انجمن شعر کردی

sbnb

عضو جدید
داوا له کورده به ریزه کان ده که م که به شیعری کوردی ئه م تاپیکه برازیننه وه.

هیوا دارم به م کاره خزمه تیکی باش به هاوزمانه کان و به تایبه ت به فه رهه نگی کوردی بکه ین.

چاوه ریی ئیوه ی خوشه ویست و هونه ر دوستم.
 

sbnb

عضو جدید
ناتویمه وه (هیمن)

ناتویمه وه (هیمن)

ده مگری ئه مما له گرتوو خانه رق ئه ستوورترم
لیم ده دا ئه مما له سه ر داوا ره واکه م سوور ترم
ده مکوژی، ئه مما به گژ جه للاده که م دا دیمه وه
کووردم و ناتویمه وه و ناتویمه وه و ناتویمه وه.


( ماموستا هیمن )
 
آخرین ویرایش:

sbnb

عضو جدید
تو به لینیم پی بده تا من به ره و ژوان ببمه وه
بمده یه ماچیکی ته ر له و لیوه با جوان ببمه وه
ده ستی له رزوکم هه تا تییدایه هیزی به ی گوشین
لیم گه ری تاوی له باخی سینه میوان ببمه وه.

( ماموستا هیمن )
 

sbnb

عضو جدید
ماچی خودایی ( هیمن)

ماچی خودایی ( هیمن)

وه ره یارم ، وه ره ئه ی تازه یارم
وه ره ئه ستیره که ی شه وگاری تارم

وه ره ئه ی شاپه ری بالی خه یالم
وه ره ئه ی شه وچرای رووناکی مالم

وه ره خاسه که وی رام و که ویی من
وه ره ئیلهامه که ی نیوه شه وی من

وه ره ماچم ده یه، ماچی خودایی
که بیزارم له ماچی سینه مایی

( ماموستا هیمن )
 

sbnb

عضو جدید
دانلود کتاب شعر استاد هیمن

دانلود کتاب شعر استاد هیمن

مشاهده پیوست helanay sheer-hemn.pdfفایل ضمیمه شده نسخه pdf از کتاب( هیلانه ی شیعر) استاد هیمن.
امیدوارم که مفید باشه.
 
آخرین ویرایش:

sbnb

عضو جدید
دانلود اشعار مستوره اردلان

دانلود اشعار مستوره اردلان

برای دانلود روی لینک کلیک کنید.
 

پیوست ها

  • mastura.pdf
    208.1 کیلوبایت · بازدیدها: 0

sbnb

عضو جدید
بازار شعر كردي كساده

بازار شعر كردي كساده

:mad::mad::mad: مثل اينكه اين تاپيك خواهان نداره!!

درشو تخته كنيم.

همه عاشق حرف مفتن. :(:(:(:(
 

manwolf

عضو جدید
گرگها خوب بدانند که در این ایل غریب گر پدر مرد تفنگ پدری هست هنوز
گرچه مردان قبیله همگی کشته شدند توی گهواره چوبی پسری هست هنوز
آب اگر نیست نترسید که در قافله مان دل دریایی و چشمان تری هست هنوز
 

manwolf

عضو جدید
[FONT=arial, helvetica, sans-serif](فرميسكي گه ش)[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]قه ت له دنيا دا نبوو بيجگه ل ناخوشي به شم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مات وداما و وپه شيو وبيكه س و چاره ره شم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]سرده ميك ئاواره بووم وماوه ييكيش ده س به سه ر[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نه م دي رووي ئاسو وده يي،هه رتووشي گيره و قرقه شم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دابي كوردي وايه ،كه س لا گيري لي قه ماو نيه[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بوچي سه ركو نه ي بكه م ليم زيزه ياري مه هو ه شم؟[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تيغي بي مه يلي وجه فاي ئه و نازنينه دلره قه[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]جه رگي له ت كردم به جاريك ئه نجنيويه سينه شم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]كوشتمي وشه ش خاني ئومميدي له من گرتن حه ريف[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]موره هه لداويم و بيهووده به هيواي دووشه شم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نابيني زه رده له سه ر ليوي كه سي له شاره دا[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گه ر خه م وده ردي دلي خوميان به سه ردا دابه شم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]خوشه ويستي گوشه كه ي ته نيايي هه ر ئه ژنو كه مه[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]بويه روژ وشه و وها گرتوومه ته نيو با وه شم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]نايه لي دوژمن به ره نگه زه رده كه ي من پي كه ني[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]تاده مي مردم ئه من مه منووني فرميسكي گه شم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]شاعيريكي راست ويه كرووم وفيداكار و نه به ز[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]كورده موحتاجي محه ك نيم زيري بي غه لل و غه شم[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]هيمن[/FONT]
 

manwolf

عضو جدید
ماموستا هیمن
 

manwolf

عضو جدید
بوكچه كورديك
بوكچه كورديكي نه شميل وله باري
به وي نيه ماوه ييكه چوويه شاريئه گه ر پيت خوشه هه روا بتپه رستمنه كه ي لاده ي له دابي كوردواري
هيمن
 

manwolf

عضو جدید
زندگی نامه ماموستا هه ژار چهره ماندگار کردنويسنده، محقق، مترجم و شاعر نامدار، استاد عبدالرحمن شرفكندي مشهور و متخلص به «هه ژار» به سال 1300 ه.ش در شهر مهاباد و در خانواده‌اي متدين و شهير ديده به جهان گشود. در دو سالگي از نعمت وجود مادر محروم شد و از همان كودكي تلخي زندگي را تجربه كرد.وي در سن پنج‌سالگي الفبا و قرآن را نزد پدر خويش فرا گرفت، سپس وارد مكتب خانه شد و از حضور تني چند از مدرسان علوم اسلامي آن زمان كسب فيض نمود. فوت پدر بار مسئوليت خانواده را بر دوش وي نهاد.عبدالرحمن به سبب علاقه وافري كه به ادبيات داشت از همان اوان جواني به مطالعه ادبيات و ديوان شاعران بزرگ روي آورد اين علاقه به حدي بود كه از همان آغاز بسياري از اشعار شاعران نامدار را از برداشت. نوجواني بيش نبود كه توانايي ادبي وي نمايان گشت و به سرودن شعر روي آورد، اشعار او كم‌كم ورد زبان‌ها و نقل مجالس گشت. در اين زمان بود كه استاد تخلص «هه‌ژار» را برگزيد. در همان جواني مبارزه و فعاليت‌هاي سياسي و اجتماعي خود را شروع كرد، «هه ژار» يكي از فعالان اصلي «جمعيت ژ-ك»، «كومه له‌ي ژيانه وه‌ي كورد» بود؛ به گفته وي بعد از حزب «ژ-ك» به صورت رسمي به عضويت هيچ حزب ديگري در نيامد. در جمهوري مهاباد نقش فعال و موثري داشت و از سوي قاضي محمد عنوان شاعر ملي كرد را دريافت كرد. بعد از فروپاشي جمهوري مهاباد مانند بسياري از همرزمان خود به ناچار راه غربت را پيش گرفت و آواره كشور عراق شد و سال‌ها در ركاب قهرمان سربلند كرد مرحوم ملامصطفي بارزاني در دفاع از هويت كرد تلاش نمود در شرايط سخت و طاقت‌فرساي آوارگي و غربت نيز دست از مطالعه و تحقيق برنداشت، حتي هنگامي كه در لبنان و در بيمارستان تحت مداوا بود به مطالعه زبان و ادبيات عرب پرداخت و در اين زمينه تبحري خاص يافت و در همين دوران بود كه بسياري از شاهكارهاي ادبي جهان را مطالعه نمود و بر اندوخته‌هاي خود افزود.پس از سال‌ها آوارگي سرانجام در سال 1354 به ايران بازگشت و در شهر كرج سكني گزيد.بعد از اقامت در كرج، پيشنهاد ترجمه كتاب شفاي ابوعلي سينا، از طرف دانشگاه تهران را پذيرفت-كتابي كه تا آن زمان با وجود اهميت فراواني كه داشت، براي علاقه‌مندان غيرقابل استفاده بود- وي در نهايت موفقيت شفاي ثقيل و مشكل عربي را به فارسي ساده و روان ترجمه نمود و بدينوسيله به محافل ادبي و فرهنگي ايران راه يافت و پس از مدتي به عضويت فرهنگستان زبان و ادب فارسي درآمد. با گسترش حوزه فعاليت‌هاي خويش و تحقيق پيرامون زبان و ادبيات كردي برخدمات خود افزود.وي در اين سال‌ها از لحاظ ادبي و فرهنگي بيشترين استفاده را از زندگي خويش برد و با تلاش سخت و خستگي‌ناپذير شبانه روز را به تحقيق و تاليف و ترجمه مشغول بود در سايه اين پشتكار آثار كم نظيري را در زمينه‌هاي مختلف از خود به يادگار گذاشت. در كنار فرهنگ ارزشمند كردي-فارسي از ديگر خدمات بزرگ و بي‌نظير استاد، مي‌توان به ترجمه زيباي قرآن كريم به زبان كردي اشاره كرد، كه در نهايت استحكام و سادگي، شيوا و گويا است و كتابخانه كردي را بركتي دو چندان بخشيده است.سرانجام كار مداوم، بي‌خوابي و رياضت‌هاي فكري و جسمي، شمع زندگي اين بزرگ‌مرد را به سوي خاموشي برد، تا اين‌كه سرانجام در روز پنج‌شنبه دوم اسفند 1369 روح پاكش به آرامش ابدي پيوست و بدرود حيات گفت.آثار و تاليفات استاد1-ترجمه كتاب شفاي ابوعلي سينا، در هفت جلد، انتشارات سروش.2-ترجمه قرآن كريم، چاپ تهران.3-ترجمه رباعيات خيام، انتشارات سروش.4-ترجمه شرفنامه بدليسي، چاپ نجف.5-ترجمه آري اين چنين بود برادر، اثر دكتر شريعتي، چاپ تهران.6-ترجمه عرفان برابري آزادي، اثر دكتر شريعتي، انتشارات سروش.7-ترجمه پدر مادر ما متهميم، اثر دكتر شريعتي، انتشارات سروش.8-ترجمه يك جلوش بي‌نهايت صفر، اثر دكتر علي شريعتي، چاپ تهران.9-ترجمه آثارالبلاد و اخبارالبلاد به فارسي، انتشارات انديشه.10-ترجمه پنج انگشت يك مشت است. اثر بريژيد و نگوربوكسي، انتشارات تازه نگاه.11-ديوان اشعار، چاپ تبريز.12-زندگينامه، چاپ پاريس.13-تاريخ اردلان، چاپ تهران.14-فرهنگ جامع كردي به كردي و فارسي، انتشارات سروش.15-براي كردستان، چاپ عراق.16-ترجمه مه‌م و زين‌خاني به سرواني، چاپ عراق.17-مجموعه‌اي شامل طنزهاي اجتماعي، چاپ سوريه.18-شرح ديوان ملاي جزيري، انتشارات سروش.19-طايفه فراموش شده گابان، چاپ عراق.20-تاريخ سليمانيه ترجمه از عربي به فارسي، (چاپ نشده).21-روابط فرهنگي ايران و مصر، ترجمه از عربي به فارسي، (چاپ نشده).22-ترجمه فرهنگ عميد به كردي، چاپ نشده.هاوار۱۳و ۱۴
 

manwolf

عضو جدید
نمونه ای از اشعار زیبای مستوره کردستانی :
*********
آن پرى چهره كه دوشینه به بزم ما بود
وصف او را نتوان گفت چسان زیبا بود
وه چه بزمى گل و شمع ونى و بربط همه جمع
خنده‏ى جام مى و قهقهه مینا بود
سرخوش از باده من و ساقى و آن طرفه صنم
تا سحر قصه ز نقل و مى و از صهبا بود
از وفادارى و از صبر و شكیبایى و عشق
هر چه زان جمله سخن رفت از این شیدا بود
زاهدالاف مزن نقد مسلمانى تو
خود بدیدم به كف مغبچه‏ى ترسا بود
هر كه در مسجد و میخانه به چشم آوردم
همه را دامى از آن زلف سیه برپا بود
دى به غمزه صنمى سلسله مویى بگذشت
دل
مستوره و جمعى به برش یغما بود
*********

خسروان جاى به مشكوى گزیدند و لیك
فقرا را به جهان سایه دیوارى نیست
دعوى فضل تو «مستوره» مكن زانكه به دهر
فاضلان را به خدا پایه و مقدارى نیست

***********
در فرقت تو صبر و تحمل تا چند
نالان و غزلسرا چو بلبل تا چند
خون شد دلم از محنت ایام فراق
این جور و جفا با منت اى گل تا چند

**********
مقیم كعبه گر بیند بت ترسایى ما را
كند روشن به قندیل حرم شمع كلیسا را
ز رخ چون پرده بگذارد ز سوزش شعله اندازد
عیان از آستین سازد ید بیضاى موسى را
كشد گر خیمه حسنش بر این اقلیم
مستوره
برد از خاطر مجنون خیال روى لیلى را


**********

من آن زنم كه به ملك عفاف صدر گزینم
ز خیل پردگیان نیست در زمانه قرینم
به زیر مقنعه ما را سرى است لایق افسر
ولى چه سود كه دوران نموده خوار چنینم
مرا ز ملك سلیمان بسى است ننگ همیدون
كه هست كشور عفت همه به زیر نگنیم
به معشر نسوان مر سپاس و حمد خدا را
همى سزد كه بگویم منم كه فخر زمینم
ز تاج و تخت جم و كى مراست عار ولیكن
به آستان ولایت كمینه خاك نشینم
على عالى اعلى امیر صفدر حیدر
كه هست راهنماى یقین و رهبر دینم
كمینه‏وار چو «
مستوره» دل بدو بسپردم
هزار بنده به درگه ستاده همچو نگینم


***********

من آن زنم که به ملک عفاف صدر گزینم زخیل پردگیان نیست در زمانه قرینم
به زیر مقنعه ما را سری است لایق افسر ولی چه سود که دوران نموده خوار چنینم
مرا ز ملک سلیمان بسی است ننگ همیدون که هست کشور عفت همه به زیر نگینم
**********
رفتیم و پس از خود رقم خیر نهشتیم با آب گنه توشه عقبی بسرشتیم
امروز بدین عالم خاکی به چه نازیم فرداست که بینی همه خاک و همه خشتیم
بس کار مناهی که در این مرحله کردیم بس خار معاصی که در این مزرعه کشتیم
از مسجد و محراب به دوریم و تو گویی ماننده پیران کلیسا و کنشتیم
در حشر ز نیک و بد ما دوست چه پرسد نیکیم از اوییم و از اوییم چو زشتیم
المنة لله که "مستوره" من و دل جز یار بساط از همه دیّار نوشتیم
 

manwolf

عضو جدید
ماه شرف بانو متخلص به مستوره دختر ابوالحسن بیک در سال 1220ه قمری در شهر زیبای سنندج متولد شد. او از طایفه قادری بود که از نزدیکان حکام ولایت اردلان محسوب می‌شدند. پدر و پدربزرگش ناظر صندوقخانه ولایت و از صاحب نامهای این منطقه بودند. ماه شرف خانم بسیار با استعداد و خوش ذوق بود به تحصیل و هنر روی آورد و از نام‌آوران کردستان شد. او در کنارعلم‌آموزی به سرودن شعر پرداخت و خط را هم خوب می‌نوشت. علی‌اکبرخان وقایع‌نگار، پسرعمویش او را چنین معرفی کرده است: «عموزاده حقیر (ماه شرف خانم) متخلص به مستوره فی‌الواقع سزاوار است نظر به فضل و کمال و خط و ربط و شعر و انشائی که این عفیفه دارا بود، اسم او را مورخین عالم درصفحات تاریخ خود به یادگارثبت و ضبط نمایند قریب بیست هزار شعر دیوان غزلیات و قصاید و غیره را دارد». همچنین رضاقلی خان هدایت که از معاصرین مستوره بوده است در کتاب مجمع الفصحا از او چنین یاد می‌کند: «از زنان جمیله و دانشمند و هنرمند ... شعر می‌گفت و مستوره تخلص می‌کرد و خطوط را خوش می‌نوشت ...».
ماه شرف با خسروخان والی کردستان ازدواج کرد و در کتاب تاریخ اردلان به شرح علت این ازدواج پرداخته، که به علت یک سری اختلافات و توطئه علیه خسروخان والی، ابوالحسن بیک پدر ماه شرف خانم به زندان افتاد، پس از مدتی که بی گناهی پدرش ثابت شد خسروخان برای دلجویی، از دختر او خواستگاری کرد. مستوره می‌نویسد: «والد و اعمام مولفه را هم بسبب بی جرمی از قید آزاد و بانواع مراحمشان دلشاد فرمودند و طرح مواصلت را به مصاحبت کمینه انداختند و عاقبت بطریق مجلل داخل حرم جلال آمدم».
ماه شرف خانم به عنوان همسر دوم والی وارد خانه او شد. همسر اول خسروخان حسن جهان خانم (والیه) دختر فتحعلیشاه قاجار بود. از روابط این دو زن در کتب چیزی نوشته نشده است، فقط برخی آورده‌اند که هر دو از عیاشیهای والی و بی مهری های همسر خود شاکی و ناراضی بودند و در اشعارشان به این نکته پرداخته‌اند.

خسروخان والی در سال 1250ق بر اثر بیماری درگذشت. مستوره در سال 1250 همسر خود را از دست داد، او اندوه خود را چنین روایت می‌کند : «در اواخر شهر ذیحجه‌الحرام سنه 1249 آن نور حدقه حشمت و شوکت ... چون به درد جگر دچار آمده، و بعلت غلبه سودا به معالجه و مدارا نپرداخت آناً و فاناً مرضش در تزاید می‌بود و کمینه که با آن حضرت شرف همبستری داشتم و به مصاحبت روز و شب و وزارت اندرون سربلند بودم مدت دو ماه بعلت بیمارداری و پرستاری خواب راحتم بچشم آشنا نشدی، عاقبت آمد بسرم آنچه از آن میترسیدم... سوء مزاج والی جوان شدت بهم رسانیده معالجه‌پذیر نیامد تا در یوم پنجشنبه دویم شهر ربیع‌الاول سنه 1250مرغ روح پرفتوحش با هزار حسرت و ناکامی سوی رضوان شتافت». ماه شرف بارها در اشعار خود به مرگ همسرش پرداخته است و از این حادثه یاد کرده است.
مستوره پس از درگذشت خسروخان والی تا سال 1263 در سنندج زندگی کرد. در این زمان اختلافات حکومتی مابین خسروخان ارمنی والی جدید و رضاقلی خان اردلان حاکم قدیم اتفاق افتاد و پس از شور و مشورت بین سران اردلان تصمیم به کوچ گرفته شد که مستوره نیز به همراه عمو و دیگر افراد خانواده‌اش به میان ایل بابان در شهر سلیمانیه عراق که آن زمان زیرنظر عثمانی بود رفت. مستوره در کتاب تاریخ اردلان این ماجرا را چنین تعریف می‌کند: "رضاقلی خان تمامی اعزه و اشراف و اهالی ولایت را احضار نموده، پس از شور و مصلحت بسیار طریق کوچ و فرار را به ولایت بابان اختیارکرد و جمعی کثیر از برنا و پیر پای به مقام جلای وطن نهاده و نامید از توقف مقام مالوف گشتند ... به یکی از قرای شهر زور(نام شهر و منطقه ایی در عراق و نزدیک مرز کردستان ایران) که به «سرکت» مشهور است رسیده و اقامت گزیدیم " در ادامه مستوره بیان می‌کند که چگونه به دعوت پسرعمۀ خود به سلیمانیه عراق راهی شده‌اند: «حسین قلی خان عمه‌زاده مؤلف ... به مجرد استماع این خبر آدم با اسب و قاطر فراوان فرستاده از خانواده ما به قدر صد نفر را از اناث و ذکور از شهر زور - نام شهر و منطقه ایی ذر عراق -کوچانیده به شهر سلیمانیه آوردند و از جانب خود محل اقامت به جهت یکان یکان شخص و با هر یک به قدر کفاف تعارف به عمل آوردند». از واقعه کوچ مدتی نگذشته بود که حسین‌قلی خان فوت کرد. بر اثر مرگ او مستوره اردلان نیز از ناراحتی زیاد بیمار شد و درمحرم 1264 بر اثر بیماری چشم از جهان فرو بست.
مستوره کردستانی که بانویی هنرمند و شاعره ایی توانا و خوش ذوق بود از خود یادگارهای زیادی به جای گذاشته است. دیوان شعر او به سعی و تلاش حاج شیخ یحیی سرپرست وزارت فرهنگ کردستان در سال 1304ش جمع‌آوری شد و با کمک و همت میرزا اسدالله خان کردستانی و مباشرت حاج محمد آقا رمضانی صاحب کتابخانه شرق سابق و کلاله خاور در تهران به چاپ رسید. مستوره در زمان حیات خود با شعرایی چون جندقی و ملا خضرنالی شاعر کرد مشاعره داشت و اشعار او بیشتر عرفانی و اجتماعی است. از دیگر آثار او کتاب تاریخ اردلان است که شرح حال حاکمان کردستان و وقایع دوران آنها را به تحریر درآورده و به جرات می‌توان گفت مستوره اولین زن ایرانی مورخ بوده است. این کتاب یکی از منابع تاریخ کردستان محسوب می‌شود و توسط ناصر آزادپور، حدوداً در سال 1324 ش تصحیح و چاپ شده است. از دیگر آثار او کتاب معجم‌الادباء است که در سال 1328 ش در سنندج منتشر شد و رساله‌ای در عقاید و شرعیات دارد.
 

manwolf

عضو جدید
اشعار کردی منصوب به مستوره اردلان
گرفتارم به نازی چاوه کانی مه ستی فه تتانت
بریندارم به تیری سینه ﺳﯚزی نێشی موژگانت
به زوڵف و په رچه م و ئه گریجه کانت غاره تت کردم
دڵێکم بوو ئه ویشت خسته ناو چاهی زه نه خدانت
جه نابا عاشقان ئه مڕۆ هه موو هاتوونه پابۆست
منیش هاتم بفه رموو بمکوژن بمکه ن به قوربانت
ته شه ککور واجبه بۆ من ئه گه ر بمرم به زه خمی تۆ
به شه رتێ کفنه که م بدوی به تای زوڵفی په رێشانت
له کوشتن گه ردنت ئازاد ده که م گه ر بێیته سه ر قه برم
به رۆژی جومعه بمنێژی له لای جه معی شه هیدانت
که سێ تۆ کوشبێتت رۆژی حه شرا زه حمه تی ناده ن
ئه گه وه ک من له ئه م دونیایه سووتا بێ له هیجرانت
هه میشه سوجده گاهم خاکی به ر ده رگانه که ی تۆیه
ره قیب رووی ره ش بێ نایێڵێ بگا ده ستم به دامانت
له شه رت و هه م وه فاداری خۆتۆ مه شهووری ئافاقی
فیدای شه رت و وه فات بم،چی به سه رهات مه یلی جارانت؟
ئه من ئه مڕۆ له مڵکی عاشقی دا نادره ی ده هرم
به ره سمی به نده گی «مه ستوره» واهاتووته ديوانت
بڕۆ شوکرێ که له ده رگای پادشای داوه ر
که شۆڵه ی رۆژی رووی والی ده گاته کۆشک و هه یوانت
 

manwolf

عضو جدید
دلبر به ما رسید و جفا را بهانه كرد
افكند سر به زیر و حیا را بهانه كرد
آمد به بزم، دید منِ تیره روز را
ننشست، رفت و تنگی جا را بهانه كرد
رفتم به مسجد از پی نظاره رخش
بر رو گرفت دست و دعا را بهانه كرد
آغشته بود پنجه اش از خون عاشقاندلبر به ما رسید و جفا را بهانه كرد
افكند سر به زیر و حیا را بهانه كرد
آمد به بزم، دید منِ تیره روز را
ننشست، رفت و تنگی جا را بهانه كرد
رفتم به مسجد از پی نظاره رخش
بر رو گرفت دست و دعا را بهانه كرد
آغشته بود پنجه اش از خون عاشقان
بستن به دست خویش حنا را بهانه كرد
بستن به دست خویش حنا را بهانه كرد
 

manwolf

عضو جدید
اشعار کردی منصوب به مستوره اردلان
گرفتارم به نازی چاوه کانی مه ستی فه تتانت
بریندارم به تیری سینه ﺳﯚزی نێشی موژگانت
به زوڵف و په رچه م و ئه گریجه کانت غاره تت کردم
دڵێکم بوو ئه ویشت خسته ناو چاهی زه نه خدانت
جه نابا عاشقان ئه مڕۆ هه موو هاتوونه پابۆست
منیش هاتم بفه رموو بمکوژن بمکه ن به قوربانت
ته شه ککور واجبه بۆ من ئه گه ر بمرم به زه خمی تۆ
به شه رتێ کفنه که م بدوی به تای زوڵفی په رێشانت
له کوشتن گه ردنت ئازاد ده که م گه ر بێیته سه ر قه برم
به رۆژی جومعه بمنێژی له لای جه معی شه هیدانت
که سێ تۆ کوشبێتت رۆژی حه شرا زه حمه تی ناده ن
ئه گه وه ک من له ئه م دونیایه سووتا بێ له هیجرانت
هه میشه سوجده گاهم خاکی به ر ده رگانه که ی تۆیه
ره قیب رووی ره ش بێ نایێڵێ بگا ده ستم به دامانت
له شه رت و هه م وه فاداری خۆتۆ مه شهووری ئافاقی
فیدای شه رت و وه فات بم،چی به سه رهات مه یلی جارانت؟
ئه من ئه مڕۆ له مڵکی عاشقی دا نادره ی ده هرم
به ره سمی به نده گی «مه ستوره» واهاتووته ديوانت
بڕۆ شوکرێ که له ده رگای پادشای داوه ر
که شۆڵه ی رۆژی رووی والی ده گاته کۆشک و هه یوانت
 

manwolf

عضو جدید
نمونه ای از ترجمه های خیام توسط هه ژ ار:

ئه م گوزه وه كوو من بووه دلدار و هه ژار:
این كوزه چو من عاشق یاری بوده است
جاریكی دلی خوش بووه صه د جار خه مبار:
دربند سر زلف نگاری بوده است
ئه و هه نگل وده سگره ی له ملیا دیوته:
این دسته كه بر گردن او می بینی
ده ستی بووه زور خراوته سه ر ملی یار:
دستی است كه بر گردن یاری بوده است
پر ژاندی هه ور له ده شت و ده ر بارانی:
ابر آمد و زار بر سر سبزه گریست
بی مه ی، بی ده می، تامی ژیان نازانی:
بی باده گلرنگ نمی شاید زیست
وائیمه له سه یری سه وزه زارین داخو:
این سبزه كه امروز تماشاگه ماست
سه وزه ی گلی ئیمه كی بكا سه یرانی:
تا سبزه ی خاك ما تماشاگه كیست؟

قطعه ای از ناله ی جودایی
هیمن:

ساقیا! وا باده وه، وا باده وه
( ساقیا با جام باده)
روو له لای من كه به جامی باده وه
( رو به سوی من كن با جام باده)
وا وه ره، ده وا وه ره، نیزیك به لیم
( به نزدیك من بیا)
بمده یه مه ی، بمده یه مه ی، تا ده لیم
( میم ده، میم ده تا بگویمت)
مست مستم ساقیا دستم بگیر
( مست مستم ساقیا دستم بگیر)
تا نیافتادم ز پا دستم بگیر
(تا نیافتادم ز پا دستم بگیر)
جا كه سه ر خوش بودم به ده نگیكی نه وی
( آن دم كه سرخوش گشتم با صدایی آرام)
بوت ده لیم ئه و شیعره به رزه ی مه و له وی(می خوانم برایت شعر بلند مولوی را
« بشنو از نی چون حكایت می كند از جدایی ها شكایت می كند»
گویم ده یه ئه ی دیده مه سته ی قیت و قوز
( به من گوش ده ای دیده مست مغرور)
تا بنالینم وه كوو بلویر به سوز
( تا همچون نی به سوز بنالم)
بویه ناله م تیكه لی نه ی كردووه
( ناله ام را با ناله ی نی آمیخته ام)
ناله یه كم پی یه؛ نه ی، نه یكردووه
( ناله ای كه نی هم نكرده است)
شیوه نی من شیوه نی ئینسانی یه
( شیون من شیون برای انسانیت است)
بانگی آزادی و گروی یه كسانیه
( فریاد آزادی و برابری است)
كوششی من زور به جی یه و زور ره وا( كوشش من بسیار به حق و به جاست)
چوون كه قانوونی ته بیعه ت وایه وا
( كه خود قانون طبیعت همین است
« هركسی كو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش»
تا بمینی نووری چاوو هیزی پیم
( تا در چشمم نور و در پایم نیرو باشد)
دیم و دیم و دیم و دیم و دیم و دیم:
بازمی گردم و بازمی گردم و...

 

manwolf

عضو جدید
ماموستا وفایی

ماموستا وفایی

وفایی (1902- 1844م) اهل مهاباد و به دو زبان كردی و فارسی شعر گفته. زبان پاك و شسته رفته ای دارد كه از زبان و ذهن حافظ تأثیر پذیرفته است. بسیاری از غزل هایش به صورت ترانه درآمده است. غزل های وفایی بیشتر از سایر شاعران مورد استقبال خوانندگان كرد قرار گرفته و از جمله است غزل زیر:

ئـه ی ئاوینه ی دولبه ری، زارت گول، زولـفت زه ری:
ای آئینه دلبری، گونه هایت گل و زلفت طلا
با هه ناسه م نه ت گری، رووی خوت بینه به م لاوه:
مگذار آهم ترا بگیرد، رو در روی من كن
با شه و بروا، سه حه ر بی، باخی گولان وه به ر بی:
بگذار شب رود و سحر آید و باغ به گل بنشیند
گه ر تو مه یلت له سه ر بی، كافه ر ئیسـلای ناوه:
اگـر تـو بخواهی كافر هم مسمان خواهد شد
هاتم به بونه ی خالت، توشی داوی زولفت بوم:
به طمع دانه ی خالت، در دام زلفت افتادم
طه یریكی نابه له د بووم، نه مزانی دانه و داو:
پرنده ای بی تجربه بودم و دانه و دام را نمی شناختم
له سایه ی چاوه كانت بوویه ره ندی خه رابات:
در سایـه چـشـمانت رند خراباتی شدم
له لای پیری مه یخانه، خه رقم له گروی مه ی ناوه:
نزد پیر میخانه، خرقه ام را گرو می گـذاشـته ام
له ده ردی بی ده رمانی، كه وتومه سه ر گه ردانی:
از درد بی درمانی، سرگردان شده ام
به جوابی "لن ترانی" چبكه م روحم سووتاوه:
جواب "لن ترانی" روح و روانم را سوزانده است

 

manwolf

عضو جدید
نمونه ترجمه ماموستا حقيقي از يك غزل معروف حافظ:

دل ده رده چي له ده ستم، تو خوا بلين به ياران: دل مي رود ز دستم صاحبدلان خدا را

حه يفي كه ئاشكرا بوو، رازي دلم له شاران: دردا كه راز پنهان، خواهد شد آشكارا

دانيشتوواني كه شتين، ئه ي بامراده بشنه: كشتي نشستگانيم اي باد شرطه برخيز

تا ئه و چه ليش ببينين، ديداري ياري جاران: باشد كه باز بينيم ديدار آشنا را

بروانه ده وري گه ردوون، ده روژه هاتن و چوون: ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون

داچينه تووي چاكه ي، بيكه به راو به ياران: نيكي به جاي ياران فرصت شمار يارا

دوي شه و له نيو گول و مول، به چريكه خويندي بولبول: در حلقه گل و مل خوش خواند دوش بلبل

ئاماده كه ن سه بووحي، ئه ي كوري مه ي گوساران: هاتِ الصبوح صبوا يا ايها السكارا

ئاسوده يي دوو دنيا مانايه له و دوو پيته: آسايش دو گيتي تفسير اين دو حرف است

شاياني دوست و دوژمن، پيك هاتن و موداران: با دوستان مروت با دشمنان مدارا

ئه و ئاوه تا له سوفي، نيوي خراپي لي نا: آن تلخ وش كه صوفي، ام الخبائثش خواند

شيرين و خوشه بومه، وه ك ماچي گول عذاران: اشهي لنا و احلي من قيله العذاران

حـافز مه گه ر به خوي بو خه رقه ي به مه ي له نوِيژ چو: حـافـظ بـه خود نپوشيد اين خرقه ي مي آلود

ئه ي شيخي توبه داده ر، بروانه ئيختياران: اي شيخ پاك دامان، معذور دار ما را
 

sbnb

عضو جدید
بو کچه کوردی ( سواره ئیلخانی زاده)

بو کچه کوردی ( سواره ئیلخانی زاده)

بۆ کچه‌ کوردێ

دزه‌ی نیگای ژێر تارای شه‌رم و ناز

سه‌رنجی کێشام کیژی کرچ و کاڵ

ئه‌ی په‌ریزاده‌ی ئه‌وپه‌ڕی جوانی


له‌وساوه‌ که‌ تۆ

بازی نازی تۆ

بۆ منی کڵۆڵ ئه‌نێریته‌ ڕاو

دڵ وه‌ک دوو ته‌پڵه‌ی

سواره‌ی کوردی

جوانووی نه‌گیراو

مه‌یل ئه‌خاته‌ باڵ

خه‌رمانه‌ی بۆنی زولفت له‌ سه ر شان

بۆی کێوی شه‌وبۆ فه‌سڵی دره‌نگان


تێریته‌ بیرم

چاوه‌ کاڵه‌که‌ت

هه‌ساره‌که‌ی ڕۆژ بۆ ڕێبواری شه‌و

یا خۆ قاسپه‌ی که‌و له‌ ده‌م به‌یانا

بۆ هه‌وارنشین، هه‌وارگه‌ی شاهۆ


تێریته‌ بیرم

که‌ ڕووی وتارت ئه‌که‌یته‌ لای من

سروه‌ی به‌یانی ، ئازیز شنه‌ شن


تێریته‌ بیرم

(سواره‌ ئێلخانیزاده)‌
 
آخرین ویرایش:

sbnb

عضو جدید
هه‌ڵۆ



پاییـــــــزه‌، دار و ده‌وه‌ن بێ به‌رگـــــــــه‌

دڵ په‌شـــــــۆكاوی خـــــــه‌یاڵی مه‌رگه‌

هـــــه‌ر گه‌ڵایێ كه‌ لـــــه‌ دارێ ده‌وه‌رێ

نووســـــراوێكه‌ به‌ ناخــــــۆش خه‌وه‌رێ

تاو هـــــه‌ناوی نیه‌ وا مـــــات و په‌شێو

له‌شــــی زامــــــاری ده‌كێشێته‌ نشێو

رۆژپه‌ڕه‌، ســــارده‌ كـــزه‌ی بای زریــــان

كاتـــه‌ بــــۆ ژینی له‌ ده‌س چوو ، گریان

دڵی پڕ بوو لــــه‌ په‌ژاره‌ و لـــــه‌ دڵـــــــۆ

ژینی خـــــۆی هـــــــاته‌وه‌ بیر پیره‌هه‌ڵۆ

به‌ قســــه‌ خۆشه‌ ، مــــه‌ترسی مردن

تاڵه‌ ئه‌و هه‌ستی به‌ مـــــردن كـــــــردن

كاتی كۆچ كــــــــردنه‌، وه‌ختی سه‌فه‌ره

‌داخه‌كه‌م، ســــه‌ختی نه‌مـــــانم له‌به‌ره‌

هه‌ر بینا هـــــات ئه‌جـــــه‌ل و من مردم

با لــــــه‌ شیوێ په‌ڕ و باڵــــــــــــی بردم

تۆ بڵێی پاشـــــی نه‌مـــــــان ژینێ بێ؟

بۆ لــــــــــه‌شی سارده‌وه‌بوو تینێ بێ؟

تۆ بڵێی ئه‌و خـــــــــه‌وه‌ هه‌ستانی بێ؟

یانـه‌ ئه‌و قــــــافڵه‌ وه‌ستانــــــــــی بێ؟

مه‌رگه‌ دێ و دوا به‌ هه‌موو شت دێنێ

هه‌مــــــوو ئاواتێ لـــــه‌ دڵ ده‌ستێنێ

پاشه‌رۆكێكــــی بكه‌م لــــــــــــه‌و باخه

‌تاكــــــــوو باڵ و په‌ڕی مـــــــن په‌رداخه‌
نابمه‌ ڕێبواری كـــــــه‌لی هات و نه‌هات
چاره‌كــــه‌م به‌شكوو ئه‌وا هات و نه‌هات
شاره‌زای ڕێگه‌یی مــــــــــــــردن كێیه‌؟
چیه‌ ئه‌و مــــــــه‌نزڵه‌، كـــوێنه‌ی جێیه‌؟

شاره‌زای ڕێگه‌یی مــــــــــــــردن كێیه‌؟

چیه‌ ئه‌و مــــــــه‌نزڵه‌، كـــوێنه‌ی جێیه‌؟
هـــه‌ر بڕۆم نابه‌ڵه‌د و بێ سه‌ر و شوێن
دیار نیه‌ خێڵی هــــــــــه‌ڵۆیان له‌ كوێن

خۆی به‌ خۆی گوت كه‌ ده‌چم بۆلای قه‌ل

كه‌یخودای پیر و به‌ بیری گـــــــه‌لی مه‌ل

هه‌ڵفڕی ڕاوكـــــــــه‌ری زاڵی كـه‌ژ و كێو

له‌ چیای به‌رزه‌وه‌ ڕووی كــــــــرده‌ نشێو

كــــه‌وته‌ ئه‌و ده‌شته‌ له‌ ترسا ته‌ق و ڕه‌و

ده‌رپه‌ڕی كـــوڕكـــوڕ و كڕ مـــــایه‌وه‌ كه‌و

هاته‌ لای قـــــه‌ل به‌ كـــــزی و بێ وازی

قه‌ل گـــــوتی: مامــــــه‌ هه‌ڵۆ، ناسازی؟

گــــــوتی قـــــــــاڵاوه‌ ڕه‌شه‌ی پسپۆرم!

پیــــــرم و پێیه‌ له‌ لێـــوی گـــــــــــــۆڕم

باخی ژینم به‌ خـــــــه‌زان ژاكـــــــــــــاوه

‌كاتی مـــــــــــــه‌رگه‌ و ئه‌جه‌لیش ناكاوه‌

پێم بڵێ، چــــــــــۆنه‌ كه‌ تۆ هه‌ر لاوی؟!

زۆر به‌ ساڵ پیری،به‌ڵام چــــــــا ماوی؟!

هێــــــزی ئه‌ژنۆم نیه‌، باڵ بێ هێــــــزه

‌هه‌مــــــــوو گیاندارێ ژیان پارێــــــــــــزه‌

قه‌ل گــــــــــوتی: باشه‌ كه‌ گوێ ڕادێری

په‌نــــــــــدی من پاكی به‌ دڵ بسپێری!

ئه‌و ده‌مه‌ی بابی به‌هـــه‌شتیی من مرد

دوور له‌ تۆ، ده‌رد و به‌ڵای ئێــــــــوه‌ی برد

پێی گــــــوتم ڕۆڵه‌ هـــــــه‌وای ڕاز و نزار

هه‌یه‌تی ده‌رد و نه‌خۆشی به‌ هـــــه‌زار

دێق و زه‌ردوویــــی و ئاهــــــۆ و وه‌رهه‌م

به‌ گـــــــژه‌ی بای به‌ قوه‌ت دێن به‌رهه‌م
گۆشتی که‌و چه‌نده‌ که‌ تام داره‌ به‌ ناو
هه‌نگ و هاڵاوێ ده‌هه‌نــــوێته‌ هــــه‌ناو
تا وزه‌ی بیـــــــر و خه‌یاڵ سه‌رده‌که‌وی
که‌ له‌ گۆر کـــــه‌وتی وه‌ها وه‌رده‌که‌وی
پــــه‌ین و پاڵـــــێ کــه‌ له‌ پاڵی دێ یه‌
مـــــه‌نزڵی نه‌وکــــــه‌ری خۆتی لێ یه‌
کـــــه‌ره‌ تۆپیـو و کـــــــه‌لاکی گـــــوێلک
هه‌ڵمی دڵ روون که‌ره‌وه‌ی سه‌ر گوێلک
پێکــــــه‌وه‌ چینه‌ بکــــه‌ین لـــــه‌و په‌ینه‌
بۆی ســـه‌نێر مه‌ڵهه‌می بیـــــر و زه‌ینه‌
ورد به‌وه‌ چــــه‌نده‌ به‌ مـــــــــانا قووڵه‌!
مه‌سه‌له‌ و گفتی قه‌لـی ماقـــــــووڵه‌!
بیکه‌ ســــــه‌رمه‌شقی ژیان ئه‌و ئیشه‌
هه‌ر له‌ ســـــه‌ر داری نه‌وی هه‌ڵنیشه‌
هاتــــه‌وه‌ بیری هـــــــه‌ڵۆ رابــــوردووی
پاکـــــی بۆژانه‌وه‌ یادی مـــــــــــردووی
گـــــۆڵ کـــــرا راخــــــه‌ر و پایـــه‌ندازم
چـــــــه‌نده‌ ئاژوا لــــه‌شی کێو ئاوازم؟
چه‌نــــده‌ روانیومه‌ زه‌وی لــــــــه‌و بانه‌ ؟
کێو و ده‌شت له‌و سه‌ره‌وه‌ چه‌ند جوانه‌؟
چه‌ند چکــــۆله‌ن په‌له‌وه‌ر لــــه‌و به‌رزه‌ ؟
ئاخ که‌ چه‌ند خوێڕی گه‌ڕه‌ ئه‌م عه‌رزه‌ ؟
کۆلکــــه‌زێڕینه‌ وه‌کــــوو تاقی زه‌فــــه‌ر
ئاسمان بۆ منی به‌ست کاتی سه‌فه‌ر
حـــــه‌وته‌وانان بوو میداڵی شه‌ڕی من
چه‌نده‌ شۆراوه‌ به‌ خوێن شاپه‌ڕی من
چه‌نــــده‌ راوی کــــه‌و و کـه‌وباڕم کرد ؟
دوژمنی تاقمی شمقــــارم کـــــــرد ؟
ئێسته‌ بــــۆ وا ڕه‌بـــــه‌ن و دامـــــاوم؟
من هه‌ڵــــــۆ چـــــاو له‌ ده‌می قاڵاوم!
ساكـــــــــــه ئه‌و كاره وه‌هـــــا ساكاره
مه‌رگـــــه‌ میوانی گــــــــه‌دا و خونكاره
هــــــه‌وری ئاسمان ‌بێ خه‌ڵاتم باشه
یا له‌شم خاشـــــــه‌ بكێشـــــن باشه
گوتی وا ژینی درێژ پێشكه‌شی خــــۆت
گۆشتی مرداره‌وه بوو هه‌ر به‌شی خۆت
ژینی كـــورت و به‌ هـــه‌ڵۆیی مـــــردن
نه‌ك په‌نا بۆ قـــــه‌لی ڕووڕه‌ش بــــــردن
لای هــــــه‌ڵۆی به‌رزه‌فڕی به‌رزه‌مـــژی
چۆن بژی شه‌رته‌‌ نه‌ وه‌ك چــــه‌نده‌ بژی

(سواره ئیلخانی زاده)
 

sbnb

عضو جدید
سواره ئیلخانی زاده

سواره ئیلخانی زاده

سواره بنیانگذار شعر نوین کردی در ایران
سواره بنيانگذار شعر نوين کردي در کردستان ايران است و در همه ي زمينه هاي ادبي از قبيل نقد ادبي، نمايشنامه نويسي، داستان کوتاه و بلند، هنر، ادبيات فولکلور، شعر سپيد و عروضي و ... نوشته هايي از خود به يادگار گذاشته است. شعرهايي از او در دهه هاي چهل و پنجاه در نشرياتي چون نگين، خوشه، سخن، فردوسي و ... به زبان فارسي و گاه کردي منتشر شده است. سواره در شعرهاي فارسي خود بيشتر زير تأثير شاعران نوگراي فارسي زبان بود اما شعرهاي کُردي او مستحکم و داراي سبک ويژه است و به ويژه شعر بلند «خواب سنگي» از نمونه هاي ماندگار شعر کردي است.آن مرحوم از هوش سرشار واستعداد فراوان و طبع شاعري سهم زيادي راداشتند. شاعر باقدرت وهنرمند واديب فاضل ونويسنده توانائي بودند.اشعار فارسي وکردي ايشان از محتواي متين ومضامين دلنشين با واژه هاي اصيل وسبک نو بويژه در ميان جوانان جاي خود را يافته بود وسالها با نوشتن برنامه هاي بخش کردي با راديو هاي تهران وکرمانشاه همکاري داشت.وي در اشعار نو کردي از گوران پيروي مي کرد. و نيز در زمينه ترجمه مهارت داشت و شعر عقاب ( هه لو ) اثر پوشکين شاعر روسي را که خانلري به فارسي ترجمه کرده بود با مهارت بي نظير به کردي ترجمه کرد .سواره ايلخاني زادها ولين کسي بود که در کردستان ايران پا به عرصه ي شعر نو کردي گذاشت و به نحوي مي توان گفت که باني و بنيان گذار شعر نو دراين خطه از کشورمان است. البته نبايد اين واقعيت را فراموش کرد که سوارهب ر روي فضا و بستري آماده وارد ميدان شد چرا که کليت شعر کردي در ذات خود مدتها پيش از سواره، توسط عبد الله بگ (گوران ) دچار تغيير و تحول عميق و بنيادي شده بود و تقريبا مي توان ادعا نمود که شعر نو کردي به طور کلي از لحاظ محتوايي و ساختاري کاناليزه و فرموله شده بود چرا که گوران پيروان درخشاني به دنبال خود داشت.اما با وجود اين توصيفات نبايد اهميت و نقش محوري و کاريزماتيک سواره ايلخاني زاده را ناديده گرفت . چرا که سواره با شناختي عميق از بن مايه هاي ادب کلاسيک کردي از يک طرف و آگاهي از تغيير و تحولات در شعر جهان ، بخصوص شعر همسايه ها ( بلا خص شعر فارسي ) از طرف ديگر ، چونان دستگاه منظم و منسجم شعري را پايه گذاري کرد و چونان افقهاي تازه را در شعر گستراند که حتي نقش استاد(گوران) را اگر نه کم اهميت اما کم رنگ ساخت.سواره فرزند احمد آغاي ايلخاني زاده سال 1320 در روستاي ترجان چشم به جهان مي گشايد پس از يک سال خانواده سواره به روستاي«قره گويز» بوکان نقل مکان ميکنند. وي تحصيلات ابتدائي و راهنمايي را در شهرستان بوکان تمام کرد.و در سال 1341 مدرک ديپلم را در شهر تبريز مي گيرد .سواره تحصيلات تکميلي را در رشته حقوق قضائي در دانشگاه تهران در سال 1347 به اتمام ميرساند . وي عاشق فعاليت هاي فرهنگي بود، در سال 1343 به مدت 6 ماه در زندان قزل قلعه تهران زنداني ميشود و در سال 1346 در قسمت کردي راديو تهران مشغول بکار مي شود اما متاسفانه بار ديگر پاييز به وي روي مي آورد و اين درخت پربار عرصه روشنفکري کردي در سال 1354را به تاراج مي برد . سواره را پس از فوت به روستاي حماميان بوکان مي آورند و در گورستان مخصوص خانواده ايلخاني زاده ها به خاک سپرده مي شود .
این مطلب در نشریه کوشا ویژه بوکان بتاریخ 22 آبان ماه 90 به چاپ رسیده است.
 

sbnb

عضو جدید
شعری از سواره

شعری از سواره

من ئه لیم په پوله یک فری به یالی سه وز و سوره وه

من ئه لیم:

گولی به ده م شنه ی شه ماله وه بزه ی بزووت
تو ئه لی:

چ بو ؟

په پووله یک فری

یا نه سووره گول زه رده که وته لیوی ناسکی

من ئه لیم هه تا هه تایه ده وری جوانیه

ئه مرو گه رهه تاو که سیره یه نه ماوه تاو و ئا گری....

خو شه ویسته که م

له په نجه ره ی نیوه تاکی بوومه له یله وه چاوی من له دیمه نی کچی به یانیه

له حه نجه ره ی زه مانه وه گویم له سه وزه ورده کانی کانییه

باسی شه و مه که نه شایری شه ووم

باسی خه و مه که له لای هومیدی فیره سه ر ره وم ........

(سواره ئیلخانی زاده)
 

t.askari

عضو جدید
هه رچه ند که نات بینم
به ڵام ده نگی خه نده ت
ئه بزوێنێ
دڵی سڕم
 

رزتنها

کاربر فعال
سلام
به تمام دوستان عزیز

شعر کردی جنوبی


دنیا ته مه و دنیا تووز، دنیا گه رته چۊچانه كه سێ كه سێ نیه ناسێ ،گیشتێ ده م ئه ڵپێچانه نه بوو هه ناس ِ عشقه ، نه رووژنای راسی دنیا خراو ، دنیا گه ن ، دنیا دروو ده سانه زه مین زه رد و زه مان زه رد ، ئاساره و ئاسمان زه رد كوتێ داخیم كوتێ ده رد ، دة ئێ زه رده لۊلانه ته و ئه ڵكزان سقانم ، له رز ئه ڵچه قان دنانم گیانم بۊه په ته سوو ، ده ێ ئاگر گڕانه شڵه ێ شه ڕه و و گڕه ێ نار، گرمه ێ گورگه و هافه ێ مار یه كه ێ به خته ؟ بێداده ، یه كه ێ تاڵه س؟ تاڵانه هه م زه رده واێ په ژاره س ، هه م سه رده واێ په شێوی روو ده ێ زه رده زه مانه، وه ێ ده ێ سه رده ساڵانه ئاگر ها ده ده رۊنم ، زه هراو ها نام ِ خۊنم ئووخه یم پڕ ده ئاخه ، ژیانم پڕ ده ژانه زه مین زه خم و زه مین زار ، زه مین ژه هر و زه مین ژار زه مین په لامێ بڕێا ، زه مین بێ ئاسمانه باڵ فرێشته رزیا ، باخ بهه ێشت ئه ڵكزیا دووزه خ هفاو دا دنیا ، ئێ ئژدهاێ خوڕانه ئێ بار پڕ ئه نیشه ، ئاخر ئه ڕا چه كیشیم ئێ هه مگه عه زاوه، ئاخر ئه ڕا چه مانه ؟ وڵ كه خیاڵ هاتگ ، بڕواكن ئێ هه ناسه وڵ كه په ژاره ێ ناتگ ، مه س بوو ده ئێ ئه لانه تووز تیه ڵه و ته م ره ش ، كول كه فتنه كه ش ئه ڵ كه ش كه س ده ر نیه چوو وه بێ به ش ، مه ردم ! ده ئێ قڕانه داره ێل ئه ڕاچه هشكن ،گوڵه ێل ئه ڕا نیه وشكن قه ناریه ێل ِ دڵ ته ڕ ، بێ ده نگ ئه ڕا وسانه ئه وره ێلمان مه زووكن ،‌ تافه ێلمان مه رێژن نه تافه تاف ِ رێژاو ، نه نم نم ِ وارانه نه رووسه مێ دیاره نه یشه ئسفه ندِیارێ نه شوون ِ قاره مانه ‌، نه نوون ِ پاڵه وانه نه دین ماگه نه ئێمان، ساهڵ ره م كه ێ ده سا مان هووش و گووش و پووسمان ، پڕ ده شه ڕ و شه ێتانه زه مانه پاوه مانگه ، ئه وجار ئه ڵامه ت ئاورد ئێجار بزانیم چه زاێ ، ئێ ژن ِ زاوه رانه شكیا دڵ و پێشتمان ، كردنه ئاڵێشتمان گم بۊمنه گێشتمان ، ده ئێ چوارده رێانه نه چةفتیمن نه راسیم ، نة گه نیمن نه خاسیم بڕێ خوه مان مه ناسیم ، مایمه ده ێ نام مه رزانه زوانمان شێویا ، بۊه وه فر و تێویا تێوێگوه جوور وه فر ، هه ر كه س ك بێ زوانه په لام ئه و كی بوةیمن ، ده ێ زه رد ِ بێ زه واڵه هاوار ئه و كوو بكیشیم ، ده ێ هۊچ بێ هچانه بڕێ گورگن - دنان هار- ، ده ێ جه نگه ڵ جنوونه بڕێ وه ركن- وه ره لا -،‌ ده ێ ده ێشت ِ بێ شوانه بارێ ها بان ِ كووڵم ، چنه كۊه ێ بانكووڵه قیڕه ێ ها قوڕن ِ دڵم ، چنه قڵاقیڕانه خوزه و رها بۊاتایم ، رووژێ وه كام و حه زره ت ده ئێ زرپ و زوورانه، ده ئێ گورز و گووچانه خوه زه و واران بوارێ ، ده ێ هه ڵه ت ِ هه ڵاكه خوه زه و شةفةق بوشكێ ، ده ێ شه و ِ بێ به ێانه قسیه م راسه شه كه ته ، خوه زه و نامه ێ ئمێده شێعرم راسه له ت له ته ، به زه ی نام ژیانه ظاهر سارایی


 

manwolf

عضو جدید
ئـه ی ئاوینه ی دولبه ری، زارت گول، زولـفت زه ری:
ای آئینه دلبری، گونه هایت گل و زلفت طلا
با هه ناسه م نه ت گری، رووی خوت بینه به م لاوه:
مگذار آهم ترا بگیرد، رو در روی من كن
با شه و بروا، سه حه ر بی، باخی گولان وه به ر بی:
بگذار شب رود و سحر آید و باغ به گل بنشیند
گه ر تو مه یلت له سه ر بی، كافه ر ئیسـلای ناوه:
اگـر تـو بخواهی كافر هم مسمان خواهد شد
هاتم به بونه ی خالت، توشی داوی زولفت بوم:
به طمع دانه ی خالت، در دام زلفت افتادم
طه یریكی نابه له د بووم، نه مزانی دانه و داو:
پرنده ای بی تجربه بودم و دانه و دام را نمی شناختم
له سایه ی چاوه كانت بوویه ره ندی خه رابات:
در سایـه چـشـمانت رند خراباتی شدم
له لای پیری مه یخانه، خه رقم له گروی مه ی ناوه:
نزد پیر میخانه، خرقه ام را گرو می گـذاشـته ام
له ده ردی بی ده رمانی، كه وتومه سه ر گه ردانی:
از درد بی درمانی، سرگردان شده ام
به جوابی "لن ترانی" چبكه م روحم سووتاوه:
جواب "لن ترانی" روح و روانم را سوزانده است
 

t.askari

عضو جدید
ئه مشه و هه موو چراکان هه لکراون و

که چی ماله که یشم هه ر تاریکه

بو نه گه رایته وه؟!

ئه مشه و هه موو چراکان کوژاونه ته وه و

که چی ماله که یشم هه ر روناکه

ئه و توی گه راویته وه؟!
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
A انجمن شعر لری همشهری ها! 30

Similar threads

بالا