هنگامی که پای غم و شادی در میان باشد فاصله ها بی درنگ رنگ می بازند
هنگامی که پای غم و شادی در میان باشد فاصله ها بی درنگ رنگ می بازند و اگر این غم ها و شادی ها از یک جنس باشند قلب ها همگی در یک کالبد واحد می تپند و زمانی که این دردها از جنس مرگ و ایستایی باشند به ناگاه چشمان میلیون ها میلیون بشر به اشک می آیند. ارومیه اینک کانون عزا و ماتم شده است. ارومیه این قلب تپنده ی این کهن دیار استوار به ماتم و عزا رفته است. ارومیه یک بار با خشک شدن دریاچه ی ارومیه لب هایش به خشکی گرایید و اینک در ماتم پرپرشدن ده ها نفر از عزیزانش یکسره لباس سیاه پوشیده است.
ارومیه، اینجا آذربایجان است. همان مکانی که بارها با افتخار و با رسایی نامش را در اوج سهند و با هزاران هزار برادر همزبانت فریاد زدی. ارومیه اینک آذربایجان با درد از دست رفتن ده ها فرزند رشیدت به ماتم نشسته است. ارومیه اینجا آذربایجان است. اینجا دیار برادران و خواهران همزبانت است. ساوالان را برادری جز بزقوش و سهند نیست و ارومیه را نیز برادرانش از جملگی آذربایجان از تبریز از زنجان از اردبیل و همدان و از جای جای کره ی خاکی که در قلب تپده ی آذربایانی وجود دارد به آغوش می کشند.
برادر جان بارها و بارها در غم ها و شادی هایمان کنار هم بودیم. از سرخی و یک رنگی دلهایمان جملگی عالمیان با خبر بودند و اینک بایستی در غم تو، کل عالم را سیاه پوش کنیم. اینک نه من که قطره ای در مقابل سیل خروشان برادرانت نیستم ازجانب میلیون ها میلیون هوادر و عاشق تراکتور این غم بزرگ را تسلیت گفته و با چشمانی اشک بار و سینه ای مالامال از درد و اندوه خود را در غم از دست دادن عزیزانت که عزیزان آذربایجان بودند شریک می دانم.
آذربایجان همواره در غم و شادی کنار هم بوده و خواهد بود. باشد که با سپری کردن این روزهای تلخ در اتحاد و برادری بار دیگر روزهای سرخی را در کنار هم رقم زنیم. سرفرازی و جاودانگی این دیار کهن سرور عزیزان سفر کرده مان را به همراه خواهد داشت.