مشاعرۀ سنّتی

shanli

مدیر بازنشسته
نومید نیم گرچه ز من ببریدی
یا بر سر من یار دگر بگزیدی
تا جان دارم غم تو خواهم خوردن
بسیار امیدهاست در نومیدی
 

IT_mm

عضو جدید
یادمان باشد از امروز خطایی نکنیم
گر که در خویش شکستیم صدایی نکنیم
پر پروانه شکستن هنر انسان نیست
گر شکستیم ز غفلت من و مایی نکنیم
یادمان باشد اگر شاخه گلی را چیدیم
وقت پرپر شدنش ساز و نوایی نکنیم:(:(
 

shanli

مدیر بازنشسته
رازیکه بگفتی ای بت بدخویم
واگو که من از لطف تو آن میجویم
چون گفت به گریه درشدم پس گفتا
وامیگویم خموش وامیگویم
 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو هیچ می دانستی از سکوت هم می شود الهام گرفت؟
که روشنی همیشه بشارت بخش
و پرواز همیشه هم رهایی بخش نیست؟

 

Aseman Etemaad

عضو جدید
کاربر ممتاز
می خواهی بخند
می خواهی گریه کن
یا می خواهی مثل آینه مبهوت باش
مبهوت من و دنیای کوچکم
دیگر چه فرق می کند
باشی یا نباشی!!
من با تو زندگی می کنم...


من عاشق این شعر «رسول یونان» هستم!

 

Sharif_

مدیر بازنشسته
;613774 گفت:
روز نخست چون دم رندی زدیم و عشق
شرط ان بود که جز ره ان شیوه نسپریم
می لعل مذابست و صراحی کان است
جسم است پیاله و شرابش جان است

آن جام بلورین که ز می خندان است
اشکی است که خون دل درو پنهان است
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
می لعل مذابست و صراحی کان است
جسم است پیاله و شرابش جان است

آن جام بلورین که ز می خندان است
اشکی است که خون دل درو پنهان است
تنگی می لعل خواهم و دیوانی
سد رمقی باید و نصف نانی
وانگه من وتو نشسته در ویرانی
خوشتر بود ان زملکت سلطانی
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
مائیم که اصل شادی و کان غمیم
سرمایه‌ی دادیم و نهاد ستمیم

پستیم و بلندیم و کمالیم و کمیم
آئینه‌ی زنگ خورده و جام جمیم
می نوش که عمر جاویدانی اینست
خود حاصلت از دور جوانی اینست
هنگام گل و مل است و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی اینست
 

Sharif_

مدیر بازنشسته
می نوش که عمر جاویدانی اینست
خود حاصلت از دور جوانی اینست
هنگام گل و مل است و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی اینست
تا چند اسیر عقل هر روزه شویم
در دهر چه صد ساله چه یکروزه شویم

در ده تو بکاسه می از آن پیش که ما
در کارگه کوزه‌گران کوزه شویم
 

رنگ خدا

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا چند اسیر عقل هر روزه شویم
در دهر چه صد ساله چه یکروزه شویم

در ده تو بکاسه می از آن پیش که ما
در کارگه کوزه‌گران کوزه شویم
من کز وطن سفر نگزیدم بعمر خویش
در عشق تو هواخواه غربتم
دریا کوه دره و من خسته وضعیفم
ای خضرپی خجسته مدد کن بهمتم
 

afsaneh_k

عضو جدید
تا چند اسیر عقل هر روزه شویم
در دهر چه صد ساله چه یکروزه شویم

در ده تو بکاسه می از آن پیش که ما
در کارگه کوزه‌گران کوزه شویم


مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ی ما
غافل از این که خدا هست در اندیشه ی ما
 

Sharif_

مدیر بازنشسته
مدعی خواست که از بیخ کند ریشه ی ما
غافل از این که خدا هست در اندیشه ی ما
این چرخ فلک که ما در او حیرانیم
فانوس خیال از او مثالی دانیم

خورشید چراغداران و عالم فانوس
ما چون صوریم کاندر او حیرانیم
 

k.memar

عضو جدید
تا کی به تمنای وصال تو یگانه - اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
 
آخرین ویرایش:

farahikia83

عضو جدید
ساقی بیار جام صبوحی که شب نماند
و آن لعل فام خنده زد از جام لاجورد
 
آخرین ویرایش:
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا