این لرزش قلبم واسه چیه؟؟؟ نکنه ...

Topcoding

عضو جدید
سلام دوستان
این موضوع خیلی مهمه و حیاتی که در بعضی از شرایط ما بین این دو راهی هستیم که آیا این لرزش قلبمان:heart:به واسطه عشقه یا هوس و بعضی وقتا تشخیص آن سخت می شه و ما رو دچار اشتباه می کنه

ببین دوستان یه راه برای اینکه بفهمیم که اون چیزی که توی قلبمان هست عشقه یا هوس به نظر من اینه:
اگه به کسی که دوستش داریم فکر می کنیم و با یاد او در خاطرمان به یاد مسائل جنسی می افتیم و غریزه ی شهوت در وجودمان به حالت ارضاء در می آید (گاهی وقتا هم با فکر کردن به جنس مخالف در ما ایجاد آرامش کاذب میکنه و فکر می کنیم یادش آرامش بخشه یا وجودش برای ما آرامش بخش خواهد بود و فقط آرامش رو بعضی ها توی شهوت خلاصه می کنند)خلاصه اگه با دید جنسی به جنس مخالفمان نگاه می کنیم بدونیم که هوسه و چشمامون رو باز کنیم:eek: که هوس سرابی بیش نیست و ما نه تنها به آرامش نخواهیم رسید بلکه شعله هوس روز به روز در ما افزون تر خواهد شد و وجود گرانبهایمان رو از دست خواهیم داد که اگر انسان خوبی باشیم که هستیم هر روز آرزوی مرگ خواهی کرد:cry: پس یه تجدید نظر حیاتی است
واما اگه با فکر کردن به اون جنس مخالف توی قلبمان یه حس و حالتی ایجاد شد به غیر از اون چیزای که بالا گفتم و احساس عجیبی داشتیم (می گم عجیب چون این حس برای همه افراد یکسان نیست و با هم فرق می کنه ولی می توانم بگم که اشتراک این حس بین همه مقدس بودنشه) خلاصه که اگه می خوایم همه وجودمان رو فداش کنیم به خاطر ارزشهایی که نه به واسطه ظاهرش بلکه به خاطر وجود گرانبهاش داره و اگه ...
بعضی چیز ها رو هم نمی شه گفت چون نمی تونم :warn: بدونیم که این عشقه و ما صفت عاشقی رو یدک می کشیم که کم چیزی نیست و بچه بازی هم نیست
نیروی عشق و نیروی هوس رو هیچ وقت دست کم نگیریم با نیروی عشق می تونیم دنیا رو تغییر بدیم و زیباش کنیم و با هوس دنیا یی رو ویران کنیم فقط کافی چشمانمان رو باز کنیم و به دنیای امروز نگاه کنیم و ...
یه مثال واضح برای شما عزیزان می زنم تا کمی روشن بشه به شخصه که خیلی درس گرفتم :
توی فیلم یوسف پیامبر زنی بود به اسم زلیخا که امیدوارم دیده باشید اگر هم ندیده اید حتما ببیند .زلیخا هم هوس رو تجربه کرد و هم عشق رو می تونیم ازش درس بگیریم .
زلیخا در جوانی اسیر شهوت شد و طغیانگر آبروی شوهرش را برد دست به خیانت زد و هزاران صفت زشت که به دنبال آن هوس آمد و بالاخره خودش را هم نابود کرد
ولی در زمان پیری این علاقه رشد کرد و دیگر هوس نبود جذاب شده بود و دوست داشتنی ،از خودش گذشته بود و همه وجودش یوسف شده بود و ...آره بالاخره عشق معجزه خودش را هم کرد
به نظر من محبوب ترین افراد نزد خدا عاشقان می باشند چراکه عاشق به خودش فکر نمی کند و خداوند از خودپرستی و غرور بیزار است(قصه شیطان و غرور و رانده شدنش)
ملت عشق از همه دین ها جداست عاشقان را ملت و مذهب خداست
مهمترین مسئله تشخیص همینه که در وجودمان چه پرورش می دهیم . چاره عشق سوختن عاشقه و به اوج رسیدنش و چاره هوس فرو رفتن توی مردابی از رذیلتهاست
البته هر کسی که نظر و پیشنهادی داره ما خوشحال می شیم که بدانیم
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:

Topcoding

عضو جدید
آیا عقل مانع راه عشق است ؟

آیا عقل مانع راه عشق است ؟

همیشه این سوال رو تو ذهنم داشتم که آیا عقل مانع راه عشق است ؟
اصلا این دوتا (عقل و عشق) آبشان توی یه جوی می ره یا نه؟
دوست دارم دوستان نظرشون رو بگن ، هم راجع به عشق و هوس و هم اینکه عقل این وسط چه نقشی رو ایفا می کنه در شناسایی این دو و عقل مانع راه عاشق می شه یا نه؟

 

scutcher

عضو جدید
عشق و هوس با هم مخلوط هستن. درست مثل غذا هست که عشق و هوس ادویه اون هستن هر کدوم نسبتش رعایت نشه غذا خراب میشه.
 

amir.s.m

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر من,راه عشق و عقل با هم فرق داره.
اینو میشه از شهدایی که جونشونو تو راه عشق گذاشتن فهمید,اگه به عقل بود میترسید و این راهو نمیرفت,ولی عشقشون گفت که برو و نترس.:gol:
 

Topcoding

عضو جدید
تبدیل هوس به عشق، ممکنه؟

تبدیل هوس به عشق، ممکنه؟

عشق و هوس با هم مخلوط هستن. درست مثل غذا هست که عشق و هوس ادویه اون هستن هر کدوم نسبتش رعایت نشه غذا خراب میشه.
با سلام و سپاس به شما دوست عزیز
من با نظر شما کمی مخالفم ، به نظر من جایی که هوس هست عشقی وجود نداره و بلعکس

هوس یعنی اینکه فقط به خودم فک کنم و خواسته های خودم برام مهم باشه ولی عشق کاملا در جبهه مخالف هوس قرار می گیره و برای عاشق خودی وجود نداره که بخواد بهش فکر کنه و همه چی می شه معشوق .
کسی که توی وادی عشق می افته اول خودش(هوس ها) رو می کشه یعنی غرورش رو از بین می بره،چون که عشق از غرور بدش می آید
این را هم بگویم که هوس همیشه بد نیست و در بعضی از کارها این هوسه افراد هست که آنهارا تشویق میکنه که به سمت هدفشان(که می تونه این هدف خوب هم باشه) حرکت کنند و ایجاد انگیزه کنه تا زودتر به هدفشان برسند.
ولی در اینجا بحث بر سر هوس و عشق و نیروهایشان می باشد.
دوباره چندتا سوال دارم که از دوستان عزیزم می پرسم:
آیا برای کسی که توی وادی هوس افتاده و می خواد که به عشق برسه چطور می تونه هوسش رو به عشق تبدیل کنه؟راهش چیه؟(غیر از بین بردن غرور راه دیگه ای به ذهنتان می رسه؟)
اصلا چطور می شه که غرور رو تو ی وجودمان از بین ببریم؟

 

Topcoding

عضو جدید
عاقلانه عاشق شدن

عاقلانه عاشق شدن

به نظر من,راه عشق و عقل با هم فرق داره.
اینو میشه از شهدایی که جونشونو تو راه عشق گذاشتن فهمید,اگه به عقل بود میترسید و این راهو نمیرفت,ولی عشقشون گفت که برو و نترس.:gol:
سلام و ممنون از جوابتان;)
اینکه شهیدای ما عاشق بودن شکی نیست چون مگه می شه کسی عاشق نباشه و جانش رو کف دستش بزاره و بره پیشواز مرگ
ولی این مهمه که این راه رو با عقلشون انتخاب کردن یا خیر

ببینید دوستان توی جنگ بین مسلمانها که کم هم نبوده هر دو طرف برای دین و اسلام می جنگیدن و بیشتر اعتقادشان هم مشترک بوده ولی چگونه می شود که علیه هم می جنگند
شاید در لشکریان دشمن هم کسانی باشند عاشق که حاضر باشند همه چیزشان و جانشان را نثار کنند و در ضمن نیتشان هم این باشه که در راه خدا دارند می جنگند و خدا از کارشان راضی است و این به انگیزشان بیشتر می انگیزد
پس نقش عقل اینجا پررنگ می شه .
من عقیده دارم که در بعضی موارد عقل جلوی عشق کم می آره ولی دوباره چندتا سوال برام پیش آمد که از دوستان خودم می پرسم:
آیا باید از راه عقل ، عاشق شد ؟ و بعد ادامه راه را با عشق طی کنیم؟
چطور میشه که از عقل به عشق رسید؟
چگونه می توانیم عقلی که می گه جان مهمترین مولفه برای انسان هست و باید آن را به هر قیمتی حفظ کرد و عشقی که می گه توی مسیرمن همه چیز حتی جان هم باید فدا بشه را به هم مرتبط کنیم؟

 

Topcoding

عضو جدید
ما زیاران چشم یاری داشتیم ----- خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

ما زیاران چشم یاری داشتیم ----- خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

الان یک هفته است که از ایجاد این تاپیک میگذره و فقط 2 نفر از دوستان نظرشان را اعلام کردند که با اعلام نظرشان دوباره چندتا سوال برام پیش آمد ولی با اینکه تا حالا این تاپیک 153 بار نمایش داشته ولی دوستان کم لطفی کردند و نظرشان را نگفتند و جواب سوالات مرا نداند (آخه مگه این تالار، تالار مشاوره نیست!) با این وجود اصلا اجباری نیست،شاید کسی نظری نداشته باشه یا اصلا دوست نداشته باشه جوابی بده.
شاید تک تک این سوالات ،خودش به تنهایی یه تاپیک جدید باشه،با این حال من از ایجاد این تاپیک و پرسیدن این سوالهامی خواستم به یه نتیجه مطلوبی و یه هدف و جواب روشنی برسم .
این موضوع یه موضوع شخصی نمی تونه باشه ممکنه برای همه ما پیش بیاد و توی زندگیمان تجربه کنیم پس باید از قبل خودمان را آماده کنیم و جوابی برای اینگونه سوالها داشته باشیم.
در هر صورت من برای پیدا کردن جواب سوالاتم از یه منبع دیگه ای کمک می گیرم شایدم بعضی سوالام جواب نداشته باشه نمی دونم ولی خب توی این دنیا هیچ سوال و مشکلی نیست که حل نشه پس ....
امیدوارم که هیچگاه در برزخی بین بهشت و جهنم قرار نگیرید و از همان ابتدا بدانید و بفهمید که کجا قرار بروید .
اسمش را هر چه می خواهید بزارید ولی تالاری که جوابی برای سوالاتم نداره ،برای چی وقت بزارم و هر روز(
سه مرتبه بعد از غذا) به امید اینکه یکی به سوالام جوابی میده بیام و چک کنم .تازه اگه جوابی هم بود تاحالا کسی میداد. (پس خداحافظ تالار مشاوره)
شرمنده از اینکه این پست یه کمی انتقاد گونه بود ،دوستان به بزرگیشان مرا عفو بفرمایند
 

Topcoding

عضو جدید
ما زیاران چشم یاری داشتیم ----- خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

ما زیاران چشم یاری داشتیم ----- خود غلط بود آنچه می پنداشتیم

الان یک هفته است که از ایجاد این تاپیک میگذره و فقط 2 نفر از دوستان نظرشان را اعلام کردند که با اعلام نظرشان دوباره چندتا سوال برام پیش آمد ولی با اینکه تا حالا این تاپیک 153 بار نمایش داشته ولی دوستان کم لطفی کردند و نظرشان را نگفتند و جواب سوالات مرا نداند (آخه مگه این تالار، تالار مشاوره نیست!) با این وجود اصلا اجباری نیست،شاید کسی نظری نداشته باشه یا اصلا دوست نداشته باشه جوابی بده.
شاید تک تک این سوالات ،خودش به تنهایی یه تاپیک جدید باشه،با این حال من از ایجاد این تاپیک و پرسیدن این سوالهامی خواستم به یه نتیجه مطلوبی و یه هدف و جواب روشنی برسم .
این موضوع یه موضوع شخصی نمی تونه باشه ممکنه برای همه ما پیش بیاد و توی زندگیمان تجربه کنیم پس باید از قبل خودمان را آماده کنیم و جوابی برای اینگونه سوالها داشته باشیم.
در هر صورت من برای پیدا کردن جواب سوالاتم از یه منبع دیگه ای کمک می گیرم شایدم بعضی سوالام جواب نداشته باشه نمی دونم ولی خب توی این دنیا هیچ سوال و مشکلی نیست که حل نشه پس ....
امیدوارم که هیچگاه در برزخی بین بهشت و جهنم قرار نگیرید و از همان ابتدا بدانید و بفهمید که کجا قرار بروید .
اسمش را هر چه می خواهید بزارید ولی تالاری که جوابی برای سوالاتم نداره ،برای چی وقت بزارم و هر روز(
سه مرتبه بعد از غذا) به امید اینکه یکی به سوالام جوابی میده بیام و چک کنم .تازه اگه جوابی هم بود تاحالا کسی میداد. (پس خداحافظ تالار مشاوره)
شرمنده از اینکه این پست یه کمی انتقاد گونه بود ،دوستان به بزرگیشان مرا عفو بفرمایند
 

آوای علم

مدیر تالار مشاوره
مدیر تالار
بله درست میفرمایی عشق با هوس فرق دارد

ولی حتی میتوانیم بگوییم عشق با یک حس که در یک لحظه ایجادمیشه با دوست داشتن هم حتی فرق دارد کسی که در وهله اول از کسی خوشش امد دلیل نیست که عاشق اوشده باید خدارا قاضی قرار دهد چه دلیل برای دوست داشتن یا این حس دارد
عشق وقتی مقدش ووقتی پایدار وبدون دردسر می شود که فقط ما طرف مقابل راببینیم وتنها ان توی این رابطه برامون مهم باشه
همچنان که عشق در مفهومی راحتی طرف مقابل وایجاد کردن بهترین چیز ها برای اوست

ولی اگر چننی حسی نداشتیم ویا با دین هر کسی این وطر یشدیم این حس است ویک دوشت داشتن وبا عشق فرق دارد عشق واقعی تر ومقدس تر از همه این بحث ها میباشد
 

آوای علم

مدیر تالار مشاوره
مدیر تالار
سلام کاربر گرامی
خوب طبیعی هست الان وقت وفصل امتحانان هست وبچه ها کمتر میان شما صبر پیشه کن حتما بحث شما به جای مطلوبی می رسد

موفق باشید:gol::gol:
 

Topcoding

عضو جدید
سلام کاربر گرامی
خوب طبیعی هست الان وقت وفصل امتحانان هست وبچه ها کمتر میان شما صبر پیشه کن حتما بحث شما به جای مطلوبی می رسد

موفق باشید:gol::gol:
سلام
حرف شما قبول;)
ما هم مثل همیشه منتظر می مانیم و صبر می کنیم
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

آیا باید از راه عقل ، عاشق شد ؟ و بعد ادامه راه را با عشق طی کنیم؟
چطور میشه که از عقل به عشق رسید؟
چگونه می توانیم عقلی که می گه جان مهمترین مولفه برای انسان هست و باید آن را به هر قیمتی حفظ کرد و عشقی که می گه توی مسیرمن همه چیز حتی جان هم باید فدا بشه را به هم مرتبط کنیم؟

[/QUOTE]

عشق فقط خواستنه ولی برای اینکه انسان بفهمه چه چیزی رو میخواد به عقل نیاز داره ...
اگه عشق با فهم باشه دیگه مخالفتی با عقل نداره چون عشقی که با فهم باشه همون عقله ...
باید از راه شناخت عقلی به عشق رسید ....
عشقی ماندگار هست که با عقل باشه نه سوار بر عقل ...
 
آخرین ویرایش:

Topcoding

عضو جدید
فهمیده عاشق شویم!!!چگونه؟؟؟

فهمیده عاشق شویم!!!چگونه؟؟؟


آیا باید از راه عقل ، عاشق شد ؟ و بعد ادامه راه را با عشق طی کنیم؟
چطور میشه که از عقل به عشق رسید؟
چگونه می توانیم عقلی که می گه جان مهمترین مولفه برای انسان هست و باید آن را به هر قیمتی حفظ کرد و عشقی که می گه توی مسیرمن همه چیز حتی جان هم باید فدا بشه را به هم مرتبط کنیم؟


عشق فقط خواستنه ولی برای اینکه انسان بفهمه چه چیزی رو میخواد به عقل نیاز داره ...
اگه عشق با فهم باشه دیگه مخالفتی با عشق نداره چون عشقی که با فهم باشه همون عقله ...
باید از راه شناخت عقلی به عشق رسید ....
عشقی ماندگار هست که با عقل باشه نه سوار بر عقل ...[/QUOTE]
سلام دوست عزیز
ممنون از نظرتان
میشه یه کمی راجع به این شناخت عقلی توضیح بیشتری بدهید.
مگه نگفته اند که عشق چشم و گوش آدم رو می بنده .اومدیمو یکی اول عاشق شد و حالا چه جوری با عقلش مشورت کنه که آیا راهش درست هست یا خیر؟ و اصلا اون آدم دیگه می تونه حرف عقلش رو قبول کنه؟
کنترل عشق که توسط عقل قراره صورت بگیره به چه صورتیه؟اصلا ممکنه!!؟؟
این شناخت عقلی رو از کجا باید کسب کرد؟باید خودمون تجربه کنیم یا باید بریم پیش استاد؟

این فهمی که قراره با عشق باهم باشه قضیه اش چیه؟یعنی ما باید فهمیده عاشق بشیم؟چگونه؟
ما منتظر جواب دوستانیم...
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[/QUOTE]
سلام دوست عزیز
ممنون از نظرتان
میشه یه کمی راجع به این شناخت عقلی توضیح بیشتری بدهید.
مگه نگفته اند که عشق چشم و گوش آدم رو می بنده .اومدیمو یکی اول عاشق شد و حالا چه جوری با عقلش مشورت کنه که آیا راهش درست هست یا خیر؟ و اصلا اون آدم دیگه می تونه حرف عقلش رو قبول کنه؟
کنترل عشق که توسط عقل قراره صورت بگیره به چه صورتیه؟اصلا ممکنه!!؟؟
این شناخت عقلی رو از کجا باید کسب کرد؟باید خودمون تجربه کنیم یا باید بریم پیش استاد؟

این فهمی که قراره با عشق باهم باشه قضیه اش چیه؟یعنی ما باید فهمیده عاشق بشیم؟چگونه؟
ما منتظر جواب دوستانیم...
[/QUOTE]

سلام
خواهش .....
ببینید شناخت عقلی یعنی اینکه بتونین با عقلتون اونو ببینین نه با دل نه با احساس ... چون اینجوری عیبهاشو نمیبینین بدیهاشو نمیبینین همش خوبیه همش قشنگیه ...
البته درست میفرمایین عشق آدمو کور میکنه اما اگه بخوایم فقط با احساس جلو بریم عاقبت خوبی نداره باید برای بقای عشق از عقل کمک گرفت ... کاری که با قلب شروع شده اگه قراره موندنی و همیشگی باشه باید با عقل جلو بره. البته نه اینکه احساس رو کنار بگذاریم ... نه عقل و نه عشق به تنهایی انسان رو به نتیجه نمی رسونه . باید هر دو رو داشت و البته در حد تعادل نگه داشت . اگر قرار باشه به همه چی فقط با دید عقلی نگاه کنیم ، به مشکل برمیخوریم و اگه بخوایم احساسی و فقط از دید عشق نگاه کنیم ، بازم به بن بست می خوریم .
شما عاشق میشین دلتون میخواد همون روز اول برین همه چی رو بهش بگین ولی عقلتون میگه نه هنوز زوده برای اعتماد کردن اگه بخوای باهاش بمونین باید با عقل جلو برین تا شناخت و فهم و درک پیدا کنین و بعد اعتماد کنین ...

من این مطلب رو یه جا دیدم میذارم براتون خیلی خوب توضیح داده امیدوارم بتونه بهتون کمک کنه :

مسلما عشقی که نسبت به تصویر ذهنی پسر یا دختر مورد علاقه اتان دارید آنقدر قوی هست که احساس کنید در زندگی فقط و فقط با او خوشخبت خواهید شد و البته چنین احساسی، قوی و درخورد توجه هست.اما آنچه که ضرورت پیدا می کند و به مداخله عقل نیاز می شود اینست که این عشق شما به واقعیت آن پسر یا دختر است یا نسبت به تصویر ذهنی می باشد که از او در خیالات و رویاهای خود ساخته اید.
بخش احساسی ماجرا:
مثال شما عاشق دختری شده اید که احساس می کنید زیبا، محجوب، وفادار، با اندیشه، با احساس، با ثبات، منطقی با خانواده ای فهمیده، بدون مشکلات روحی و …، هست، خب اینها که عالیست. کدام عقل سلیمی چنین عشقی را رد می کند و مسلم است که زندگی با چنین دختری البته اگر شما هم واجد این شرایط باشید، خوشبختی را با خود دارد.
اما بخش منطقی ماجرا:
منطق می گوید که این عشق صحیح هست و باید باشد، فقط مشخص کنید که تمام این پندارهایی که در مورد این دختر یا پسر تصور می کنید با واقعیات منطبق هست یا خیر؟! آیا یک کلمه ، یک رفتار و یک احساس این دختر و پسر موجب شده است که ما به اشتباه گمان کنیم که او همه شرایط مطلوب ما را دارد؟! یا نه سایر اطرافیان ما نیز به این مسئله واقف هستند.
اگر به شما ثابت شود آنچه عاشقش بوده اید ، ایده آلهای و تصورات ذهنی شما در مورد آن دختر یا پسر بوده و آن دختر هیچ یک از آن مشخصه ها را ندارد و همه اینها دروغ بوده است، آیا باز هم عاشق فردی بدون این مشخصات می مانید.( این همان بخشی هست که پس از ازدواج موجب درگیری بین زوجینی می شود که قبل از ازدواج احساس عاشقی می کردند و پس از ازدواج این مسئله رو شده است).
برای اینکه ببینید لباس تصورات ذهنی شما بر قامت آن دختر و پسر می نشیند یا نه ، نیاز است از طرق منطقی ارزیابی کنید ( نه احساسی، مثلا اینکه چون حس می کنم این پسر اینطور هست ، پس حتما اینطوره)، و اگر خودتان را بیشتر از اندازه درگیر احساسات نموده اید ، می توانید از دیگرانی که خارج از گود هستند کمک بطلبید، معلمان، مشاوران ، والدین ، دوستان فهمیده ، مطالعات و ….، همه می توانند شناختی مکملی را برای شما ایجاد کنند.
 
آخرین ویرایش:

Topcoding

عضو جدید
تفاوت های بین تصورات ذهنی آدمها

تفاوت های بین تصورات ذهنی آدمها

@sutern ممنون از پیگیریتون:gol:،ممنون از وقتی که گذاشتید:gol: و ممنون از جوابتان:gol:
جوابتان برای من مقبول افتاده است .
همه ما تصویراتی در ذهن خود از آینده (که یکی از اون همسر) می سازیم و طبق این تصویرات برنامه ریزی می کنیم که این قسمت کار مربوط به عقل می شه و همه ی ما به تشخیص عقلمون تصویر سازی می کنیم البته با کمی رنگ احساسات شخصی خودمان و همین باعث تفاوت بین تصویرهای انسان ها می شود .
خب شما از شناخت مکمل نام بردیدو گفتید که از دیگران کمک بگیرم .
با این ضرب المثل موافقید که می گه : علف باید به دهن بزی شیرین بیاد
ببینید من یه سری تصویراتی در ذهنم هست که مثلا در دختر یا پسر مورد انتخابم وجود داره
حالا میام به والدین و ... میگم که آیا این دختر یا پسر اینطور که من فکر می کنم هست یا خیر؟ و آن شخص با تصویرات و ایده آلهایی که از ذهن خودش ساخته میاد و مقایسه میکنه و جوابش رو از منظر خودش میگه .
چطور بگم همه ما یه ماشین خاص رو دوست نداریم .یکی خوشگلی مهمه براش و یکی سرعت و دیگری توان و استحکامش و حالا من که برای مثال یه ماشین جمع و جور میخوام مثلا رنو . همه میگن برو مشورت بکن و بعد اقدام کن. خب من هم اینکار رو میکنم
ولی همه یه جور من رو می خوان منصرف کنند و پیشنهادی که به من می دهند همان ایده آلهای خودشان است .شاید من پول زیادی هم داشته باشم ولی چطور بگم اون ماشین رنو برای من مقبول افتاده
حالا نظرتان راجع به این موضوع چیست؟
دوست دارم نظرتان را هم راجع به پست #5 بدانم.
با سپاس
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
@sutern ممنون از پیگیریتون:gol:،ممنون از وقتی که گذاشتید:gol: و ممنون از جوابتان:gol:
جوابتان برای من مقبول افتاده است .
همه ما تصویراتی در ذهن خود از آینده (که یکی از اون همسر) می سازیم و طبق این تصویرات برنامه ریزی می کنیم که این قسمت کار مربوط به عقل می شه و همه ی ما به تشخیص عقلمون تصویر سازی می کنیم البته با کمی رنگ احساسات شخصی خودمان و همین باعث تفاوت بین تصویرهای انسان ها می شود .
خب شما از شناخت مکمل نام بردیدو گفتید که از دیگران کمک بگیرم .
با این ضرب المثل موافقید که می گه : علف باید به دهن بزی شیرین بیاد
ببینید من یه سری تصویراتی در ذهنم هست که مثلا در دختر یا پسر مورد انتخابم وجود داره
حالا میام به والدین و ... میگم که آیا این دختر یا پسر اینطور که من فکر می کنم هست یا خیر؟ و آن شخص با تصویرات و ایده آلهایی که از ذهن خودش ساخته میاد و مقایسه میکنه و جوابش رو از منظر خودش میگه .
چطور بگم همه ما یه ماشین خاص رو دوست نداریم .یکی خوشگلی مهمه براش و یکی سرعت و دیگری توان و استحکامش و حالا من که برای مثال یه ماشین جمع و جور میخوام مثلا رنو . همه میگن برو مشورت بکن و بعد اقدام کن. خب من هم اینکار رو میکنم
ولی همه یه جور من رو می خوان منصرف کنند و پیشنهادی که به من می دهند همان ایده آلهای خودشان است .شاید من پول زیادی هم داشته باشم ولی چطور بگم اون ماشین رنو برای من مقبول افتاده
حالا نظرتان راجع به این موضوع چیست؟
دوست دارم نظرتان را هم راجع به پست #5 بدانم.
با سپاس

خواهش میکنم دوست عزیز ... کاری نکردم ....
خوب شما درست میفرمایین که علف باید به دهن بزی شیرین بیاد ولی شاید این بزی بدجوری عاشق باشه و حسابی چشم و گوشش بسته ... اونوقت یه مدت بعد از ازدواج البته اگه ازدواجی صورت بگیره تازه میفهمه چه خبره ... اگه بخواین با کسی مشورت کنین که مخالف شماست و اصلا معیارهای شما رو قبول نداره خوب مسلمه که فایده ای نداره و به جایی نمیرسین اما اگه این مخالفت و دلایل مخالفتشون درست باشه و به جا مثلا والدین که مطمئننا" صلاح بچه شون رو میخوان چرا قبول نکنیم ؟ اما خوب برای نتیجه گرفتن بهتر به نظرم بهتره با یه نفر که کاملا بی طرف قضاوت میکنه نه بر اساس معیارهای خودش، مشورت کرد مثلا یه مشاور خوب و مطمئن ...
به نظرم عشق و علاقه ای که بعد از انتخاب به وجود میاد یعنی وقتی با عقل و منطق همه معایب و محاسنش رو دیدین و با همون معایب و محاسن انتخابش کردین خیلی پایدارتر هست ...


با سلام و سپاس به شما دوست عزیز
من با نظر شما کمی مخالفم ، به نظر من جایی که هوس هست عشقی وجود نداره و بلعکس

هوس یعنی اینکه فقط به خودم فک کنم و خواسته های خودم برام مهم باشه ولی عشق کاملا در جبهه مخالف هوس قرار می گیره و برای عاشق خودی وجود نداره که بخواد بهش فکر کنه و همه چی می شه معشوق .
کسی که توی وادی عشق می افته اول خودش(هوس ها) رو می کشه یعنی غرورش رو از بین می بره،چون که عشق از غرور بدش می آید
این را هم بگویم که هوس همیشه بد نیست و در بعضی از کارها این هوسه افراد هست که آنهارا تشویق میکنه که به سمت هدفشان(که می تونه این هدف خوب هم باشه) حرکت کنند و ایجاد انگیزه کنه تا زودتر به هدفشان برسند.
ولی در اینجا بحث بر سر هوس و عشق و نیروهایشان می باشد.
دوباره چندتا سوال دارم که از دوستان عزیزم می پرسم:
آیا برای کسی که توی وادی هوس افتاده و می خواد که به عشق برسه چطور می تونه هوسش رو به عشق تبدیل کنه؟راهش چیه؟(غیر از بین بردن غرور راه دیگه ای به ذهنتان می رسه؟)
اصلا چطور می شه که غرور رو تو ی وجودمان از بین ببریم؟


ببینید وقتی کسی تو وادی هوس میفته هدفش ارضای نیازهای خودشه ... برای رفع نیازهای خودش اون فرد رو میخواد و همین باعث میشه یه وابستگی ایجاد بشه که همون هوای نفسه اما عاشق براش رضایت معشوق مهمه نه رضایت خودش ... اگه شما احساس کردین عاشق شدین اول باید ببینین که اونو برای چی میخواین اون رو برای خودش میخواین یا نه به خاطر خودتون و رفع نیازها و تمایلات خودتون که اگه اینجور باشه عشقی در کار نیست و هوسه ... حالا برای اینکه بخوایم به عشق برسیم باید آگاهی پیدا کنیم شناخت پیدا کنیم از رفتار ، گفتار و احساسات و .... و به یه اگاهی و شناخت عمیق برسیم تا اعتماد بوجود بیاد، چون در حقیقت عشق یه اعتماد هست .... خلاصه اینکه بهتره یه رابطه اشکار و شفاف که خانواده هم اطلاع داشته باشن تا با مشورت و بررسی و کمک انها بتونین طرف مقابل رو بررسی کنین و همه خصوصیات و نقاط ضعف و خوبیهای اون رو بسنجین، اونوقت اگه اون فرد معیارهایی که برای شما مهمه رو داشت و همون چیزی باشه که شما میخواین، شما خود بخود عاشق میشین و این هوس نیست چون با شناخت و اگاهی به این نتیجه رسیدین ...
امیدوارم که تونسته باشم کمکی بهتون کرده باشم ... :gol:
 

Topcoding

عضو جدید
جنگ یا تسلیم بر سر عشق؟؟؟

جنگ یا تسلیم بر سر عشق؟؟؟

@sutern جان بازم ممنونم.:gol: دمت جیز;)
توی جوابتون به پست #5 شما گفتید که:
اگه شما احساس کردین عاشق شدین اول باید ببینین که اونو برای چی میخواین اون رو برای خودش میخواین یا نه به خاطر خودتون و رفع نیازها و تمایلات خودتون که اگه اینجور باشه عشقی در کار نیست و هوسه
حالامن نمی دنم .من خیلی تنهام. همه هستند ولی من احساس تنهایی میکنم و می خوام که با رسیدن به فرد مورد علاقم از تنهایی بیام بیرون . خب احساس تنهایی یه جور نیازه و من با این کار می خوام رفعش کنم پس من هوسرانم؟؟؟؟؟:cry:(لطفا جواب بدید)
یه سوال دارم : اگه شما یکی رو دوست داشته باشی و البته اون فرد هم مورد تایید عقل بود و اون تو رو دوست نداشته باشه و شرایطی رو بزاره که اینو بهت بفهمونه که دوست نداره شما کدوم راه رو انتخاب می کنید:
1.برای رسیدن به عشقت تا آنجا که می توانید تلاش می کنید تا اینکه به او برسید.
2.به خاطر راحتی عشقت، می کشی کنار تا یکی که میتونه اون رو خوشبخت کنه،بیادوسط

آیا به نفر دوم می تونیم لقب عاشق رو بدیم ؟
آیا نفر اول خودخواهه؟
آیا شما به این اعتقاد دارید که آدم یه بار به دنیا میاد ویه بار عاشق میشه و یه بار میمیره؟
ببینید یه چند لحظه بحث عقل رو بزاریم کنار .
چی بگم امیدوارم که هیچ کسی در این شرایط قرار نگیره ولی خب
، دل یه چیزی می خواد و دلدار یه چیز دیگه
به خودش قصم که عشق رو آفرید، سخته که عاشق پا روی دلش بزار و بی خیال بشه ودوباره سخته واسه عاشق که اشک محبوبش رو ببینه و با کاراش اون رو اذیت کنه
توی این شرایط بیشتر بچه ها یی که قرار می گیرند فقط می تونم بگم که دست به یه کاری میزنند و اونم خودکشیه:heart::gol::eek::cry::cry:
اما من در این شرایط این کار رو نمی کنم به هر حال برای من عشقم مهمه و تا می تونم کاری میکنم که اون به اوج برسه حالا چه با کنار کشیدن باشه چه به اورسیدن و من منتظر می شم تا موفقیتش رو ببینم ،تا خوشحالیش رو ببینم ، تا...
نمی دونم دارم آتیش می گیرم و اینو می نویسم
شاید پیش خودت فکر کنی دیونم
ولی یه روز خوب میاد اینو می دونم
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
@sutern جان بازم ممنونم.:gol: دمت جیز;)
توی جوابتون به پست #5 شما گفتید که:
اگه شما احساس کردین عاشق شدین اول باید ببینین که اونو برای چی میخواین اون رو برای خودش میخواین یا نه به خاطر خودتون و رفع نیازها و تمایلات خودتون که اگه اینجور باشه عشقی در کار نیست و هوسه
حالامن نمی دنم .من خیلی تنهام. همه هستند ولی من احساس تنهایی میکنم و می خوام که با رسیدن به فرد مورد علاقم از تنهایی بیام بیرون . خب احساس تنهایی یه جور نیازه و من با این کار می خوام رفعش کنم پس من هوسرانم؟؟؟؟؟:cry:(لطفا جواب بدید)
یه سوال دارم : اگه شما یکی رو دوست داشته باشی و البته اون فرد هم مورد تایید عقل بود و اون تو رو دوست نداشته باشه و شرایطی رو بزاره که اینو بهت بفهمونه که دوست نداره شما کدوم راه رو انتخاب می کنید:
1.برای رسیدن به عشقت تا آنجا که می توانید تلاش می کنید تا اینکه به او برسید.
2.به خاطر راحتی عشقت، می کشی کنار تا یکی که میتونه اون رو خوشبخت کنه،بیادوسط

آیا به نفر دوم می تونیم لقب عاشق رو بدیم ؟
آیا نفر اول خودخواهه؟
آیا شما به این اعتقاد دارید که آدم یه بار به دنیا میاد ویه بار عاشق میشه و یه بار میمیره؟
ببینید یه چند لحظه بحث عقل رو بزاریم کنار .
چی بگم امیدوارم که هیچ کسی در این شرایط قرار نگیره ولی خب
، دل یه چیزی می خواد و دلدار یه چیز دیگه
به خودش قصم که عشق رو آفرید، سخته که عاشق پا روی دلش بزار و بی خیال بشه ودوباره سخته واسه عاشق که اشک محبوبش رو ببینه و با کاراش اون رو اذیت کنه
توی این شرایط بیشتر بچه ها یی که قرار می گیرند فقط می تونم بگم که دست به یه کاری میزنند و اونم خودکشیه:heart::gol::eek::cry::cry:
اما من در این شرایط این کار رو نمی کنم به هر حال برای من عشقم مهمه و تا می تونم کاری میکنم که اون به اوج برسه حالا چه با کنار کشیدن باشه چه به اورسیدن و من منتظر می شم تا موفقیتش رو ببینم ،تا خوشحالیش رو ببینم ، تا...
نمی دونم دارم آتیش می گیرم و اینو می نویسم
شاید پیش خودت فکر کنی دیونم
ولی یه روز خوب میاد اینو می دونم

خواهش ... :gol:
ببینید هوس یه نیازه مثل همه نیازهای دیگه آدم اما عشق بالاتر از نیازه عشق آدمو بزرگ میکنه عشق باعث رشد میشه عشق آرامش بخشه ... اینکه شما فقط برای رفع تنهایی خودتون و بیرون اومدن از تنهایی بخواین به اون برسین به نظرم نمیشه بهش گفت عشق البته اگه فقط واسه همین اونو بخواین ...
جواب سوالتون هم اگه من بودم گزینه 2 رو انتخاب میکردم ...
وقتی اون منو دوست نداشته باشه و منو نخواد چرا باید تلاش کنم تا بهش برسم ...
به نظرم عشق یه طرفه سرانجامی نداره ...
اگه عاشق عشقش واقعی باشه اونو مجبور نمیکنه که باهاش بمونه و آزادش میذاره ... اگه بخواد فقط به خودش محدودش کنه دیگه این عشق نیست ، هوسه و وابستگی ... اون کسی که به خودکشی فکر میکنه هم عاشق نیست ... اینقدر وابستگی اش شدید که بدون اون میخواد خودشو بکشه ...
نه من اصلا اعتقاد ندارم که آدم فقط یه بار عاشق میشه به نظر من اصلا اینجوری نیست ...

نه بابا این چه حرفیه چرا فکر کنم شما دیوونه ای ...
انشالله که همه عاشقا به بهترین خیر و صلاحشون برسن ...
شما هم غصه نخور ... اگه خدا بخواد بهش میرسین اگه هم نخواد حتما قرار یکی از اون بهتر نصیبتون بشه ... مطمئن باشین هیچ کار خدا بدون حکمت نیست و مطمئن باشین خدا صلاح شما رو بهتر از خودتون میدونه ... :gol:
 

Topcoding

عضو جدید
پله پله تا ملاقات خدا...

پله پله تا ملاقات خدا...

مثل همیشه ممنون از شما:gol:
خب منم دوست ندارم هیچ کس از من برنجه ،هیچ کس ...
شاید من خیلی تنها باشم ولی این طور نیست همین الانم یکی داره منو میبینه ، یکی که دوستم داشته و داره و خواهد داشت و من اون رو فراموشش کردم .حالا که با دوست داشتن و عشق آشنا شدم یه جورای دیگه ای می خوام با خدام خلوت کنم .
خدایی که وقتی من توی اوج تنهایی و ناتوانی توی رحم مادرم بودم منو تنها نذاشت و روزیمو رسوند.و تا حالا که اینجام این قدر به من خوبی کرده که برای من یه جورایی عادت شده .
تا حالا یه بارم نشد صادقانه بخونمش همونجوری که وقتی محبوبم رو میدیدم صدا خدام هم بزنم اما یه بارم نشد.
خدا همه لحظه هایم رو صبورانه دیده ، همه تنهایی هایم رو همه زخمهای قلبم رو همه رو..
و حالا از همه چی خستم فقط آغوش اونه که می تونه همه چی رو آروم کنه .
خداوند... مرا به خاطر کوتاهیم ببخش، به خاطر ...
نه، نه این چنین نیست که دیگه دل بنده اش رو بشکنه ، خدایی که عشق رو آفریده حتما ارزش عشق رو هم می دونه و الکی مارک هوس بهش نمی زنه
خلاصه من تصمیم دارم از این عشق به عشق بالاتر برسم (می شه گفت همون تکامل انسان) ولی خب نمی دونم چیکار کنم ؟
آخه مگه توی یه دل می شه 2 دوست رو قرار بدی ؟
نمی خوام وقتی می رم پیش خدا به اونم فک کنم. نمی خوام خدا فکر کنه که من به خاطر اون آمدم پیشش البته خدا خودش می دونه و الان اینطوریه ولی نمی خوام این طوری باشه
می خوام خدام رو با همه وجودم بپرستم ولی من ازش خیلی دورم و اونه که می تونه کمکم کنه و این فاصله رو با کمک اون کم کنم
راستش الان چند شبه یه 1ساعتی رو با اون خلوت کردم نمی دونم ولی یه کم آروم شدم
الان فقط یه چیزی رو می خوام ،اینکه لرزش قلبم فقط واسه خدا باشه ،همه فکرو خیالم پر از اون باشه .سخته ولی
از همه شما ها بابت کمکاتون ممنونم مرا به رسم رفاقت دعا کنید تا...
 
بالا