مشاعرۀ سنّتی

هستی65

عضو جدید
ابلیس شبی رفت به بالین جوانی آراسته با شکل مهیبی
گفتا که منم مرگ واگر خواهی زنهار باید بگزینی تویکی زین سه خطر را
یا آن پدر پیر خودت را بکشی یا بشکنی از مادر خود سینه وسر را
یا خود ز می ناب بنوشی دو-سه ساغر تا آنکه بپوشم ز هلاک تو نظر را
لرزید ازاین بیم جوان برخود و جاداشت کز مرگ فتد لرزه به تن ضیغم نر را
گفتا پدر و مادر من هردو عزیزند هرگز نکنم ترک ادب این دو نفر را
لیکن چو به می دفع شر ازخویش توان کرد مینوشم و با آن بکنم چاره شر را
جامی دو بنوشید و چو شد خیره ز مستی هم مادر خود زد وهم کشت پدر را
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

هستی65

عضو جدید
روزی مست و خرابات بگذشتم از ویرانه ای
در سیاهی چشم مستم خیره شد بر خانه ای
چون نگاه کردم درون خانه را زین پنجره
صحنه ای دیدم که قلبم سوخت چون پروانه ای
مردکی کور و فلج افتاده اندر گوشه ای
مادری زار و پریشان حال چون دیوانه ای
کودکی از فرط سرما میزند دندان به هم
دختری مشغول عیش و نوش با بیگانه ای
چون بشد فارغ از عیش و نوش آن مرد پلید
دست در جیب کرد.. داد به آن دختر چند دانه ای
چون بدیدم صحنه را زین پنجره
بر خودم لعنت فرستادم که شبها تا سحر
میروم مست و خرابات سوی هر میخانه ای
واندرین خانه دختری ز فقر
میفروشد عصمتش را بهر نان خانه ای
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
ابلیس شبی رفت به بالین جوانی آراسته با شکل مهیبی
گفتا که منم مرگ واگر خواهی زنهار باید بگزینی تویکی زین سه خطر را
یا آن پدر پیر خودت را بکشی یا بشکنی از مادر خود سینه وسر را
یا خود ز می ناب بنوشی دو-سه ساغر تا آنکه بپوشم ز هلاک تو نظر را
لرزید ازاین بیم جوان برخود و جاداشت کز مرگ فتد لرزه به تن ضیغم نر را
گفتا پدر و مادر من هردو عزیزند هرگز نکنم ترک ادب این دو نفر را
لیکن چو به می دفع شر ازخویش توان کرد مینوشم و با آن بکنم چاره شر را
جامی دو بنوشید و چو شد خیره ز مستی هم مادر خود زد وهم کشت پدر را

روزی مست و خرابات بگذشتم از ویرانه ای
در سیاهی چشم مستم خیره شد بر خانه ای
چون نگاه کردم درون خانه را زین پنجره
صحنه ای دیدم که قلبم سوخت چون پروانه ای
مردکی کور و فلج افتاده اندر گوشه ای
مادری زار و پریشان حال چون دیوانه ای
کودکی از فرط سرما میزند دندان به هم
دختری مشغول عیش و نوش با بیگانه ای
چون بشد فارغ از عیش و نوش آن مرد پلید
دست در جیب کرد.. داد به آن دختر چند دانه ای
چون بدیدم صحنه را زین پنجره
بر خودم لعنت فرستادم که شبها تا سحر
میروم مست و خرابات سوی هر میخانه ای
واندرین خانه دختری ز فقر
میفروشد عصمتش را بهر نان خانه ای
:surprised::surprised:
 
  • Like
واکنش ها: RZGH

JASMIN.S

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ابلیس شبی رفت به بالین جوانی آراسته با شکل مهیبی
گفتا که منم مرگ واگر خواهی زنهار باید بگزینی تویکی زین سه خطر را
یا آن پدر پیر خودت را بکشی یا بشکنی از مادر خود سینه وسر را
یا خود ز می ناب بنوشی دو-سه ساغر تا آنکه بپوشم ز هلاک تو نظر را
لرزید ازاین بیم جوان برخود و جاداشت کز مرگ فتد لرزه به تن ضیغم نر را
گفتا پدر و مادر من هردو عزیزند هرگز نکنم ترک ادب این دو نفر را
لیکن چو به می دفع شر ازخویش توان کرد مینوشم و با آن بکنم چاره شر را
جامی دو بنوشید و چو شد خیره ز مستی هم مادر خود زد وهم کشت پدر را

روزی مست و خرابات بگذشتم از ویرانه ای
در سیاهی چشم مستم خیره شد بر خانه ای
چون نگاه کردم درون خانه را زین پنجره
صحنه ای دیدم که قلبم سوخت چون پروانه ای
مردکی کور و فلج افتاده اندر گوشه ای
مادری زار و پریشان حال چون دیوانه ای
کودکی از فرط سرما میزند دندان به هم
دختری مشغول عیش و نوش با بیگانه ای
چون بشد فارغ از عیش و نوش آن مرد پلید
دست در جیب کرد.. داد به آن دختر چند دانه ای
چون بدیدم صحنه را زین پنجره
بر خودم لعنت فرستادم که شبها تا سحر
میروم مست و خرابات سوی هر میخانه ای
واندرین خانه دختری ز فقر
میفروشد عصمتش را بهر نان خانه ای

مشاعرستاا:D !!!!!!!!!!!!!
 

MOΣIN

عضو جدید
کاربر ممتاز
رفتم کنارپنجره دیدم تورابابگذریم
چیزی ندیدم این چنین دارم رعایت می کنم
منم که گوشه ی میخانه خانقاه من است...دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است


راز نهان دار و خمش ور خمشی تلخ بود
آنچه جگر سوزه بود باز جگر سازه شود
دست از طلب ندارم تا کام من برآید...یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید
 

RZGH

عضو جدید
کاربر ممتاز
منم که گوشه ی میخانه خانقاه من است...دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است


دست از طلب ندارم تا کام من برآید...یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید
توالتماسم می کنی جوری فراموشت کنم باالتماس اما تورا به خانه دعوت می کنم
ودومی
دشمن به قصدحافظ اگردم زندچه باک منت خدای راکه نیم شرمساردوست
 

JASMIN.S

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام
سال نو مبارک
ببخشید اینجا سوال میکنم
ولی این چه مدل مشاعره ای است؟ به حرف آخر شعر نفر قبل کسی کاری نداره فقط شعری که دوست داره رو مینویسه ؟



الان که رعایت شده.بعضی وقتا یه سری از کاربرا که اطلاع ندارن یه شعر بی ربط مینوسین.ولی در کل اگه دقت کنین رعایت شده
 

JASMIN.S

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چه جمعه ها که یک به یک غروب شدونیامدی
چه بغض هاکه درگلورسوب شدونیامدی

یاسمن چهره بیاراست بیا....شور در گلکده برپاست بیا
ای دوای همه علت ها...دیده از عشق تو بیناست بیا
 
  • Like
واکنش ها: RZGH
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا