ثانیه های خاکستری...

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تو را دوست می دارم
زانو زده ام، می نگرم به خاک
به علف ها می نگرم
گل هایی روییده است به رنگ آبیِ آبی
به آن ها می نگرم
تو چون خاک بهارانی محبوب من
به تو می نگرم

طاقباز دراز کشیده ام، آسمان را می بینم

شاخه های درخت را می بینم
لک لک ها را در پرواز می بینم
با چشمانی گشوده، رویا می بینم
تو چون آسمان بهارانی
تو را می بینم

شب هنگام، آتشی افروخته ام در دشت، آتش را لمس می کنم

آب را لمس میکنم
نقره را لمس می کنم
تو چون آتشی افروخته در زیر ستارگانی
تو را لمس می کنم

کنار انسان ها زندگی می کنم و انسان ها را دوست می دارم

حرکت را دوست می دارم
تفکر را دوست می دارم
مبارزه را دوست می دارم
تو انسان بهارانی ...
محبوب من ...
تو را دوست می دارم !!!

 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
خسته ام از این کویر ، این کویر کور و پیر
این هبوط بی دلیل ، این سقوط ناگزیر
آسمان بی هدف ، بادهای بی طرف
ابرهای سر به راه ، بیدهای سر به زیر
ای نظاره ی شگفت ، ای نگاه ناگهان !
ای هماره در نظر ، ای هنوز بی نظیر !
آیه آیه ات صریح ، سوره سوره ات فصیح !
مثل خطی از هبوط ، مثل سطری از کویر
مثل شعر ناگهان ، مثل گریه بی امان
مثل لحظه های وحی ، اجتناب ناپذیر
ای مسافر غریب ، در دیار خویشتن
با تو آشنا شدم ، با تو در همین مسیر !
از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی
دیدمت ولی چه دور ! دیدمت ولی چه دیر !
این تویی در آن طرف ، پشت میله ها رها
این منم در این طرف ، پشت میله ها اسیر
دست خسته ی مرا ، مثل کودکی بگیر
با خودت مرا ببر ، خسته ام از این کویر !

 

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز
خواستم پرنده باشی....

دست هایم را باز گذاشتم تا پرواز کنی و دور شوی.........


خواستم آزاد باشیو و.........


پرنده بودنت را ارزو کردم.......


اینکه نباشی و باشی...........


اما تو دارکوبی شدی و هر روز و هر شب نوک به قالب تنهایی ام زدی........


دست هایم باز بود نپریدی.........


ماندی که ویران کنی این تنه ی کهنه درخت درد را............


 
آخرین ویرایش:

yassi66

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست من...
نیلوفر چه نیلوفرانه به دور زندگی ات چرخ میخورد...
این روزها حالت عوض شده...
و من خوب خوشحالی را از صدای تو می فهمم...
من کم رنگ تر می شوم...
حضورم خاکستری می شود و تو.....
حضورم را کم رنگ میکنم به خاطر حضور خوشرنگ نیلوفرانه یک...

