مشاعرۀ سنّتی

semiramis261

عضو جدید
کاربر ممتاز
تو چنان خون جاری و جویا به رگ های منی
تو نیازی بر نیایش سوی درگاه خدا
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
ما زنده از اکرام تو ای هر دو عالم رام تو

وی از حیات نام تو جانی گرفته نام دل
 

fairy a

عضو جدید
در زمینی که ضمیر من و توست
از نخستین دیدار
هر سخن هر رفتار
دانه هایی است که می افشانیم
برگ و باری ست که می رویانیم
 

setayesh87

عضو جدید
ترا اندر بیابانی مقام است
که شامش چون سحر آیینه فام است
به هر جایی که میخواهی خیمه گستر
طناب از دیگران جستن حرام است.
 

fairy a

عضو جدید
ساقیا لطف نمودی قدحت پر می باد / که به تدبیر تو تشویش خمار آخر شد
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
ثمرات دل شکسته به درون خاک بسته

بگشاده دیده، دیده ز بلای دی رهایی



*************************


مکن عتاب از این بیش و جور بر دل ما

مکن هر آن چه توانی که جای آن داری
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
در هوای مردمی از کید مردم سوختیم

در دل ما آتش از موج سراب افتاده است
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا