••๑۩๑۞๑۩๑ مسابقه بزرگ ادبی این عکس متعلق به کیست؟ دارای جایزه ویژه ๑۩๑۞๑۩๑ ••

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
نیما یوشیج
تولد ۲۱ آبان ۱۲۷۴
یوش ، مازندران
مرگ
۱۳ دی ۱۳۳۸
شمیران ، تهران
آرامگاه امامزاده عبدالله تهران سپس حیاط خانه‌اش در یوش
نام دیگر علی اسفندیاری
زمینه فعالیت شاعر ، نویسنده ، منتقد و نظریه‌پرداز ادبی
سبک شعر نو
همسر عالیه جهانگیر
فرزندان شراگیم
والدین ابراهیم‌خان اعظام‌السلطنه


علی اسفندیاری یا علی نوری مشهور به نیما یوشیج (زاده ۲۱ آبان ۱۲۷۴خورشيدی در دهکده یوش استان مازندران - درگذشت ۱۳ دی ۱۳۳۸ خورشیدی در شمیران شهر تهران) شاعر معاصر ایرانی است. وی بنیانگذار شعر نو فارسی است.
نیما پوشیج با مجموعه تأثیرگذار افسانه که مانیفست شعر نو فارسی بود، در فضای راکد شعر ایران انقلابی به پا کرد. نیما آگاهانه تمام بنیاد ها و ساختارهای شعر کهن فارسی را به چالش کشید. شعر نو عنوانی بود که خود نیما بر هنر خویش نهاده بود.
تمام جریان‌های اصلی شعر معاصر فارسی مدیون این انقلاب و تحولی هستند که نیما مبدع آن بود.
کودکی
نیما در سال ۱۲۷۴ هجری شمسی درروستای یوش از توابع بخش بلده شهرستان نور به دنیا آمد. پدرش ابراهیم‌خان اعظام‌السلطنه متعلق به خانواده‌ای قدیمی مازندران بود و به کشاورزی و گله‌داری مشغول بود. پدر نیما زندگی روستایی، تیراندازی و اسب‌سواری را به وی آموخت. نیما تا سن دوازده سالگی درزادگاهش روستای یوش و در دل طبیعت زندگی کرد.
نیما خواندن و نوشتن را نزد آخوند ده فرا گرفت ولی دلخوشی چندانی از او نداشت چون او را شکنجه می‌داد و در کوچه باغ‌ها دنبال نیما می‌کرد.
اقامت در تهران
دوازده ساله بود که به همراه خانواده تهران رفت و در مدرسه عالی سن لویی مشغول تحصیل شد. در مدرسه از بچه‌ها کناره‌گیری می‌کرد و به گفته خود نیما با یکی از دوستانش مدام از مدرسه فرار می‌کرد و پس از مدتی با تشویق یکی از معلم‌هایش به نام نظام وفا به شعر گفتن مشغول گشت و در همان زمان با زبان فرانسه آشنایی یافت و شعر گفتن به سبک خراسانی را شروع کرد.
پس از پایان تحصیلات در مدرسه سن‌لویی نیما در وزارت دارایی مشغول کار شد. اما پس از مدتی این کار را مطابق میل خود نیافت و آن را رها کرد. بیکاری وی باعث شد تا افکار گوناگون به ذهنش هجوم آورد از جمله تصمیم گرفت به میرزا کوچک خان جنگلی بپیوندد و همراه با او بجنگد تا کشته شود. در همین زمان (سال ۱۳۰۵) با عالیه جهانگیر ازدواج کرد تا به گفته خود از افکار پریشان رهایی یابد.درست یک ماه پس از ازدواج، پدرش ابراهیم نوری درگذشت. در همین زمان چند شعر از او در کتابی با عنوان خانواده سرباز چاپ شد. وی که در این زمان به دلیل بی‌کاری خانه‌نشین شده بود در تنهایی به سرودن شعر مشغول بود و به تحول در شعر فارسی می‌اندیشید اما چیزی منتشر نمی‌کرد.

ترک تهران
به سال ۱۳۰۷ خورشیدی محل کار عالیه جهانگیر همسر نیما به آمل انتقال پیدا کرد. نیما نیز با او به این شهر رفت. یک سال بعد آنان به رشت رفتند. عالیه در این‌جا مدیر مدرسه بود و نیما را سرزنش می‌کرد که چرا درآمدی ندارد. او مدتی نیز در دبیرستان حکیم نظامی شهرستان آستارا واقع در مرز شوروی سابق به امر تدریس مشغول بود.

تغییر نام
علی اسفندیاری در سال ۱۳۰۰ خورشیدی نام خود را به نیما تغییر داد. نیما نام یکی از اسپهبدان تبرستان بود و به معنی کمان بزرگ است. او با همین نام شعرهای خود را امضا می‌کرد. در نخستین سال‌های صدور شناس‌نامه نام وی نیماخان یوشیج ثبت شده است.

آغاز شاعری
نیما در سال ۱۳۰۰ منظومه قصه رنگ پریده را که یک سال پیش سروده بود در هفته‌نامه قرن بیستم میرزاده عشقی به چاپ رساند. این منظومه مخالفت بسیاری از شاعران سنتی و پیرو سبک قدیم مانند ملک الشعرای بهار و مهدی حمیدی شیرازی را برانگیخت. شاعران سنتی به مسخره و آزار وی دست زدند.
نیما پس از مدتی به تدریس در مدرسه‌های مختلف از جمله مدرسه عالی صنعتی تهران و همکاری با روزنامه‌هایی چون مجله موسیقی و مجله کویر پرداخت.

شعر نیمایی
آثار نیما
منظومه قصه رنگ پریده در حقیقت نخستین اثر منظوم نیمایی است که در قالب مثنوی (بحر هزج مسدس) سروده شده است. شاعر در این اثر زندگی خود را روایت کرده است و از خلال آن به مفاسد اجتماعی پرداخته است. بخش نخست این کار در قرن بیستم چاپ شده بود. سپس افسانه را سرود که در آن روحی رمانتیک حاکم است و به عشق نیز نیما نگاهی دیگرگونه دارد و عشق عارفانه را رد می‌کند. چنان که خطاب به حافظ می‌گوید:
حافظا این چه کید و دروغ است کز زبان می و جام ساقی است
نالی ار تا ابد باورم نیست که بر آن عشق بازی که باقی است
من بر آن عاشقم کو رونده است
(افسانه)

نیما در این آثار و اشعاری نظیر خروس و روباه، چشمه و بز ملاحسن مسأله‌گو افکاری اجتماعی را بیان می‌کند اما قالب اشعار قدیمی است. مشخص است که وی مشق شاعری می‌کند و هنوز راه خود را پیدا نکرده است. با این حال انتشار افسانه دنیای ادبیات آن زمان را برآشفت. ای شب نیز در هفته‌نامه نوبهار محمدتقی بهار چاپ شد و جنجالی برانگیخت.
زندگی شخصی
نیمایوشیج در جوانی عاشق دختری شد، اما به دلیل اختلاف مذهبی نتوانست با وی ازدواج کند. پس از این شکست او عاشق دختری روستایی به نام صفورا شد و می‌خواست با او ازدواج کند اما دختر حاضر نشد به شهر بیاید. بنابراین عشق دوم نیز سرانجام خوبی نیافت. نیما صفورا را هنگام آب‌تنی در رودخانه دیده بود. این منظره شاعرانه و شکست عشق پیشین الهام‌بخش او در سرودن افسانه بود.
سرانجام نیما در ۶ اردیبهشت ۱۳۰۵ خورشیدی ازدواج کرد . همسر وی عالیه جهانگیر فرزند میرزا اسماعیل شیرازی و خواهرزاده نویسنده نامدار میرزا جهانگیر صوراسرافیل بود. حاصل این ازدواج که تا پایان عمر دوام یافت فرزند پسری بود به نام شراگیم که اکنون در امریکا زندگی می‌کند . شراگیم در سال ۱۳۲۴ خورشیدی به دنیا آمد.

خانه نیما
خانه پدری نیما یوشیج واقع در یوش، بنایی است که قدمت آن به دوره قاجار میرسد. این بنا به شماره ۱۸۰۲ از سوی سازمان میراثفرهنگی به عنوان اثر ملی ثبت شده است و حفاظت میشود. بازدید از خانه نیما برای عموم آزاد است.
خانه نیما در دهکده یوش مازندران اردیبهشت ۱۳۸۶ ، آرامگاه او و سیروس طاهباز در وسط حیاط قرار دارد

مرگ
نیما در
۱۳ دی ۱۳۳۸ درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد. سپس در سال ۱۳۷۲ خورشیدی بنا به وصیت وی پیکر او را به خانه‌اش در یوش منتقل کردند. مزار او در کنار مزار خواهرش ، بهجتالزمان اسفندیاری (درگذشته به تاریخ ۸ خرداد ۱۳۸۶) و مزار سیروس طاهباز در میان حیاط جای گرفته است.

کتاب‌شناسی
اشعار
قصه رنگ پریده
منظومه نیما
خانواده سرباز
ای شب
افسانه
مانلی
افسانه و رباعیات
ماخ اولا
شعر من
شهر شب و شهر صبح
ناقوس قلم انداز
فریاد های دیگر و عنکبوت رنگ
آب در خوابگه مورچگان
مانلی و خانه سریویلی
مرقد آقا (داستان)
کندوهای شکسته (داستان)
آهو و پرنده‌ها (شعر و قصه برای کودکان)
توکایی در قفس (شعر و قصه برای کودکان)

آثار تحقیقی، نامه‌ها و یادداشت‌ها
دونامه
ارزش احساسات
تعریف و تبصره و یاددااشت های دیگر
دنیا خانه من است
نامه های نیما به همسرش - عالیه جهانگیر
حرف های همسایه
کشتی توفان
مجموعه کامل اشعار(تدوین توسط سیروس طاهباز)
 

snazari

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست عزیز ایشون عمران صلاحی هستن البته من نمیشناختمشون ولی شما هم موقع گذاشتن عکس اسم اونو عوض کن الان اگه راست کلیک کنید روی عکس save picture as رو بزنید اسم شخص مشخصه:biggrin:.....یه عکس دیگه بزار لطفا....:smoke:
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
دوست عزیز ایشون عمران صلاحی هستن البته من نمیشناختمشون ولی شما هم موقع گذاشتن عکس اسم اونو عوض کن الان اگه راست کلیک کنید روی عکس save picture as رو بزنید اسم شخص مشخصه:biggrin:.....یه عکس دیگه بزار لطفا....:smoke:
آره ببخشین که اینجوری شد البته این از تیزهوشی شما سعیدجان
ممنون از راهنماییت
باشه یکی دیگه میذارم
 

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
در اینجا بی انصافی است که عکس عمران صلاحی باشه و توضیحاتش نباشه.!!

عمران صلاحی
(عمران صلاحی شاعر، نویسنده، مترجم و طنزپرداز ایرانی)
عمران صلاحی در دهم اسفند سال ۱۳۲۵ در امیریه تهران دیده به جهان گشود.
عمده شهرت صلاحی در سال‌هایی بود که برای مجلات روشنفکری آدینه، دنیای سخن و کارنامه به طور مرتب مطالبی با عنوان ثابت حالا حکایت ماست می‌نوشت و از همان زمان وی بر اساس این نوشته‌ها «آقای حکایتی» لقب گرفت. از او آثاری به زبان ترکی آذربایجانی نیز در دست است.
صلاحی در سال ۱۳۲۵ به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی خود را در شهرهای قم، تهران، و تبریز به پایان رساند. نخستین شعر خود را در مجلهٔ اطلاعات کودکان به سال ۱۳۴۰ چاپ کرد. پدر خود را در همین سال از دست داد.

