اگر طـــــلا ومـــــــــــس را کس دیگری میـــــــــــــساخـــــــ ـــــت!!!!!!!

arman23

عضو جدید
* سيروس مقدم/ پس از بستري شدن زهرا سادات در بيمارستان، شيطان به جلد پرستار مي رود تا اين طريق
سيد رضا روحاني جوان را وسوسه كند تا با پرستار رابطه ي نامشروع برقرار كند. صورت خانم پرستار در چندين جاي فيلم شيطاني مي شود.

* تهمينه ميلاني/ زن پس از بستري شدن در بيمارستان به شوهرش توصيه مي كند از اين به بعد نان آور خانه تويي علاوه بر نگه داري بچه ها و غذا درست كردن به حوزه علميه مي روي و پاي درس حاجيه خانم مي نشيني و احاديث حقوق زنان را يادداشت مي كني. همچنين زن در بيمارستان جلساتي با زنان ديگر مي گذارد و آنها را نسبت به ظلم و ستم هاي مردان نسبت به زنان و چگونگي احقاق حقوق از دست رفته شان آگاه مي سازد...
*مهدي فخيم زاده/ به جاي زن، مرد پايش بي حس مي شود. و زهرا كماندو مجبور مي شود علاوه بر رفتن به حوزه و تدريس جودو به طلاب، مسئوليت مواظبت بچه ها و ساير امور خانه و زندگي را داشته باشد. اما كارگردان براي عدم ايجاد شبهه توانايي زن در اداره خانه، يك كارگر مرد استخدام مي كند.
* كمال تبريزي/ طلبه در يكي از روز ها دير به ملاقات همسرش در بيمارستان مي رود. بدين ترتيب به محض ورود به اتاق يك تير كمان به سرعت از كنار صورتش رد شده و به در اصابت مي كند. زهرا پس از پرتاب تير گريه كرده و به او مي گويد : مي دونستم ، هميشه پاي يك زن در ميان است!
* داريوش مهرجويي/ سيدرضا روضه خوان مجالس زنانه بالا شهر تهران است. و براي تأمين خرج پاي همسرش فقط كافي است دو تا روضه بخواند...
* بهرام بيضايي/ سيد رضا پس از اينكه مي فهمد همسرش نمي تواند روي پاهايش بايستد پيش وي مي رود سرش را در روي زانويش مي گذارد و با چشماني اشكبار به وي مي گويد: اي مونس و همنفسم اي بانوي همچو درّم! چه شده است تو را بر خيز و بيش از اين مرنجان دلم را ... زهرا نيز در پاسخ مي گويد: تو اي يگانه حاج آقاي روي زمين! پاهايم كه هيچ همه ي وجودم فداي يك قطره از اشك هاي تو. بيش از اين اشك مريز و...
* جعفر پناهي/ سيد رضا از مراحل بستري شدن زنش فيلم برداري كرده و آن را به جشنواره كن مي فرستد...
* قاسم جعفري/ زنش را با وانت رفيقش به بيمارستان مي آورد. در آنجا اجازه ملاقات را به وي نمي دهند. ناچارا در سالن منتظر مي ماند. با پرستار آشنا مي شود و در يك فرصت يك جيپ قرمز رنگ كرايه كرده و تا زمان بهبود يافتن زهرا سادات با پرستار به سفر شمال مي رود.
*فريدون جيراني/ از علت افتادن زهرا سادات در چارچوب اتاق جويا مي شود، سيد رضا مي بيند كه ساق پاي همسرش در اثر ضربات تبر چهار تكه شده و خونريزي فراوان است. سيد رضا از ناراحتي چندين بار سرش را به ديوار مي زند. سرش به طور وحشتناكي متلاشي مي شود. مغز از درون جمجمه اش بيرون ميزند و خون ها فواره مي زند و شيشه دوربين را نجس مي كند.
* اصغر فرهادي/ زهرا سادات مي افتد توي حوض خانه و گم مي شود، تا آخر فيلم هم معلوم نمي شود كه به چه سرنوشتي مبتلا شده است. * ايرج قادري/ بيماري زهرا سادات سرايت مي كند به كل بدن و فوت مي كند. سيد رضا از غصه و ناراحتي به حوزه نمي رود و دائم در خيابان ها و پارك ها قدم مي زند. تا اينكه اسير رفقاي ناباب و معتاد مي شود او مجبور مي شود براي تآمين مواد مخدر مورد نيازش وسايل خانه اش را بفروشد در صحنه هاي غمناك فيلم كارگردان نوار هاي "ابي" را يكي يكي پخش مي كند.
* بهمن قبادي/ سيد رضا و زنش مي خواهند مولودي زير زميني راه بياندازند، امّا مجوز برايشان صادر نمي شود.
*مسعود كيميايي/ دكتر در مداواي زهرا سادات كاهلي كرده و مجبور مي شوند هر دو پاي زهرا سادات را قطع كنند... سيد رضا درجه حرارتش به نقطه جوش مي رسد از يك دست فروش يك چاقو تيز و برنده مي خرد پشت عبايش قايم كرده و در اولين ملاقات با دكتر آنرا در شكمش فرو مي كند.
* عبد الرضا كاهاني/ از اوّل تا آخر دعواي سيد رضا و زهرا بوق پخش مي شود...
* عباس كيارستمي/ سيد و زنش دائم به دوربين نگاه مي كنند و همزمان موسيقي دلنواز بافتن قالي شنيده مي شود.
* رضا مير كريمي/ زن تا آخر فيلم مشكل دارد امّا نمي فهمد چه مشكلي؛ از آخر هم قهر مي‌كند.
* مازيار ميري/ زهرا سادات كه به بيمارستان مي رود كتاب اخلاقش را هم بر مي دارد و به همه گير مي دهد. سيد رضا نيز دائما با يك دستمال كاغذي يك چشمش را گرفته تا پرستار را نبيند.
* محمد رضا هنرمند/ زهرا سادات در ماكاروني هايي كه درست مي كند. خاويار و ماهي سفيد هم دارد.
* مسعود جعفري جوزاني/ در قسمت پنجاهم فيلم زهرا سادات بالا خره از بيمارستان خارج مي شود و در قسمت شصت و هشتم بافت قالي شان به اتمام مي رسد و...
*عليرضا افخمي: طلبه در بيمارستان دستانش را بالا مي برد براي دعا؛ زنش شفا پيدا مي‌كند و مريضان ديگر هم پيش وي آورده مي شوند.
* ابراهيم حاتمي كيا/ زهرا سادات هنگام بستري شدن در بيمارستان مي فهمد كه ناخواسته حامله شده است...
* محسن مخملباف/ [ . . . ];)
 
بالا