کمیل

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
به نظرم اومد اینجا جای یه تاپیک در مورد دعای کمیل خالی باشه
من خودم از دوم سوم دبیرستان گه گاهی دعای کمیل میخوندم اوایل فکر می کردم که بعد از یه مدت دیگه برام تکراری میشه و کسل کننده
اما هر چه زمان بیشری می گذشت برام تازه تر میشد و چیز های بیشتری ازش یاد می گرفتم یا حداقل نکات جدیدی را برام دغدغه میکرد
به علاوه که درهر حالت روحی میشه با این دعا ارتباط برقرار کرد
به نظرم خوب اومد که هر کی هر تفسیری نکته جدیدی یا حداقل ارتباطی که با قسمت های دعا برقرار میکنه بذاره
حداقلش اینه که دفعه بعد که خواستیم این دعا بخونیم با حال بهتری میتونیم بخونیم
ممنون
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
اوایل که دعای کمیل میخوندم به نظرم میومد اینجای دعا دیگه جای باحالشه
اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَهْتِکُ الْعِصَمَ‏اللَّهُمَّ اغْفِرْلِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُ النِّقَمَ‏اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَالَّتِی تُغَیِّرُ النِّعَمَ‏اللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تَحْبِسُالدُّعَاءَاللَّهُمَّ اغْفِرْ لِیَ الذُّنُوبَ الَّتِی تُنْزِلُالْبَلاَءَاللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی کُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ وَ کُلَّ خَطِیئَةٍأَخْطَأْتُهَا
بعد از یه مدت به این نتیجه رسیدم که اینجا مفهومش وسیع تر وهمه چیو میگه واقعا نا توانی انسان میرسونه
وَ لاَ یُمْکِنُ الْفِرَارُ مِنْ حُکُومَتِکَ‏اللَّهُمَّ لاَ أَجِدُ لِذُنُوبِیغَافِراً وَ لاَ لِقَبَائِحِی سَاتِراً وَ لاَ لِشَیْ‏ءٍ مِنْ عَمَلِیَ الْقَبِیحِبِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَیْرَکَ
یکم که بزرگتر شدم وگناهانم بیشتر دیگه با این قسمت دعا خیلی بیشر حال میکردم
‏وَ قَدْ أَتَیْتُکَ یَا إِلَهِی بَعْدَ تَقْصِیرِی وَ إِسْرَافِی عَلَى نَفْسِیمُعْتَذِراً نَادِماًمُنْکَسِراً مُسْتَقِیلاً مُسْتَغْفِراً مُنِیباً مُقِرّاًمُذْعِناً مُعْتَرِفاً
یعنی تفسیر حالم بود به طور کامل
و این ادامه داشت تاوقتی که بعد از یه مدت حس کردم به اینجای دعا که میرسم واقعا احساس شرم میکنم
و دلم میگیره
اللَّهُمَّ مَوْلاَیَ کَمْ مِنْ قَبِیحٍ سَتَرْتَهُ‏وَ کَمْ مِنْ فَادِحٍمِنَ الْبَلاَءِ أَقَلْتَهُ وَ کَمْ مِنْ عِثَارٍ وَقَیْتَهُ‏وَ کَمْمِنْ مَکْرُوهٍ دَفَعْتَهُ وَ کَمْ مِنْ ثَنَاءٍ جَمِیلٍ لَسْتُ أَهْلاً لَهُنَشَرْتَهُ
اللَّهُمَّ عَظُمَ بَلاَئِی وَ أَفْرَطَ بِی سُوءُ حَالِی وَ قَصُرَتْبِی أَعْمَالِی‏وَ قَعَدَتْ بِی أَغْلاَلِی وَ حَبَسَنِی عَنْ نَفْعِیبُعْدُ أَمَلِی وَ خَدَعَتْنِی الدُّنْیَا بِغُرُورِهَا وَ نَفْسِیبِجِنَایَتِهَا وَ مِطَالِی‏یَا سَیِّدِی فَأَسْأَلُکَبِعِزَّتِکَ أَنْ لاَ یَحْجُبَ عَنْکَ دُعَائِی سُوءُ عَمَلِی وَ فِعَالِی‏وَ لاَتَفْضَحْنِی بِخَفِیِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنْ سِرِّی وَ لاَ تُعَاجِلْنِیبِالْعُقُوبَةِ عَلَى مَا عَمِلْتُهُ فِی خَلَوَاتِی‏مِنْ سُوءِ فِعْلِی وَإِسَاءَتِی وَ دَوَامِ تَفْرِیطِی وَ جَهَالَتِی وَ کَثْرَةِ شَهَوَاتِی وَغَفْلَتِی‏
ولی حالا
حالا که دنیا برام خیلی کوچیک شده و بی ارزش
حال که فهمیدیم تو دنیا هیشکی به هیشکی نیست
حالا که بیشتر از همیشه احساس تنهایی می کنم و حرفهایی دارم که به هیچکس نمی تونم بزنم به این میرسم که:
إِلَهِی وَ رَبِّی مَنْ لِی غَیْرُکَ أَسْأَلُهُ کَشْفَ ضُرِّی وَ النَّظَرَ فِیأَمْرِی‏
زیباترین فراز دعا برا من همین بود که تا حالا میتونستم درکش کنم
اما در تمام این مدت همیشه یه سوال ذهن من بخودش مشغول کرده بود
همسشه آرزو داشتم ودارم که بتونم این قسمت بفهمم و واقعا درکش کنم ولی هیهات.........
یَا إِلَهِی وَ سَیِّدِی وَ مَوْلاَیَ وَ رَبِّی صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِکَ فَکَیْفَأَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ‏
 
آخرین ویرایش:

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
و اما چند نکته در مورد کمیل:
دانشمندان و علمای بزرگ چه شیعه مسلک، و چه سنی مذهب کمیل را به قوت ایمان، و قدرت روح، و اندیشه پاک، و خلوص نیت، و متخلق به اخلاق حمیده، و آراسته به اعمال شایسته ستوده اند
امیرالمؤمنین علیه السلام کمیل را یکی از ده نفر یاران مورد اطمینانش به حساب آورده است
عرفا و صاحبدلان، و اهل سیر و سلوک، و مشتاقان لقای محبوب کمیل را صاحب سر امیرالمؤمنین، و خزینه معارف معنوی مولی الموحدین می شناسند
کمیل انسانی بزرگوار، و موجودی شریف و پاک است، که به خاطر لیاقتش به دست حجاج بن یوسف ثقفی به شرف شهادت نایل آمد، شهادتی که محبوبش علی علیه السلام از وقوعش به او خبر داد
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
شهيد كمال كورسل نيز از آن گل‎هاي نادري است که در معركه دفاع مقدس پرپر شد.

يك نفر بود مثل آدم‌هاي ديگر، موهايي داشت بور با ريشي نرم و كم‎پشت و سني حدود هفده سال. پدرش مسلمان بود و از تاجرهاي مراكش و مادرش، فرانسوي و اهل دين مسيح. "ژوان " دنبال هدايت بود. در سفري با پدرش به مراكش رفت و مسلمان شد.
محال بود زير بار حرفي برود كه براي خودش،‌ مستدل نباشد و محال بود حقي را بيابد و بااخلاص از آن دفاع نكند. در نماز جمعه اهل سنت پاريس، سخنراني‌هاي حضرت امام را كه به فرانسه ترجمه شده بود، پخش مي‌كردند. يكي از آنها را گرفت و گوشه خلوتي پيدا كرد براي خواندن، خيلي خوشش آمد و خواست كه بازهم براي او از اين سخنراني‌ها بياورند.
بعد از مدتي، رفت و‌آمد "ژوان كورسل " با دانشجوهاي ايراني كانون پاريس، بيشتر شد. غروب شب جمعه‌اي، يكي ازدوستانش "مسعود " لباس پوشيد برود كانون براي مراسم، "ژوان " پرسيد: "كجا مي‌ري؟ " گفت: "دعاي كميل " ژوان گفت: "دعاي كميل چيه؟! ما رو هم اجازه مي‌دي بياييم! " گفت: "بفرماييد " .
چون پدرش مراكشي بود، عربي را خوب مي‌دانست. با "مسعود " رفت و آخر مجلس نشست. آن شب "ژوان " توسل خوبي پيدا كرد. اين را همه بچه‌ها مي‌گفتند.
هفته آينده از ظهر آمد با لباس مرتب و عطرزده گفت: "بريم دعاي كميل ".
گفتند: "حالا كه دعاي كميل نمي‌روند "؛ تا شب خيلي بي‌تاب بود.
يك روز بچه‌هاي كانون، ديدند "ژوان " نماز مي‌خواند، اما دست‌هايش را روي هم نگذاشته و هفته بعد ديدند كه بر مُهر سجده مي‌كند. "مسعود " شيعه شدن او را جشن گرفت.
وقتي از "ژوان " پرسيد: "كي تو رو شيعه كرد؟ " او جواب داد: "دعاي كميل علي(ع) ".
گفت: "مي‌خواهم اسمم رو بذارم علي ".
"مسعود " گفت: "نه، بذار شيعه بودنت يه راز باشه بين خودت و خدا با اميرالمؤمنين(ع). "
گفت: "پس چي؟ "
ـ "هرچي دوست داري "
گفت: "كمال "
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
سعی میکنم
یه قسمتهایی از تفسیر دعای کمیل استاد انصاریان را بذارم
راستی هرکی استفاده کرد برا همه دعا کنه :
اللهم عجل عواقب امورنا خيرا
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
اول یه چند تا بحث فرعی جالبه :
1- قُل مَا يَعبَؤُا بِكُم رَبِّى لَولا دُعَاؤُكُم . . .

« « اى پيامبر رحمت ! به مردم » بگو : اگر دعاى شما نباشد ، پروردگارم هيچ اعتنا و نظرى به شما نكند »

2-وَإِذا سَأَلَكَ عِبَادى عَنِّى فَإِنّى قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعَانِ . ..

« هنگامى كه بندگانم در رابطه ى با من از تو سئوال كنند ، « پاسخش اين است » كه من يقيناً نزديكم ، دعاى دعا كننده را چون مرا بخواند مستجاب مى كنم

3-وَ قالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ

4-أَفضَلُ العِبادَةِ الدُّعاءُ(2) .

« برترين عبادت دعاست

5-از اميرالمؤمنين (عليه السلام) روايت شده :
أَحَبُّ الأَعمالِ إلَى اللّهِ تَعَالى فِى الأَرضِ الدُّعاءُ محبوبترين كارها به سوى خدا در همه ى روى زمين دعاست

6-از امام صادق (عليه السلام) روايت شده :
. . . فَإِذا نَزَلَ البَلاءُ فَعَلَيكُم بِالدُّعاءِ وَالتَّضَرُعِ إِلَى اللّهِ.
« هنگامى كه بلا نازل شود ، حتماً به دعا و زارى به درگاه خدا روى آوريد » .
و آن حضرت فرمود :
عَلَيكَ بِالدُّعاءِ ; فَإِنَّ فيهِ شِفاءً مِن كُلِّ داء(3) .
« بر تو باد به دعا ; زيرا دعا درمان از هر دردى است
 

ro0zhin

عضو جدید
کاربر ممتاز
من ک عاشق خوندن دعای کمئلم:gol:
اولین بار 3 سال پیش بود ک خوندم.
هنوز همه قسمتش برام تازگی داره...................
بعضی وقتها هم کم سعادتم منم دعا کنید:cry:
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
نکته دوم هم در مورد تنهایی دعا خوندن یا اینکه در جمع بودنه:
1-اهل دعا هنگامى كه به صورت اجتماع به دعا مى نشينند و به شكل دسته جمعى به تضرع و انابه اقدام مى كنند و به پيشگاه حضرت حق ناله و زارى مى برند و همگان دست گدايى به درگاهش دراز مى كنند ، يقيناً دعايشان به اجابت نزديك تر است ; زيرا در جمعيت دعا كننده بدون شك دردمندى دل سوخته ، مستمندى از راه مانده ، بيچاره اى درمانده ، عاشقى وارسته ، عارفى دلداده و مخلصى ارزنده قرار دارد كه دعا و حال و زارى و اخلاصش ، و اضطرار و ناله اش عامل جلب رحمت و جذب رأفت و مايه ى اجابت و سبب جوشش عفو و مغفرت است (پس تجمعت را از دست ندید)

2-عَن أَبى عَبدِاللّهِ (عليه السلام) قال : مَا اجتَمَعَ أَربَعَةٌ قَطُّ عَلى أمر واحِد فَدَعوا إلاّ تَفَرَّقوا
عَن إجَابَة
« امام صادق (عليه السلام) فرمود : هرگز چهار نفر بر كار واحدى جهت دعا به خاطر گشايش آن كار اجتماع نمى كنند مگر اين كه با مستجاب شدن آن دعا از يكديگر جدا مى شوند

3-قَال النَّبِىُّ (صلى الله عليه وآله وسلم) : لا يَجتَمِعُ أربَعونَ رَجلا فِى أمر واحِد إلاّ اسْتَجابَ اللّهُ تَعالى لَهُم حَتّى لَو دَعَوْا عَلى جَبَل لاَزالُوهُ
پيامبر (صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود : چهل مرد جهت دعا براى گشايش كارى واحد اجتماع نمى كنند ، مگر اين كه خداى تعالى دعايشان را مستجاب مى كند ، تا جايى كه اگر بر ضد كوهى دعا كنند آن را از ميان برمى دارند

4- عَن أَبى عَبدِاللّهِ (عليه السلام) : قالَ : كانَ أبى (عليه السلام) إذا حَزَنَهُ أمر جَمَعَ النِساءَ وَالصِّبيانَ ثُم دَعا وَأمَّنُوا
« امام صادق (عليه السلام) مى فرمايد : پدرم همواره چنين بود ، هنگامى كه كارى او را محزون و غصّه دار مى كرد ، زنان و كودكان را به حال اجتماع گرد مى آورد ، آنگاه دعا مى كرد و آنان آمين مى گفتند





عَن أبى عَبدِاللّهِ (عليه السلام) قالَ : إِنَّ العَبدَ لَيَدعُو فَيَقولُ اللّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْمَلِكَيْنِ : قَدِ اسْتَجَبتُ لَهُ ، وَلكِنِ احْبَسوهُ بِحاجَتِهِ ; فَإنِّى أُحِبُّ أَنْ أَسمَعَ صَوْتَهُ . وَإِنَّ العَبْدَ لَيَدْعُو فَيَقولُ اللّهُ تَبارَكَ وَتَعالَى : عَجِّلوا لَهُ حاجَتَهُ ; فَإِنّى اُبغِضُ صَوْتَهُ
« به راستى عبد دعا مى كند ، پس خداى عز و جل به دو فرشته مى فرمايد : من دعايش را مستجاب كردم ، ولى حاجتش را نگاهداريد تا دعا را ادامه دهد ; زيرا من دوست دارم صدايش را بشنوم . و عبدى دعا مى كند ، پس خداى تبارك و تعالى مى فرمايد : شتابانه حاجتش را برآورده كنيد ; زيرا من از صدايش نفرت دارم (نعوذ بالله)
 

s1991

عضو جدید
تنها دعایی هستش که حرف دل ادم رو میتونه خیلی قشنگ بیان کنه.
خوب شد یادم افتاد که امشب حتما سعی کنم بخونمش
 

s1991

عضو جدید
تنها دعایی هستش که حرف دل ادم رو میتونه خیلی قشنگ بیان کنه.
خوب شد یادم افتاد که امشب حتما سعی کنم بخونمش
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند نکته در فضیلت دعا:
1-كميل گفته : روزى در شهر بصره خدمت مولايم على (عليه السلام) نشسته بودم ، سخن از شب پانزدهم شعبان به ميان آمد . حضرت فرمود : هركه آن شب را به عبادت اِحيا بدارد و دعاى حضرت خضر(کمیل) را بخواند يقيناً دعايش مستجاب مى شود
2-اى كميل ! طول مصاحبت و خدمتت سبب شد كه تو را به چنين نعمت و كرامتى سرافراز كنم . سپس فرمود : بنويس . و دعا را به من تلقين فرمود
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
در شرح چند مورد در مورد بسم الله اول دعا آمده بود که شاید جالب باشه:
1-رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) زبانيه هاى آتش دوزخ را نوزده عدد شمرده اند و فرموده اند ، كسى كه بخواهد خداى تعالى او را از اين نوزده زبانيه رهايى بخشد اشتغال به خواندن « بسم اللّه الرحمن الرحيم » كه نوزده حرف است پيدا كند ، تا خداى مهربان هر حرفى از آن را سپر و حائلى از آن نوزده زبانيه قرار دهد

2-از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) روايت شده است كه : امّتم را در قيامت به جايگاه محاسبه ى اعمال نگاهدارند و اعمالشان را به ترازوى سنجش نهند ، خوبيهايشان بر بديهايشان سنگينى كند ، امّت هاى گذشته فرياد برآورند كه : با خوبيهاى اندكشان چرا كفّه ى خوبيها از بديها سنگين تر آمد ؟ پيامبرانشان پاسخ گويند : براى اين كه ابتداى گفتارشان سه نام از نام هاى حق بوده : « اللّه » ، « رحمن » ، « رحيم » ، كه اگر آن نام ها را در كفّه اى نهند و ديگر حسنات و سيّئآت بنى آدم را در كفّه اى ، كفّه ى آن سه نام سنگین تر اید

3- از حضرت رضا (عليه السلام) روايت شده : « بسم اللّه الرحمن الرحيم » به اسم اعظم حق از سياهى چشم به سپيدى آن نزديك تر است
 

mahnazbagherzade

عضو جدید
کاربر ممتاز
اللهم اغفرلی الذنوب التی تهتک العصم
اللهم اغفرلی الذنوب التی تنزل النقم
اللهم اغفرلی الذنوب التی تغیر النعم
اللهم اغفرلی الذنوب التی تحبس الدعا
اللهم اغفرلی الذنوب التی تنزل البلاء
اللهم اغفرلی الذنوب التی تقطع الرجاء
اللهم اغفرلی کل ذنب اذنبته و کل خطیئه اخطاتها
بارخدایا برایم بیامرز گناهانی را که پرده عصمتم را میدرد
بارخدایا برایم بیامرز گناهانی را که عتاب و سرزنش را فرود میاورد
بارخدایا برایم بیامرز گناهانی را کهنعمتها را تغییر میدهد
بارخدایا برایم بیامرز گناهانی را که مانع اجابت دعا میشود
بارخدایا برایم بیامرز گناهانی را که بلا را فرود میاورد
بارخدایا برایم بیامرز گناهانی را که امید را قطع میکند
بارخدایا بیامرز برایم هر گناهی را که مرتکب شدم و هر خطایی را که مرتکب شدم
امین
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
و در باب بسم الله همین بس اگه بتونیم اون با معرفت بگیم:
بصيرم ، پس ظاهر و باطن همه ى اعمال و كارهايت را مى بينم و سميعم ، در نتيجه همه ى گفته ها و دعاهاى تو را مى شنوم ، مُحصيم ، نهايتاً نفَس هايت را شماره مى كنم ، بنابراين در سايه ى بصيرتم از ريا و خودنمايى در عمل اجتناب كن تا تو را لباس پاداش ابدى بپوشانم و در سايه ى سميعى ام از گفتار بيهوده و باطل بپرهيز ، تا تو را خلعت فيض و صفا و غفران و اصلاح دهم و در سايه ى محصى بودنم يك نفَس غافل مشو تا عوض آن حضور لقايت بخشم .
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
دعا خوانى كه حضرت اللّه را مورد توجه قرار مى دهد و وجود مقدّس او را ندا مى دهد و با زبان قال و حال « اللّهم » مى گويد ، بايد بداند كه : اگر كشش و جاذبه و اذن و اجازه ى حضرت معشوق نبود ، عاشق شيدا قدرت يك كلمه سخن گفتن با معشوق را نداشت و نيروى قدم نهادن در عرصه ى دعا براى او نبود ، و زبان قالش لال ، و پديد آمدن حالش محال بود
دعا خوان بايد به اين حقيقت آگاه باشد كه : تا خواست محبوب نباشد ، بيان درخواست خواهنده امكان ندارد و تا اراده ى حضرتش در وجود عبد تجلّى نكند ، عبد براى دعا و طلب حاجت به پيشگاه او نمى رود .
(هم دعا از تو اجابت هم زتو)
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
این نوشته جدا از اینکه کمیل را به طر کامل معرفی میکنه علی را هم بهتر میشناسونه برا من که جالب بود(نامه علی به کمیل با ان سابقه ویک اشتباه کوچک و ممماشات و مسامحه نکردن علی با هیچکس
كميل محر)م اسرار امیر المومنین(ع)
از زمان دقيق تولّد كميل، اطلاعى در دست نيست؛ ولى با توجّه به اينكه وى در سال 83 هجرى (زمان شهادت) 90 بهار از عمرش مى‏گذشته، مى‏توان تولّد او را 7 سال قبل از هجرت پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم؛ يعنى سال پنجم بعثت دانست. بنابراين، كميل در سال هجرت، هفت سال داشته است.
از آنجا كه او بخشى از دوران جوانى خود را در حيات پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم گذرانده، صحابى بودن وى با گمان قوى همراه است؛ چرا كه طبق آنچه برآورد نموديم، در زمان رحلت آن حضرت، كميل 18 سال داشته است. از اين رو، ابن حجر عسقلانى (773 - 852 ق.) مى‏گويد:
كميل 18 سال از عمر پيامبر صلى الله عليه وآله وسلم را درك نموده است.
معصومان ديگرى كه كميل در خدمت آنان بوده، عبارتند از: امام على، امام حسن، امام حسين و امام سجّاد عليهم السلام؛ بلكه به گواهى دانشمندان رجال، او از خواصّ آن بزرگواران محسوب مى‏شود.
امام على عليه السلام در خطبه 118 نهج البلاغه به نام برخى از ياران مورد اعتماد خود، اشاره مى‏نمايد و كميل را مى‏توان يكى از مصاديق اين سخن يافت.
روزى آن حضرت به كاتب خود، عبدالله بن ابى‏رافع فرمان داد تا ده نفر از معتمدان ايشان را حاضر نمايد. عبداللّه عرض كرد: اى اميرمؤمنان! آنان را مشخّص فرماييد. حضرتش ده نفر، از جمله كميل را نام برد.اين حديث، بيانگر جايگاه ويژه كميل نزد امام على عليه السلام است.

نمونه دوم را خود كميل نقل مى‏كند:
با على عليه السلام در مسجد كوفه بودم. نماز عشاء را به جاى مى‏آورديم كه حضرت دست مرا گرفت و از مسجد خارج شديم. او راه را در پيش گرفت تا اينكه به بيرون شهر رسيديم. در اين مدّت، حضرتش هيچ سخنى با من نگفت. چون به بيابان رسيديم، حضرت نفسى تازه كرد و فرمود: اى كميل! اين قلب‏ها ظروفى هستند و بهترينشان باظرفيت‏ترين آنهاست. آنچه را مى‏گويم خاطر بسپار! مردم بر سه قسمند:
عالِمٌ رَبَّانىٌّ وَ مُتَعَلِّمٌ عَلى‏ سَبيلِ نَجاةٍ وَ هَمَجٌ رَعاعٌ؛ دانشمندانِ هدايت يافته از جانب خداوند، فراگيرندگان دانش كه راه نجات را در پيش گرفته‏اند و افراد نادانى كه هر سو متمايل و هر بانگى را پيروى مى‏نمايند. آنها، هم جهت بادند و هرگز به فروغ علم، نورانى نگشته و به ملجأ مورد اعتمادى نيز پناه نبرده‏اند.
يا كميل! العلمُ خيرٌ مِنَ المال؛ اى كميل! علم از مال بهتر است؛ چرا كه دانش، تو را حفظ مى‏كند؛ امّا تو نگهبان ثروت هستى. مال با پرداخت، كاسته مى‏گردد؛ ولى علم با انفاق، افزون مى‏شود...

آنگاه اشاره به سينه مبارك خود كرد و فرمود:
هاهْ، هاه اِنَّ ههُنا لَعِلْماً جَمّاً؛ آه! آه! در اينجا علوم فراوانى است؛ ولى حاملى براى آنها نمى‏يابم، بلكه آنچه هست (يكى از سه گروه‏اند:) تيز هوشانى كه دين را وسيله كسب دنيا قرار داده و بر بندگان خدا فخر مى‏فروشند. متديّنانى نادان كه با اوّلين شبهه بر آنها شك عارض مى‏گردد و يا شهوت پرستان و مال اندوزانى كه كارى به دين نداشته و به چهارپايان شبيه‏ترند. و اين چنين است كه علم با مرگِ حاملانش مى‏ميرد
گمان مى‏رود سخنان آن حضرت در جوّ خفقان غصب خلافت ايراد گرديده باشد؛ در آن هنگامى كه آتش جهل، بى‏تفاوتى، شهوت پرستى و ثروت‏اندوزى، اركان اصلى جامعه اسلامى را فرا گرفته بود و على عليه السلام مخاطبى براى بيان بخشى از اندوه خود جز امثال كميل نمى‏يافت!
آخرين سخن در مورد «رازدارى كميل» اينكه: شبى على عليه السلام به همراه كميل از مسجد كوفه عازم منزل بودند؛ در ميان راه به در خانه مردى رسيدند كه در آن وقت از شب با صدايى زيبا و محزون اين آيات قرآن را تلاوت مى‏كرد:
«اَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيلِ ساجِداً وَ قائِماً يَحْذَرُ اْلاخِرَةَ وَ يَرْجُو رَحمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ يَسْتَوى‏ اَلّذينَ يَعْلَمُونَ وَ الّذينَ لايَعْلمُونَ اِنَّما يَتَذَكَّرُ اُولُواْلاَلْبابِ»
كميل بدون آنكه سخنى بگويد، صدا و حالت خوش آن مرد، بسيار او را تحت تأثير قرار داده بود؛ در اين هنگام، على عليه السلام روبه كميل كرد و فرمود:
«لاتُعْجِبْكَ طَنْطَنَةُ الرَّجُلِ اِنَّهُ مِنْ اَهْلِ النَّارِ؛ صداى اين مرد تو را متعجّب نسازد؛ چرا كه او اهل آتش است و من در آينده تو را آگاه خواهم نمود!»
كميل كه هم از اطلاع حضرت از باطن خود و هم دوزخى بودن آن مرد، بسيار شگفت زده شده بود، در فكر فرو رفت و ساكت ماند. مدّت زيادى گذشت تا آنكه ماجراى «نهروان» پيش آمد و خوارج كه بسيارى حافظ قرآن بودند، به جنگ اميرمؤمنان عليه السلام پرداختند و اين داستان با پيروزى حضرت خاتمه يافت. پس از پايان نبرد، كميل همراه على عليه السلام در ميان كشتگان خوارج قدم مى‏زدند تا آنكه حضرت، نوك شمشير را روى سر يكى از آنها گذاشت و فرمود:
«يا كميل! اَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّيلِ ساجِداً وَ قائِماً؛ يعنى «اين، همان شخصى است كه آن شب با چنان حالتى مشغول تلاوت قرآن بود و تو رابه تحسين واداشت.» در اين هنگام، كميل بر قدم‏هاى حضرت افتاد و پاهاى مباركش را بوسيد و از خداوند طلب مغفرت نمود.
اين ماجرا، رازدارى كميل را به طور كامل واضح مى‏سازد؛ چرا كه پرده بردارى از چهره شوم خوارج، در زمانى كه آنان چهره‏هاى متديّن و موجّه جامعه شناخته مى‏شدند، در تحمّل همگان نبود.

از افتخارات كميل آن است كه فرماندار على عليه السلام در شهر «هيتْ» بود.
از چگونگى و مدّت اين حاكميّت، مدركى در دست نيست به جز نامه آن حضرت به كميل پيرامون آنچه در زمان اين فرماندار اتفاق افتاد. داستان چنين بود:
معاويه در سال 39 هجرى لشكرى متشكّل از 6 هزار نفر،به فرماندهى سُفيان بن عَوف سازماندهى كرد و به آنان مأموريت داد از شهر هيت بگذرند و سپسبه انبار و مداين رفته، اين دو شهر را غارت كنند. اين سپاه در هيت با مقاومتى رو به رو نشد و در شهر انبار، پادگانى كه مى‏بايست 500 سرباز در آن وجود داشته باشد، تنها 200 نفر در آن مستقر بود. علّت تفرّق آنان بدين قرار بود كه فرماندهى اين پادگان را كميل بر عهده داشت. او مطّلع شده بود كه عدّه‏اى از هواداران معاويه در شهر «قرقيسا»12 تصميم به حمله و غارت هيت گرفته‏اند و كميل بدون هماهنگى با على عليه السلام جمعى از سربازان را با خود برداشته، به سوى قرقيسا حركت نموده بود.اين امر سبب خشم اميرمؤمنان على عليه السلام گرديد و حضرت نامه‏اى بدين مضمون خطاببه كميل نوشت:
«ضايع ساختن انسان، مسئوليتى را كه به او واگذار شده، و رنج بردن در كارى كه بر عهده ديگران است، ناتوانى‏يى آشكار و رأيى فاسد است. حمله تو بر اهل قرقيسا و رها كردن پادگانى كه تو را فرمانده آن قرار داديم، بدون آنكه مدافعى در آن وجود داشته باشد، انديشه‏اى ضعيف است. پس تو، پُلى براى غارت دشمن گشته‏اى. نه قوّتى از خود نشان دادى و نه ترسى در دل دشمن ايجاد كردى، نه شوكت خصم را شكستى، نه مردم شهر را بى‏نياز ساختى و نه كفايت از امير دارى.»

برخى از شارحان نهج البلاغه همچون: ابن ابى‏الحديد (656 - 586 ق.) اين نامه را نشان ضعف درونى كميل دانسته و اذعان نموده‏اند: پيوسته لشكريان معاويه بر قلمرو كميل حمله مى‏كردند؛ ولى او توانايى دفاع نداشت. و سپس افزوده‏اند: كميل براى جبران اين ضعف و سر پوش نهادن بر عجز خود،به شهرهاى تحت سيطره معاويه، مانند قرقيسا حمله مى‏كرد.15
فساد اين سخن، بر كسى كه تاريخ را مورد مطالعه قرار دهد، پوشيده نيست؛ زيرا همان طور كه قبلاً نيز آورديم، اين نامه تنها و تنها به خاطر يك اقدام ناهماهنگ كميل بوده است و گرنه او در ميدان‏هاى نبرد، مبارزى شجاع و جنگجويى توانا بوده است. شاهد مدّعاى ما، حوادث مقطعى از تاريخ است كه آن نيز در سال 39 هجرى واقع شده است.
معاويه، لشكرى رابه فرماندهى «عبدالرحمان بن قباث» براى غارت شهرهاى جزيره‏16 رهسپار كرد. از قضا «شبيب بن عامر» (يار مخلص على عليه السلام) در شهر «نصيبين» كه در همين محدوده واقع شده است، مى‏زيست؛ او ماجراى ورود سپاه معاويه را در ضمن نامه‏اى به كميل، كه در هيت بود، گزارش داد.
كميل، لشكرى متشكّل از 600 نفر سواره ترتيب داده،به آن منطقه گسيل كرد. دو لشكر در منطقه‏اىبه نام «كَفَرتوثا» به يكديگر برخورد نمودند و جنگ در گرفت؛ اما كميل توانست سپاه شام را درهم شكسته، افراد زيادى از آنان را از بين ببرد. او دستور داد نهبه تعقيب فرارى بپردازند و نه به مصدومان آسيب رسانند. در اين جنگ تنها دو نفر از ياران كميل به شهادت رسيدند.
پس از اين واقعه، كميل نامه‏اى به امام على عليه السلام نوشته و پيروزى خود راا به يشان گزارش داد. آن حضرت نيز پاداش خوبى به كميل عنايت كرد و نامه‏اى همراه با ابراز رضايت از وى ارسال نمود.17
بنابراين، مسئله نارضايتى امام از كميل، توهّمى بيش نيست
.
تلاش‏ها
كميل در حيات طيّبه خود، تلاش‏ها و مبارزاتى درخشان دارد، كه به برخى از آنها اشاره مى‏نماييم:
جهاد
او در هر سه جنگى كه در زمان اميرمؤمنان عليه السلام اتفاق افتاد، حضور داشت. در مورد نبرد صفّين، محمد بن سعد زهرى (متوفّاى 230 ق.) - از تاريخ‏نگاران اهل سنّت - مى‏گويد:
و شهد مع علىّ صفّين‏18؛ كميل جنگ صفين را در ركاب على عليه السلام حضور يافت.
كميل در جنگ نهروان هم حضور داشت، كه به آن اشاره شد.
امّا در نبرد جمل (سال 36)، ابن اثير (630 - 555 ق.) مى‏گويد:
به على عليه السلام گزارش داده شد كه عايشه و طلحه و زبير همدست شده، آهنگ خروج بر عليه حكومت وى را دارند.
آن حضرت، مردم مدينه را در جريان قرار داده، از ايشان براى مقابله با دشمن دعوت به عمل آورد؛ ولى آنان سستى به خرج دادند. آنگاه على عليه السلام كميل نخعى را نزد عبداللّه بن عُمر فرستاد و از او درخواست يارى نمود، كه او نيز همكارى خود را مشروط به همراهى مردم مدينه نمود.19
نمونه ديگر از مبارزات كميل، نبرد با خون‏آشامى چون: حَجّاج بن يوسف ثقفى است. اين واقعه كه به «دير الجماجم» معروف شده، در سال 82 هجرى اتفاق افتاد و نبردى بين حجّاج از يكسو و عبدالرّحمان بن محمّد از سوى ديگر بود كه سرانجام به شكست حجّاج منجر گرديد. تاريخ‏نگاران آورده‏اند: كميل در اين نبرد، در جمع قاريان قرآن بود «و كان رجلاً ركيناً؛ و از اركان به شمار مى‏آمد.»20
كميل در تبعيد
بُعد ديگر مبارزات كميل، تبعيد اوست. در زمان حاكميت عثمان، برخى از شيعيان امام على عليه السلام مانند: صعصعه و كميل نزد معاويه رفته و از او با لحنى شديد درخواست نمودند از مقام خود كناره‏گيرى نمايد! معاويه كه از آنان به ستوه آمده بود، ايشان را نزد عثمان فرستاد و عثمان نيز آنها را به شهر «حِمص» تبعيد نمود.21
شُهره عشق
جايگاه والاى «كميل بن زياد» نزد دانشمندان شيعه بر كسى پوشيده نيست. همه محدّثان، مورّخان و اهل رجال، او را در زمره مقرّبان حضرت على عليه السلام ثبت نموده‏اند و به قول حافظ: «منم كه شُهره شهرم به عشق ورزيدن»، او به خلوص در بارگاه ائمّه عليهم السلام معروف است.
آيةاللّه سيّد ابوالقاسم خويى قدس سره مى‏فرمايد: شيخ طوسى، كميل را از اصحاب امام على عليه السلام و امام حسن عليه السلام شمرده و شيخ مفيد در كتاب اختصاص او را از سابقين و مقرّبين به على عليه السلام معرّفى نموده و ابن داود نيز كميل را از خواصّ اصحاب اين دو امام معصوم عليهما السلام ياد كرده است.
آيةاللّه خويى در پايان مى‏گويد:
عظمت و قرب كميل نزد على عليه السلام از واضحاتى است كه شكّى در آنها نيست.
اكثر دانشمندان اهل سنّت نيز كميل را به نيكى و عظمت ياد نموده‏اند.
ابن سعد زهرى (متوفّاى 230 ق.) مى‏گويد:
كميل، مردى شريف و در خاندان و قبيله خود فرمان روا بود.
حافظ ابوحجّاج يوسف المزى (742 - 654 ق.) مى‏نويسد:
كميل، مردى شريف و در خاندانش مورد اعتماد بود.
البته برخى از عالمان اهل سنّت چون: ابن حبّان (متوفّاى 354 ق.) زبان به مذمّت كميل گشوده و اشكالاتى نسبت به او ايراد نموده‏اند؛ مانند: رافضى بودن، افراط در حُبّ على عليه السلام و نقل معجزات على عليه السلام. و بدين سبب برخى از آنان در مورد كميل گفته‏اند: و كان بلاءً من البلاء.25
اما بر هوشمندان آگاه به مقام ائمّه عليهم السلام مخفى نيست كه آنچه را ايشان به عنوان نقص ذكر نموده‏اند، عين فضيلت و نشان معرفت است.
شهادت‏
از افتخاراتى كه نصيب كميل شد، شهادت او توسّط سفّاكى به نام حَجّاج بن يوسف است. اين افتخار در 90 سالگى كميل و در سال 83 هجرى اتفاق افتاد. جالب است كه على عليه السلام از شهادت كميل و كيفيت آن، خبر داده بود. علاّمه مجلسى مى‏گويد:
و كذلك اخبر عليه السلام بقتل جماعة منهم حجر بن عدى و رشيد الهجرى و كميل بن زياد و...26
شيخ مفيد، ماجراى شهادت كميل را چنين آورده است:
چون حجّاج فرماندار كوفه شد، در پى كميل برآمد. كميل گريخت و پنهان شد. حجّاج كه اين خبر را شنيد، حقوق فاميل و قبيله كميل را از بيت المال قطع نمود. وقتى كميل از جريان مطّلع شد، با خود گفت: من پيرى سال خورده هستم و عمرم به سر آمده است؛ روا نيست كه به خاطر من حقوق قبيله‏ام قطع گردد. پس، از مخفيگاه خود بيرون آمده، وارد كوفه شد و خود را تسليم حجّاج نمود. هنگامى كه حجّاج او را ديد، گفت: بسيار دوست داشتم تو را بيابم!
كميل گفت: آوازت را بر من درشت نكن و مرا به مرگ تهديد منما! به خدا سوگند كه از عمرم چيزى باقى نمانده جز مانند باقى مانده غبار. هرچه مى‏خواهى درباره من انجام بده، فانّ الموعد للّه؛ زيرا وعدگاه ما نزد خداست و بعد از كشتن، حساب در كار است. و همانا اميرمؤمنان عليه السلام به من خبر داده كه تو قاتل من هستى!
حجّاج گفت: پس حجّت بر تو تمام است!
كميل گفت: اين در صورتى است كه قضا و قدر به دست تو باشد!
حجّاج گفت: آرى، به دست من است. تو در زمره قاتلان عثمان بن عفّان هستى!
سپس به مأمورانش اشاره كرد: بزنيد گردنش را!...
شيخ مفيد در پايان اين ماجرا مى‏نويسد:
اين روايتى است كه راويان عامّه از راستگويان خود نقل كرده‏اند و شيعيان نيز در نقل با آنها شريكند، كه مضمون آن از معجزات على عليه السلام و جزء براهين و بيّنات دانش‏هاى غيبى على عليه السلام است.27
 

salizadeniri

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون
حق با شماست جای این تاپیک واقعا خالی بود.

ایام دانشجوییم در مشهد شبهای جمعه ما را از طرف خوابگاه میبردند حرم برای دعای کمیل.

