استان فارس

پیرجو

مدیر ارشد
مدیر کل سایت
مدیر ارشد
شيراز، نامي خيال انگيز
در افسانه ها آمده است كه شيراز فرزند تهمورس (از پادشاهان سلسله پيشداديان) شهر شيراز را تأسيس كرد و نام خود را بدان بخشيد. به روايتي ديگر، نام اين ديار، "شهرراز" بوده كه به اختصار شهر از و شيراز خوانده شده است.
در حالي كه بر اساس تحقيقات "تدسكو" شيراز به معناي مركز انگور خوب است، "ابن حوقل"، جغرافي دان مسلمان قرن چهارم هجري، علت نامگذاري شيراز شباهت اين سرزمين به اندرون شير مي داند، چرا كه به قول او عموما" خواربار نواحي ديگر بدانجا حمل مي شد و از آنجا چيزي به جايي نمي بردند. و بالاخره بنا به نوشته كتاب "صورالاقاليم"، از جهت وجود دام هاي بسيار در دشت شيراز، آنجا را "شيرساز" ناميده اند.باري، بيش از هر چيز نام زيبا و سحرانگيز شيراز كه واژه اي فارسي است، بهترين گواه بر اين باور است كه برخلاف پندار پاره اي از جغرافي دانان مسلمان، تأسيس اين شهر به قرن ها قبل از ورود اسلام به ايران باز مي گردد، شيراز، هم اكنون نيز در محل تقاطع مهمترين راه هاي ارتباطي شمال به جنوب و شرق به غرب كشور است و اين موقعيت در ادوار قبل از اسلام شاخص تر بوده، چرا كه در عهد هخامنشيان، شيراز بر سر راه شوش (پايتخت هخامنشي) به تخت جمشيد و پاسارگاد بوده و در عهد ساسانيان راه ارتباطي شهرهاي بسيار مهمي چون بيشابور و گور با استخر، از جلگه شيراز مي گذشت. در نتيجه مسلم است كه چنين محل حاصلخيز و خوش آب و هوايي كه در تقاطع مسيرهاي مهمي كه برشمرده شد، قرار داشته، هرگز خالي از آبادي و سكنه نبوده است. وجود آثار قديمي مانند قصر ابونصر در حوالي شيراز كه قدمت آن به دوره اشكانيان مي رسد و نقوش برجسته برم دلك، (در چندكيلومتري شرق قصر ابونصر) كه از آثار دوره ساساني است و قلعه بزرگ بندر (فهندر، پهندر، قهندز، كهندژ) در سمت شرق تنگ سعدي و چند نقش برجسته در دهكده گويم در چهار فرسنگي شمال غرب شيراز و همچنين پيدا شدن سكه هايي در ضمن حفاري هاي قصر ابونصر، كه بر آنها با خط پهلوي نام شيراز نقش بسته است، جملگي بر وجود شهر يا بلوكي به نام شيراز، در همين محل در دوران قبل از اسلام دلالت دارد.
علاوه بر آنچه گفته شد، كاوش هاي باستان شناسي در تخت جمشيد، به سرپرستي كامرون در سال 1314 ه.ش، به پيدايش خشت نبشته هايي انجاميد كه بر روي چند فقره از آنها نام شيراز مشخص بود. بدين ترتيب مي توان احتمال داد، اين وادي كه در عهد رونق تخت جمشيد، آبادي كوچكي بيش نبوده است، بعد از انهدام پايتخت هخامنشيان، سمندروار از دل خاكستر آن ديار برپا خاسته است.
آخرين كلام اين كه در اشعاري از شاهنامه فردوسي، استاد حماسه سراي طوسي، به مناسبت هايي از شيراز ياد شده، مثلاً راجع به شيراز در عهد كيانيان آمده است:

دوهفته در اين نيز بخشيد مرد

سوم هفته آهنگ شيراز كرد

هيونان فرستاد چندي ز ري

سوي پارس، نزديك كاوس كي

و در مورد شيراز، در روزگار اشكانيان، چنين مطالبي ذكر شده است:

چو بنشست بهرام زاشكانيان

ببخشيد گنجي به ارزانيان

... ورا بود شيراز تا اصفهان

كه داننده اي خواندش مرزمهان

و بالاخره اينكه در عهد پيروز و قباد ساساني، سپهبد ايران، "سوفراي" از اهالي شهر شيراز بود

... بدان كار شايسته شه "سوفراي"

يكي پايه ور بود و پاكيزه راي

جهان ديده از شهر شيراز بود

سپهبد دل و گردن افراز بود
استخري در كتاب مسالك و ممالك كه در نيمه اول قرن چهارم هجري تأليف شده است، راجع به آثار و بقاياي فرهنگي قبل از اسلام، در شيراز مي گويد:
شيراز قلعه اي به نام شاه موبد دارد. وي همچنين از دو آتشكده به نام هاي كارستان و هرمز در آن سرزمين ياد مي كند.
باري در مجموع گفتار استخري كه شيراز سيزده ناحيه (طسوج) دارد كه در هر كدام از آنها قراء و كشتزارهايي موجود است كه متصل به هم قرار گرفته اند. و نيز نظر ابن بلخي كه در روزگار ملوك فرس، شيراز ناحيتي بود و حصاري چند بر زمين، مي تواند روشنگر قدمت شيراز، به عنوان يك سرزمين مسكون آباد (و نه يك شهر بزرگ) باشد... .
 

پیرجو

مدیر ارشد
مدیر کل سایت
مدیر ارشد
گويش شيرازی

گويش شيرازی

هر چند اسکلت الفبايی زبان فارسی در نوشتار و آهنگ اصلی واژه ها در گفتار طی قرن ها کم و بيش پا بر جا مانده، اما ساختار فرعی و اژه ها و جمله ها تحت شرايط اقتصادی و اجتماعی تحولات زيادی را گذرانده است . کلماتی که در فرهنگ مادی مردم زمينه استفاده نداشته مهجور و از رده خارج شده، کلماتی با قبول بعضی تغييرها به جا مانده و کلماتی بيگانه بی هيچ تغيير و شکل خارجی خوددر زبان فارسی کاربرد پيدا کرده است. بی شک پيش از آن که يک زبان به عنوان زبان رسمی در کشوری رايج شود، لهجه های محلی از ارزشی يکسان برخوردارند اما همين که زبانی استاندارد در سرزمينی به وجود آمد، از آن پس ديگر گويش های محلی ارزش های کاربردی و اجتماعی خود را در سطح وسيع کشور از دست می دهند.
با وجودی که گويش شيرازی پيوسته رنگ زبان رسمی مملکت رابه خود می گيرد. هنوز هم اين لهجه با لهجه رسمی تفاوت هايی دارد و هنوز هم پاره ای واژه ها ، اصطلاحات و ترکيب هايی در اين لهجه به گوش می رسد که برای غير شيرازی بيگانه است. بسياری از واژه هايي که در گويش شيرازی کاربرد دارند، دقيقاً با همان تلفظ و معنی معمول در شيراز در فرهنگ های معتبر ضبط شده است و نشانه درستی اين گونه واژه هاست .
در اين جا اشاراتی هرچند مختصر به برخی از ويژگی ها و قواعد لفظی اين گويش داريم در لهجه شيرازی تکيه بر حسب نوع کلمه روی هجاهای فارسی مختلف است يعنی با تغيير محلی تکيه معنا تغيير می کند. البته اين موضوع خاص لهجه شيراز نيست و زبان فارسی را شامل می شود برای مثال :
آقو با a کوتاه به معنی پدر و آقو باaa کشيده به معنای آخوند يا يک سيد است. اصل کلی و عمومی در اين گويش تلفظ هر چه ساده تر کلمات است به نحوی که عادت زبانی شيرازی ها ايجاب می کند. بنابراين اگر ما تمام اسامی ، افعال، قيود و .... اين لهجه را بررسی کنيم، می بينيم ضمن اين که درهر يک از اين مقوله ها ساختار ثابتی دنبال می شود، هر جا عادت زبانی شيرازی ها ايجاب کرده، از آن ساختار ثابت عدول شده است برای مثال اغلب کلماتی که در فارسی رسمی به مصوت بلند ( a = ا ) ختم می شوند در گويش شيرازی به مصوت کوتاه( o= ـُ ) ختم می شوند مانند با : بو، بالا : بالو، بابا : بابو، حالا : حالو، کاکا: کاکو .
تمام کلمات مذکور چه به تنهايي و چه درترکيب با ساير کلمات اين تغيير رادارند، اما کلماتی مانند پا، شفا با آنکه به مصوت بلند (a ) ختم می شوند به تنهايی تغيير را نمی پذيرند و فقط در ترکيب با ساير کلمات مصوت بلند پايانيشان تبديل به مصورت کوتاه (o) می شوند. مثلاً : شفا اگر موصوف يا مضاف واقع شود می شود شفُ مصوت بلند (u) (او ) در آخر کلمه به عنوان معرفه ساز به کار می رود.
( مداد _ مدادو ) ( کتاب _ کتابو ) ( گاو_ گاوو).
همين مصوت معرفه ساز در کلماتی که به هاء بيان حرکت ( هاء غير ملفوظ ) ختم می شوند. پس از حذف مصوت کوتاه(e) ( -ِ ) در آخر کلمه به (ow) تبديل می شود:
( نامه _ نامو ) (شيشه _ شيشو ) ( خونه_ خونو) (شونه _ شونو)
در مورد صرف افعال، پيروی از دستور زبان رسمی معمول است و بازهم هر جا عادت زبانی شيرازی ايجاب کرده، صامت يا مصوتی دگرگون شده است .
(بشکن _ بوشکون ) ( می جويم _ موجورم )
ضمير های اشاره ( اين ) و ( آن) درگويش شيرازی به ( ای ) و (او) و جمع آنها به ( اينا) و ( اونا) تغيير پيدا می کند .ضماير مفعولی مرا( من) ، ترا( تر)، مارا ( مار)
ها در آخر کلمه بعد از الف در لهجه شيرازی از تلفظ ساقط می شوند:
(چاه_ چا) ( روباه _ روبا) ( شاه _ شا )( ماه _ ما )
(b = ب ) در آخر بعضی کلمات دو حرفه در گويش شيرازی تبديْ به (ow) می شود.
( آب _ او ) ( تب _ تو ) ( لب _ لو ) می شود.
درتعدادی از کلمات که وسط آنها الف است موقع تلفظ الف تبديل به واو می شود:
(ارزان_ ارزون ) (تکان _ تکون ) ( جان_ جون )
در شيراز هنوز مردم محله های قديمی تر بيشتر به لهجه شيرازی سخن می گويند تا بقيه مردم مثلاً لهجه کسبه و اهالی دروازه سعدی، لب آب، دروازه قصاب خانه، دروازه شاه داعی الله .... تفاوت آشکار با لهجه اهالی و کسبه نقاط ديگر شهر دارد.
 

پیرجو

مدیر ارشد
مدیر کل سایت
مدیر ارشد
جاذبه های گردشگری - تاريخی

جاذبه های گردشگری - تاريخی

پاسارگاد
پاسارگاد در 70 کیلومتری جاده شیراز به اصفهان در دشت مرغاب قرار دارد .پاسارگاد نخستین پایتخت امپراتوری هخامنشی بود .این شهر توسط کوروش کبیر ساخته شد و تا اواخر حکومت هخامنشیان تاج گذاری پادشاهان این سلسله در این شهر انجام می شد.از مهمترین آثا رپاسارگاد مقبره کوروش ، کاخ ها و زندان سلیمان است این اثر ازبناهای ثبت شده در فهرست میراث جهانی به شمار می آید.


تخت جمشید
تخت جمشید پایتخت اولین امپراتوری جهانی یعنی هخامنشیان در ایران است .کار ساخت پارسه در زمان داریوش بزرگ ( 520 ق.م) آغاز شد و به وسیله دیگر شاهان هخامنشی کامل شد .
از مهمترین قسمت ها ی تخت جمشید دروازه ملل ، کاخ آپادانا ، کاخ صد ستون ، کاخ تچر ، کاخ هدیش و خزانه است .تخت جمشید با تمام زیبایی هایش در سال 321 ق.م توسط اسکندر مقدونی به آتش کشیده شد و اموال آن به تاراج رفت .این اثر بی نظیر امروزه د رفهرست آثار جهانی قرار دارد .


نقش پیروزی
اين نقش برجسته يادبود نبرد و پيروزي اردشير بنيان گذار سلسله ساساني(سده 2م) بر آخرين پادشاه اشكاني (اردوان 5) است كه بر فراز صخره‌اي در سمت راست رودخانه فيروزآباد حجاري شده است. اين اثر اولين نقش برجسته ساساني و بزرگترين نقش برجسته ايران است.


نقش برجسته بهرام(سراب بهرام)
اين اثر در 9كيلومتري نورآباد فارس قرار دارد. در اين نقش، بهرام دوم(سده 5 ميلادي) در وسط و بزرگان ساساني در اطراف او ايستاده اند. اين نقش برجسته 85/3 متر طول و 8/2 متر ارتفاع دارد.


بقعه شيخ يوسف سروستاني
اين بقعه در مركز شهر سروستان واقع شده و مشتمل بر دو چهارطاقي و ستون هاي سنگي است. اين بنا دو بقعه دارد كه متعلق به مقبره شيخ يوسف سروستاني به تاريخ 680ه.ق/1262م و محمدبن حسن علي البيضاوي به تاريخ 710ه.ق/1292م است.


قلعه دختر
در فاصله 6كيلومتري شهر كنوني فيروزآباد، آثار قلعه‌اي بزرگ از سنگ و ساروج است كه بر فراز كوهي ساخته شده و داراي تزئينات گچ بري در داخل بنا مي باشد.
ساختمان بناي اين قلعه مربوط به اردشير اول بنيانگذار سلسله ساساني(سده 3م) مي باشد.


كاخ سروستان
كاخ سروستان در 9كيلومتري جنوب شرقي شهر سروستان واقع شده است. اين بنا مربوط به دوره حكومت ساسانيان(سده 4م.) است. بنا شامل يك ايوان مركزي و دو ايوان كوچكتر، تالار اصلي و ... است. برخي آنرا يك كاخ شكار مي دانند.


كاخ فيروزآباد(كاخ اردشير)
اين بناي باستاني در شمال غربي فيروزآباد واقع شده است. مصالح اين كاخ ساروج و سنگ لاشه مي باشد كه با روكشي از گچ پوشيده شده است.
بناي اين كاخ مربوط به اردشير اول بنيانگذار سلسله ساساني (سده 3م) است.
به علت قرار گرفتن اين كاخ در كنار چشمه «قمپ آتشكده» آن را آتشكده فیروزآباد نيز مي نامند.


نقش رستم
مجموعه نقش رستم در 5/2كيلومتري تخت جمشيد واقع شده و شامل آرامگاه‌هاي پادشاهي هخامنشي(خشايارشا، داريوش اول، داريوش دوم و اردشيراول)(سده 5ق.م) و نقش برجسته هاي دوره ساساني (سده6م) است. بناي مذهبي كعبه زرتشت كه احتمالاً آتشكده دوره هخامنشي مي باشد نیز در این محوطه وجود دارد.


عمارت نصيرالملك
مجموعه بناهاي «نصيرالملك»‌ شامل مسجد، منزل، حمام، آب انبار و ... در شهر شيراز واقع شده است. اين بنا مربوط به «حاجي ميرزا حسن علي خان نصيرالملك» حاكم فارس در زمان قاجار(سده 13ه.ق/ سده 19م‌) است.
گچ‌كاري و آيينه‌كاري عمده ترين تزئينات بنا را تشكيل مي دهند.


ارگ کریمخانی
بناي ارگ در سال 1180ه.ق /1760م توسط كريمخان زند ساخته شده است. بلندي ديوار آجري اين ارگ، 12 متر و بلنداي چهار برج آجري آن 15 متر است كه با نقش هاي ساده و زيبا تزئين شده است.
فضاي داخلي اتاقهاي ارگ با نقوش اسليمي، ترنج، گل و مرغ با رنگ هاي مختلف و آب طلا نقاشي شده است. اين بنا در شهر شيراز قرار دارد.


آتشكده پاسارگاد
در فاصله 1500 متری از كاخ اختصاصی كوروش , در قسمت شرقی دشت مرغاب دو تخته سنگ بزرگ سفید در مجاورت تپه كوتاه خاكی به فاسله 9 كیلومتر از یكدیگر قرار گرفته اند .این دو تخته سنگ را آتشگاه یا قربانگاه پاسارگاد می دانند.


آرامگاه شاه شجاع
شاه شجاع یکی از بزرگترین و شجاع ترین پادشاهان آل مظفر بوده است که در قرن هفتم چشم از جهان فرومی بندد و چون بعد از وی اختلاف بین جانشینان بوجود میاید وی را در محلی ساده و بدون هیچ تشریفاتی دفن می کنند ودر زمان زندیه فردی به نام میرزا محمد خان کرمانی که از نوادگان شاه شجاع بود با اجازه کریم خان زند در سال 1191 هجری قمری سنگ بزرگی بر قبر وی نهاد و باغچه ای در اطراف آن احداث کرد و این سنگ تاکنون باقی مانده است.آرامگاه دارای 4 ستون مورب است که گنبدی در بالای آن قرار دارد . سطح بیرونی گنبد به وسیله کاشی های تک رنگ نیلوفری تزئین شده است و در سطح داخلی گنبد با کاشی های هفت رنگ تصاویر گل و بوته ایجاد کرده و در چهار قسمت داخل گنبد مطالب و اشعابه خط نستعلیق نوشته اند . آرامگاه دارای محوطه ای کوچک با تعدادی درخت نارنج می باشد .
 

پیرجو

مدیر ارشد
مدیر کل سایت
مدیر ارشد
جاذبه های گردشگری - فرهنگی

جاذبه های گردشگری - فرهنگی

آرامگاه حافظ
حافظ شیرازی از مشهورترین شاعران ایران وجهان، در قرن هفتم هجری قمری در شهرشیرازمی زیسته است.مقبره این شاعر بزرگ درشهرشیراز قرار دارد ، این آرامگاه زیبا دردوره پهلوی اول بازسازی وتکمیل گردید.

آرامگاه سعدی
سعدی از شاعران و متفکران بزرگ ایران در قرن هفتم هجری قمری است. آرامگاه این مرد بزرگ در شمال شرقی شهر شیراز قرار دارد ،بنای جدید آرامگاه سعدی با اقتباس از چهل ستون اصفهان در سال 1331هجری شمسی ساخته شد.

آرامگاه خواجوی کرمانی
کمال‌الدین ابوالعطاء محمودبن علی‌بن محمود، معروف به «خواجوی کرمانی» (زاده: ۶۸۹ - درگذشت: ۷۵۳ ه.ق.) یکی از شاعران بزرگ سدۀ هشتم است.مقبره او در تنگ‌الله اکبر شیراز است. او در قصیده، مثنوی، و غزل طبعی توانا داشته، به طوری که گرایش حافظ به شیوۀ سخن پردازی خواجو و شباهت شیوۀ سخنش با او مشهور است.

موزه پارس
شيراز به داشتن بناهاي فراوان از دوران قبل از اسلام و عصراسلام شهرت دارد. بخشي از اين بناها امروزه به موزه هايي تبديل شده اند که آثار گرانبهاي تاريخي مکشوفه در استان فارس را به نمايش گذاشته اند. از جمله اين بناهاي زيبا که به موزه تبديل شده اند مي توان از عمارت کلاه فرنگي نام برد.
عمارت کلاه فرنگي در ميان باغ زيبايي به نام باغ نظر بنا شده است و در روزگار وکيل اين عمارت باشکوه محل پذيرائي ميهمانان و سفيران خارجي و مراسم رسمي و اعياد مختلف بوده است . بنا به وصيت کريم خان زند جسد وي را در شاه نشين شرقي عمارت دفن کردند و آن را آرامگاه وکيل ناميدند.
اين عمارت مشتمل بر هشت ضلع است که بوسيله ازاره هاي سنگي يکپارچه و تزيينات کاشي کاري با نقوش اسليمي گل ومرغ ، مناظر شکارگاه و صحنه هاي الهام گرفته از قصه ها و داستان هاي قديمي تزيين شده است . داخل بنا شامل يک تالار مرکزي گنبد دار و چهار شاه نشين جانبي است که حد فاصل آنها يک اتاق قرار دارد.
سطوح داخلي عمارت شامل طاق ها، ميان طاق ها، مقرنس کاري ها و طاقچه ها مي باشد که تمامي نقوش داخل عمارت مشتمل بر طرح هاي اسليمي و گل و مرغ مي باشد و در ميان تالار يک حوض يکپارچه از سنگ مرمر است.
اين عمارت از سال 1315 شمسي به موزه تبديل و عنوان پارس بر آن نهاده شده . آثار و اشيا موجود در آن شامل اشيا ماقبل تاريخ ، تاريخي و دوران اسلامي است . از جمله اين آثار ظروف سفالي ، مفرغي ، کتب خطي ، تابلوهاي نقاشي و آثار لاکي مربوط به ادوار مختلف مي باشد.
موزه هفت تنان
شيراز مرکز استان فارس به داشتن مصفاترين باغ هاي پرگل و ريحان شهرت جهاني دارد اين شهرت برگرفته از تاريخ و ادبيات کهن ايران است که مديون شاعران بلند پايه شيرازي همچون حافظ و سعدي است اما بدون ترديد بخش مهمي از ديدني هاي شيراز ميراث بازمانده از دوراه حکومت زنديه است که باعث شد شيراز به پايتختي برگزيده شود.
تکيه هفت تنان که يکي ديگر از بناهاي کريم خان زند مي باشد ،باغ مصفايي است که درشمال آرامگاه حافظ در دامنه کوه تخت ضرابي (کوه چهل مقام ) قرار گرفته و علت نامگذاري اين بنا به هفت تنان ، وجود هفت قبر از هفت عارف در اين باغ است ، که کريم خان زند روي هر کدام سنگ بزرگ بدون کتيبه اي نصب کرده است.
قسمت جالب و تاريخي اين بنا تالاري است که سقف آن بر دو ستون بزرگ يکپارچه استوار گرديده است و در طاقچه هاي بالايي اين تالار 5 مجلس با رنگ و روغن بر روي گچ نقاشي شده و به سهم خود از شاهکارهاي نقاشي دوران زنديه است که در سال هاي 1336و 1337 هجري شمسي توسط نقاش و هنرمند فقيد شادروان محمد باقر جهانميري به همان طرح و نقش قديميش تعمير و تجديد گرديد.
اين 5 مجلس به ترتيب عبارتند از : اول درويشي با تبرزين و کشکول و محاسن سفيد ، دوم حضرت موسي در حال شباني ، سوم منظره شيخ صنعان و دختر ترسا، چهارم مجلس حضرت ابراهيم و پنجم که درويش جواني را نشان مي دهد.
غير از اين 5 مجلس بر در و ديوار تالار نامبرده نقش و نگارهاي ظريف با رنگ هاي مطبوع و ملايمي نقاشي شده که حکايت از تزئينات عالي سقف و ديوار تالار را مي نمايد ازاره هاي تالار با سنگ هاي مرمر ليمويي رنگ پوشانده است .
بر روي سنگي بزرگ و يکپارچه دو ستون نظير ستون هاي آرامگاه حافظ قرار گرفته که با طرح و رنگ ملايم و مطبوعي گل و برگ هايي نقاشي گرديده است . دو اطاق در طرفين تالار قرار دارد که آن نيز داراي نقاشي هاي قديمي است که به تدريج محو شده ، نقاشي تالار بزرگ هفت تنان در همان زمان کريم خان زند مرمت شده است .
حوض بزرگي در وسط عمارت اصلي به چشم مي خورد که در گذشته از آب رکن آباد پر مي شده است . اطراف تکيه هفت تنان گورستاني بوده که هم اکنون سنگ قبر چند شخصيت معروف عرفاني در آنجا ديده مي شود.
در حال حاضر از اين عمارت و باغ به عنوان گنجينه سنگ هاي تاريخي استفاده مي شود. سنگ هاي موجود در اين گنجينه متعلق به قرون سوم تا يازدهم هجري قمري است که با انواع خطوط کوفي ، ثلث ، نستعليق ، ديواني ،توقيع، تعليق – نسخ و غيره به طرز زيبايي تزئين شده اند.
 

پیرجو

مدیر ارشد
مدیر کل سایت
مدیر ارشد
جاذبه های گردشگری - طبيعی

جاذبه های گردشگری - طبيعی

آبشار مارگون
آبشار مارگون در سپيدان فارس قرار دارد و حاصل آب رودخانه كمهر و حوزه آبخيز آن است كه ازميان صخره ها سرريز مي شود.
هم آميزي درختان جنگلي با ناحيه كوهستاني و رودخانه اي، زيبايي چشم اندازهاي طبيعي آبشار مارگون را بيشتر كرده است.


درياچه پريشان
اين درياچه بزرگترين درياچه آب شيرين ايران است كه يكي از بهترين زيستگاه هاي پرندگان مهاجر در ‌فصل زمستان مي‌باشد. منابع آبي درياچه عمدتاً باران و چشمه هاي اطراف است


چشمه جوشك
این چشمه در محدوده شمال غربی شیراز، در كنار روستای " قصرقمشه" قرار دارد. این چشمه بزرگ، سرچشمه رودخانه اعظم است كه باغ های تمام روستاهای مسیر خود مانند قصر قمشه ، منصورآباد و قصر دشت و ... را آبیاری می كند. مظهر چشمه جوشك و كناره های رودخانه ، گردشگاه مفرحی است.


منطقه بَمو
منطقه بمو در برابر كوه بمو، در 19 كیلومتری شیراز و درست مقابل تنگه الله اكبر، در جاده شیراز- آباده واقع است. منطقه بمو دارای گونه های نادر جانوران به ویژه آهو و گونه های مختلف گیاهی است. این منطقه حفاظت شده چشم انداز زیبایی دارد. در این پارك چشمه بیدی، چشمه صادقی، چشمه فیلی، چشمه گردو و چشمه چنار با آب صاف و گوارا در دره های زیبا جریان دارند. دو قنات ركن آباد و آب زنگی در همین منطقه قرار دارند.


روستای قلات
در جاده شیراز- سپیدان، روستای ییلاقی قلات با خانه ها، باغ ها و چشمه های زیبا در دامنه كوه واقع است.


پیربناب
پیربناب كه در زبان محاوره " پیربنو" نامیده می شود، چشمه بسیار بزرگی در 15 كیلومتری جنوب شیراز است. در اطراف این چشمه محیط با صفایی با درختان چنار وجود دارد كه دشت برابر خود را سیراب می كند. آرامگاه مخروبه ای نیز در كنار چشمه وجود دارد كه معروف به " شیخ اقطع " است


آبشار كوهمره سرخی
در جاده شیراز- كازرون، به فاصله 50 كیلومتر، جاده كوهمره سرخی جدا می شود. با گذر از چند روستا، منطقه ای پدیدار می شود كه دارای آبشارهای كوچك متعدد و جنگل طبیعی كم درختی است.


دریاچه مهارلو
اطراف دریاچه مهارلو نقاط بسیار زیبا و دیدنی پدید آمده كه مردم بسیاری را به خود جلب می كند. آب معدنی دریاچه در روستای مهارلو، برای بیماری های پوستی مفید است


برم دلك
تالاب زیبایی در 4 كیلومتری روستای برم دلك است


دریاچه دشت ارژن
دریاچه ای است با آب شیرین و با فضای سبز. روستای دشت ارژن و چشمه سلمان در56 كیلومتری جاده شیراز- كازرون قرار دارد. این دریاچه زیستگاه پرندگان مهاجر است.


تفرجگاه میان كتل
در فاصله 20 كیلومتری دریاچه دشت ارژن، با چشم اندازی زیبا، محل نگه داری گونه های نایاب گوزن زرد است.


اطراف رودخانه قره آغاج
به ویژه اطراف بند بهمن نزدیك شهر كوار در 45 كیلومتری شیراز ، منطقه ای زیبا و خرم است. چشمه خارگان نیز با جنگل بلوط زیبا در مجاورت این رودخانه واقع است


ركن آباد
در 12 كیلومتری شمال شیراز، سرچشمه این آب قرار دارد كه در سال 338هـ. ق توسط ركن الدوله دیلمی احداث شد. آب ركن آباد ضمن آبیاری روستای اكبرآباد ، از دروازه قرآن وارد شیراز می شد و محلات متعدد از جمله هفت تنان ، چهل تنان و حافظیه را مشروب می كرد.

سبزپوشان
در فاصله چهار كیلومتری پیربناب ، كوه سبزپوشان قرار دارد. غاری زیبا در این كوه وجود دارد كه بقعه متبركه یكی از امامزادگان را در دل خود جای داده است.

پارك قلعه بندر
بر فراز كوه قلعه بندر در محله سعدی ، پارك جنگلی به مساحت 10 هكتار وجود دارد كه از آنجا منظره زیبای شیراز دیده می شود.
 

پیرجو

مدیر ارشد
مدیر کل سایت
مدیر ارشد
جاذبه های گردشگری - مذهبی

جاذبه های گردشگری - مذهبی

آستان مقدس حضرت شاه چراغ(ع)
حضرت میر سید احمد فرزند امام موسی كاظم (ع) معروف به شاه چراغ برادر حضرت امام رضا(ع) در آغاز قرن سوم هجری به شیراز هجرت نموده و در همانجا وفات یافته است.

آستان مقدس حضرت سيدعلاءالدين حسين
این زیارتگاه كه در جنوب شرقی شهر شیراز قرار دارد,بارگاه حضرت سید علاالدین حسین برادر شاهچراغ است كه در اواخر قرن دوم هجری و اوایل قرن سوم , هنگامی كه برای دیدار برادر خود امام رضا از راه شیراز عازم توس بود در شیراز شهید وبه خاك سپرده شد. بنای روی مقبره در آغاز در زمان قتلغ خان والی فارس ساخته شده ولی بنای اساسی ترئینات ,كاشی كاری و گنبد سازی آن در زمان صفویه صورت گرفته است .

آرامگاه علي ابن حمزه
این بقعه دركنار پل دروازه اصفهان قرار گرفته و محل دفن یكی از امامزادگان است كه صحن وحرمی بزرگ و زیبا دارد.

مسجد وكیل
این مسجد به نام مسجد سلطانی وكیل معروف است و از آثار پر ارزش دوره زندیه به شمار می رود. این مسجد هم اكنون محل برگذاری نماز جمعه شیراز است. علاوه بر بزرگی از ارزش واهمیت تاریخی نیز بر خوردار است . كاشی كاری زیبا ,‌حجاری ستون های 48 گانه و منبر یكپارچه مرمرین آن از شاهكارهای دوره زندیه به حساب میاید.

مسجد جامع عتیق
مسجد جامع عتیق از كهن ترین مساجد استان فارس است .این مسجد پس از لشكر كشی عمرو لیث صفاری در سال 276 هجری قمری به شیراز به شكرانه پیروزی و تصرف این شهر بنا شد. كار ساخت این بنا, در سال 281 هجری قمری خاتمه یافت .


مسجد نو شهدا
نام این مسجد كه پس از مسجد جامع عتیق ,‌كهن ترین مسجد شیراز است ‌در قدین مسجد اتابك بود.ساخت بنای اولیه این مسجد در سال 598 هق توسط اتابك سعدبن زنگی آغاز شد و در سال 615 ه ق به اتمام رسید.
 

پیرجو

مدیر ارشد
مدیر کل سایت
مدیر ارشد
مشاهير شيراز

مشاهير شيراز

سيبويه

سيبويه، نامش عمروبن عثمان بن قنبر و كنيه اش ابوالبشر و از بردگان بني حارث بن كعب بود.
فيروزآبادي مؤلف قاموس درباره معناي نام او مي گويد: (سيبويه يعني بوي سيب)
وي علاوه بر اين كه از خليل درس مي گرفت نزد اساتيد ديگري مانند عيسي بن عمر و يونس به شاگردي نشست و لغت را هم از ابو خطاب اخفش فرا گرفت. آنگاه به تأليف كتابي در نحو پرداخت كه (ابن نديم) درباره آن مي نويسد (نه پيش از وي كسي مانند آن را تأليف نموده و نه بعد از او كسي تأليف خواهد كرد)
سيبويه در بيضاي فارس تولد يافت و در بصره نشو و نما كرد. پس از آن كه در نحو استادي بي همتا شد به نزد يحيي بن خالد برمكي به بغداد رفت.
سيبويه در سال 180، در سن چهل سالگي درگذشت و در گورستان باهليه مدفون شد. اينك بر قبر او سنگ سياهي است كه در دكاني در دروازه كازرون قرار دارد و به سنگ سياه معروف است.

بيدل شيرازی

حاجی ميرزا رحيم، طبيب ، حکيم، اديب و فاضل در طبابت مشهور به حکيم باشی ، در شعر متخلص به بيدل و در القاب و اوصاف معروف به فخرالدوله بود. نزد ميرزا حسنعلی طبيب حکمت و طب را آموخت سپس از شيراز به تهران رفت و به معالجه بيماران مـأمور کرد. حکيم باشی طبيب مخصوص خانم فخرالدوله دختر فتحعلی شاه گرديد . از اين لحاظ او را حکيم باشی فخرالدوله گفتند. در مدت غيبت ميرزا عبدالوهاب معتمدالدوله منشی الممالک ، تحرير رسائل و فرامين دولتی را برعهده گرفت. درسال 1265 به شيراز بازگشت.
اجداد بيدل از اطباء دربار صفويه بودند و در زمان کريمخان زند نيز در دربار به طبابت می پرداختند.
ميرزا رحيم بيدل خط را هم زيبا می نوشت درسنه 1258 در قم به رحمت ايزدی پيوست و در همانجا مدفون شد.

کريم خان زند

يكي ديگر از سلاطيني كه آرامگاهش در شيراز قرار دارد كريمخان زند است. وي از طايفه زند بود كه در اطراف ملاير سكني داشتند و به امر نادرشاه به خراسان كوچانيده شدند. پس از مرگ نادر ايل زند مجدداً به سوي ملاير روي آوردند و رئيس آنان كريمخان و برادرش صادق خان بودند. كريم خان در آنجا به راهزني پرداخت و به تدريج تمام منطقه را متصرف شد و كارش بالا گرفت. وي پس از تصرف همدان قدرت عظيمي پيد كرد و علي مردان خان زند براي حمله به اصفهان با او عقد اتحاد بست. حاكم اصفهان ابوالفتح خان در اثر شجاعت كريمخان و برادرش اسكندر خان شكست خورد و ناچار با مهاجمين از در سازش در آمد.
طبق قرارداد، يكي از شاهزادگان صفوي را با عنوان شاه اسمعيل سوم به شاهي برداشتند، كريمخان سمت سرداري كل عراق، علي مردان خان عنوان وكيل الدوله و ابوالفتح خان حكومت اصفهان يافت.
علي مردان خان به شاه كه طفل هشت ساله اي بود ياد داد تا خلعتي فاخر براي كريم خان بفرستد و او را به همدان و كرمانشاهان و قزوين جهت ملك گيري اعزام دارد.
كريمخان فرمان را اطاعت كرد و علي مردان خان فرصتي يافته، ابوالفتح خان را كشت و به قصد تصرف فارس عزيمت كرد.
اين خان لر چنان آتش بيداري در فارس روشن كرد كه به توصيف نمي گنجد.
در شيراز لشكريانش درخت و گياهي سبز نگذاشتند. در كازرون نيز به غارت اموال مردم اكتفا نكردند، بلكه زنان و بچه ها را هم به اسارت و بردگي گرفتند.
كريمخان كه در عراق به فتوحات مهمي نائل آمده بود از جنايات علي مردان خان آگاهي يافت وي پس از مشاوره با سرداران خويش به اصفهان آمد و عوامل علي مردان خان را از كار بر كنار و محبوس ساخت. آنگاه با سپاه علي مردان خان در نزديكي سرچشمه زاينده رود برخورد كرد و آنان را شكست داد. كريم خان شاه اسمعيل سوم را در اصفهان بر تخت نشانيد و خود را وكيل الدوله ناميد. كريمخان با دو حريف روبرو بود يكي علي مردان خان و ديگري محمد حسن خان قاجار.
پادشاه زند در جنگ هاي پياپي ابتدا از خان قاجار شكست خورد و شاه اسمعيل سوم هم به طرف محمدحسن خان رفت و در اين هنگام دشمنان زنديه زياد شدند. عثماني ها به مدعيان حكومت كمك مي كردند. آزادخان افغان هم به تاخت و تاز پرداخته بود.
سرانجام كريمخان پس از شكست هاي تلخ و مكرر بر تمام مشكلات فائق آمد و امر سلطنت را در دست گرفت و شيراز را به عنوان پايتخت خويش برگزيد و حتي جزاير خليج فارس را هم كه در اثر از هم گسيختگي اوضاع از كف رفته بود مجدداً متصرف گرديد.
كريمخان در شيراز چند باغ، بازار، آب انبار، مسجد و ابنيه ديگر برپا ساخت. حصار شيراز را مستحكم نمود. امروزه ابنيه كريمخان قسمت عمده آثار باستاني شيراز را تشكيل مي دهد و در حقيقت هنوز هم رونق شهر از بناهاي اوست.
كريمخان در شيراز درگذشت و او را در عمارت كلاه فرنگي كه اكنون به موزه پارس تبديل شده دفن كردند. پس از پيروزي آقا محمدخان قاجار، دستور داد تا جسد را از آنجا به تهران انتقال دهند و زير پايه تختش دفن نمايند.
در زمان سلطنت رضاشاه استخوان هاي آن پادشاه عادل را جمع آوري كرده به عتبات فرستادند.

حافظ شيرازی

خواجه شمس الدين محمد حافظ در حدود سال 726 در محله شيادان شيراز به دنيا آمد، محله شيادان سابق را امروز محله درب شاهزاده مي گويند.
پدر حافظ بهاءالدين از اصفهان به شيراز مهاجرت كرد و در آنجا به تجارت پرداخت و ثروتي اندوخت. اما چون حافظ خردسال بود كه پدرش درگذشت، ثروت پدري را از دست داد و ناگزير شد خيلي زود وارد زندگي شود و با عرق جبين و كد يمين امرار معاش نمايد. با وصف بر اين هر وقت مجالي مي يافت به كسب دانش مي پرداخت. قرآن مجيد را حفظ نمود و به همين جهت او را حافظ گفته اند.
حافظ هفته اي يك شب در چاه مرتاض علي كه بالاي تنگ الله اكبر جاي دارد شب زنده داري مي كرد و شب هاي جمعه را نيز در مسجد جامع عتيق به تفكر و تدبر در معاني قرآن مي پرداخت.
حافظ با شاه شيخ ابواسحاق بسيار محشور بود و علاقه سرشاري بدو داشت. كما اينكه پس از مرگش، با وجودي كه شيراز به دست حريفش امير مبارزالدين افتاده بود باز از اين دوست دانش پرور خود ياد مي كرد و غزل مي سرود. در غزلش حافظ از خلوت انسي كه با شاه داشته با اندوه و ماتم ياد مي كند در عين حال از غفلت شاه شيخ ابواسحق نيز با غيرت سخن مي گويد.
در دربار شاه شيخ ابواسحق سه شخصيت بودند كه حافظ نسبت بدانان انس و علاقه سرشاري داشت و از آنان در قطعه اي ياد مي كند، شيخ مجدالدين، شيخ امين الدين و حاجي قوام.
پس از قتل فجيع شاه شيخ ابواسحق و تسلط امير مبارزالدين بر شيراز، حافظ با او به سختي مبارزه مي كرد.
امير مبارزالدين دستور داد تا ميخانه ها را بستند و صداي موسيقي را خاموش ساختند و در همه جا بساط زهد و ريا گستردند.
حافظ به او كه شأن شاهي را نمي شناخت و مانند محتسب به دنبال شكستن خم شراب و بريدن زبان چنگ بود از راه طعنه لقب محتسب داد.
حافظ در مذمت امير مبارزالدين ابيات زيادي دارد. سرانجام امير مبارزالدين به دست پسر خود شاه شجاع به قتل رسيد. حافظ در اين احوال به مدح شاه شجاع پرداخته اما پيداست كه مدح او بدان علت است كه شاه شجاع استبداد سياه پدرش امير مبارزالدين را از بين برده زيرا او خود شاعر و اهل ادب بود. نحوه مدح حافظ از شاه شجاع به منزله مدح آزادي و صداقت است.
اما همين شاه شجاع با همه علم و دانش و ذوقي كه داشت نسبت به مير عماد فقيه كرماني بسيار معتقد بوده است.
ميرعماد گربه خود را تعليم داده بود تا به هنگام نماز به او اقتدا نمايد و ركوع و سجود را تقليد كند. شاه شجاع اين امر را حمل بر كرامت فقيه مي نمود. اما حافظ مي دانست كه خداوند از گربه نماز نخواسته و اين يك حيله گري است. لذا به ميرعماد فقيه حمله مي كند و مي گويد:


آغاز مكر با فلك حقه باز كرد


صوفي نهاد دام و سر حقه باز كرد

زيرا كه عرض شعبده با اهل راز كرد


بازي چرخ بشكندش بيضه و كلاه

غره مشو كه گربه عابد نماز كرد!


اي كبك خوشخرام كه خوش مي روي به ناز

اما فقها هم بيكار ننشستند. غزلي از حافظ به دست آوردند كه در مقطع آن گفته است:

واي اگر از پس امروز بود فردايي


گر مسلماني از اين است كه حافظ دارد

اين بيت را دليل بر شك او به روز قيامت گرفتند و مرتد شناخته شد. حافظ مضطربانه چاره كار را از مولانا زين الدين ابوبكر تايبادي خواست. مولانا گفت با فقها بايد به زبان خودشان سخن گفت. بيتي مقدم بر آن مقطع بياور كه آن را به طريق نقل قول روايت كند تا بنا به قاعده نقل كفر، كفر نيست تبرئه شوي. حافظ نيز اين بيت را قبل از مقطع آورد:

به در ميكده اي با دف و ني ترسايي


اين حديثم چه خوش آمد كه سحرگه مي گفت

حافظ به زادگاه خويش عشق سرشاري داشت و از آن دور نمي شد. سفري به يزد رفت. بنا به دعوت محمودشاه بهمني دكني نيز قصد هند كرد اما طوفان دريا او را از ادامه سفر پشيمان كرد و به شيراز باز گشت. سلطان احمدبن اويس جلايري نيز از او خواست تا به بغداد برود اما حافظ در پاسخ او نوشت:

نسيم خاك مصلي و آب ركن آباد


نمي دهد اجازت مرا به سير و سفر

حافظ مرگ فرزند خردسال خود را در چند جا اشاره مي كند.
ميرغلامعلي آزاد در تذكره خزانه عامره كه در سال 1176 هجري در هندوستان تأليف كرده مي نويسد: حافظ را پسري بود موسوم به شاه نعمان كه به هندوستان آمده و در شهر برهان پور وفات يافت و در اسيرگر مدفون شد.
حافظ اگرچه در شاعري سبك خواجو را تتبع كرده اما خود داراي سبك خاصي است كه هيچ سراينده اي نتوانسته است گرمي و رنگيني و عمق گفتار او را تقليد نمايد.
حافظ با دانته شاعر معروف ايتاليايي معاصر بود.
حافظ در سنه 791 در شيراز درگذشت و در گورستان مصلي، به خاك سپرده شد.
ابوالقاسم بابر پسر ميرزا بايسنغر نواده شاهرخ بن تيمور كه از سال 854 تا 861 حكومت داشت مولانا محمد معمايي را مأمور بناي آرامگاهي بر تربت حافظ كرد.
پس از آن سلاطين صفوي نيز نسبت به بقعه اين شاعر بزرگ توجه داشته اند. كريمخان زند بناي آنجا را تجديد كرد و باغ وسيعي در اطراف آن احداث نمود. (حافظيه)

سعدی شيرازی


ابوعبدالله مشرف الدين مصلح شيرازي در اوايل قرن هفتم متولد شد و در سنه 961 در شيراز وفات يافت.
تخلص خود را از نام سعدبن ابي بكر بن سعد زنگي وليعهد مظفرالدين ابوبكر گرفت. هر وقت سعدي در شيراز بود در خدمت اين وليعهد ادب پرور به سر مي برد.
سعدي در نظاميه بغداد تحصيل كرد. دانشجويان دانشگاه نظاميه عبارت بودند از مفسران، محدثان، وعاظ، حكام و مذكران.
شيخ پس از اتمام تحصيل به سير و سياحت پرداخت و در مجالس، وعظ مي گفت و مردم را به سوي دين و اخلاق هدايت مي كرد.
به طوري كه از آثار سعدي بر مي آيد ومعاصرينش هم مي نويسند در لغت، صرف و نحو، كلام، منطق، حكمت الهي، و حكمت عملي، (عالم الاجتماع و سياست مدن) مهارت داشت. مخصوصاً او در حكمت از تمام آثارش پيداست.
كتاب بوستان نه فقط حاوي مطالب اخلاقي و حكمتي است، بلكه استادي شيخ را در علم الاجتماع نشان مي دهد. تبحر وي در زبان عربي و فارسي و ذوق لطيف و طبع و قادش او را برانگيخت تا شيرين ترين آثار فارسي را در نظم و نثر از خود به جاي گذارد.
سعدي در ابتدا همان سبك متداول زمان خويش را در نويسندگي در پيش گرفت. بعد به سبك خواجه عبدالله انصاري تمايل پيدا كرد. اما طولي نكشيد كه سبك خاص و مشخصي براي خود ابداع نمود.
شيخ اجل نه تنها به نصايح مردم مي پرداخت بلكه از اندرز دادن به سلاطين هم مضايقه نداشت كما اين كه رساله هفتم خود را به اندرز به ملك انكياتو اختصاص داد.
علاوه بر اين رساله، قصايدي نيز سروده كه در آنها ضمن مدح، نصايح زنده و گاه خشني به انكياتو نموده است.
شاهكار سعدي در نثر، گلستان اوست كه در حقيقت نوعي مقامه نويسي است.ولي در اين رويه گرد تقليد نگشته و راه تازگي و ابتكار را پيموده است.
ترتيب و تناسب وتنوع گلستان همراه با موضوعات دلكش اجتماعي و اخلاقي و تربيتي و سبك ساده و شيرين نويسندگي، سعدي را به عنوان خداوند سخن معرفي كرده است. سعدي در بين معاصرين خويش هم با وجود نبودن وسايل نشر جاي خود را باز كرد.
شهرت وي به اندازه اي بود كه پس از پنجاه و پنج سال كه از مرگش مي گذشت در ساحل اقيانوس كبير، يعني در چين، ملاحان اشعارش را به آواز مي خواندند.
چهل و سه سال پس از فوت شيخ، يكي از فضلا و عرفا به نام علي ابن احمدبن ابي سكر معروف به بيستون اقدام به تنطيم اشعار سعدي و ترتيب آنها با حروف تهجي نمود.
وي كليه آثار شيخ را به 12 بخش تقسيم نمود. اول رساله هايي كه در تصوف و عرفان و نصايح ملوك تصنيف كرده است. دوم گلستان، سوم بوستان، چهارم پندنامه، پنجم قصايد فارسي، ششم قصايد عربي، هفتم طيبات، هشتم بدايع، نهم خواتيم، دهم غزليات قديم كه مربوط به دوران جواني شيخ است، يازدهم صاحبيه مشتمل بر قطعات، مثنويات، رباعيات و مفردات. دوازدهم مطايبات. از آثار شيخ نسخ قديمي كه در زمان شخص او تحرير شده موجود است.
سعدي در سير و سلوك نيز مقامي بس والا داشت. به تمام قلمرو اسلامي و همسايگان كشورهاي اسلامي مسافرت كرد و ديده تيزبين او در هر ذره، عالمي پند و حكمت مي ديد.
يك بار هم در جريان جنگ هاي صليبي به طوري كه خودش در گلستان مي نويسد به چنگ عيسويان اسير مي شود.
مدفن شيخ در شيراز معروف است. مورخين، سعديه فعلي را خانقاه او دانسته اند و مي نويسند كه شيخ در اين خانقاه كه در شمال شرقي شيراز واقع شده به عبادت مشغول بوده و از سفره انعام او درويشان بهره مي برده اند.
دولت شاه سمرقندي در تذكره الشعراء مي نويسد سلاطين و بزرگان و علما به زيارت شيخ بدان خانقاه مي رفتند. قنات حوض ماهي فعلي در زمان شيخ نيز جاري و معمور بوده و سعدي حوضي از مرمر در باغ خانقاه خود ساخته، از آن قنات آب در آن جاري مي كرده است.
 