عمران صلاحی نوشتن را از مجلهٔ توفیق و به دنبال آشنایی با پرویز شاپور در سال ۱۳۴۵ آغاز کرد. سپس به سراغ پژوهش در حوزهٔ طنز رفت و در سال ۱۳۴۹ کتاب طنزآوران امروز ایران‌ را با همکاری بیژن اسدی‌پور منتشر کرد که مجموعه‌ای از طنزهای معاصر بود. او شعر جدی هم می‌سرود و نخستین شعر او در قالب نیمایی در مجلهٔ خوشه به سردبیری احمد شاملو در سال ۱۳۴۷ منتشر شد.
صلاحی سپس در سال ۱۳۵۲ به استخدام رادیو درآمد و تا سال ۱۳۷۵ که بازنشسته شد به این همکاری ادامه داد. او همچنین سال‌ها همکار شورای عالی ویرایش سازمان صدا و سیما بود. او در سال ۱۳۵۳ با طاهره وهاب‌زاده ازدواج کرد که حاصل این ازدواج دو فرزند به نام‌های یاشار و بهاره‌است.
درگذشت
عمران صلاحی ساعت ۴ عصر ۱۱ مهر ماه سال ۱۳۸۵ با احساس درد در قفسه سینه راهی بیمارستان کسری شد و از آنجا به بیمارستان توس منتقل شد و در بخش سی‌سی‌یو بستری شد. همان شب پزشکان از بهبود وضعیت وی قطع امید کردند و سحرگاه از دنیا رفت. ساعاتی پس از درگذشت وی جمعی از اعضای کانون نویسندگان ایران در برابر بیمارستان توس حاضر شدند.
کتاب‌شناسی
طنزآوران امروز ایران با همکاری بیژن اسدی‌پور (۱۳۴۹)
گریه در آب (۱۳۵۳)
قطاری در مه (۱۳۵۵)
ایستگاه بین راه (۱۳۵۶)
هفدهم (۱۳۵۸)
پنجره دن داش گلیر (۱۳۶۱، به زبان ترکی آذربایجانی)
رویاهای مرد نیلوفری (۱۳۷۰)
شاید باور نکنید (۱۳۷۴، چاپ سوئد)
یک لب و هزار خنده (۱۳۷۷)
حالا حکایت ماست (۱۳۷۷)
آی نسیم سحری (۱۳۷۹)
ناگاه یک نگاه (۱۳۷۹)
ملا نصرالدین (۱۳۷۹)
از گلستان من ببر ورقی (۱۳۷۹)
هزار و یک آینه (۱۳۸۰)
آینا کیمی (به زبان ترکی آذربایجانی، ۱۳۸۰)
 
آخرین ویرایش:

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
ساسان جان ميشه يه راهنمايي بكني عزيز؟
وی به همراه صادق هدایت از پیشگامان داستان نویسی مدرن ایران است. از آثار مشهور وی مجموعه داستان انتری که لوطی اش مرده بود و رمانهای سنگ صبور و تنگسیر نام برد.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
صادق چوبک زاده تیرماه ۱۲۹۵ در بوشهر نویسنده ایرانی است.
وی به همراه صادق هدایت از پیشگامان داستان نویسی مدرن ایران است. از آثار مشهور وی مجموعه داستان انتری که لوطی اش مرده بود و رمانهای سنگ صبور و تنگسیر نام برد.
از روی رمان تنگسیر فیلمی به همین نام با بازی بهروز وثوقی ساخته شده‌است.
اکثر داستان‌های وی حکایت تیره روزی مردمی است که اسیر خرافه و مذهب و نادانی خویش هستند. چوبک با توجه به خشونت رفتاری ای که در طبقات فرودست دیده می شد سراغ شخصیت ها و ماجراهایی رفت که هرکدام بخشی از این رفتار را بازتاب می دادند و به شدّت ره به تاریکی میبردند. او یک رئالیست تمام عیار بود که با منعکس کردن چرک ها و و زخم های طبقه رها شده فرودست نه در جستجوی درمان آنها بود و نه تلاش داشت پیشوای فکری نسلی شود که تاب این همه زشتی را نداشت. به همین دلیل چهره کریه و ناخوشایندی که از انسان بی چیز، گرسنه و فاقد رویا ارائه می دهد، نه تنها مبنای آرمان گرایانه ندارد بلکه نوعی رابطه دیالکتیکی است بین جنبه های مختلف خشونت. او در اکثر داستانهای کوتاهش و رمان سنگ صبور رکود و جمود زیستی ای را به تصویر کشید که اجازه خلق باورهای بزرگ و فکرهای مترقی را نمی دهد. از این منظر طبقه ی فرودست هرچند به عنوان مظلوم اما به شکل گناهکار ترسیم می شود که هرچه بیشتر در گل و لای فرو می رود. [۱]
جسد وی به درخواست او بعد از مرگ سوزانده شد.
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
باريكلا سرمد بالاخره طلسم اين عكس رو بعد از سه روز شكستي ها...آفرين.:redface:
ساسان جان دست شما هم درد نكنه عزيز. :w16:
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
سرمد جان يه عكس بهتر از چهره كامل ايشون نداري عزيز...اين عكس خيلي گوياي چهره نيست.
 
  • Like
واکنش ها: floe

floe

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز


کوتاه از سیاوش کسرایی
سياوش كسرايي در سال 1305در اصفهان زاده شد. پس از به پايان رساندن دوره آموزش هاي دبستاني و دبيرستاني ، وارد دانشگاه شد و در رشته حقوق سياسي موفق به دريافت درجه ليسانس گرديد.
پس ار فارغ التحصيلي در سال 1331 ، به عنوان كارمند در وزارت بهداري ، به كار مشغول شد. كسرايي در سال هاي پس از كودتاي 28 مرداد 1332 ، ممنوع القلم شده بود. اشعار خود را با نام مستعار كولي شبان بزرگ اميد رشيد خلقي و فرهاد ره آورد ، به چاپ رساند.
او در صف شاگردان " نيما يوشيج " ، شاعري نام آور و بر جسته ، بشمار مي رود. دوازده سال پاياني زندگانيش ، در خارج از كشور ، گذشت. به دليل بيماري قلبي ، در وين پايتخت اتريش ، به تاريخ نوزدهمبهمن ماه يكهزار و سيصد و هفتاد و چهار، زندگي را بدرود گفت و در قبرستان مركزي وين " بخش هنرمندان " ، بخاك سپرده شد.
در میان اشعار وی منظومه آرش کمانگیر از لحاظ اجتماعی و به سبک حماسه سرایی و شعر غزل برای درخت از لحاظ سبک و محتوا درخشش خاصی دارند . شاهکار او به حساب می آید.

اشعار
آوا (تهران ۱۳۳۶)
آرش کمانگیر (با مقدمه م. ا. به آذین، تهران، ۱۳۳۸)
خون سیاوش (به همراه آرش کمانگیر، با مقدمه ه. ا. سایه، تهران، ۱۳۴۱)
سنگ و شبنم (دوبیتی و رباعی و ترانه، تهران ۱۳۴۵)
با دماوند خاموش (تهران ۱۳۴۵)
خانگی (تهران ۱۳۴۶)
به سرخی آتش، به طعم دود (با امضای شبان بزرگ امید، با مقدمه احسان طبری، سوئد، ۱۳۵۵)
از قرق تا خروسخوان (تهران ۱۳۵۷)
امریکا! امریکا! (با مقدمه احسان طبری، تهران، ۱۳۵۸)
چهل کلید (منتخب اشعار، با مقدمه احسان طبری، تهران، ۱۳۶۰)
تراشه‌های تبر (با انتخاب و مقدمه عبدالله سپندگر، کابل ۱۳۶۲)
پیوند (کابل ۱۳۶۳)
هدیه برای خاک .(لندن ۱۳۶۳)
ستارگان سپیده دم (لندن ۱۹۸۹ م)
مهره سرخ (وین ۱۳۷۴)
از خون سیاوش (منتخب سیزده دفتر شعر، تهران ۱۳۷۸)
هوای آفتاب (واپسین سروده ها، تهران ۱۳۸۱)
در هوای مرغ آمین (نقدها و مقاله‌ها و داستان ها، تهران ۱۳۸۱)
آری آری زندگی زيباست
زندگی آتشگهی ديرنده پابرجاست
گر بيفروزيش.......رقص شعله اش.......در هر کران پيداست
ور نه خاموش است و خاموشی گناه ماست
.
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
فریدون مشیری