یاد اون حال و هوا افتادم.
البته من واقعا قدر این نعمت را نمیدانستم.

خواندن این دعا در بارگاه امام معصوم.

کاش بیشتر میشناختمشون و بیشتر استفاده میکردم.
میترسم یک روز بمیرم و توی قبر همین حسرت بیاد سراغم که چرا استفاده نکردم از این دعا و شبهای جمعه.:cry:

حیف این گوهرها که دست بی معرفتایی مثل من افتاده.:w04:

راستی دقت کردید چقدر این دعا و مناجات شعبانیه شبیه هم هستند؟
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
ممنون
حق با شماست جای این تاپیک واقعا خالی بود.

ایام دانشجوییم در مشهد شبهای جمعه ما را از طرف خوابگاه میبردند حرم برای دعای کمیل.

یاد اون حال و هوا افتادم.
البته من واقعا قدر این نعمت را نمیدانستم.

خواندن این دعا در بارگاه امام معصوم.

کاش بیشتر میشناختمشون و بیشتر استفاده میکردم.
میترسم یک روز بمیرم و توی قبر همین حسرت بیاد سراغم که چرا استفاده نکردم از این دعا و شبهای جمعه.:cry:

حیف این گوهرها که دست بی معرفتایی مثل من افتاده.:w04:

راستی دقت کردید چقدر این دعا و مناجات شعبانیه شبیه هم هستند؟

صوفی ابن الوقت باشد ای رفیق

نیست فردا گفتن از شرط طریق

تو مگر خود مرد صوفی نیستی

هست را از نسیه خیزد نیستی

راستی یه داستان برای شما فکنم تو تذکره اولیا بود نقل به مضممون:
یکی از عرفا و یه جوانی در ایام حج در کنار هم بودند جوان آهی از دل کشید وبه عارف گفت :حیف امسال نیز گذشت و
حج قسمت ما نشد
اون عارف گفت ای جوان من دفعات زیادی (خیلی زیاد دراون زمان) حج رفتم همش برای تو آه تو برای من
جوان گفت قبول (چون اون فرد عارف خیلی بزرگی بود)
و در اخر اون عارف گفت ای جوان من در این معمله سود کردم واه تو از تمام حج های من با ارزش تر بود
التماس دعا
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
در بحث اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تَهْتِكُ الْعِصَمَ</SPAN> ..........
چند تا حدیث که جالب بود برام:
1-سنگينى و شدت پاره اى از گناهان به اندازه اى است كه انجام دهنده ى آن اعلان جنگ با خدا وپيامبر داده279 بقره

2-گناه ، قلب را مى ميراند

3-أَمَا إِنَّهُ لَيسَ مِن عِرق يَضْرِبُ وَلا نَكْبَة وَلا صُداع وَلا مَرَض إلاّ بِذَنب وَذَلِكَ قَولُ اللّهِ عَزَّ وَجَلَّ فِى كِتابِهِ وَما أَصابَكُم مِنْ مُصِيبَة فَبِما كَسَبَتْ أَيْدِيكُم وَيَعْفُوا عَنْ كَثِير

« هيچ رگى زده نشود و پايى به سنگ نخورد و دردسر پيش نيايد و بيمارى و مرضى به انسان نرسد ، جز به ارتكاب گناهى . و همين است كه خداى عز و جل در كتابش فرمود : هر مصيبتى به شما رسيد ، به خاطر گناهى است كه مرتكب شديد و خدا از بسيارى از گناهان در مى گذرد

4- إنّ الرَّجُلَ يُذنِبُ الذَّنبَ فَيُحْرَمُ صَلاَةَ اللَّيلِ وَإِنَّ العَمَلَ السَّيِّئَ أَسْرَعُ فِى صاحِبِهِ مِن السِّكِّينِ فِى اللَّحْم

« قطعاً شخص مرتكب گناهى مى شود و به خاطر آن از خواندن نماز شب محروم مى ماند و تأثير گناه در گناهكار از تأثير كارد در گوشت
سريعتر است »


واینکه گناهانى كه باعث پرده درى است</SPAN>
1 ـ خوردن مايع مست كننده . 2 ـ قمار بازى . 3 ـ بكار گرفتن كار بيهوده و شوخى بيجا براى خنداندن مردم . 4 ـ بيان عيوب مردم . 5 ـ همنشينى با متهمين به گناه و بدكارى

</SPAN>
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
دقایقی پس از تحویل سال 88 ، پس از تبریک و حال و احوال پرسی های صمیمی ایرانی ها با هم
همانطور که در بین الحرمین نشسته بودیم و به دیوار تکیه داده بودم و به سمت مزار ائمه مظلوم و غریب مدفون در بقیع، آرام و زیر لب مشغول زیارت جامعه بودم، که صدای مرد جوانی که کنارم نشسته بود نظرم را جلب کرد؛ او نیز به آرامی و با مهربانی به ترتیب اقوام، دوستان و آشنایانش را یک یک نام میبرد؛ شیوه جالبی بود:

از دفترتلفن گوشی موبایلش ، یک به یک اسامی افراد را میخواند و با همسرش آنها را دعا میکردند.

احساس می کردم دعای آنها هر لحظه قرین اجابت است و دلم نیامد به آنها التماس دعا نگویم . تا گفتم که مرا هم با این جماعت دعا کن با تعجبی شیرین خندید و موبایل را نشانم داد و گفت: اتفاقا الان به اسم آقای مرادی یکی از همکارانم رسیدم و شما را هم الان با او دعا می کنم . و هر دو خندیدیم ...

این روش دعا کردن چقدر به نفع دعاکننده است. چون با این شیوه علاوه بر به اجابت رسیدن دعای خودش در حق خودش ، به خاطر همین مقدم داشتن دیگران در دعا، خداوند بلا را از او دور می کند و رزق و روزی اش را زیاد و دو برار درخواستش برای دیگران را به خود او هم مرحمت می فرماید.

این سبک دعا کردن در ذهنم به نام حضرت زهرای مرضیه سلام الله علیها است آن بزرگوار با آن مهربانی وصف ناپذیر به قدری دیگران را دعا می کرد که گویی برای خودش اصلا دعا نمی کرد و وقتی از او سوال میشد: چرا فقط دیگران را دعا میکنید؟ چرا خودتان را دعا نمی کنید؟ می فرمود : الجار ثم الدار!

بدون شک یکی از مهمترین بخش های نماز شب همان دعای برای غیر و طلب مغفرت برای 40 مومن است. که مومن با این نوع عبادت نه تنها کم تر در چاله ی حسادت و کینه و سوءظن و... اسیر می شود بلکه مهربانی و کرامت با روح او قرین می شود.

بیایید برای هم دعا کنیم . این را سبک و روش دعا کردنمان قرار دهیم

در بین خلائق پاکترین و خوبترین و محبوبترینشان را زودتر و بیشتر دعا کنیم و بگوییم : اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه و علی آبائه...

شهاب مرادی
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
امشب تو دعای کمیل همدیگر دعا کنیم(التماس دعا)
قال الامام الباقر علیه السّلام:
اَسرعُ الدعاءِ نُجحا للاجابة، دعاءُ الاخ لاخیه بظهرِ الغیب یَبدا بالدعاء لاخیه فیقول له ملكٌ موكلٌ به آمین ولك مِثلاه.


امام باقر(ع) : سریعترین دعا برای اجابت دعا برای برادر دینی است كه هم دعا در غیاب او باشد و هم اول برای او دعا كند. در این صورت فرشته ای که بر او گمارده شده ، به این دعا آمین گوید و به دعا كننده گوید برای تو باد دوبرابرش.

قال الامام الصادق علیه السّلام:

دعاءُ المومن للمومن یدفع عنه البلا و یُدِرُّ علیه الرزق.

امام صادق(ع) : دعای مومن در حق مومن بلا را از او دور میکند و روزیش را زیاد میگرداند.

:gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol::gol:
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
چند تا نکته دیگه :
1-منظور از « اسماء » در وَبِأَسْمَائِكَ الَّتِى مَلاَئتْ أَرْكَانَ كُلِّ شَىْء </SPAN>، لفظى كه تركيبى از حروفند نيست ، بلكه منظور ، حقايق و واقعيات و مصاديقى هستند كه الفاظ بر آنان دلالت دارد .
رحمت واقعى ، لطف حقيقى ، علم ذاتى ، عدل عينى و قدرت فعلى پايه هاى همه چيز را پر كرده و به عبارت ديگر : هر چيزى جلوه گاه خالقيّت ، بارئيّت ، مصوّريت ، علم ، بصيرت ، عدل ، حكمت ، رحمت و رأفت حقيقى حضرت حق است .
2-وَبِنُورِ وَجْهِكَ الَّذِى أَضَاءَ لَهُ كُلُّ شَىْء
</SPAN>معنى نور هم در آيات و روايات</SPAN> اینس که:

در قرآن مجيد و روايات ، از كمالات و ارزش ها تعبير به « نور » شده است .
مراد از « نور » ، هدايت است . « نور » به معناى توفيق براى حركت به سوى ايمان است . « نور » يعنى : اسلام . « نور » يعنى : معرفت . « نور » يعنى : علم . « نور » يعنى : روشنايى دل. « نور » به معناى قرآن است
3- « اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتِى تَحْبِسُ الدُّعَاءَ »
موانع استجابت دعا</SPAN>
حضرت سجاد (عليه السلام) هفت گناه را از موانع استجابت دعا مى داند :
1 ـ نيت بد . 2 ـ صفات پنهانى زشت . 3 ـ دو رويى و نفاق با برادران دينى .
4 ـ باور نداشتن و از دست رفتن اوقات آنها . 5 ـ به تأخير انداختن نمازهاى واجب تا گذشتن و از دست رفتن اوقات آنها . 6 ـ ترك نيكى و صدقه كه وسيله ى تقرب به خداست . 7 ـ به كار بردن كلمات زشت و ركيك در گفتار با مردم و آلوده بودن زبان به فحش و ناسزا
 

M.Reza2008

عضو جدید
چند نکته در فضیلت دعا:
1-كميل گفته : روزى در شهر بصره خدمت مولايم على (عليه السلام) نشسته بودم ، سخن از شب پانزدهم شعبان به ميان آمد . حضرت فرمود : هركه آن شب را به عبادت اِحيا بدارد و دعاى حضرت خضر(کمیل) را بخواند يقيناً دعايش مستجاب مى شود
2-اى كميل ! طول مصاحبت و خدمتت سبب شد كه تو را به چنين نعمت و كرامتى سرافراز كنم . سپس فرمود : بنويس . و دعا را به من تلقين فرمود

دوستان یه جا مطلبی درمورد دعای کمیل خوندم که حیفم اومد واسه شما نذارمش:
علامه مجلسی گفته: آن بهترین دعاهاست و آن دعای خضر است که علی (ع) گرفته و یاد کمیل داده است.
باید گفت شما که علی (ع) را از تمام انبیا بالاتر میدانید و کسی که اعلم از خضر است چرا باید از خضر تعلیم گیرد؟!
باضافه وجود خضر در زمان امیرالمومنین دروغ و مخالف قرآن است که خدا به رسولش خطاب کرده:
وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِن مِّتَّ فَهُمُ الْخَالِدُون (الانبیا 34)
و پيش از تو براى هيچ بشرى جاودانگى [در دنيا] قرار نداديم آيا اگر تو از دنيا بروى آنان جاويدانند

اما متن دعا، حضرت علی (ع) (/خضر(ع)) در این دعا خود را گناهکار دانسته و مکرر اقرار به گناه و خطاهای خود می کند و آمرزش می خواهد.
به اضافه میگوید: مرا رسوا مساز به کارهای پنهانی که تو مطلعی، و از دوام تفریط و جهالت و بسیاری شهواتم مرا عقاب مکن...تا آنجا که گوید:
فَتَجَاوَزْتُ بِمَا جَرَى عَلَیَّ مِنْ ذَلِکَ بَعْضَ حُدُودِکَ وَ خَالَفْتُ بَعْضَ أَوَامِرِکَ‏فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَیَّ فِی جَمِیعِ ذَلِک
"خدایا تجاوز کردم بواسطه جریان قضاء تو بر من برخی از حدود تو را و بعضی اوامرت را مخالفت کردم، پس در تمام این احوال تو را حمد می کنم."
در عوض اینکه بگوید: در تمام این احوال خطا کردم و پشیمانم، می گوید: حمد می گویم؛ یعنی می گویم: الحمدا... که عصیان کردم. نویسنده گوید: گمان نمیکنم هیچ انسان فهمیده ای چنین سخن بگوید. این کلمات یقینا از جعل راویان عوام است.
خدا رحمت کند فرهاد میرزا فرزند فتحعلی شاه را که گفته: "فلک الحمد در اینجا اشتباه است، بلکه فلک الحجه بوده وقت انتقال خط کوفی به نسخ اشتباه شده، زیرا حمد و حجه در خط کوفی مانند یکدیگرند."
به هرحال کسانی که بدلخواهی خود برای امام عصمت قائلند چگونه این دعاهارا از آن امام میدانند؟! و در این دعا مانند شعرا و صوفیه و جوانان هوسران برای خدا فراق و وصال قائل شده، گوید:" فکیف اصبر علی فراقک"؛ ولی انبیا و مرسلین و کسانی که معارف خود را از وحی گرفته اند چنین جسارتی نکرده و برای خدا فراق و وصالل قائل نشده اند.
البته خواندن دعای کمیل برای بندگان نادان عصیان کار خوب است ولی به شرط حذف کلمات خرافات آن

دوستان ببخشید اگه متنش یکم تنده. منم از منبعش کپی کردم و نخواستم توش دخل و تصرفی بکنم.
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان یه جا مطلبی درمورد دعای کمیل خوندم که حیفم اومد واسه شما نذارمش:
علامه مجلسی گفته: آن بهترین دعاهاست و آن دعای خضر است که علی (ع) گرفته و یاد کمیل داده است.
باید گفت شما که علی (ع) را از تمام انبیا بالاتر میدانید و کسی که اعلم از خضر است چرا باید از خضر تعلیم گیرد؟!
باضافه وجود خضر در زمان امیرالمومنین دروغ و مخالف قرآن است که خدا به رسولش خطاب کرده:
وَمَا جَعَلْنَا لِبَشَرٍ مِّن قَبْلِكَ الْخُلْدَ أَفَإِن مِّتَّ فَهُمُ الْخَالِدُون (الانبیا 34)
و پيش از تو براى هيچ بشرى جاودانگى [در دنيا] قرار نداديم آيا اگر تو از دنيا بروى آنان جاويدانند

اما متن دعا، حضرت علی (ع) (/خضر(ع)) در این دعا خود را گناهکار دانسته و مکرر اقرار به گناه و خطاهای خود می کند و آمرزش می خواهد.
به اضافه میگوید: مرا رسوا مساز به کارهای پنهانی که تو مطلعی، و از دوام تفریط و جهالت و بسیاری شهواتم مرا عقاب مکن...تا آنجا که گوید:
فَتَجَاوَزْتُ بِمَا جَرَى عَلَیَّ مِنْ ذَلِکَ بَعْضَ حُدُودِکَ وَ خَالَفْتُ بَعْضَ أَوَامِرِکَ‏فَلَکَ الْحَمْدُ عَلَیَّ فِی جَمِیعِ ذَلِک
"خدایا تجاوز کردم بواسطه جریان قضاء تو بر من برخی از حدود تو را و بعضی اوامرت را مخالفت کردم، پس در تمام این احوال تو را حمد می کنم."
در عوض اینکه بگوید: در تمام این احوال خطا کردم و پشیمانم، می گوید: حمد می گویم؛ یعنی می گویم: الحمدا... که عصیان کردم. نویسنده گوید: گمان نمیکنم هیچ انسان فهمیده ای چنین سخن بگوید. این کلمات یقینا از جعل راویان عوام است.
خدا رحمت کند فرهاد میرزا فرزند فتحعلی شاه را که گفته: "فلک الحمد در اینجا اشتباه است، بلکه فلک الحجه بوده وقت انتقال خط کوفی به نسخ اشتباه شده، زیرا حمد و حجه در خط کوفی مانند یکدیگرند."
به هرحال کسانی که بدلخواهی خود برای امام عصمت قائلند چگونه این دعاهارا از آن امام میدانند؟! و در این دعا مانند شعرا و صوفیه و جوانان هوسران برای خدا فراق و وصال قائل شده، گوید:" فکیف اصبر علی فراقک"؛ ولی انبیا و مرسلین و کسانی که معارف خود را از وحی گرفته اند چنین جسارتی نکرده و برای خدا فراق و وصالل قائل نشده اند.
البته خواندن دعای کمیل برای بندگان نادان عصیان کار خوب است ولی به شرط حذف کلمات خرافات آن

دوستان ببخشید اگه متنش یکم تنده. منم از منبعش کپی کردم و نخواستم توش دخل و تصرفی بکنم.