پیرجو

مدیر ارشد
مدیر کل سایت
مدیر ارشد
مشاهير شيراز

مشاهير شيراز

حاج محمد نمازی

حاج محمد نمازي فرزند حاج محمد حسن در سال 1275 ه. زاده شد. دوران كودكي را در هندوچين گذراند. سال هاي جواني را در شيراز و تهران سپري كرد. در سال 1303 به قصد سياحت به آمريكا رفت، اما اين سفر سرنوشت او را تغيير داده و نزديك به سي سال در آنجا اقامت كرد.
عشق به ايران براي او هميشه زنده بود و پس از موافقت در فعاليت هاي اقتصادي به ايران بازگشت. اگر چه نيت اصلي وي ايجاد مجتمع بهداشتي و درماني بود، اما او در سفر خود به ايران با پديده نامناسب آب آشاميدني برخورد و تصميم گرفت علاوه بر ساخت مجتمع درماني، آموزشي، نسبت به انجام سيستم مناسب آب لوله كشي نيز با مشاركت انجمن اقدام نمايد.
بنابراين او آب لوله كشي و نيز مجتمع درماني نمازي را در شيراز راه اندازي نمود.

سيد مير محمد (ع)

برادر احمد بن موسي است كه به اتفاق برادر به شيراز آمد و در گوشه اي پنهان مي زيست و به عبادت مشغول بود. قرآن مي نوشت و از حق الكتبابت آن امرار معاش مي نمود و به خريد و آزاد كردن غلامان مي پرداخت. مرگ او به اجل طبيعي بود و ضريح فعلي را كه از نقره ساخته شده اويس ميرزا معتمدالدوله ثاني فرزند فرهاد ميرزا عم ناصرالدين شاه در سال 1226 وقف بر روضه سيد محمد نمود.
در سال 923 خليل سلطان ذوالقدر والي شاه اسماعيل صفوي در فارس عمارتي ساخت كه مشتمل بر گنبد و رواق و كرياس و مسجد و چندين حجره دوطبقه بود.
ابن خليل سلطان مدت پانزده سال بر فارس حكومت داشت و به علت قصوري كه در جنگ چالدران از او سر زده بود محكوم به مرگ شد.

وصال شيرازی



ابواحمد محمد شفيع ملقب به ميرزا كوچك فرزند محمد اسمعيل متخلص به وصال از شعرا و اديبان و خوش نويسان معروف عصر خويش بود. جد سوم او در زمان سلاطين صفويه عامل گرمسيرات فارس بود و جدش ميرزا شفيع در دستگاه نادرشاه سمت دبيري داشت. پس از سپري شدن دوران قدرت زنديه ميرزا شفيع چندي با پريشاني زندگاني كرد ودر تنگدستي درگذشت. او فرزندان چهارگانه اش ميرزا قاسم از مشايخ سلسله ذهبيه بود ميرزا اسمعيل در خط و رقوم و سياق همتا نداشت. وي از ابتداي جواني از كار دولتي كناره گيري كرد و به آذربايجان رفت و سپس به شيراز بازگشته دختر ميرزا عبدالرحيم شاعر شيرواني را به زني گرفت. از اين ازدواج، وصال شيرازي در سال 1197 به دنيا آمد. ديري نپاييد كه وصال يتيم شد و پدر و مادرش سرپرستي او را برعهده گرفت. پدر و مادر نيز پس از دو سال درگذشت و تربيت ميرزا كوچك را خالوي او ميرزا عبداله تكفل نمود. ميرزا عبداله خطي متوسط داشت و از راه نوشتن قرآن امرار معاش مي كرد.
وصال چون به سن تميز رسيد به درويشي و فقر مايل گرديد و در طلب مردي كامل بود تا دست ارادت بدامان ميرزا ابوالقاسم سكوت زد.
وصال با وجودي كه سلاطين و فرمانروايان به منادمتش راغب بودند كمتر گرد اين گونه مجالست ها مي گشت و از راه كتابت قرآن مجيد نياز مادي خود را برطرف مي ساخت.
وي به فرزندان خود مي گفت شعر نيكو صنعت است ولي شاعري حرفه زشتي است زيرا آن دريايي از دانش و فني از حكمت است و اين نوعي گدايي.
دو روز ايام هفته را صرف تدريس به عموم مي كرد. در سن شصت و چهار سالگي چشمش به آب مرواريد مبتلا شد و يكسال نابينا بود. پس از آن طبيبي از كرمانشاه چشمش را ميل زد و چشمش معالجه شد.
وصال چنان به مطالعه عشق داشت كه بعد از معالجه چشم فوراً مطالعه را از سر گرفت و همين امر باعث شد مجدداً نابينا گردد. در سال 1262 به رحمت ايزدي پيوست و در بقعه شاهچراغ در جوار مدفن مرشد خود ميرزاي سكوت مدفون شد.
ديوان اشعار وصال نزديك به سي هزار بيت دارد. وصال در مرثيه سرايي از تمام شعرا گوي سبقت ربود. منظومه شيرين و فرهاد وحشي را باتمام رساندي. وصال شيرازي شش پسر داشت.

قاآنی شيرازی

ميرزا حبيب متخلص به قاآنی فرزند محمدعلی گلشن از شعرای بزرگ دربار فتحعلی شاه و محمد شاه و اوايل سلطنت ناصر الدين شاه بود.
وی در شيراز متولد شد و چون از هفت سالگی يتيم گرديد تحصيلات مقدماتی را در همان شيراز فرا گرفت و در اوان جوانی عازم مشهد شد تا در آنجا به ادامه تحصيل بپردازد و ضمناً ميدان تازه ای برای کسب معاش پيدا کند.
قاآنی در ادبيات عرب و فارسی مهارت کافی يافت و به حکمت نيز علاقه سرشاری داشت و می توان گفت شهرت شاعری او لطمه به شهرت او به عنوان يک حکيم دانشمند زده است در حکمت او را همپايه ملاصدرا و حاج ملاهادی سبزواری و در شرعيات مرتضی انصاری شمرده اند. از اين رو فتحعلی شاه او را « مجتهد الشعراء » لقب داد و محمد شاه نيز قاآنی را « حسان العجم» می خواند زيرا در شعر مخصوصاً قيصده سرايي چنان برکلام تسلط داشت که مايه اعجاب هر خواننده آثار اوست.
قاآنی شايد اولين شاعر ايرانی است که بر زبان فرانسه تسلط داشت. همچنين در رياضيات کلام و منطق نيز استادی مسلم به شمار می رفت ولی افسوس که برای مضامين اشعارش از آن همه علم و اطلاعات وسيع استفاده کافی ننمود و شعر را وسيله ای ارتزاق و تفنن می دانست نه هنر.
هنر از لحاظ لفاظی و به کار بردن صنايع شعری و ابتکار در قوافی بی نظير است. قاآنی علاوه بر ديوان اشعارش که در حدود هفده هزار بيت است کتابی بنام پريشان به سبک گلستان درنثر نگاشته که مضامين آنهم مملو از داستان های متهجن و توام با الفاظ رکيک است. وفات قاآنی در سال 1271 اتفاق افتاد و در تهران مدفون شد.

سلمان فارسی


زادگاهش قريه دشت ارژن فارس (هفت فرسنگي شيراز) بود و قبيله اش در كازرون احترام فوق العاده داشتند و حتي پس از آن كه كازرون به دست مسلمين افتاد، اين طايفه از پرداخت جزيه معاف شدند. از رجال برجسته قبيله سلمان، يكي شيخ ابواسحق ابراهيم بن شهريار بن مهريار كازروني است كه در مدت عمر خود صدقات سلمان فارسي را از بيت المال خلفاي عباسي مي گرفت و بين افراد عشيره تقسيم مي نمود.
نامش پيش از اسلام روزبه بن وخشودان بود.
سلمان هنگامي كه مژده ظهور پيغمبر را شنيد عازم تهامه شد. اما در بين راه اسير گرديد و او را به يك يهودي فروختند. يهودي نيز سلمان را به زني از طايفه بني سليم فروخت. پيغمبر هنگام عبور، مهمان خداوند سلمان شد و او را كه ايمان آورده بود خريده آزاد كرد.
وي چنان مورد علاقه رسول ا... قرار گرفت كه سلمان محمديش ناميد. سلمان از حواريين حضرت رسول و در شمار اهل بيت عصمت و طهارت مي بود كه زهد و تقوي و وفور عقل و عملش مورد تأييد پيغمبر و بزرگان اسلام بود. سلمان در زمان خلافت عمر، والي مدائن شد. در آن هنگام به كاخ والي نرفت بلكه در دكاني مي نشست و به امور مردم رسيدگي مي نمود. سلمان داراي چنان مقامي بود كه پس از مرگ، حضرت علي با دست خود او را غسل داد. درباره سلمان در كتب متعدد قلمفرسايي زيادي شده كه جامع ترين آنها در كتاب نفس الرحمن اثر علامه نوري حاج ميرزا حسن و اواخر جلد ششم و جلد هشتم بحارالانوار مجلسي آمده است.
 

پیرجو

مدیر ارشد
مدیر کل سایت
مدیر ارشد
مشاهير شيراز

مشاهير شيراز

باباکوهی



ابن باكويه در حدود سال 330 هجري در شيراز به دنيا آمد و در جواني به كسب علوم پرداخت و از محضر بزرگان و مشايخ زمان استفاده ها كرد و همين كه قلبش از انوار الهي روشن شد و مجذوب عوامل عرفاني گرديد به سير آفاق و انفس پرداخت و اغلب مشايخ نامي آن روزگار را ملاقات كرد و هنگامي كه شيخ ابوسعيد ابوالخير عارف مشهور به نيشابور رفت ابن باكويه به جاي شيخ عبدالرحمن سلمي در خانقاه معروف آن شهر به ارشاد مشغول بود، بين او و شيخ ابوسعيد مباحثات مختلف عرفاني درگرفت و ابوسعيد به سؤالات وي جواب هاي شايسته داد. همچنين در نهاوند ميان ابن باكويه و شيخ ابوالعباس جانشين شيخ كبير ابوعبدالله خفيف شيرازي عارف نامدار در باب تصوف و طريقت مناقشات زياد روي داد و آن شيخ به وفور فضل و كمال و وسعت اطلاعات ابن باكويه اعراف كرده است.
جامي شاعر بزرگ قرن نهم در كتاب نفحات الانس مي نويسد، خواجه عبدالله انصاري از ابن باكويه چندين بار به تجليل ياد كرده و به انتخاب خود 30 هزار حديث و 30 هزار حكايت از او نقل كرده است و مخصوصاً بارها گفته كه ابن باكويه ملك بوده است و از همه علوم با نصيب و حتي او را بزرگترين شيخ عصر خود دانسته و از اين كه نسبت به خواجه بيش از ديگران توجه داشته تفاخر كرده است.
باري عبدالله باكويه پس از سال ها مسافرت و جهانگردي دوباره به شيراز برگشت و چند سالي را دور از مردم و هياهوي شهر در غار كوه شمالي شيراز كه آن را صبوي مي گفتند عزلت گزيد و به عبادت پرداخت و در سال 442 پس از عمري دراز به عالم ديگر شتافت و مريدان آن پير مراد را در خانقاهش كه امروز آرامگاه اوست دفن كردند.
ابن باكويه شاعر نبوده و هرگز شعري نگفته و ديواني كه به او نسبت داده اند متعلق به صوفي ديگري است كه ظاهراً در قرن نهم و دهم هجري مي زيسته و گاهي كوهي و زماني انسان تخلص مي كرده و نبايد او را به ابن باكويه كه از مشايخ بزرگ قرن پنجم بوده است اشتباه كرد زيرا علاوه بر اين كه اشعار ديوان باباكوهي از حيث سبك و انشاء مناسب با آثار شاعران قرن نهم ودهم است بعضي مضامين و حتي پاره اي از غزليات حافظ را اقتباس و استقبال كرده است.
شايد اين كوهي شاعر روزگاري بر سر مزار ابن باكويه به عزلت و گوشه نشيني پرداخته و در همانجا مرده و مدفون شده و ديوانش هم به عنوان ديوان باباكوهي منتشر گرديده است. مطابق استقصاي مرحوم علامه قزويني قديمي ترين نسخه اين ديوان در سال 1088 يعني بيش از 650 سال بعد از ابن باكويه نوشته شده و فعلاً در موزه بريتانيا است. اولين مرتبه مرحوم رضاقلي خان هدايت در رياض العارفين كه در سال 1260 تأليف شده ذكري از باباكوهي شاعر كرده و الا تذكره نويسان سابق هيچكدام نه از او ياد كرده اند و نه ابن باكويه را صاحب قريحه شاعري مي دانسته اند. به هر حال باباكوهي شاعر صوفي غير از ابن باكويه است و عبدالله محمدبن باكويه يا باباكوهي كه مردم شيراز او را از قرن پنجم مي شناسند وعرفا او را از اولياء و مردان بزرگ مي دانند آن پير مرادي است كه در سال 440 برفراز كوه صبوي شيراز به خواب ابدي فرو رفته است و از آن روزگار تا به امروز مردم اغلب تحمل رنج راه و صعود از كوه را در گرما و سرما كرده و به آرامگاه او مي روند و بر مزار آن پير طريقت غزل هاي عارفانه و عاشقانه وارستگاني چون حافظ و سعدي و مولوي مي خوانند و از ارواح پاك آن مردان از دنيا گذشته و به عقبي پيوسته مدد مي جويند.
سعدي در باب پنجم بوستان در ضمن اشعاري اشاره به باباكوهي (باكويه) كرده كه مرحوم علامه قزويني در حاشيه شدالازار آن را نقل كرده است، اينك آن را براي مزيد اطلاع خوانندگان نقل مي كنيم:


به مردي كه ناموس را شب نخفت


نداني كه باباي كوهي چه گفت

كه نتواني از خلق بربست هيچ


برو جان بابا در اخلاص پيچ

هنوز از تو نقش برون ديده اند


كساني كه فعلت پسنديده اند

كه زير قبا دارد اندام پيس


چه قدر آورد بنده حور ديس

كه بازت رود چادر از روي زشت


نشايد به دستان شدن در بهشت

پس از وفات باكويه مدفن او غزلتگاه بعضي از وارستگان و گوشه نشينان گرديده و در چندقدمي دامنه آن در اثر وجود چشمه گوارايي درختان سرو و چنار صفا و طراوتي به آنجا مي دهد.

علی بن حمزه (ع)

علي بن حمزه در اثر فشار خلفاي عباسي در 220 هجري به حال فرار به شيراز آمد. و در غاري كه بعداً باباكوهي براي اعتكاف خود برگزيد پنهان شد. روزها هيزم فراهم مي كرد و گاهي به دروازه استخر مي آورد و از فروش آن آذوقه خرديه براي خانواده به غار مي برد.
روزي مأمورين خليفه او را از خالي كه بر صورت داشت شناختند و گردنش را زدند و آن سر را به بغداد فرستادند و جسد را در محل فعلي (بالاي پل دروازه اصفهان) دفن كردند. عضدالدوله ديلمي بر آن قبر بقعه اي ساخت و دختر سيد شريف زيدبن اسود را نيز به زني گرفت و چون زيد مرحوم شد او را در نزديكي علي بن حمزه دفن كردند كه اكنون اين مقبره دست در شيب جنوبي پل دروازه اصفهان در سمت غربي خيابان قرار گرفته. زيدبن اسود به هشت واسطه نسبش به امام حسن بن علي مرتضي مي رسد.
در ورودي بقعه شاه مير علي بن حمزه اگر چه كهنه و فرسوده شده ولي از نظر كنده كاري نمونه اي از ذوق و هنر مردم شيراز است. پس از عبور از دهليز در محلي كه وارد صحن مي شوند بر بالاي درگاه، سنگ سرخ رنگي نصب شده كه كتيبه بسيار زيبايي به خط ابراهيم سلطان فرزند شاهرخ تيموري بر آن نقر گرديده است.
بقعه را خياباني از هنرستان فعلي جدا مي كند. سابقاً محل اين هنرستان، گورستان (جوان آباد) بوده، رحيم خان فرزند كريم خان زند كه در سال 1191 درگذشت در يكي از اطاق هاي بناي هنرستان قرار دارد. در جوار آن گور يكي از فرزندان كريمخان كه به سال 1185 فوت نموده واقع شده است.
در سال 1341 نويسنده مأموريت يافت تا از نزديك درباره وضع بناي محلي موسوم به امامزاده حمزه واقع در بوانات مطالعه نمايم. از آنجا كه اين امامزاده پدر علي بن حمزه است قسمتي از گزارش خود را كه طي نامه شماره 3381-41.12.9 به اداره كل باستان شناسي ارسال شده نقل مي نمايد.
امام زاده حمزه كه از نظر گچ بري ها، معجر و درهاي خاتم و منبتكاري و اسلوب معماري طاق و گنبد در رديف 305، ثبت آثار تاريخي شده يكي از اولادان امام موسي كاظم است كه با گروه زيادي به ايران آمد.
ورود اين كاروان به ايران مصادف با درگذشت حضرت رضا و تعقيب آنان از طرف حكام گرديد كه اولين برخورد و تصادم در خانه زنيان فارس واقع شد و از آنجا بني هاشم به اطراف و اكناف پراكنده شده هر كس براي حفظ جان خويش راه دياري را در پيش گرفت. حمزه ظاهراً به اتفاق خواهرش در محلي كه اكنون دهكده بزم در 22 كيلومتري سوريان (مركز بوانات) قرار دارد مقتول يا درگذشته و مقبره خواهر و برادر به فاصله دويست متري يكديگر قرار گرفته.
آثار فعلي بنا
بناي كنوني امامزاده عبارت است از يك گنبد مدور به ارتفاع تقريبي 16 متر كه سبك طاق مدور آن عيناً به قيصريه بازار لار شباهت دارد. دور تا دور بدنه طاق در فواصل معين كتيبه هاي كوچكي از خط كوفي تزييني قرار گرفته. سه شاه نشين در جهات شمال، جنوب و مشرق واقع شده و درب ورودي رو به مغرب باز مي شود. محوطه امام زاده عبارت است از فضاي نسبتاً بزرگي كه درختان چنار كهنسال حاكي از آن است كه لااقل از هفتصد سال پيش امامزداه مورد توجه مردم بوده است.
درب ورودي حياط امامزاده نيز در سمت باختر قرار دارد كه سردر آن فرو ريخته و تنها قسمت جزيي از گچ بري هاي آن باقي مانده است. اين گچ بري ها يكي از نفيس ترين آثار هنري قرن دهم هجري به شمار مي رود. تناسب عجيب و خوش حالت اسليمي ها با نقوش بديع و زنده و صحنه هاي جاندار نزاع شير و آهو علاوه ب اين كه حاكي از چربدستي هنرمندان است به وضعي خيال انگيز مبين هيجانات و مظاهر روحي مردم در سواحل كوير مي باشد.
در ضلع دست راست ورودي اشعاري بر قطعه سنگي منقور است كه نصب آن به دستور ميرزا محمدحسين وزير صورت گرفته و تاريخ آن معادل با مجموع حروف ابجدي اين مصرع (بحمدالله دعاي خير حاصل) يعني سنه 1074 مي باشد.
درب امامزاده نيز قديمي است و در قسمت بالايي آن آيتي از قرآن به صورت برجسته نقر گرديده. محوطه اي كه درب ورودي بدان منتهي مي شود و به وسيله درب ديگري از حرم جدا شده عبارت از طاقي است كه داراي اشكال هندسي است و گچ بري هاي بسيار زيبايي از سقف آن فرو ريخته و قسمتي نيز زير گچ كاري هاي بعدي پنهان مانده. در ضلع دست راست درب دو لنگه اي خاتم كاري اطاقي است كه آن هم از آثار دوران صفوي است.در وسط درب نوشته شده (عمل استاد علي بمان نجار 993) و دور تا دور قسمت بالايي چهارچوب با خط ثلث زيبايي اسامي دوادزه امام كنده كاري شده. معجر چوبي از سه طرق منقش به كنده كاري هاي برجسته مي باشد كه به دستور شاه عباس بزرگ (994 - 1038) تهيه شده. بر روي درب معجر با خط ثلث نوشته شده (كتبه الفقير بماند علي في السنه الف و سبع)
در ضلع ديگر معجر اشاعري حاكي از اني كه به دستور شاه عباس اول معجر تهيه شده نقر مي باشد و ماده تاريخ تهيه آن هم كه در سنه 1007 مي باشد چنين سروده شده.


