دل نامه یا نامه دل

وضعیت
موضوع بسته شده است.

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
این قدر با رویاهای من غریبه نباش
باور کن
ما همه از تبار واژگانی هستیم
که از گوشه امن اسمان
به اندوه بی پایان زمین رانده شده اند.

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دل میرود ز دستم
صاحبدلان خدا را

هیچ میدانی یعنی چه
اینکه کسی را دوست میداری و او تو را دوست میدارد
اما گاهی از هم دور میشوند دلها و روزی به هم میرسند
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
میان خواب خسته تر از آنم
که پیدایت کنم
در بیداری هم که نمی گنجی
بگذار بیرون از زندگی
تماشایت کنم

 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
زیر باران با یاد تو می روم ،به دنبال جای پای تو ،تو را می پرستم من شبانه ،برای لحظه های شادمانه ،برای با تو بودن صادقانه ،می آیم من به پیشت عاشقانه ، به تو دل بسته ام من شاعرانه ،اما افسوس از درک زمانه ،چه زیباست راز زمانه ،اگر زندگی باشد یک ترانه.
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مجنون نازنین

دیگر نت صدایت, لحن کلامت, شعاع نگاهت, پناه دستانت را نمی شناسم

این نفسها, این آغوش, این حرفها, چقدر غریبه شده اند

مگر این تو نبودی که با آمدنت به آرامش رسیدم؟

پس چرا وقتی صدایم میکنی تخریب میشوم؟

چرا نمیتوانم از آغوش دلواپسی هایم جدا شوم

وبا تکیه زدن به شانه های تو خوشبختی را تجربه کنم؟


چرا....


 
آخرین ویرایش:

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دلم را میگذارم کناری تا بتوانم دلی جدید جایش بگذارم تا بتوانم دلم را ترمیم کنم و دوباره برگردانم سرجایش اما نمیدانم چرا با هر بار بستن زخمی که رویش هست جای دیگرش شروع به چکیدن خون میکند شاید نمیخواهد ترمیمش کنم زخمهایش را و بگذارم سرجایش
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم شکسته
اما باز هم پرنده عشق تو روی شکسته های دلم نشسته
وبه این اجازه را نمی دهد که به کس دیگری بی اندیشم!
نمی دانم اگر اشکهایم نبودند چطور این لحظات را سپری می کردم
حال با وجوداشکهایم این لحظات پراز التهاب را اسوده تر می گذرانم
اما مجنون نازنین
این را بدان که اشکهایم هم دیگر رمقی برای باریدن ندارند
و من بدون اشکهایم تاب نمی آورم
برگرد...

 

Esprit watch

عضو جدید
یادش بخیر چقدر زیبا بود خندیدنت زیر درخت زرد آلوی سپید
دستان سالخورده ات کنار آتش چای
چقدر دلم برایت تنگ شده است برای بوسیدن عاشقانه ات
برای تو پدر بزرگ
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی میخواهم اشک بریزم در غمم اما دیگر اشکهایم انگونه که مرا ارام کند سرازیر نمیشود بلکه تنها چند قطره میاید و دیگر هیچ اشکی سرازیر نمیشود یا اشکهایم رمق باریدن ندارد یا دلم دارد خون میبارد برای همین اشکهایم نمیبارد
 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه زیباست

که تو تنها نیاز من باشی
و چه عاشقانه است
که تو تنها آرزویم باشی
و چه رؤیایی است
این لحظه های ناب عاشقی
و من همه زیبایی عاشقانه و رؤیایی را با فقط تو حس می کنم



 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز

دیگر آن مجنون سابق نیستم

آن بیابان گرد عاشق نیستم

اینک از اهل نسیم و سایه ام

با تب صحرا موافق نیستم

با سلامی با خیالی دل خوشم

در تکاپوی حقایق نیستم

بس کنید اصرار را، بی فایده ست

من برای عشق لایق نیستم


 

elena_75

عضو جدید
کاربر ممتاز
بـعـد تو یـهـ صـدایـ مـزاحـمیـ هـیـچوقتـ ولمـ نکرد...

یـهـ صـدایـ مـبـهـمـ کهـ هـر دمـ تو گوشمـ میـگـفـتـ:بـآخـتـــــی

^دخـتـر^


 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
گاهی زندگی بازیهای زیادی داره یکی عاشق میکنه یکی معشوق اما میدونی چیه بدیش اینه که هر دو نقش گاهی فقط یه نفر بازی میکنه و نفر دومی وجود نداره
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دلم که طاقت داره
بازم نامهربونی کن تا ببینی بازم تحمل میکنم یا نه
اما بدون این حق من نیست که همیشه با من نامهربانی
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot]خوش به حال سیندرلا[/FONT]...

[FONT=&quot]لنگه کفشش را جا گذاشت[/FONT]...

[FONT=&quot]یه لشکر آدم به دنبالش گشتن[/FONT]...

[FONT=&quot]ما دلـــــــــــــــــمان را جا میگذاریم[/FONT]....

[FONT=&quot]هیچکس از مــــــــــــــا سراغی نمیگیرد[/FONT]...

[FONT=&quot]انگار که هیچوقت نبوده ایـــــــــــــــــم[/FONT]...!!!
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot][/FONT]
[FONT=&quot] [/FONT][FONT=&quot]
[/FONT]
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﻭﻗﺘﯽ ﺳﮕﻬﺎ ﺩﺭ ﺑﻴﺎﺑﺎﻥ ﺍﺯ ﮔﺮﮔﻬﺎ ﺭﺷﻮﻩ ﻣﻴﮕﻴﺮﻧﺪ
ﻭﻣﺘﺮﺳﮑﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺑﺎ ﮐﻼﻏﻬﺎ ﺗﺒﺎﻧﯽ ﻣﻴﮑﻨﻨﺪ!!!
ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﻭﻓﺎی ﺁﺩﻣﻬﺎ ﭼﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯾﺴﺖ...!!!

