اشعار و نوشته هاي عاشقانه

kamal_n13

عضو جدید
یادم باشد... در انتظار آسمان بنشینم..

خاک همیشه خشک است...

... یادم باشد... در انتظار خورشید بنشینم...

ماه همیشه تاریک است...

... یادم باشد... در انتظار گندم بنشینم..

نان همیشه تلخ است...

... یادم باشد... در انتظار نگاه بنشینم..

زبان همیشه دروغ است...

... یادم باشد... در انتظار دوست بنشینم..


بی گانه همیشه خسته است...

... یادم باشد ... در انتظار او بنشینم..

او همیشه هست..

همیشه مهربان است...
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
صداي اذان مي‌آيد

صداي محزون پيرمردي كه سالهاست


مرا از خواب تو


تا خدا مي‌برد ؛


دلم بي‌قرار دو ركعت نمار مي شود هر سحر
 

Erris

عضو جدید
شاعر زن میگه :
به نام خدایی که زن آفرید
حکیمانه امثال ِ من آفرید

خدایی که اول تو را از گل
و بعداً مرا از خشت آفرید!

برای من انواع گیسو و موی
برای تو قدری چمن آفرید!

مرا شکل طاووس کرد و تو را
شبیه بز و کرگدن آفرید!

به نام خدایی که اعجاز کرد
مرا مثل آهو ختن آفرید

تو را روز اول به همراه من
رها در بهشت عدن آفرید

ولی بعداً آمد و از روی لطف
مرا بی کس و بی وطن آفرید

خدایی که زیر سبیل شما
بلندگو به جای دهن آفرید!

وزیر و وکیل و رئیس ات نمود
مرا خانه داری خفن! آفرید

برای تو یک عالمه کِیْسِ خوب
شراره، پری، نسترن آفرید

برای من اما فقط یک نفر
براد پیت من را حَسَنْ آفرید!

برایم لباس عروسی کشید
و عمری مرا در کفن آفرید


پاسخ شاعر مرد:
به ‌نام خداوند مردآفرین
که بر حسن صنعش هزار آفرین

خدایی که از گِل مرا خلق کرد
چنین عاقل و بالغ و نازنین

خدایی که مردی چو من آفرید
و شد نام وی احسن‌الخالقین

پس از آفرینش به من هدیه داد
مکانی درون بهشت برین

خدایی که از بس مرا خوب ساخت
ندارم نیازی به لاک، همچنین

رژ و ریمل و خط چشم و کرم
تو زیبایی‌ام را طبیعی ببین

دماغ و فک و گونه‌ام کار اوست
نه کار پزشک و پروتز، همین!

نداده مرا عشوه و مکر و ناز
نداده دم مشک من اشک و فین!

مرا ساده و بی‌ریا آفرید
جدا از حسادت و بی‌خشم و کین

زنی از همین سادگی سود برد
به من گفت از آن سیب قرمز بچین

من ساده چیدم از آن تک‌ درخت
و دادم به او سیب چون انگبین

چو وارد نبودم به دوز و کلک
من افتادم از آسمان بر زمین

و البته در این مرا پند بود
که ای مرد پاکیزه و مه‌جبین

تو حرف زنان را از آن گوش گیر
و بیرون بده حرفشان را از این

که زن از همان بدو پیدایشت
نشسته مداوم تو را در کمین!
 

ghazaliii

عضو جدید
مرسی عزیزم
همینکه وقت گذاشتین خوندین یه دنیا ممنونم
یه عالمه بوسسسسسس
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
حقیقت انسان در آن چیزی که اظهار می کند نیست،
بلکه حقیقت او نهفته در چیزی است که از اظهار آن عاجز است.
پس هرگاه خواستی کسی را بشناسی نه به گفته هایش،
بلکه به ناگفته هایش گوش بسپار...:gol:
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
*** خوابم یا بیدار ؟ ***

*** خوابم یا بیدار ؟ ***



بیدارم



خواب نیستم



روی جانماز سبز طبیعت وجودم



نماز شکر داشتن چشمانت را می خوانم



چه می دانی چه شوری دارد این رکوع این سجود



چه میدانی چه شیرین است ، داشتنت



یا رستگاری در بهشت نگاههایت ، چه طعمی دارد





تو نمیدانی ای صاحب چشمهای بهشتی



تو نمیدانی



نمیدانی چه شوقیست از دوزخ انتظار گذشتن



آری... شیرین است



گذشتم



روی بال طلایی سوی دیگر سکه ی بخت زندگی،بیدارم



بیدار



کجا خوابم خواهد برد در این شیرینی



نمیخوابم



ترسم بیدار شوم و از روی سوی سکه سر خورده باشم



به دیواره های بخت چنگ میزنم



با چنگال های نداشته ام



دیگر نمیگذارم برود





نه بخت بیدار شده ام تو نمیروی ... نه ...



نماز میخوانم به شکرانه ی این نعمت



نمازی ابدی ، طولانی ، تمام نشدنی



روی سبزی بخت سبز شده ام در سجده ام



بپزیر صاحب من بپزیر



بیدارم





خواب نیستم ...










تقدیم به امیر ....
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
*** خوابم یا بیدار ؟ ***

*** خوابم یا بیدار ؟ ***



بیدارم



خواب نیستم



روی جانماز سبز طبیعت وجودم



نماز شکر داشتن چشمانت را می خوانم



چه می دانی چه شوری دارد این رکوع این سجود



چه میدانی چه شیرین است ، داشتنت



یا رستگاری در بهشت نگاههایت ، چه طعمی دارد





تو نمیدانی ای صاحب چشمهای بهشتی



تو نمیدانی



نمیدانی چه شوقیست از دوزخ انتظار گذشتن



آری... شیرین است



گذشتم



روی بال طلایی سوی دیگر سکه ی بخت زندگی،بیدارم



بیدار



کجا خوابم خواهد برد در این شیرینی



نمیخوابم



ترسم بیدار شوم و از روی سوی سکه سر خورده باشم



به دیواره های بخت چنگ میزنم



با چنگال های نداشته ام



دیگر نمیگذارم برود





نه بخت بیدار شده ام تو نمیروی ... نه ...



نماز میخوانم به شکرانه ی این نعمت



نمازی ابدی ، طولانی ، تمام نشدنی



روی سبزی بخت سبز شده ام در سجده ام



بپزیر صاحب من بپزیر



بیدارم





خواب نیستم ...










تقدیم به امیر ....
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یک بار دیگر می نویسم تا بخوانی

از شعرهایم سوز عشقم را بدانی



می بینمت در هر زمانی با خیالم

در آرزو شاید کنار من بمانی



خورشید من در آسمان وقتی نشستی

دیگر مرا مانند ماه از خود نرانی



یک بار دیگر روشنی بخش دلم باش

از صبح فرداها بگو تا می توانی



من خسته ام دورم کن از دلواپسی ها

تا کی مرا دنبال این دل می کشانی؟؟
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
یک شب دلی به مسلخ خونم کشید و رفت
دیوانه ای به دام جنونم کشید و رفت
پس کوچه های قلب مرا جستجو نکرد
اما مرا به عمق درونم کشید و رفت
یک آسمان ستاره ی آتش گرفته را
بر التهاب سرد قرونم کشید و رفت
من در سکوت و بغض و شکایت ز سرنوشت
خطی به روی بخت نگونم کشید و رفت
تا از خیال گنگ رهایی رها شوم
بانگی به گوش خواب سکونم کشید و رفت
شاید به پاس حرمت ویرانه های عشق
مرهم به زخم فاجعه گونم کشید و رفت
تا از حصار حسرت رفتن گذر کنم
رنجی به قدر کوچ کنونم کشید و رفت
دیگر اسیر آن من بیگانه نیستم
از خود چه عاشقانه برونم کشید و رفت
افشین یداللهی
 
آخرین ویرایش:

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]نمیدانم چه رازی هست بین قلب و قلم [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]از وقتی قلبــــــــــــم خشکید، [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]قلمــــــــــم دیگر ننوشت! [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]. [/FONT]
.
.
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]در نبودنــــم... [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]در نبودنت... [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]برای دیدنم چشمهایت را ببند! [/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]قلب ِ من تنها [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]با سرانگشتانِ احساست ، [/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]دیده می شود...! [/FONT]
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
تو را با چشم خونینم تماشا میکنم هر روز
و با این کار قلبم را چه رسوا میکنم هر روز

تو را دیگر نمیبینم کنار خویشتن اما
برایت در میان دل چه غوغا میکنم هر روز

تمام عمر در هجرت نوای غصه میخوانم
به اشک دیده چشمم را چو دریا میکنم هر روز

تو را هر شب به بام آسمان چون ماه میبینم
و با دوری چشمانت مدارا میکنم هر روز

به امیدی که دیدارت کنم در روز آینده
عزیزم من دلم را خوش به فردا میکنم هر روز
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاد

شب چون به چشم اهل جهان خواب می دود
میل تو گرم، در دل بی تاب می دود
در پرده ی نهان ِ دلم جای می کنی
گویی به چشم خسته تنی خواب می دود
می بوسمت به شوق و برون می شوم ز خویش
چون شبنمی که بر گل شاداب می دود
می لغزد آن نگاه شتابان به چهره ام
چون بوسه ی نسیم که بر آب می دود
وز آن نگاه، مستی عشق تو در تنم
آن گونه می دود که می ناب می دود
بر دامنم ز مهر بنهْ سر، که عیب نیست
خورشید هم به دامن مرداب می دود
وزگفتگوی خلق مخور غم، که گاهگاه
ابر سیه به چهره ی مهتاب می دود.

سيمين بهبهاني
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز

ای نگاهت ز تماشای غزالان خوشتر
شهد لبهای تو از قند فریمان خوشتر

لهجه گرم گل آمیز هوس آلودت
از طربریزی موسیقی باران خوشتر

تنت آن ماه فرو هشته به آغوش زمین
هر چه بی هاله و تنهاتر و عریان خوشتر

عشوه چشم خمارین غزل آگینت
از نظر بازی خورشید زمستان خوشتر

خانه تا بیخود از عطرش بشود شب همه شب
گیسویت هر چه رها هر چه پریشان خوشتر

بر من از جام بلورین دو چشمت بچشان
زان شرابی که رسد هر چه فراوان خوشتر

غزل ناب بلندیست سرا پای تو کز
آنچه شعر است به هر دفتر و دیوان خوشتر

تو اگر گرمی این خانه نباشی به خدا
هر چه ساکت تر از این باشد و ویران خوشتر
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
فقط می توان خاطرات تو را قاب کرد

نشست و نگاهی

به گیسوی مهتاب کرد

فقط می توان

گاهی از دور دست

کمی گفتگو

با تو در خواب کرد ...
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
بر روی ما نگاه خدا خنده می زند
هر چند ره به ساحل لطفش نبرده ایم

زیرا چو زاهدان سیه كار خرقه پوش
پنهان ز دیدگان خدا می نخورده ایم

پیشانی ار ز داغ گناهی سیه شود
بهتر ز داغ مُهر نماز از سر ریا

نام خدا نبردن از آن به كه زیر لب
بهر فریب خلق بگوئی خدا خدا

ما را چه غم كه شیخ شبی در میان جمع
بر رویمان ببست به شادی در بهشت

او می گشاید … او كه به لطف و صفای خویش
گوئی كه خاك طینت ما را ز غم سرشت

طوفان طعنه ، خنده ی ما را ز لب نشست
كوهیم و در میانه ی دریا نشسته ایم

چون سینه جای گوهر یكتای راستیست
زین رو به موج حادثه تنها نشسته ایم

مائیم … ما كه طعنه زاهد شنیده ایم
مائیم … ما كه جامه تقوی دریده ایم

زیرا درون جامه به جز پیكر فریب
زین هادیان راه حقیقت ، ندیده ایم!

آن آتشی كه در دل ما شعله می كشید
گر در میان دامن شیخ اوفتاده بود

دیگر به ما كه سوخته ایم از شرار عشق
نام گناهكاره رسوا! نداده بود

بگذار تا به طعنه بگویند مردمان
در گوش هم حكایت عشق مدام ما

"هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
ثبت است در جریده عالم دوام ما"
 

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
با کوچه آواز رفتن نیست
فانوس رفاقت روشن نیست
نترس از هجوم حضورم...!
چیزی جز تنهایی با من نیست!
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
«تا كي براي چشمت آذين كنم جهان را ؟»

قلبم شروع كرده عمدأ تكـــــــان تكــــــــان را

باران ترانه اش را با لـــحن غــــــــــم نخواند

باشد عوض كنـــــي تـــــــــو تقدير آسمان را
 

ملیسا

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی مستی و ديوانگی

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی با جهان بيگانگی [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی شب نخفتن تا سحر[/FONT]
[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی سجده ها با چشم تر [/FONT]

[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی سر به دار آويختن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی اشک حسرت ريختن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی در جهان رسوا شدن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی مست و بی پروا شدن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]****************************[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی سوختن يا ساختن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی زندگی را باختن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی انتظار و انتظار [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی هرچه بينی عکس يار [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی ديده بر در دوختن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی در فراقش سوختن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی لحظه های التهاب[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی لحظه های ناب ناب [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]*****************************[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی سوز نی ، آه شبان [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی معنی رنگين کمان [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی شاعری دل سوخته [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی آتشی افروخته [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی با گلی گفتن سخن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی خون لاله بر چمن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی شعله بر خرمن زدن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی رسم دل بر هم زدن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی يک تيمّم، يک نماز [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی عالمی راز و نياز [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]*****************************[/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی با پرستو پر زدن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی آب بر آذر زدن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی چون محمد پا به راه [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی همچو يوسف قعر چاه [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی بيستون کندن به دست [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی زاهد اما بُـت پرست [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی همچو من شيدا شدن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی قطره و دريا شدن [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی يک شقايق غرق خون [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی درد و محنت در درون [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif]عشق يعنی يک تبلور يک سرود [/FONT]
[FONT=Tahoma, Arial, Helvetica, sans-serif] عشق يعنی يک سلام و يک درود [/FONT]
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق یعنی تنهایی .. عشق یعنی فاصله .... عشق یعنی جدایی ... عشق یعنی یه س.ال بی جواب .. عشق یعنی اشک و آه ... عشق یعنی یه انتظار بی پایان ...
 

zeinab68

عضو جدید
کاربر ممتاز
به تک تک ظلم های این زمانه قسم ..

تو برای منی .. من برای تو ..

ستمگر به هر ستم تو قسم ..



تو دلم آتیش زدی در فصل بارون .. نمی خوام زنده باشم .. نمی خوام زنده باشم .. بدون تو ..

تو به من زخمهای زدی .. که نمی خوام مرحمشون کنم ..

نمی خوام زنده باشم .. نمی خوام زنده باشم .. بدون تو ..



در دلم خواهشم هام می میرن .. با مردن هر کدوم .. جوون رو می گیرن ..

زهر جدای رو نمی خوام بخورم ..

نمی خوام زنده باشم .. نمی خوام زنده باشم .. بدون تو ..



این فصل خاطرات تو .. یاد اون حرفهای عاشقونه ..

با فراموش شدن این خاطرات ما دیگه هیچ وقت به هم نمی رسیم .. نمی خوام .. نمی خوام ..

نمی خوام زنده باشم .. نمی خوام زنده باشم .. بدون تو ..
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
چشمت شبیه معجزه لبخند مـــی‌زند
مهر تو را به جان و دلم بند می‌زند

ریتم تمام دغدغه‌های بزرگ من !
نامت بر آتش دلــــــم اسپند می‌زند

دست بلند عشق ، همین روزهای گرم
نام مرا به نــــــــــــــام تو پیوند می‌زند

تا عزم می‌كنم كه بگویم عزیزمی
این اضطراب لعنتی ام گند می‌زند

نغمه افشار
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
عشق يعني در شب در ماندگي
خسته از اين روزگار بندگي
معني عشق و دل و دلدادگي
در كتاب قصه اي از بچگي
در ميان لحظه هاي خستگي
عقل را شالوده بود اين زندگي
تا كه يك شب ، پيغام خدا
از درون برق و سيم و از هوا
همچو تيري گرم و تيز
بر نشان قلب من با صد ستيز
بر نشست و شعله زد بر خرمنم
روح من پرواز دادي از تنم
اي يگانه سرنشين قلب من
اي طنين بي رقيب آهنگ من
عشق يعني بوسه اي از راه دور
عشق يعني كاسه اي لبريز نور
عشق يعني خواب من با يك خيال
عشق يعني يك فروغ بي زوال
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
زندگي » زيباست، كو چشمي كه « زيبائي » به بيند ؟
كو « دل آگاهي » كه در « هستي » دلارائي به بيند ؟

صبحا « تاج طلا » را بر ستيغ كوه، يابد
شب « گل الماس » را بر سقف مينائي به بيند

ريخت ساقي باه هاي گونه گون در جام هستي
غافل آنكو « سكر » را در باده پيمائي به بيند

شكوه ها از بخت دارد « بي خدا » در « بيكسي ها »
شادمان آنكو « خدا » را وقت « تنهائي » به بيند

« زشت بينان » را بگو در « ديده » خود عيب جويند
« زندگي » زيباست كو چشمي كه « زيبائي » به بيند ؟

مهدی سهیلی ...
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
میانِ دشتِ شب نشسته ام؛

ستاره ها به رویِ دامنم چه گریه ها نمی کنند؛


نگاه کن چگونه می نویسمت؛

قلم به دستِ من همیشه گریه می کند؛

و نامِ تو میانِ دفترم؛

همیشه تاب می خورد.

از این ستون به آن ستون؛

ببین رسیده ام به اوجِ آسمان؛

کنارِ خانۀ خدا؛

برایِ عشقمان ستاره ای شدم.

به رویِ دامنش چه گریه ها نمی کنم؛

و با حضورِ اسمِ تو؛

قلم شکسته شد میانِ دستِ من ؛

و نامِ تو هنوز هم ؛

از این ستون به آن ستون؛

چه پیچ و تاب می خورد!




 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چون زلف توأم جانا در عین پریشانی
چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی

من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم
تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی

خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم
تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی

ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی
من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی

در سینه سوزانم مستوری و مهجوری
در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی

من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی
من سلسله موجم تو سلسله جنبانی

از آتش سودایت دارم من و دارد دل
داغی که نمی بینی دردی که نمی دانی

دل با من و جان بی تو نسپاری و بسپارم
کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی

ای چشم رهی سویت کو چشم رهی جویت؟
روی از من سر گردان شاید که نگردانی
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو در ضمیر ِ منی
چگونه از تو گریزم
که نا گزیرِ منی
تمام هستی ام از تست
سرفرازی نیز
مرا ز هر دو جهان ، جمله بی نیازی نیز
به روز ِ حادثه تنها
تو دستگیر منی

حمیدمصدق
 

Similar threads

بالا