خودتو با یه شعر وصف کن...!
- شروع کننده موضوع secret_f
- تاریخ شروع
شعر بسیار زیبایی از رهی معیری
YAALIASGHAR
عضو جدید
من از "قالوا بلی" تشویش دارم
گنه از برگ و باران بیش دارم
اگر "لاتقنطوا" دستم نگیرد
من از "یاویلنا" تشویش دارم
گنه از برگ و باران بیش دارم
اگر "لاتقنطوا" دستم نگیرد
من از "یاویلنا" تشویش دارم
همچنان
به صداي قدم‌هايي
گوش سپرده‌ام ...
كه نزديك مي‌شوند
و نمي‌رسند !
دور مي‌شوند
و نمي‌روند !
به صداي قدم‌هايي
گوش سپرده‌ام ...
كه نزديك مي‌شوند
و نمي‌رسند !
دور مي‌شوند
و نمي‌روند !
می زنم لبخند و برمیخیزم از خاك و بدینسان
می شود آغز فصل دیگری از داستانم
می شود آغز فصل دیگری از داستانم
به دریا می زنم امشب دل توفانی خود را
که طوفانی کنم از غم تمام شانه خود را
به هر در می زنم دل را خیالت را نمی بینم
که شايد بشكنم يك شب سكوت خانه خود را
که طوفانی کنم از غم تمام شانه خود را
به هر در می زنم دل را خیالت را نمی بینم
که شايد بشكنم يك شب سكوت خانه خود را
من شمعم شمع مرادم خاموشی رفته ز یادم
همه شب خود را میسوزم که شب یاران بر افروزم
می سوزم تا بسحرگه از اهم کس نشد آگه
خوش و بی پروا میسوزم که شب یاران بر افروزم
همه شب خود را میسوزم که شب یاران بر افروزم
می سوزم تا بسحرگه از اهم کس نشد آگه
خوش و بی پروا میسوزم که شب یاران بر افروزم
عشق تا بر دل بیچاره فروریختنی است
دل اگر کوه به یکباره فروریختنی است
خشت بر خشت برای چه به هم بگذارم
من که می دانم دیواره فروریختنی است
آسمانی شدن از خاک بریدن می خواست
بی سبب نیست که فواره فروریختنی است
از زلیخای درونت بگریز ای یوسف
شرم این پیرهن پاره فروریختنی است
هنر آن است که عکس تو بیفتد در ماه
ماه در آب که همواره فروریختنی است
دل اگر کوه به یکباره فروریختنی است
خشت بر خشت برای چه به هم بگذارم
من که می دانم دیواره فروریختنی است
آسمانی شدن از خاک بریدن می خواست
بی سبب نیست که فواره فروریختنی است
از زلیخای درونت بگریز ای یوسف
شرم این پیرهن پاره فروریختنی است
هنر آن است که عکس تو بیفتد در ماه
ماه در آب که همواره فروریختنی است
گلابتون
مدیر بازنشسته
کاش هم كيش من http://hamkish-e-man.blogfa.com/ بودی ...
آن وقت با صداي بلند می خواستم ات ....
و تو می آمدی
به دنياي زيست ام
و جاي خالي ات پر می شد ....
آن وقت با صداي بلند می خواستم ات ....
و تو می آمدی
به دنياي زيست ام
و جاي خالي ات پر می شد ....
من بهار را به خاطر شکوفه هايش
زندگي را به خاطر زيبايي اش و زيباييش را به خاطر تو دوست دارم
من دنيا را به خاطر خدايش
خدايي که تو را خلق کرد دوست دارم
زندگي را به خاطر زيبايي اش و زيباييش را به خاطر تو دوست دارم
من دنيا را به خاطر خدايش
خدايي که تو را خلق کرد دوست دارم
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
شعر-بحر طویل | اشعار و صنايع شعری | 4 | |
|
کارگاه شعر تجربی و آموزش | اشعار و صنايع شعری | 28 | |
|
یه بیت به انتهای شعر اضافه کن | اشعار و صنايع شعری | 115 | |
|
داستان عاشقانه یک شعر معروف از مهرداد اوستا | اشعار و صنايع شعری | 2 | |
|
شعر زیبایی از انار با لهجه... | اشعار و صنايع شعری | 3 |