 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﻭﻗﺘﯽ ﺳﮕﻬﺎ ﺩﺭ ﺑﻴﺎﺑﺎﻥ ﺍﺯ ﮔﺮﮔﻬﺎ ﺭﺷﻮﻩ ﻣﻴﮕﻴﺮﻧﺪ
ﻭﻣﺘﺮﺳﮑﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺑﺎ ﮐﻼﻏﻬﺎ ﺗﺒﺎﻧﯽ ﻣﻴﮑﻨﻨﺪ!!!
ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﻭﻓﺎی ﺁﺩﻣﻬﺎ ﭼﻪ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯾﺴﺖ...!!!
 

A N A H I T A

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﭘﺎﯾﺎﻥ ﺳﺮﯾﺎﻝ ﺩﺭﻭﻍ ﻫﺎﯾﺖ ﺑﻮﺩ
ﺁﺧﺮﯾﻦ ﻟﺒﺨﻨﺪﺕ . . .
ﻭ ﭼﻪ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻣﻦ !!
ﮐﻪ ﺗﺎ ﺗﻴﺘﺮﺍژ ﭘﺎﯾﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﭘﺎی ﺗﻮ ﻧﺸﺴﺘﻢ … !!



 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
هنوزم میشه دست هامو به دستای تو بسپارم
هنوزم می زنه قلبم که این یعنی دوست دارم
می تونم رد بشم با تو از این دنیا از این سختی
می تونم با تو برگردم به یکرنگی به خوشبختی

می دونم می تونم با تو تو مشت زندگی جا شم
دلم آروم نمی گیره اگه یک لحظه تنها شم
تو رو دارم همین بسه واسه حس کردن خوبی
واسه حبس نگات بودن میون قابای چوبی

واسه خیره شدن تو شب به گرگ و میش اون چشمات
واسه مال نگت بودن تو این عکسای مات مات
میون خاطره بازی میون اشک و خندیدن
تو رو دارم توی رویا همین بسه برای من

می دونم می تونم با تو تو مشت زندگی جا شم
دلم آروم نمی گیره اگه یک لحظه تنها شم
تو رو دارم همین بسه واسه حس کردن خوبی
واسه حبس نگات بودن میون قابای چوبی
 

shamira

عضو جدید
کاربر ممتاز
آفتاب آمد و
بر پنجره ‘ي ابر نشست
پر و بالش همه خيس
غنچه بيدار شد از خواب و
دهن دره ي شيريني كرد
و دم پنجره آمد،
گل شد
گل دم پنجره ،
عطرش را
پايين
آويخت
يك نفر پايين بود...
 

nazanin jamshidi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مجنون نازنین

دیگر از این دنیای بیرحم



پر از تردید

پراز تشویس


پراز غم

پراز غصه

پر از خیانت وناجوامردی


پراز ظلم و استکبار

به ستوه امده ام

بگذار در این دنیا محو شوم و


در آغوش مهربان

پاک

بی ریا


و امن توکه به سنگ صبوری می ماند ومرحمی برای تنهایی,دلتنگی وزخم کهنه قلب من است


خودرا بیابم:gol:
 
آخرین ویرایش:

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
دلها چه سادهاند در روزگار من که ادمها پیچیده اند دیگر کسی را نمیابی که بی دریغ عشق بورزد و بی دریغ دوست بدار همه میخواهند سود ببرند برای اینکه تنها به دل نمیاندیشند
 

آیدا..

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهــــے اوقاتــــ فکــر کردن به بعضیـــها ..

/ ناخـــودآگـــاهـ / لـبـخنـــدی ..

روی ِ لبانتـــــ مـــے نشانــــد ..

دوستـــــ دارَم این لبخنـــــدهای ِ بیــگاهــ ..

و ایــن / بـعـضـ♥ــے ها را / .../
 

DOZI

اخراجی موقت
دیــده ای شــیشــه هـای اتــومبــیل را ..
وقـــتــی ضربـــه ای مـــی خــورنـد و مـــی شــکنـنـد ! ؟
دیــده ای شـیشــه خــرد مــی شــود
ولــی از هــم نمــی پاشــد ! ؟

ایـــن روزهـــا همـــان شــیشــه ام

خــرد و تــکـه تــکــه .
از هــم نـمـــی پــاشـم ،
ولـــی شــکـستـــه ام ...
بــاور کــن !!!
 

DOZI

اخراجی موقت
تقدیر ویران می کند من هم مرمت می کنم
در اشتباهی نازنین ، تو فکر کردی این چنین
من دارم از چشمان زیبایت شکایت می کنم
نه مهربان من بدون ، بی لطف چشم عاشقت هر جای دنیا که روم
احساس غربت می کنم
بر روی باغ شانه ات هر وقت اندوهی نشست
در حمل بار غصه ات با شوق شرکت می کنم
 

mitra*

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دو ركعت گـــریه
برایِ خـــاطـره هـــایم
یک قنـــوت ســکوتــ
برایِ یـــادت
دو سجـــده بی قـــراری
برایِ عشــقِ بربــــاد رفتــه
یک تشـهد
برایِ مــــرگِ دلـم. . .
 
وضعیت
موضوع بسته شده است.

Similar threads

بالا