یک داستان جالب - بخوانید

babak 123

عضو جدید
کاربر ممتاز
روزی پسر بچه ای نزد شیوانا آمد و گفت: مادرم قصد دارد برای راضی ساختن خدای معبد و به خاطر محبتی که به کاهن معبد دارد. خواهر کوچکم را قربانی کند. لطفا خواهر بیگناهم را نجات دهید.
شیوانا سراسیمه به سراغ زن رفت و با حیرت دید که زن دست و پای دختر خردسالش را بسته و در مقابل در معبد قصد دارد با چاقو سر دختر را ببرد. جمعیت زیادی زن بخت برگشته را دوره کرده بودندو کاهن معبد نیز با غرور و خونسردی روی سنگ بزرگی کنار در معبد نشسته و شاهد ماجرا بود.
شیوانا به سراغ زن رفت و دید که زن به شدت دخترش را دوست دارد و چندین بار او را در آغوش می گیرد و می بوسد. اما در عین حال می خواهد کودکش را بکشد. تا بت اعظم معبد او را ببخشد و برکت و فراوانی را به زندگی او ارزانی دارد.
شیوانا از زن پرسید که چرا دخترش را قربانی می کند. زن پاسخ داد که کاهن معبد گفته است که باید عزیزترین پاره وجود خود را قربانی کند تا بت اعظم او را ببخشد و به زندگی اش برکت جاودانه ارزانی دارد.
شیوانا تفکری کرد و سپس با تبسمی بر لب گفت: اما این دختر که عزیزترین بخش وجود تو نیست چون تصمیم به هلاکش گرفته ای.
عزیزترین بخش زندگی تو همین کاهن معبد است که به خاطر حرف او تصمیم گرفته ای دختر نازنین ات را بکشی. بت اعظم که احمق نیست. او به تو گفته است که باید عزیزترین بخش زندگی ات را از بین ببری و اگر تو اشتباهی به جای کاهن دخترت را قربانی کنی . هیچ اتفاقی نمی افتد و شاید به خاطر سرپیچی از دستور بت اعظم بلا و بدبختی هم گریبانت را بگیرد!
زن لختی مکث کرد. دست و پای دخترک را باز کرد. او را در آغوش گرفت و آنگاه درحالی که چاقو را محکم در دست گرفته بود به سمت پله سنگی معبد دوید. اما هیچ اثری از کاهن معبد نبود. می گویند از آن روز به بعد دیگر کسی کاهن معبد را در آن اطراف ندید!
 

reza4321

عضو جدید
کاربر ممتاز
این داستانهای شیوانا هم مثل جملاتهای حکیمانه کوروش وبعضی جملات دکتر شریعتی که بهش نسبت میدن بدون هیچ منبع و یا سند تاریخی و فقط از ذهن یه نویسنده خلاق درومده.
 

Ice Dream

عضو جدید
کاربر ممتاز
عالی بود.. عالی...
ممنون
.
این داستانهای شیوانا هم مثل جملاتهای حکیمانه کوروش وبعضی جملات دکتر شریعتی که بهش نسبت میدن بدون هیچ منبع و یا سند تاریخی و فقط از ذهن یه نویسنده خلاق درومده.
حالا چیکار داریم از شیوانا بود یا نبود؟؟؟
کوروش قضیه ش فرق داره
 

elman13

عضو جدید
بابک و من صنایع میخونیم دیدمون به داستانا میفرقه . نکته تستیش اینجا بود که به جای حل مشکل باید رو حل مساله تمرکز کرد وشیوانا یا حالا هر کی میتونست بره دخترو با خشونت از دست زن بگیره اما...

و اینکه همیشه همه چیزی که میبینی درست نیست دلیلی نداره هر چی کاهن میگه درست باشه . خیلی مسائل دیگه


بابک جان اگه ازت تشکر نکردن تاپیک و بکن بیار تو تالار خودمون :gol::biggrin:;)!
 

Similar threads

بالا