اگر شما در جهان تنها بوديد چه مي‌كرديد؟

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
تا حالا فكر كرده‌ايد اگر روزي برسد كه روي زمين هيچ امكاناتي براي زندگي نباشد، چه خواهيد كرد؟ آيا مي‌توانيد پايان كار دنيا را تصور كنيد؟ روزي كه زمين جز ويراني، توفان، زلزله، جنايت و فاجعه چيزي بر خود نمي‌بيند. نشانه‌هاي حيات در حال نابودي‌اند. انسان‌هاي معدودي زنده مانده‌اند و از نجات‌يافتگان، گروه اندكي هنوز به شرافت انساني خويش پايبندند. اغلب افراد در چنين شرايطي يا غارتگر شده‌اند يا آدمخوار! رحم و عطوفت از ميان رفته. همه تلاش مي‌كنند فقط يك روز بيشتر زنده بمانند و براي اين زنده‌ماندن به هر خواري و خفتي تن مي‌دهند. معناي كلمه «ما» تغيير كرده. هيچ دو نفري كنار يكديگر دوام نمي‌آورند. هر قبيله شامل يك نفر است! و هر كس تنها به فكر خويش.
حالا چه مي كنيد؟؟؟
 

mahsamah110

عضو جدید
من شخصاً به چنین پایانی معتقد نیستم

اما خب، تاپیک مال شماس!!!

من احتمالاً خودکشی میکنم در شرایطی که توصیفش کردین
 

anjam.vazife

عضو جدید
من که باشم میرم دنبال حوا خانم میگردم
بعدش از این همه گیر رو داد همه مردم راحت میشدم و زندگیمو باهاش میکردم
 

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
من که باشم میرم دنبال حوا خانم میگردم
بعدش از این همه گیر رو داد همه مردم راحت میشدم و زندگیمو باهاش میکردم
همه دارن همديگه را مي كشن بعد شما.............
متنو مگه نخوندي؟حوا خانم به فكر خودشه.رفتي سراغش خفتت مي كنه.با گوشتت چند روزي مي تونه سير بمونه................
 

anjam.vazife

عضو جدید
همه دارن همديگه را مي كشن بعد شما.............
متنو مگه نخوندي؟حوا خانم به فكر خودشه.رفتي سراغش خفتت مي كنه.با گوشتت چند روزي مي تونه سير بمونه................

بابا منو حوا خانم این خرفا رو نداریم میرفتیم یه گوشه تا همه برن اون دنیا بعدش منو انو زندگیمونو میکردیم
 

mahsamah110

عضو جدید
چرا خودكشي؟چرا اين قدر نااميد؟

اولاً دنیایی که شما توصیف کردی، امید نداشت خودش!!

تازه، وقتی قراره یکی دیگه رو بکشم، یا یکی منو بکشه، یعنی آخرش همین بشه، خب خودم با دست خودم، خودمو خلاص میکنم از ذلت زنده موندن
 

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
اولاً دنیایی که شما توصیف کردی، امید نداشت خودش!!

تازه، وقتی قراره یکی دیگه رو بکشم، یا یکی منو بکشه، یعنی آخرش همین بشه، خب خودم با دست خودم، خودمو خلاص میکنم از ذلت زنده موندن
پس پيشنهاد مي كنم حتما فيلم جاده را ببينيد
ببينيد حتي در اين شرايط سخت هم مي توان به عشق و انسانيت پايبند بود.
 

meysam golzad

عضو جدید
منتظر نابودی میشم از دیدنشم بهرهمند فقط نگاه دنیا رو از بالاترین نقطه میبینم وسر نوشته خودم تنهایی تا ...........
 

Savalancivil

کاربر بیش فعال
خر ما از کره گی دم نداشت
حالا مثلا 7 میلیارد انسان تو کره زمین زندگی میکنه چه گلی به سر من زده که اگه نباشن به خاطرش ناراحت شم؟
من که به تنهایی عادت کردم ، پس بیخیالش میشم
 

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
زندگي موندن يا نموندن چندان مهم نيست........
مهم پايبندي به ارزش هاي والاي انسانيت است........
 

abandoned

عضو جدید
خاله بازی میکردم
شخصیت خیالی درست میکردم
بعدش دیوونه میشدم
اخرشم از جنون می مردم......
 

sami1984

عضو جدید
کاربر ممتاز
در اين فيلم 3 نفر هستن: پدر، مادر و فرزند. آنها قصد دارند به هر شكل ممكن زنده و پاك بمانند. با آن كه فيلم از روز قيامت سخن مي‌گويد و مخاطب را از قرارگرفتن در چنين شرايطي بشدت مي‌ترساند ولي در لحظه‌لحظه فيلم نشانه‌هايي از اميدواري و رستگاري ديده مي‌شود. نبايد پايان فيلم را لو دهيم، با اين‌حال بد نيست بدانيد جاده، پاياني خوش و روشن دارد.
يكي از صحنه‌هاي بسيار خوب و غافلگيركننده فيلم، جايي است كه زوج پدر و پسر با زيرزميني مخفي در حياط يك خانه متروكه مواجه مي‌شوند. اين دومين‌بار است كه آنها چنين مخفيگاهي كشف مي‌كنند. بار اول، وقتي مرد در زيرزمين را مي‌گشايد، با آدم‌هاي لاغر و رو به موتي برخورد مي‌كند كه از فرط گرسنگي روي زمين افتاده‌اند. گوشت تن خود و ديگران را مي‌خورند و با ديدن پدر و پسر، به آنها حمله‌ور مي‌شوند. پسر كه قبلا از اين واقعه ترسيده، نمي‌‌خواهد آن حادثه دوباره تكرار شود، اما اين‌بار، بخت با آنها يار است. زيرزمين دوم، يك انبار مواد غذايي است. آن دو چند روزي در انبار غذا مي‌مانند و حسابي به خود مي‌رسند. دوش مي‌گيرند و موي سر و صورتشان را اصلاح مي‌كنند‌ (نمونه اين صحنه را مي‌توانيد در سريال خوش‌ساخت «لاست» هم ببينيد). ولي اين معجزه دائمي نيست. آدمخوارها به آن مكان نيز مي‌رسند و پدر و پسر چاره‌اي جز فرارِ دوباره ندارند.



«جاده» فيلمي عميق و تكان‌دهنده دربارۀ بشر و مبارزه‌اش براي بقا در موقعيتي شبيه به آخرالزمان است؛ اثري كه تصويري هشداردهنده، آينده‌نگر و ترسناك از عاقبت انسان به نمايش مي‌گذارد. داستان فيلم در زمان و مكان نامشخصي و جايي در آينده‌ رخ مي‌دهد. هرچند ظاهرا زمان وقوع ماجرا براي نويسنده و فيلمساز اهميتي نداشته ولي فلاش‌بك‌هاي متعدد به گذشته، نماهايي گنگ و نسبتاً مبهم و بي‌كاركرد از يك خانواده و زندگي آرامشان در محيطي دلپذير و امن نشان مي‌دهد. با آن‌كه به نظر مي‌رسد آنچه در اصلِ داستان اهميت بيشتري داشته، پيامدهاي هولناك يك فاجعه، مشابه با انفجارهاي هسته‌اي و تاثير آن بر سرنوشت و زندگي انسان است.

اگر از هواداران فيلم‌هاي جاده‌اي پركشش و تعليق هستيد، تماشاي جاده را از دست ندهيد. جاده، فيلمي سياه و تلخ است ولي لذت تماشاي تصاوير و فضاي خوف‌انگيز و رعب‌آور آن، بعلاوه پايان دلنشين و خوشبينانه‌اش تا ابد با شما باقي خواهد ماند.«جاده» به حرمت رمان معتبرش، فيلمي ارزشمند و قابل‌اعتناست.



 

تک ستاره*

عضو جدید
کاربر ممتاز
با این اوصاف یکیم پیدامیشه که منو بکشه.
پس لازم نیست من کاری کنم.
 

Atishpare_Shahi

عضو جدید
کاربر ممتاز
میشینم یه گوشه فکر میکنم چرا باید به این دنیا میومدیم که حالا بخواد دنیا این شکلی بشه که حتی ادمها به هم رحم نکنن...
اخرش هم حتما یکی میومد منو میخورد راحتم میکرد که این چیزا رو نبینم...
 
بالا