1- به نظرم اولا اونجا فراق و وصالی قائل نشده که مثلا یه روز قهر یه روز آشتی بلکه میگه خدایا اگر یک روزی من را عذاب کنی به فرض اینکه بتونم عذاب الهی تحمل کنم فراق و دوری از تو را هرگز نمی تونم و اصلا به نظرم این نقطه اوج دعاست
2-اگر بخواهیم اینگونه برخورد کنیم که چرا ائمه توبه می کردند در گناه 90% دعا هاباید ردشوند
 

mec1386

عضو جدید
کاربر ممتاز
و چندتا نکته در مورد توبه ائمه شاید این مطالب راهگشا باشه:
1-به نظر می رسد پیامبران و امامان(ع) با توبه خود چندهدف مشخص را دنبال می کرده اند:
تعلیم و تربیت: عده ای از بزرگان از جمله ملا مهدی نراقی معتقدند پیامبر و امام با توبه و استغفار، طریق بازگشت به خدا را به مردم آموخته اند.(1) یعنی ادب بندگی و روش توبه و آداب آن، موضوعی است که می توان از کلام و عمل معصومان فرا گرفت.
بازگشت به خدا: بعضی از بزرگان مانند مرحوم خواجه نصیر الدین طوسی، توبه پیامبر(ص) و امامان(ع) را توبه از التفات به غیر خدا و اشتغال به امور دنیا دانسته اند.(2)
توضیح آن که: پیامبر(ص) و امام(ع) تنها برای آموزش دیگران توبه نمی کردند، بلکه واقعاً با توبه، به دنبال بازگشت به خدا بودند، اما نه بازگشت از گناه، بلکه آن بزرگواران چون توجه به امور مادی را (که لازمة ضروری زندگی مادی است) دور از شأن و بندگی و مقام عصمت خود و گناه تلقی می کردند، از این امور اجتناب ناپذیر توبه می نمودند. افعالی که برای دیگران مباح یا مکروه شمرده می شود، برای آنان گناه نامیده می شود و جمله معروف "حسنات الابرار سیئات المقرّبین؛ اعمال نیک خوبان، گناه مقربان خدا محسوب می شود" ناظر به همین حقیقت است.
بر این اساس امام سجاد(ع) در مناجات خود می گوید: استغفرک من کلِّ لذّة بغیر ذکرک و من کلّ راحة بغیر اُِنسک و من کلّ سرور بغیر قربک و من کلّ شغل بغیر طاعتک؛ خدایا، آمرزش می خواهم از هر راحتی و آسودگی که جز از طریق انس با تو حاصل آید، از هر سرور و شادی که به جز از راه قرب به تو حاصل شود؛ از هر کاری به جز طاعت تو درخواست مغفرت می کنم


2-اگر سالن بزرگى را با نور كمى روشن كرديم جز اجناس و اشياى بزرگ را نخواهيم ديد، ولى اگر همين سالن را با نور زياد روشن كرديم حتى يك پوست تخمه و ذره كاغذ ديده خواهد شد.
نور افراد عادى كم است، لذا تنها گناهان بزرگ خود را مى‏بينند ولى پيامبران و امامان معصوم كه از نور ايمان بسيار بالايى برخوردارند حتى اگر يك لحظه از عمرشان را به اعلى درجه ممكن بهره نگيرند، دست به دعا و گريه برمى‏دارند.
مثال ديگر: دراز كردن پا براى كسى كه درد پا دارد، نه حرام است نه مكروه، ولى مى‏بينيم كه گرفتاران به درد پا به هنگام دراز كردن پا از اطرافيان خود عذر خواهى مى‏كنند، زيرا براى آنان احترامى قائلند كه حتى از كار مباح خود شرمنده هستند.
مثال ديگر: گاهى افرادى كه در تلويزيون مشغول نقل اخبارند سرفه مى‏كنند و فوراً از تمام بينندگان عذرخواهى مى‏كنند، با اينكه سرفه كردن گناه ندارد ولى چون خودشان را در محضر مردم مى‏بينند، عذرخواهى مى‏كنند.
اولياى خدا نسبت به ذات مقدّس او چنان معرفت و شناختى دارند كه اگر عبادات جن و انس را نيز داشته باشند، خودشان را مقصّر مى‏دانند.



3-پيامبران وامامان حتي انسان كامل وجامع خلقت يعني حضرت محمد صلي الله عليه وآله؛ (درمقابل خداوند واجب الوجود مطلق) فقر محض وامكان محض و مظهر محضند... از خود هيچ ندارند وهيچ نيستند... لذا دربرابر خداوند هر چقدر تلاش كنند حق معرفت حق را ادا نكردندونميتوانند بكنند. چنانچه حضرت ختمي مرتبت فرمود: الهي ماعرفناك حق معرفتك.... خدايا آنطور كه بايد شناخته شوي نميشناسمت تا دربرابر آن عبوديت كنم... از همين كوتاهي (امكان وفقر ...) اظهار عجز وانابه و استغفار ميكنند... بنابراين هم معصومند از مخالفت امر خدا... وهم نيازمند ند درمقابل عظمت وجوبي خداوند.


 

M.Reza2008

عضو جدید
1- به نظرم اولا اونجا فراق و وصالی قائل نشده که مثلا یه روز قهر یه روز آشتی بلکه میگه خدایا اگر یک روزی من را عذاب کنی به فرض اینکه بتونم عذاب الهی تحمل کنم فراق و دوری از تو را هرگز نمی تونم و اصلا به نظرم این نقطه اوج دعاست
2-اگر بخواهیم اینگونه برخورد کنیم که چرا ائمه توبه می کردند در گناه 90% دعا هاباید ردشوند

1-این حرفیه که نویسنده اون کتاب گفته و اونم مجتهد بزرگیه.
کلا فراق و وصال قائل شدن برای خدایی که خود پیامبر میگه از رگ گردن بهتون نزدیکتره اشتباهه.
هدف ما تو زندگی رسیدن به کماله، ولی این کمال رسیدن به خدا نیست؛ به کمال رسوندن خودمونه. وگرنه خدا حتی تو جهنم هم باهامونه (اینم توجه داشته باشید جهنم واقعی دقیقا اون چیزی نیست که ما فکر می کنیم)
2-توی این کتاب 270 صفحه ای دقیقا میخواد همین رو بیان کنه و علاوه بر دعاهای دارای توبه ائمه رو رد میکنه، دعاهای متضاد با آیات قران و حتی مجهول الراوی و دارای راوی نامعتبر رو هم رد میکنه.
تازه یه حدیث از پیامبر (ص) میاره که میتونم بگم 90% مفاتیح رو زیر سوال میبره. محتواش هم اینه: "تا زمان مرگ من هرچی از اسلام بیان شد، دین اونه؛ ولی بعد مرگ من (حتی در زمان امامت ائمه) هرچی به دین اضافه بشه بدعت و باطله"
 

Similar threads

بالا