رباعی و دو بیتی

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
بر چرخ فلک هیچ کسی چیر نشد
وز خوردن آدمی زمین سیر نشد
مغرور بدانی که نخورده‌ست ترا
تعجیل مکن هم بخورد دیر نشد
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
در دور و برم چقدر یخ ریخته اند
بر روی سرم مور و ملخ ریخته اند
در دور و برم پزشک قانونیها
دنبال دلیل و سر نخ ریخته اند
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشاق به درگهت اسیرند بیا

بدخویی تو بر تو نگیرند بیا

هرجور و جفا که کرده‌ای معذوری

زان پیش که عذرت نپذیرند بیا
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
بر حاجت ما اگر که بیناست خدا
بیهوده بود مسئلت و خواست و دعا
گر حاجت ما را به گدایی بگشود
این خواست خداست یا که دستمزد گدا؟
نورالحق فرحان
 

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
اسرار ازل را نتو دانی و نه من.........................وین حل معما نتو دانی و نه من
هست از پس پرده گفتو گوی من و تو ...................چون پرده در افتد نه تو مانی و نه من
خیام
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
لبانت شهد و شکر می فروشد
دهانت در و گوهر می فروشد
به دکان داری چشمت بنازم
که تیر و تیغ و خنجر می فروشد
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
من چاکر آنم که دلی برباید

یا دل به کسی دهد که جان آساید

آن کس که نه عاشق و نه معشوق کسیست

در ملک خدای اگر نباشد شاید
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای چشم تو مست خواب و سرمست شراب

صاحبنظران تشنه و وصل تو سراب

مانند تو آدمی در آباد و خراب

باشد که در آیینه توان دید و در آب
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
این چرخ فلک که ما درو حیرانیم
فانوس خیال ازو مثالی دانیم
خورشید چراغ دان و عالم فانوس
ما چون صوریم کاندرو حیرانیم
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دل می‌رود و دیده نمی‌شاید دوخت

چون زهد نباشد نتوان زرق فروخت

پروانهٔ مستمند را شمع نسوخت

آن سوخت که شمع را چنین می‌افروخت
 

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
دو زلفانت بود تار ربابم .................. چه میخواهی از این حال خرابم
تو که با من سر یاری نداری .............. چرا هر نمیه شب آیی به خوابم
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
می آیی و آب می شود تب هایم
مهتاب تمام می شود شب هایم
لب بر لب تو گذاش...بیدار شدم
طعم گس بوسه می دهد لب هایم
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
روزی گفتی شبی کنم دلشادت

وز بند غمان خود کنم آزادت

دیدی که از آن روز چه شبها بگذشت

وز گفتهٔ خود هیچ نیامد یادت؟
 

maryam_22

عضو جدید
کاربر ممتاز
این دل به کدام واژه گویم چون شد
کز پرده برون و پرده دیگر گون شد
بگذار بگویمت که از ناگفتن
این قافیه در دل رباعی خون شد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
**سعدی**

**سعدی**

ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست

هرچ آن به سر آیدم ز دست تو نکوست

ای مرغ سحر تو صبح برخاسته‌ای

ما خود همه شب نخفته‌ایم از غم دوست
 

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ
پیمانه چو پر شود جه بغداد و چه بلخ
می نوش که بعد از من تو ماه بسی
از سلخ به غره آید از غره به سلخ
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو هرچه بپوشی به تو زیبا گردد

گر خام بود اطلس و دیبا گردد

مندیش که هرکه یک نظر روی تو دید

دیگر همه عمر از تو شکیبا گردد
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
ای دلبر ما مباش بی دل بر ما

یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما




نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما

یا دل بر ما فرست یا دلبر ما



- ابوسعید ابوالخیر
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من با دگری دست به پیمان ندهم

دانم که نیوفتد حریف از تو به هم

دل بر تو نهم که راحت جان منی

ور زانکه دل از تو برکنم بر که نهم؟
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز نسیم یار من می آید
بوی گل انتظار من می آید
وقتست کزان جلوه به رنگی برسم
آئینه ام و بهار من می آید
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
کس نیست که غم از دل ما داند برد

یا چارهٔ کار عشق بتواند برد

گفتم که به شوخی ببرد دست از ما

زین دست که او پیاده می‌داند برد
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ای در دل من رفته چو خون در رگ و پوست

هرچ آن به سر آیدم ز دست تو نکوست

ای مرغ سحر تو صبح برخاسته‌ای

ما خود همه شب نخفته‌ایم از غم دوست
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
قومي متفکرند اندر ره دين
قومي به گمان فتاده در راه يقين

مي‌ترسم از آن‌که بانگ آيد روزي
کاي بي‌خبران راه نه آن است و نه اين!

"حکيم خيام"
 

امیر افشار

عضو جدید
کاربر ممتاز
این قافله عمر عجب می گذرد
دریاب دمی که با طرب مب گذرد
ساغی غم فردا حریفان چه خوریم
باده پیش آر که شب می گذرد
 

دختر شرقی

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در پرده اسرار کسی را ره نیست

زین تعبیه جان هیچکس آگه نیست

جز در دل خاک هیچ منزلگه نیست

می خور که چنین فسانه‌ها کوته نیست

"حکيم خيام"
 

*setareh66*

عضو جدید
کاربر ممتاز
افلاک که جز غم نفزايند دگر
ننهند به جا تا نربايند دگر
ناآمدگان اگر بدانند که ما
از دهر چه می کشيم نايند دگر
 

Ekram

عضو جدید
کاربر ممتاز
گر بر سر ماه بر نهی پایه ی تخت
ور همچو سلیمان شوی از دولت و بخت
چون عمر تو پخته گشت بربندی رخت
میوه چو شود پخته بیفند ز درخت
 

mahyam68

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
به مناسبت میلاد شمس خراسان

مگذار مرا در این هیاهو ، آقا
تنها و غریب و سر به زانو ،آقا
ای کاش ضمانت دلم را بکنی
تکرار قشنگ بچه آهو ،آقا
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
nazanin jamshidi تک بیتی های ناب وپرمعنا اشعار و صنايع شعری 1182

Similar threads

بالا