخ عاشورایی و بال دیگر هم اعتقاد به مهدویت سبز(یه همچین چیزی بود) می باشد و ما تلاش می کنیم که این دو بال شیعیان را قطع کنیم! در ازای اینکار هم پول نقد هنگفتی دریافت می کنم. :)





چون در طول بحثهایی که با امثال جنابتان داشته ام فهمیدم که تفکری غیر از مخالفت با اسلام ندارید یعنی در طول بحث این طرف مسلمان است که باید جوابگو باشد چون طرف مقابل فاقد هرگونه اندیشه ای جز مخالفت است!!در واقع بحث با دیگر ادیان یا مداهب خیلی راحتر از شماهاست چون تفکر طرف مشخصه و هدف از بحث رسیدن به کمال است نه پوچی!!

حافظ ببر تو گوی فصاحت که مدعی
هیچش هنر نبود و خبر نیز هم نداشت


نخست اینکه من چیزی بسیار بهتر از اسلام سراغ دارم.رها شدن از بند پندارهای باطل و ادعاهای غیرقابل اثبات دینی.اما اگر منتظرید که من یک جایگزین به شما معرفی کنم که به همان اندازه وعده های زیبا و رویایی بدهد و بتوانید آن را جایگزین ایمان قلبی تان به اسلام بکنید من چنین جیزی برای شما ندارم.
من عقیده دارم می دانم چه چیزی نادرست است و با آن مخالفت می کنم.اما فکر می کنم مشکل شما این است که در بحث کردن دنبال فرار رو به جلو هستید.مثلا خیلی دوست دارید طرف مقابل تان مسیحی باشد تا وقتی حرف خاصی برای گفتن ندارید به سراغ اعتقادات او بروید و با زیر سوال بردن آنها دستاویزی برای ادامه بحث داشته باشید.

دوم آنکه چون از عقاید من پرسیدید خدمتتان عرض می کنم که من یک بیدین تمام عیار هستم.با هر دین و هرکسی که بخواهد خودش را پیامبر معرفی کند مخالف هستم.پیامبران در حقیقت ثمره تفکر بشری در طی هزاران سال هستند و در بهترین شکل شان فقط یک اصلاح گر اجتماعی بوده اند.بزرگانی همانند کانت هیوم افلاطون و سقراط و یا اشخاصی همانند زرتشت موسی مزدک و...همه حاصل تمدن بشری هستند. چیزی به نام آموزه های الهی پیامبران را قبول ندارم.
چارچوب فکری من بر پایه فلسفه هیوم شکل گرفته.من هیچ گاه به خرافات ادیان و داستان های جن و پری گفته شده در این کتب اعتقادی ندارم.در حقیقت چارچوب فکری من اینگونه بنا شده که فقط گزاره هایی را بپذیرم که یا بتوان آنها را مورد آزمایش قرار داد یا مشاهده کرد و یا گزاره هایی باشند که بر پایه استدلال تجریدی(استدلال عقلی درباره امور نامحسوس و غیرطبیعی) بنا شده باشد.

سوم آنکه تفاوتی اساسی بین باور داشتن و آگاهی داشتن وجود دارد.معمولا عامه مردم باور دارند و دانش ندارند.
مردم تنبل هستند و راحتترین کار را دنبال کردن باورهای به ارث رسیده از گذشتگانشان می دانند.خارج از شدن از منطقه امن باورهای دینی و به چالش کشیدن آنها راحت نیست و اگر صرفا باور نداشتن یک نقطه ضعف حساب می شود من باور ندارم و حاضر نیستم روی درست بودن باورهایم شرط بندی کنم.به قول برتراند راسل هرگز حاضر نیستم به خاطر عقایدم بمیرم چون ممکن است در اشتباه باشم.

من فقط تلاش می کنم دانش خودم را افزون کنم و هرچه بیشتر به دانشم می افزایم شک و تردیدم در مورد جهان پیرامون و چیستی و ماهیت انسان و موجودات و خدا بیشتر می شود
جهان ما بسیار پیچیده و متحیرکننده است و سوالاتی اساسی وجود دارند که باید پاسخ داده شوند.
حالا شخص می تواند در دایره محدود خودش بماند و خودش را با باورهای سراب گونه و پندارهای باطل خوش کند و از باور و تعهد شورمندانه اش به عقاید دینی لذت ببرد.خیال خودش را راحت کند و به همان پندارهای زنگارگرفته و ریگ مرده گذشتگانش اعتقاد پیدا کند یا می تواند پا را فراتر بگذارد همه چیز را به تشکیک و نقد بکشد و با جهانی متحیرکننده روبرو شود.روبرو شدن با این موضوع آسان نیست اما همانطور که در امضایم اورده ام ترجیح می دهم حقیقتی مرا آزار دهد تا دروغی آرامم کند.

اگر منتظر یک پاسخ نهایی و شفاف و حاضر آماده همانند یک متن کپی شده هستید من نمی توانم آن را به شما بدهم.
امیدوارم به خوبی سخنم را درک کرده باشید.

نکتها چون تیغ پولاد است و تیز / گر نداری تو سپر(=آگاهی) واپس گریز
پیش این الماس بی اسپر میا / کز بریدن تیغ را نبود حیا
زین سبب من تیغ کردم در غلاف / تا که کژ خوانی نخواند بر خلاف.
مولانا
 
آخرین ویرایش:
بالا