مشاعرۀ سنّتی

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتیم
در میان لاله و گل آشیانی داشتیم
مقام عیش میسر نمی‌شود بی‌رنج
بلی به حکم بلا بسته‌اند عهد الست

به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می‌باش
که نیستیست سرانجام هر کمال که هست
 

mx_2000

عضو جدید
مقام عیش میسر نمی‌شود بی‌رنج
بلی به حکم بلا بسته‌اند عهد الست


به هست و نیست مرنجان ضمیر و خوش می‌باش
که نیستیست سرانجام هر کمال که هست

تا نیست نگردی ره هستت ندهند
وین مرتبه با همت پستت ندهند
 

Ghazal Mo

عضو جدید
دیگری جز تو مرا این همه آزار نکرد
آنچه کردی تو به من هیچ ستمکار نکرد
 

Ghazal Mo

عضو جدید
در دنیایی که مردانش عصا از کور می دزدند
من خوش باور نادان محبت جست و جو کردم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در دنیایی که مردانش عصا از کور می دزدند
من خوش باور نادان محبت جست و جو کردم

میان عاشق و معشوق فرق بسیار است

چو یار ناز نماید شما نیاز کنید


نخست موعظه پیر صحبت این حرف است

که از مصاحب ناجنس احتراز کنید
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
محتسب شیخ شد و فسق خود از یاد ببرد
قصه ماست که در هر سر بازار بماند
ديدمش خرم و خندان قدح باده بدست

ورندان آينه صد گونه تماشا ميکرد

گفتم اين جان جهان بين بتو کي داد حکيم

گفت آنروز که اين گنبد مينا ميکرد
 

mx_2000

عضو جدید
ديدمش خرم و خندان قدح باده بدست

ورندان آينه صد گونه تماشا ميکرد

گفتم اين جان جهان بين بتو کي داد حکيم

گفت آنروز که اين گنبد مينا ميکرد


در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یا رب که نیفتد به کسی کار کسی
شهریارا سر من زیر پی کاخ ستم
به که بر سر فتدم سایه دیوار کسی
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در دیاری که در او نیست کسی یار کسی
کاش یا رب که نیفتد به کسی کار کسی
شهریارا سر من زیر پی کاخ ستم
به که بر سر فتدم سایه دیوار کسی
یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور


ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور
 

Ghazal Mo

عضو جدید
رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود
رهرو آن است که آهسته و پیوسته رود
 

Ghazal Mo

عضو جدید
مگر تو شانه زدی زلف عنبر افشان را
که باذ غالیه سا گشت و خاک عنبر بوست
 

Ghazal Mo

عضو جدید
و به آنان گقتم سنگ آرایش کوهستان نیست
همچنانی که فلز زیوری نیست به اندام کلنگ
 

mahdi26465

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
رخت بر بندم و تا ملک سلیمان بروم

مکن به نامه سیاهی ملامت من مست............که آگهست که تقدیر بر سرش چه نوشت
قدم دریغ مدار از جنازه حافظ...........................که گر چه غرق گناهست میرود به بهشت
 

mx_2000

عضو جدید
مکن به نامه سیاهی ملامت من مست............که آگهست که تقدیر بر سرش چه نوشت
قدم دریغ مدار از جنازه حافظ...........................که گر چه غرق گناهست میرود به بهشت

تاب بنفشه می دهد طره مشکسای تو
پرده غنچه می درد خنده دلگشای تو
 

طناز خانمی

عضو جدید
کاربر ممتاز
مکن به نامه سیاهی ملامت من مست............که آگهست که تقدیر بر سرش چه نوشت
قدم دریغ مدار از جنازه حافظ...........................که گر چه غرق گناهست میرود به بهشت
تو خود گفتی که مو ملاح مانم
به آب دیدگان کشتی برانم
همی ترسم که کشتی غرق وابو
درین دریای بی پایان بمانم
 

mx_2000

عضو جدید
تو خود گفتی که مو ملاح مانم
به آب دیدگان کشتی برانم
همی ترسم که کشتی غرق وابو
درین دریای بی پایان بمانم

مرا نه سر نه سامان آفریدند
پریشـــانم، پریشـــان آفریدند
پریشان خاطران رفتند در خاک
مرا از خاک ایشان آفـــــــریدند
 

₪آمیتریس₪

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مرا نه سر نه سامان آفریدند
پریشـــانم، پریشـــان آفریدند
پریشان خاطران رفتند در خاک
مرا از خاک ایشان آفـــــــریدند

در نمازند درختان و گل از باد وزان .... خم به سرچشمه و در کار وضو می بینم
 

Ghazal Mo

عضو جدید
از سینه ی تنگم دل دیوانه گریزد
دیوانه عجب نیست که از خانه گریزد

من از دل و دل از من دیوانه گریزان
دیوانه ندیدم که ز دیوانه گریزد
 

₪آمیتریس₪

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
از سینه ی تنگم دل دیوانه گریزد
دیوانه عجب نیست که از خانه گریزد

من از دل و دل از من دیوانه گریزان
دیوانه ندیدم که ز دیوانه گریزد

دل چون آینه ی اهل صفا می شکنند ... که ز خود بی خبرند این ز خدا بی خبران
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا