*** آشنایی و گفتگوی بچه های کامپیوتر....***
- شروع کننده موضوع Sharif_
- تاریخ شروع
من الان اسپنج دود میکنم غصه نخور مس(ms)
چیز بود یا جیز
نه جیز به عملی میگن که نباید انجام بشه
شما همون اسپند رو دود کنی ما راضی تریم
از بس نشستی پای این کام چشماتم ضعیف شده مهندس...به خودت رحم نمی کنی به چشمات رحم کن
اون تعریف مال کوشمولویی هامون بود الان تعریفش همینه که گفتم
سلام به شما
ما کلا آتش زیر خاکستریم
هزار ارشد؟راستی کنکوریا تو این تاپیک هم مثل معماری رتبه زیر هزار دارن؟؟؟
ایمان غفوری
عضو جدید
آره؟
نه بابا چه ریایی مشخصه
کی کو کجا؟
یه کم خشانت نشونش دادم فرار کرد
راستی کنکوریا تو این تاپیک هم مثل معماری رتبه زیر هزار دارن؟؟؟
ما قابل مقایسه نیستیم اصلا
چند تا میخواین حالا؟
ایمان غفوری
عضو جدید
عشق بدون مرز سن>
پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد.پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد.مرد به زمین افتاد.مردم دورش جمع شدند واو را به بیمارستان رساندند.
پس از پانسمان زخم ها، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوان بشود.
پیرمرد در فکر فرو رفت.سپس بلند شد ولنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حال گفت:”که عجله دارد ونیازی به عکسبرداری نیست”
پرستاران سعی در قانع کردن او داشتند ولی موفق نشدند.برای همین از او دلیل عجله اش را پرسیدند.
پیر مرد گفت:
زنم در خانه سالمندان است.من هر صبح به آنجا میروم وصبحانه را با او میخورم.نمیخواهم دیر شود!
پرستاری به او گفت:
شما نگران نباشید ما به او خبر میدهیم. که امروز دیرتر میرسید.
پیرمرد جواب داد:
متاسفم.او بیماری فراموشی دارد ومتوجه چیزی نخواهد شد وحتی مرا هم نمیشناسد.
پرستارها با تعجب پرسیدند:
پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید در حالی که شما را نمیشناسد؟
پیر مرد با صدای غمگین وآرام گفت:
اما من که او را می شناسم
پیرمردی صبح زود از خانه اش بیرون آمد.پیاده رو در دست تعمیر بود به همین خاطر در خیابان شروع به راه رفتن کرد که ناگهان یک ماشین به او زد.مرد به زمین افتاد.مردم دورش جمع شدند واو را به بیمارستان رساندند.
پس از پانسمان زخم ها، پرستاران به او گفتند که آماده عکسبرداری از استخوان بشود.
پیرمرد در فکر فرو رفت.سپس بلند شد ولنگ لنگان به سمت در رفت و در همان حال گفت:”که عجله دارد ونیازی به عکسبرداری نیست”
پرستاران سعی در قانع کردن او داشتند ولی موفق نشدند.برای همین از او دلیل عجله اش را پرسیدند.
پیر مرد گفت:
زنم در خانه سالمندان است.من هر صبح به آنجا میروم وصبحانه را با او میخورم.نمیخواهم دیر شود!
پرستاری به او گفت:
شما نگران نباشید ما به او خبر میدهیم. که امروز دیرتر میرسید.
پیرمرد جواب داد:
متاسفم.او بیماری فراموشی دارد ومتوجه چیزی نخواهد شد وحتی مرا هم نمیشناسد.
پرستارها با تعجب پرسیدند:
پس چرا هر روز صبح برای صرف صبحانه پیش او میروید در حالی که شما را نمیشناسد؟
پیر مرد با صدای غمگین وآرام گفت:
اما من که او را می شناسم
zohre7
عضو جدید
چیه؟چی شده؟
آخرش این تالار چشم میخوره حالا ببینید کی هست دارم میگم
چیز نه مجیدجان جیز....
مدیر شریف بیا اسفند دود کن
ما رو با معماریا مقایسه می کنی؟؟؟؟
راستی کنکوریا تو این تاپیک هم مثل معماری رتبه زیر هزار دارن؟؟؟
نه خیر کامپوتریا المپیادین وقتشونو صرف کنکور نمی کنن
ایمان غفوری
عضو جدید
یه کم خشانت نشونش دادم فرار کرد
ما قابل مقایسه نیستیم اصلا
ایول به شماها هم دمتون گرم باشه انشا ا...
شما همون اسپند رو دود کنی ما راضی تریم
از بس نشستی پای این کام چشماتم ضعیف شده مهندس...به خودت رحم نمی کنی به چشمات رحم کن
اون تعریف مال کوشمولویی هامون بود الان تعریفش همینه که گفتم
سلام به شما
ما کلا آتش زیر خاکستریم
اسپندم دود میکنیم مگه چیه
البته هنوز هم این جمله خیلی کاربرد داره ها
راستی اگه میشه از زیر خاکستر بیاین بیرون یکم آتیش بدین این اسپنج رو دود کنم
zohre7
عضو جدید
اگزکتلیشما همون اسپند رو دود کنی ما راضی تریم
از بس نشستی پای این کام چشماتم ضعیف شده مهندس...به خودت رحم نمی کنی به چشمات رحم کن
اون تعریف مال کوشمولویی هامون بود الان تعریفش همینه که گفتم
سلام به شما
ما کلا آتش زیر خاکستریم
ایمان غفوری
عضو جدید
دکتر شریعتی
دکتر شریعتی
دکتر شریعتی
زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند...ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر...مي تواند تنها يك همسر داشته باشدو تو مختار به داشتن چهار همسرهستي .... براي ازدواجش ــ در هر سني ـ اجازه ولي لازم استو تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني ...در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو ...او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي ...او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني....او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد ....او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني ....او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پدر ...و هر روز او متولد میشود؛ عاشق می شود؛ مادر می شود؛پیر می شود و میمیرد... و قرن هاست که او؛ عشق می کارد و کینه درو می کندچرا که در چین و شیارهای صورت مردش به جای گذشت،زمان جوانی بر باد رفته اش را می بیند و در قدم های لرزان مردش؛گام های شتابزده جوانی برای رفتن و درد های منقطع قلب مرد؛سینه ای را به یاد می اورد که تهی از دل بوده و پیری مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده می کند...و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد...!و این رنج است
آره نفوزی ها ریخن مراقب باشسلام مهندسای عزیز
بوی عوامل بیگانه میاد!!
چاخلصیم
دم شما هم داغاسپندم دود میکنیم مگه چیه
البته هنوز هم این جمله خیلی کاربرد داره ها
راستی اگه میشه از زیر خاکستر بیاین بیرون یکم آتیش بدین این اسپنج رو دود کنم
هیچی...دعوا دارین؟
(یاد پسرخاله ی کلاه قرمزی افتادم مستر)دقیقا کدوم جمله منظورتونه؟
نمیشه اونوقت چشم میخوریم مملکت بی مهندس میمونه
اگزکتلی
قابل نداشت
آواتارت مبارک...خیلی خوشمله
zohre7
عضو جدید
zohre7
عضو جدید
ایمان غفوری
عضو جدید
شخصی در همسایگی ما از گرسنگی مرد برای عزایش گوسفندان سر بریدند
دکتر شریعتی
دکتر شریعتی
سلام مهندسای عزیز
بوی عوامل بیگانه میاد!!
سلام عزیزم
راندیمشان
ولی بوشون هنوز تو هوای تالار هست...تالار در امن و امان است آسوده به کارای علمی تان برسید دوستانجو رو متشنج نکنید خواهشا
zohre7
عضو جدید
تالار در امن و امان است آسوده به کارای علمی تان برسید دوستان
پاييز آمد/ لابلای درختان/ لانه كرده كبوتر/ از تراوش باران/ می‌گريزد
خورشيد از غم/ با تمام غرورش/ پشت ابر سياهی/ عاشقانه به گريه/ می‌نشيند
من با قلبی/ به سپيدی روز/ میروم به گلستان/ همجو عطر اقاقی/ لابلای درختان/ می‌نشينم
شعر هستی/ بر زبانم جاری/ پرتوانم آری/ میروم در كوه و/ دشت و صحرا
ره‌پيمای/ قله‌ها هستم من/ در کنار یاران/ راه خود در توفان/ می‌نوردم
دركوهستان/ يا كوير تشنه/ يا كه در جنگل‌ها/ رهنوردی شاد و/ پر اميدم
شاید روزی/ شعر هستی بر لب/ جان نهاده بركف/ راه انسان‌ها را/ در نوردم
شعر هستی/ بودن و كوشيدن/ رفتن و پيوستن/ از كژی بگسستن/ جان فدا كردن در/ راه خلق است
شعر هستی/ بر زبانم جاری/ پرتوانم آری میروم در كوه و/ دشت و صحرا
خورشيد از غم/ با تمام غرورش/ پشت ابر سياهی/ عاشقانه به گريه/ می‌نشيند
من با قلبی/ به سپيدی روز/ میروم به گلستان/ همجو عطر اقاقی/ لابلای درختان/ می‌نشينم
شعر هستی/ بر زبانم جاری/ پرتوانم آری/ میروم در كوه و/ دشت و صحرا
ره‌پيمای/ قله‌ها هستم من/ در کنار یاران/ راه خود در توفان/ می‌نوردم
دركوهستان/ يا كوير تشنه/ يا كه در جنگل‌ها/ رهنوردی شاد و/ پر اميدم
شاید روزی/ شعر هستی بر لب/ جان نهاده بركف/ راه انسان‌ها را/ در نوردم
شعر هستی/ بودن و كوشيدن/ رفتن و پيوستن/ از كژی بگسستن/ جان فدا كردن در/ راه خلق است
شعر هستی/ بر زبانم جاری/ پرتوانم آری میروم در كوه و/ دشت و صحرا
سلام عزیزم
راندیمشان
جو رو متشنج نکنید خواهشا
zohre7
عضو جدید
zohre7
عضو جدید
Similar threads
| Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
|---|---|---|---|---|
|
مجله تخصصی بچه های کامپیوتر | مهندسی کامپیوتر | 433 | |
|
رزومه بچه های باشگاه (لطفا همه شرکت کنید) | مهندسی کامپیوتر | 56 | |
|
درس طراحی کامپیوتر در وزارت علوم دقیقا چ نامی داره ؟ | مهندسی کامپیوتر | 8 | |
| N | استخدام مهندس کامپیوتر | مهندسی کامپیوتر | 0 | |
| A | کامپیوتر های کوانتوم | مهندسی کامپیوتر | 0 |