tehranUNIVERSITY
کاربر فعال تالار اسلام و قرآن
[SIZE=+1]به حکم خود عیسی، عیسی از نبوت افتاد[/SIZE]
در صفحات 178 تا 183 کتاب "حریصا" می خوانیم:
حرف درباره خدا و خداشناسی کتاب مقدس آنقدر زیاد است که بسیار فراتر از حوصله ماست. این مطالبی که اشاره شد را تنها برای نمونه گفتم. باید نگاهی هم به انبیا، به عنوان حلقه وصل انسانها به خالق داشته باشیم. بحث درباره پیامبران الهی در کتاب مقدس، خودش به تنهایی ساعتها وقت میطلبد. باید در این زمینه کنفرانسها و گردهماییهای جهانی برگزار شود و تمام ابعاد آن بررسی گردد. بعد از معرفة الله یا همان خداشناسی و خدا انگاری، امری مهمتر از اعتقاد صحیح به نبوت و رسالت نیست. حرف ربط بنده به خدا، نبوت است. اگر این رشته قطع بشود ارتباطی بین عبد و رب نیست. قهرا هدایت مختل میشود.[1]
این نکاتی را که میگویم مطالب بسیار مهمی است که به تعبیر استاد ما در هیچ کتابی تا کنون مطرح نشده است. آیت الله وحید خراسانی برای اولین بار این نکات را کنار هم چید و مسیحیت را به چالش کشاند. بخشی از سخنان ایشان در مقدمه درسشان و پیش از شروع آن بحث بسیار مهم، چنین بود:
اگر فرض کنیم قرآنی وجود ندارد و ما هستیم و مسیحیت و کتاب مقدس و انجیل، شکی نیست که مسیحی ممکن نیست مسیحی باشد ولی معتقد به انجیل و نبوت عیسی مسیح نباشد. بالضروره هر مسیحی معتقد به انجیل و معتقد به رسالت و نبوت عیسی است، حال مدعا این است منهای قرآن هر مسیحی به حکم انجیل بدون استمداد از مبدا علمی و فکری دیگری به مقتضای خود انجیل باید به بطلان انجیل و سقوط عیسی از مقام نبوت حکم کند. البته این ادعا بسیار عجیب است که خود انجیل دلیل باشد و بگوید من باطلم، انجیلی که سند رسالت عیسی بن مریم است، این انجیل سند سقوط عیسی از نبوت و رسالت باشد، این ادعا بهت آور است اما وقتی معما حل شود آسان شود. اینجاست جای مطالبه دقیق که این ادعا چگونه ممکن است ثابت شود.[2]
به صورت مختصر مباحث درس استادمان را میگویم؛ نتیجه گیری هم با خودت. در باب پنجم انجیل متی آمده است:
و گمان مبرید که آمدهام تورات و نوشتههای سایر انبیا را منسوخ کنم. من آمدهام تا آنها را تکمیل نمایم و به انجام برسانم. براستی به شما میگویم که از میان احکام تورات هر آنچه باید عملی شود یقینا همه یک به یک عملی خواهند شد. پس اگر کسی از کوچکترین حکم آن سرپیچی کند و به دیگران نیز تعلیم دهد که چنین کنند، او در ملکوت آسمان از همه کوچکتر خواهد بود.[3]
این متن انجیل متی. طبق گفته آن تمام تورات در دین مسیح جاری است و تمام احکام آن برای مسیحیت لازم الاجراست. اکنون به این جملات سفر تثنیهی تورات توجه کن.
مردی که بیضههایش له شده و یا آلت تناسلیاش بریده شده باشد نباید داخل جماعت خداوند شود. شخص حرامزاده و فرزندان او تا ده نسل نباید وارد جماعت خداوند شوند.[4]
حضرت استاد بعد از نقل این دو نکته از انجیل و تورات فرمودند:
معنی این مطلب چیست؟ در قضیه لوط که به حسب تورات بوسیله دو دخترش شراب نوشید و بعد مست شد و با هر دو دختر زنا کرد.[5] اسم یک دختر لوط «موآب» بود و اسم دختر دیگرش «عمون». بنی موآب و بنی عمون از این دو دختر پدید آمدند. نتیجه این است که احدی از اولاد موآب و عمون و این دو دختر داخل در جماعت خدا نشوند و به مقام نبوت و رسالت و قرب خدا نائل نگردند. چرا؟ چون این زنا بدترین زناست. پدر با دختر خود زنا کند و گفته شد که حرامزاده داخل جماعت خدا نشود. دو مطلب در اینجا هست: یکی اعم و یکی اخص. اعم اینکه هرکس نسبش به زنا منتهی شود لایق پیامبری نیست. روحی که وحی را میگیرد باید در بدنی باشد که آن بدن به حکم تبادل انعکاسات روح و بدن، صلاحیت لازم را برای پذیرش این امر مهم داشته باشد. تبادل انعکاسات روح و بدن و تاثیر بدن در روح و همچنین تاثر بدن از روح، این عکس العمل بین این دو از ضروریات علم است. شیخ الرئیس ابن سینا کتابی به نام اشارات دارد که این کتاب را بوعلی در اواخر عمرش نوشت و در آن یک اشاره دارد و در آن اشاره نیز بحث در این است که بین روح و بدن چه ارتباطی و چه طور نفس از بدن و بالعکس تاثیر و تاثر میگیرد.