نگران تنهایی های من نباش...
نگران نباش...
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
قطره ای بودن بر سینه هایت،
قطره براق شفافی بودن
بر پوست تشنه ات،
قطره ای نا آرام بودن
بر سینه های سوزانت،
قطره ای جذب شده بودن بر بدنت.
هیزمی بودن در آتشت،
زبانه ای بودن در آتشت،
آتشی بزرگ بودن
در آتش زندگیت،
سوختن، سوختن، یکسره سوختن،
و خاکستری بودن
منتشر با دم شهوتت،
دیگر هیچ چیز را حس نکردن، هیچ چیز را نخواستن.
تنها در ویرانی، آرامش هست، عشق هست،
تنها در ویرانی، وفاداری بیکرانی هست،
مردگان اند که با آرامشی جاودانی عاشق اند،
آه، که سنگ خارایی بودن
در دشت عشقت.
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
آرزوهایت بلند بود
دست های من کوتاه
تو نردبان خواسته بودی
من صندلی بودم
با این همه
فراموشم مکن
وقتی بر
صندلی فرسوده ات نشسته ای
و به ماه فکر می کنی.
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در کدام بیمارستان سفید
در کدام اتاق غم‌زده
مرا خواهی یافت
انگشتانم را و دهانم را؟
کجا خواهد بود کلئوپاترا
با ابوالهولی بر دامن
کزکرده، گربه‌وار
کلئوپاترای چشم‌های زرد
کلئوپاترای عاشق؟
در کدام بیمارستان سفید
بر کدام تخت
ناگهان خواهی یافت
لبخند مظلومی را؟
کجا دیدار خواهی کرد ایزوت را
درازکشیده
اکسیر عشق را می‌چشد
دلی تپنده در مشت،
در صدایش
کجا خواهی یافت طره‌ی طلایی را
در کدام گورستان سبز
در نجوا با پرندگان
بر دروازه‌ای درنگ خواهی‌کرد
و با خویش زمزمه می‌کنی که آه ای یار
و خشخاشی که می‌روید
زرد و خشمگین
و بازوان گل‌ها را می‌پیچد
دور گردنت
و می‌میرد
در کدام گورستان خفته
درنگ خواهی کرد؟

هالینا پوشویا توسکا
 

DAVOODKHATAR

کاربر فعال
بر لــب جـوي نشين و گذر عـــــمــر بـبـيـن

كاين اشــارت ز جـــهــان گـذرا مـا را بــس

جـــــــــوانـي گــفــت بـا پـــيــري دل آگــاه

كه خم گشتي چه مي جويي در اين راه؟

جــــوابــش گــفـت پـيـر خــــوش تـــكــلـّم

كــه ايّـام جــــــــوانـي كـــــرده ام گـــــم
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
چقدر تلخ است بعد از سال ها انتظار نیمه گم شده ات را کامل بیابی!!!!!
 

Sinai

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
دست‌ها و لب‌های باد
دل آب
درخت مورد
اردوگاه ابرها
حیاتی که هر روز چشم بر جهان می‌گشاید
مرگی که با هر حیات زاده می‌شود...

چشمانم را می‌مالم
آسمان زمین را درمی‌نوردد.



اکتاویا پاز
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
قصه ي دلتنگي من ، نازنين ُبگذار و ُبگذر...
عابري تو، عابري توُ اندرين پاييز، برگم
بر تنم گامي فرو نه ،ُتردم و نزديك مرگم...
بر تن نمناك كوچه ، خش خش پايت شنيدم
خسته و رنجور خود را زير پاهايت كشيدم
اين دل پائيزيم را زير پاهايت نديدي
آه! از عشقت كشيدم ، جز جفا از تو نديدم...
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
خدایا .... یا فریاد در گلو یم را بگیر، یا بغض گلوگیرم را ... هرکدام راه دیگری را بسته است....
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
خسته ام از این کویر ، این کویر کور و پیر
این هبوط بی دلیل ، این سقوط ناگزیر
آسمان بی هدف ، بادهای بی طرف
ابرهای سر به راه ، بیدهای سر به زیر

 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
هی http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=آقا
http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=آورده http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=ام http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=شناسنامه http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=ام http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=را
http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=به http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=صفحه http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=ی http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=آخرش
http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=یکی http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=دو http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=برگ http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=اضافه http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=کنید
http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=در http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=این http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=روزهایی http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=که http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=این http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=همه http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=می http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=میریم
http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=احتیاط http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=
http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=شرط http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=واجب http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=عقل http://www.noandishaan.com/forums/vbglossar.php?do=showentry&item=است!
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
نگاه ساکت باران به روی صورتم دزدانه می لغزد
ولی یارم نمی داند که من دریایی از دردم
به ظاهر گر چه می خندم ولی اندر سکوت تلخ می گریم
[FONT=&quot][/FONT]
 

FahimeM

عضو جدید
انديشه روز و شبم پيوسته اين است

((‌من بر تو بستم دل ؟

دريغ از دل كه بستم

افسوس بر من، گوهر خود را فشاندم

در پاي بتهائي كه بايد مي شكستم
 

safa13

عضو جدید
کاربر ممتاز
لحظه ها می گذرند وروز ها را خاکستر می کنند و من

در گردو غبار این ثانیه ها می دوم!

به دنبال چه؟ نمی دانم!

هراسانم از آن که فصل ها پوست بیندازند و من هنوز

در کالبد خویش بمانم

شاید خیالی ست بس بیهوده که رسیده باشم

به آنچه خواسته ام...به آنچه باید می رسیدم

و به آنچه که لیاقت رسیدن به آن را داشته ام

تشنه لبم! دروغ است اگر بگویم به جرعه ای بیش نیازمند نیستم

دریا می خواهم به وسعت آفاق،به وسعت دریا!
غزل صداقت
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه کرده ای تو با دلم که نبض من صدای توست ؟
چه کرده ای تو با سرم که فکر من هوای توست ؟​
 

k.mohammadi

کاربر بیش فعال
وقتي که عاشقم شدي پاييز بود و خنک بود
تو آسمون آرزوت هزار تا بادبادک بود
تنگ بلوري دلت درست مث دل من
کلي لبش پريده بود همش پره ترک بود
وقتي که عاشقم شدي چيزي ازم نخواستي
توقعت فقط يکم عاشقي و نوازش و کمک بود
چه روزا که با هم ديگه مسابقه گذاشتيم
که رو گل کدوممون قايق شاپرک بود؟
تقويم که از روزا گذشت دلم يه جوري لرزيد
راستش دلم خونه ترديد و هراس و شک بود
ديگه نه از تو خبري بود و نه از آرزوهات
قحطي مژده و روزاي خوش و قاصدک بود
يادم مياد روزي رو که هوا گرفته بود و
اشکاي سرخ آسمون آروم و نم نمک بود
تو در جواب پرسشم فقط همينو گفتي
عاشقيمون يه بازي شايد الک دولک بود
نه باورم نميشه که تو اينو گفته باشي
کسي که تا ديروز برام تو گل دنيا تک بود
قصه با تو بودن و مي شه فقط يه جور گفت
کسي که رو زخماي قلبم مث نمک بود
...
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
كوك كن ساعتِ خویش !
كه مـؤذّن ، شبِ پیـش
دسته گل داده به آب
. . . و در آغوش سحر رفته به خواب
 

k.mohammadi

کاربر بیش فعال
نمي دانم دلم گم شده يا اوني كه دل به او سپردم.

نمي دانم عشقم گم شده يا معشوقم.

نمي دانم اعتماد بي جا كردم يا بي جا به من اعتماد كردند.

نمي دانم لياقت او را نداشتم يا او لايق من نبود.

نمي دانم من در حق عشقمان خيانت كردم يا او.او قدر ندانست يا من.

نمي دانم خدا اين را قسمت ما كرد يا ما خود قسمت را رقم زديم.

نمي دانم چرا وقتيكه دل بستن سهل است، دل كندن آسان نيست.

نمي دانم خدا به ما دل داد تا از دنيا ببريم يا دنيارو داد تا دل بكنيم.

هنوز نمي دانم با بودن او زندگي سخت است يا بي او.

تحمل جاي خاليش توي تك تك لحظه ها سخت تر است يا ...

نمي دانم شكستن غرورم سخت تر است يا شنيدن صداي شكستن قلبم.

نمي دانم تو به من عشق را آموختي يا مي خواهي نفرت را يادم بدهي.

نمي دانم كه بگويم: چرا آمدي؟ يا بپرسم كه؟ چرا رفتي؟

من نمي دانم تو به من بگو...
 

sweetest

عضو جدید
کاربر ممتاز
به روز ریزش باران

دلم از غربت خورشید میگیرد
و روز آفتابی هم

دلم بی تاب ابری تلخ و بارانزاست
خدایا من به دنبال چه می گردم؟؟؟!
 
بالا