اگر طلب كني از (فيض لم يزل) درياب


چو فيضم لم يزلي است اين، تو نيز تاريخش

در ديوار غربي نيز گچ بري زيا و خوش خطي ديده مي شود كه نام استاد كار آن را چنين نقش نموده (عمل استاد شمس الدين عبدالحسين اصفهاني بنا).
گچ بري جرزها يكي از شاه نشين هاي داخل حرم نيز مؤيد اين است كه قبل از پادشاهي شاه عباس كبير گچ بري ها تهيه شده و بيت زير تاريخ آن را اعلام مي دارد.


به سال نهصد و پنجاه و سه به فتح و ظفر


به اهتمان همام الا نام گشت تمام

عرفی شيرازی

مولانا محمد بن خواجه زين الدين علی بن جمال الدين شيرازی ملقب به جمال الدين و متخلص به عرفی از مشاهير و شعرای شيراز است.
به کمال فضل و دانش و لطيفه گويي و حاضر جوابی معروف است و طرزی مخالف مسلک قدما در شعر در پيش گرفته و غالباً در اثر کثرت تشبيهات و استعارات او، اصل مقصود در شعرش مبهم می ماند. چند بار به هندوستان رفته و در دربار اکبر شاه هندی تقرب يافته است.
به علت اين که چند بار ابوالفيض و برادرش علامی را که هر دو از اکابر هند بودند در مقام مناظره محکوم ساخته بود آن دو کينه و عداوت او را سخت به دل گرفتند.
عرفی قصيده رائيه ای پرداخته که مطلع آن اين است:


نيافتم که فروشند بخت در جهان


بگشتم و درداکه هيچ شهر و دياربازار

اين قصيده شامل يکصد و هشتاد بيت است که برخی نيز به جوابگويي او برخاسته اند.
از رباعيات او يکي اين است:


زاهد به فريب مرد و زن مشغول است


صوفی به عمارت بدن مشغول است

عاشق به هلاک خويشتن مشغول است


دانا به کرشمه سخن مشغول است

عرفی در سنه 999 در سن سی و شش سالگی درگذشت و جنازه او را از لاهور به نجف اشرف انتقال دادند.

شوريده شيرازی

محمد شوريده شيرازي شاعر نابيناي روشن دل از بدو جواني قريحه شگفت انگيزي در شاعري از خود نشان داد. وي در سال 1247 پاي به جهان گذاشت و در هفت سالگي در اثر مرض آبله چشمانش را از دست داد مع الوصف از هشت سالگي به تحصيل پرداخت، يازده ساله كه بود پدرش دار فاني را وداع گفت. پدر شوريده نيز شعر مي گفت و عباس تخلص مي نمود و نسب خود را به اهلي شيرازي مي رساند.
شوريده در شانزده سالگي به معيت خان خود به مكه معظمه و مدينه طيبه رفت. مدفن شوريده در سعديه شيراز، مقابل آرامگاه شيخ بزرگوار سعدي است.
 

پیرجو

مدیر ارشد
مدیر کل سایت
مدیر ارشد
مشاهير شيراز

مشاهير شيراز

اهلی شيرازی

از شعرا و فضلای گوشه گير شيراز بود. وی قصيده مصنوع سلمان ساوجی را تتبع نمود و چند صفت زياد کرده است و امير عليشير خود اعتراف کرده که اهلی از او بهتر گفته است. وفات او در سال 942 اتفاق افتاد و در جوار تربت حافظ به خاک سپرده شد که هنوز سنگ قبرش معلوم است. اشعار زير نمونه ای از آثار اوست:


يا تو که پاکدامنی مرگ من از خدا طلب


يا من نا صبور را سوی خود از وفا طلب

خوشحال به مرگ همه عالم نتوان بود


از مرگ رقيبان تو خرم نتوان بود

خوش می رود اما ره مقصود نه اين است


زاهد به ره کعبه رود کاين ره دين است

سنگی بزن، تلخی بگو، تيغی بکش، کاری بکن


اکنون که تنها ديدمت لطف آر و آزاری بکن

روی که ببينم که به از روی تو باشد؟


سوی که روم من که دلم سوی تو باشد

همه چون سبزه ازمهر تو بردارند سر از گل


چو آب زندگی گر بگذری برخاک مشتاقان

فرصت الدوله



ميرزا محمد نصيرالحسيني ملقب به ميرزا آقا فرزند جعفر در سنه 1271 در شيراز متولد شد. علاوه بر علوم فقه و اصول و كلام و فلسفه، منطق و به علم حديث نيز روي آورد. وي از شاگردان خاص شيخ مفيد بود. فرصت الدوله شاعر، نقاش، موسيقي دان و اديبي بزرگ بود كه در بنيان فرهنگ نوين در ايران نقش مهمي داشت، فرصت به اروپا نيز مسافرت كرد و از كساني است كه براي مشروطيت فعاليت زياد داشت. فرصت الدوله نه فقط زبان انگليسي را فرا گرفت بلكه از يك دانشمند آلماني خط ميخي را هم آموخت و در حقيقت اولين ايراني است كه خط ميخي را مي دانست.
اين دانشمند كه كم و بيش به تحقيق روي آورده بود داراي تصنيفاتي است كه اسامي آنها به شرح زير است:
كتاب درياي كبير، شطرنجيه، اشسكال الميزان در منطق، بحورالالحسان در موسيقي و رابطه اين علم باعروض، مثنوي هجرنامه، ديوان اشعار، آثار عجم.
فرصت الدوله در سال 1337 ه.ق. در شيراز درگذشت و درجوار تربت حافظ مدفون شد.

سيد علاءالدين حسين (ع)


حسن بن موسي برادر شاهچراغ نيز با برادران ديگر به شيراز آمد و پنهان بود ولي بعداً به دست مأمورين حكومت كشته شد.
متأخرين نوشته اند جسدش را در زمان صفويه يافته اند و حال آن كه در كتب قرن هشتم از مدفن آن حضرت نام برده اند و شيرازنامه تصريح كرده است كه (در محلت باغ قتلغ از محلات شيراز است و به گنبد باغ اشتهار يافته چه در ايام سلطنت اتابك شخص مباركش ظاهر گشت و بر سر او گنبدي ساخته بودند).
در شدالازار و هزارمزار نيز از آن بقعه به عنوان روضه اي قديمي نام برده شده. از آثار دوران صفوي در حرم سيدعلاءالدين حسين تعميري است كه در زمان شاه اسماعيل صفوي صورت گرفته و هنوز قسمتي از كاشي هاي معرق آن در موزه پارس شيراز موجود است. اين امام زاده نيز داراي موقوفات زيادي است كه اخيراً ضابطه صحيحي براي بهره برداري از آن ترتيب داده شده.

علامه قطب الدين محمود شيرازی


مولانا ضياء الدين مسعود بن مصلح کازرونی است که در کتاب شرح کليات قانون شيخ الرئيس ابو علی سينا درباره خود می نويسد، چون از خانواده طبيب بوده, خود نيز همت به تحصيل طب می گمارد و می تواند آب مرواريد چشم را جراحی کند.
چهارده سال داشت که پدرش وفات يافت و ده سال در بيمارستان مظفری شيراز مشغول معالجه بيماران بود. در اين وقت شوق تحصيل بيشتر پيدا می کند و بدين منظور در خدمت عم خود کمال الدين ابو الخير مصلح کازرونی قانون را تحصيل می کند وسپس نزد شمس الدين محمد کيشی و بعد در خدمت شرف الدين زکی بوشکانی کتاب قانو ن را تجزيه و تحليل می نمايد. چون اين کتاب مشکل بوده شروح مربوطه را هم مطالعه می کند و سرانجام خويشتن را نيازمند مکتب خواجه نصيرالدين طوسی می يابد و در محضر آن استاد مشکلات کتاب قانون را حل می کند. بعد راه خراسان را در پيش می گيرد و ازآنجا به عراق عجم می رود و سر از بغداد در می آورد و از بغداد نيز به روم عزيمت می کند و از تمام حکما و اطبای مشهور درباره مشکلات قانون استفاده می نمايد و سرانجام به مصر می رسد و در سال (681) سه کتاب درباره شرح قانون می بيند و دراين وقت که اشکالی در کتاب ابو علی سينا برايش باقی نمی ماند به شرح آن می پردازد و کتابی با ارزش تأليف می کند .
علامه درسال 710 هجری در گذشت و در تبريز در جوار قبر محقق بيضاوی مدفون شد. ولادتش درشيراز بود و نزديک به نود سال زندگی کرد.
مصنفات او عبارتند از شرح کتاب مختصر اصول ابن حاجب، شرح مفتاح العلوم سکاکی، شرح کتاب حکمه الاشراق، شرح کليات قانون، تحفه شاهی « در علم هيئت» روضات الجنان .
قطب الدين در رصد خانه مراغه شرکت جست . مدتی در سيواس و ملط به شغل قضاوت مشغول بود. از کتب پارسی او دره التاج است. اين رساله تهذيبی است از کتاب مفصل او موسوم به نهايه الادراک که در علوم مختلف نوشته شده و به طبع رسيده است .
در کتاب اختيارات مظفری اشکالات مجسطی و ديگر متقدمان را حل کرده است . علاوه بر هيئت زمين، فصل مشبعی در جغرافيا از روی تحقيقات تازه و منتقدانه نگاشته و اشتباهات گذشتگان را برطرف نموده است ديگر از آثار او به فارسی مکاتب است. مذهب علامه شافعی بوده و لباس صوفيه می پوشيد و هنگام تصنيف کتاب روزها روزه می گرفت.
 

Similar threads

بالا