بعد از بیان این سخنان، جملات دیگری را از «کتاب اول پادشاهان» (ملوک) کتاب مقدس خواندند که خوب است با هم آنرا بررسی کنیم.
رحبعام پسر سلیمان، چهل و یک ساله بود که پادشاه یهودا شد. مادرش اهل عمون و نامش نعمه بود. او در اورشلیم، شهری که خداوند از میان شهرهای اسرائیل برگزیده بود تا اسمش را بر آن بگذارد به مدت هفده سال سلطنت کرد.[6]
این تصریح کتاب مقدس که پسر سلیمان از بنی عمون بوده و بنی عمون در جماعت خدا راه ندارد. اکنون نسب نامه مسیح را در انجیل متی بخوانیم:
ابراهیم پدر اسحاق، اسحاق پدر یعقوب و یعقوب پدر یهودا و برادران او بود. یهودا پدر فارص و زارح ( مادر آنها تامار بود)، فارص پدر حصرون و حصرون پدر ارام بود. ارام پدر امی ناداب، امی ناداب پدر نحشون و نحشون پدر شلمون بود. شلمون پدر بوعز (مادرش راحاب بود)، بوعز پدر عوبید (مادرش روت بود) و عوبید پدر یسی بود. یسی پدر داوود پیغمبر بود و داوود، سلیمان را از زن اوریا آورد. سلیمان پدر رحبعام بود.[7]
استاد بعد از قرائت این آیات انجیل فرمود:
رحبعام حرامزاده بود. اولا از بنی عمون بود. ثانیا شد جد عیسی بن مریم. به حکم خود انجیل عیسی زنا زاده شد و به حکم خود کتاب مقدس زنا زاده در ملکوت خدا راه ندارد. پس به حکم انجیل هم انجیل ساقط شد و هم عیسی از نبوت افتاد. اگر قرآن نباشد عیسی این است و نتیجه این شد که بر اساس انجیل نه عیسی پیامبر است و نه انجیل کتاب خداست؛ پس به دست خود انجیل، انجیل درو میشود و بوسیله خود انجیل و عیسی که گفت من یک کلمه از تورات حتی همزهای را عوض نمیکنم، پس به حکم خود عیسی، عیسی از نبوت افتاد.[8]
_____________________________
[1]. بخشی از سخنان آیة الله وحید خراسانی در درس خارج ، چهارشنبه 18 / 12 / 1389 ، 9 March 2011 ، مسجد اعظم قم.
[2]. بخشی از سخنان آیة الله وحید خراسانی در درس خارج ، چهارشنبه 7 / 2 / 1390؛ 23 جمادی الاولی 1432؛ 27 آپریل 2011؛ مسجد اعظم قم.
[3]. انجیل متی ، باب پنجم ، آیات 17 - 19.
[4]. سفر تثنیه ، باب 23 ، آیات 1 و 2.
[5]. داستان زنای لوط پیامبر با دو دخترش بنابر روایت کتاب مقدس:
کتاب مقدس، سفر پیدایش، باب ۱۹، آیه ۳۰ تا ۳۸:
لوط چون ترسید در صوغر زندگی کند، با دو دختر خود به طرف کوه رفت و در یک غار زندگی کردند. دختر بزرگتر به خواهرش گفت: پدر ما پیر شده و مرد دیگری در تمام دنیا نیست که با ما ازدواج کند¬ ®تا بچّهدار شویم؛ بیا پدر خود را مست کنیم و با او همخواب شویم تا از او بچّه دار شویم. آن شب آنها آن قدر به او شراب دادند تا مست شد. سپس دختر بزرگتر با او همخواب شد. امّا لوط آن قدر مست بود که نفهمید چه اتّفاقی افتاده است. روز بعد دختر بزرگتر به خواهرش گفت: من دیشب با پدرم همخواب شدم. بیا امشب هم او را مست کنیم و تو با او هم آغوش شو، به این ترتیب هریک از ما از پدرمان صاحب بچّه می شویم. پس آن شب هم او را مست کردند و دختر کوچک تر با او خوابید. باز هم او آن قدر مست بود که چیزی نفهمید. به این ترتیب هر دو دختر از پدر خود حامله شدند. دختر بزرگ پسری زایید و اسم او را موآب گذاشت. این پسر جدّ موآبیان امروز است. دختر کوچک هم پسری زایید و اسم او را عمون گذاشت. او جدّ عمونیان امروز است.
[6]. کتاب اول پادشاهان (ملوک) ، باب 14 ، آیه 21.
[7]. انجیل متی ، باب اول ، آیات 1 - 7.
[8]. بخشی از سخنان آیة الله وحید خراسانی در درس خارج ، چهارشنبه 7 / 2 / 1390؛ 23 جمادی الاولی 1432؛ 27 آپریل 2011؛ مسجد اعظم قم.
_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _
حریصا منطقه ای سیاحتی در لبنان است که دو جوان مسلمان و مسیحی از آنجا گفتگوهایشان را آغاز و با هم وعده می کنند تا به دور از تعصب از دین هایشان بگویند و دفاع کنند؛ هر که شکست خورد حق را بپذیرد و به دین دیگری در آید...
حریصا کتابی است که در آن مهمترین شبهات مسیحیت به اسلام پاسخ داده می شود و مهمترین اشکالات مسیحیت مورد بررسی قرار می گیرد.
برای شناخت بهتر اسلام و نقدهای مسیحیت این کتاب را حتما مطالعه نمایید.