زندگینامه فريدون مشيري

فريدون مشيري در سال 1305 در تهران چشم به جهان گشود دوره آموزشهاي دبستاني و
دبيرستاني را در مشهد و تهران به پايان رساند و سپس وارد دانشگاه شد و در رشته زبان ادبيات فارسي دانشگاه تهران به تحصيل پرداخت
اما آن را ناتمام رها كرد و به سبب دلبستگي بسياري كه به حرفه روزنامه نگاري داشت از همان جواني وارد فعاليت مطبوعاتي شد كار وي خبرنگاري و نويسندگي بود 30 سال در اين زمينه كار كرد و سالها عضويت هيات تحريريه سخن روشنفكر سپيد و سياه چند نشريه ديگر را داشت
در سال 1324 به عنوان كارمند در وزارت پست و تلگراف و تلفن كار مي كرد در سال 1350 به شركت مخابرات ايران انتقال يافت و در سال 1357 بازنشسته شد
در سال 1333 ازدواج كرد و اكنون دو فرزند به نامهاي بابك و بهارك از او به يادگار مانده است


دفترهاي شعر

تشنه طوفان تهران 1334

گناه دريا نيل 1335

نا يافته علمي 1337

ابر تهران 1340

ابر و كوچه نيل 1345

بهار را باور كن نيل 1347

پرواز با خورشيد صفي عليشاه 1347

از خاموشي زمان

برگزيده شعر ها بامداد 1349

گزينه اشعار مرواريد 1364

مرواريد مهر چشمه 1365

آه باران چشمه 1367

سه دفتر چشمه 1369



--------------------------------------------------------------------------------

نايافته
گفتي كه : چو خورشيد زنم سوي تو پر
چون ماه شبي مي كشم از پنجره سر
اندوه كه خورشيد شدي
تنگ غروب
افسوس كه مهتاب شدي وقت سحر



************************************
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]گفتــه بــودی کـه چـرا محـو تماشای منی[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]وان چنان مات که یک دم مژه بر هم نزنی[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif][/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]مـژه بـر هـم نـزنـم تـا کـه ز دستــم نـرود [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]نــاز چشـم تـو بـه قـدر مـژه بـر هـم زدنی[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]:gol:فریدون مشیری:gol:[/FONT]
************************************
مثل باران

من نميگويم درين عالم

گرم پو.تابنده.هستي بخش

چون خورشيد باش

تا تواني

پاك .روشن.

مثل باران.

مثل مرواريد باش.

از كتاب ( لحظه ها و احساس)

__________________


 

"Pejman"

دستیار مدیر مهندسی کشاورزی گیاهان دارویی
مهدی اخوان ثالث

مهدی اخوان ثالث

مهدی اخوان ثالث

مهدی اخوان ثالث (زاده اسفند ۱۳۰۷، مشهد- درگذشته ۴ شهریور ۱۳۶۹، تهران) شاعر پرآوازه و موسیقی‌پژوه ایرانی است. تخلص وی در اشعارش «م. امید» بود.
اخوان ثالث در شعر کلاسیک ایران توانمند بود. وی به شعر نو گرایید و آثاری دلپذیر در هر دو نوع شعرش به جای نهاده‌است. همچنین او آشنا به نوازندگی سه‌تار و مقام‌های موسیقیایی بوده‌است.[۱]

ندگی
  • مهدی اخوان ثالث در سال ۱۳۰۷ در توس نو مشهد چشم به جهان گشود.
  • در مشهد تا دوره متوسطه ادامه تحصیل داد.
  • از نوجوانی به شاعری روی آورد و در آغاز قالب شعر کهن را برگزید.
  • در سال ۱۳۲۶ دوره هنرستان مشهد رشته آهنگری را به پایان برد و همان جا در همین رشته آغاز به کار کرد. در آغاز دههٔ بیست زندگیش به تهران آمد و پیشهٔ آموزگاری را برگزید.
  • اخوان چند بار به زندان افتاد و یک بار نیز به حومه کاشان تبعید شد.
  • در سال ۱۳۲۹ بادختر عمویش ایران اخوان ثالث ازدواج کرد.
  • در سال ۱۳۳۳ برای بار چندم به اتهام سیاسی زندانی شد.
  • پس از آزادی از زندان در ۱۳۳۶ به کار در رادیو پرداخت و مدتی بعد به تلویزیون خوزستان منتقل شد.
  • در سال ۱۳۵۳ از خوزستان به تهران بازگشت و این بار در رادیو و تلویزیون ملی ایران به کار پرداخت.
  • در سال ۱۳۵۶ در دانشگاه های تهران، ملی و تربیت معلم به‌تدریس شعر سامانی و معاصر روی آورد.
  • در سال ۱۳۶۰ بدون حقوق و با محرومیت از تمام مشاغل دولتی بازنشسته شد
  • در سال ۱۳۶۹ به دعوت خانه فرهنگ آلمان برای برگزاری شب شعری از تاریخ ۴ تا ۷ آوریل برای نخستین بار به خارج رفت و سرانجام چند ماهی پس از بازگشت از سفر در شهریور ماه جان سپرد طبق وصیت وی در توس در کنار آرامگاه فردوسی به خاک سپرده شد.
  • از او ۴ فرزند به‌جای مانده است.

مهارت اخوان در شعر حماسی است. او درونمایه‌های حماسی را در شعرش به کار می‌گیرد و جنبه‌هایی از این درونمایه‌ها را به استعاره و نماد مزین می‌کند.
به گفته برخی از منتقدان، تصویری که از م. امید در ذهن بسیاری به جا مانده این است که او از نظر شعری به نوعی نبوت و پیام‌آوری روی آورده و از نظر عقیدتی آمیزه‌ای از تاریخ ایران باستان و آراء عدالت‌خواهانه پدید آورده‌است و در این راه گاه ایران‌دوستی او جنبه نژادپرستانه پیدا کرده‌است.
اما اخوان این موضوع را قبول نداشت و در این باره گفته‌است: «من به گذشته و تاریخ ایران نظر دارم. من عقده عدالت دارم، هر کس قافیه را می‌شناسد، عقده عدالت دارد، قافیه دو کفه ترازو است که خواستار عدل است.... گهگاه فریادی و خشمی نیز داشته‌ام.»
شعرهای اخوان در دهه های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ شمسی روزنه هنری تحولات فکری و اجتماعی زمان بود و بسیاری از جوانان روشنفکر و هنرمند آن روزگار با شعرهای او به نگرش تازه‌ای از زندگی رسیدند. مهدی اخوان ثالث بر شاعران معاصر ایرانی تاثیری عمیق دارد.
هنر اخوان در ترکیب شعر کهن و سبک نیمایی و سوگ او بر گذشته مجموعه‌ای به وجود آورد که خاص او بود و اثری عمیق در هم‌نسلان او و نسل‌های بعد گذاشت.


 

Similar threads

بالا