خدا برای کسی که انرا خلق کرده چیستی ندارد . و برای خواننده چنین متونی او نیستی محض است چرا که هز صفتی که به او می دهید سلبیه است. برای همین است که میگویید دامنه ندارد،ادراکش ممکن نیست!...به همین علت معترفید که از روش نمیدانم چیست به یقین رسیده اید .این یفین عین جهل است بلکه خود جهل است.
خدا چیستی نداره. هستی محضه و وجود محضه.یک وجودی که ماهیت نداره
اخه ماهیت یعنی حد وجود و دامنه و کرانه وجود…
خدا که دامنه و کرانه و حد نداره. برای همینه که ادراک خدا ممکن نیست.
ادراک عقل ما در حد چیستی و ماهیت اشیا هست و از هستی اشیا ،
چیزی جز یک مفهوم بنام وجود درک نمیکنیم. اخه حقیقت وجود به ذهن
نمیاد. مفهوم وجوده که به ذهن میاد. شما از یک اتش دو چیز میفهمید .
یک هستی میفهمید به این معنا که یک وجودی هست. یکی دیگه اینکه
این وجود اتشه .مفهوم اتش ، همون ماهیت اتشه که به ذهن شما اومده
ولی ایا وجود اتش هم به ذهن شما اومده؟؟؟؟؟؟ اگر وجود اتش به ذهن
شما بیاد که ذهن شما باید بسوزه و از بین بره. ذهن ما قدرت نداره حتی
وجود خودش رو درک کنه . از خودش هم فقط یک ماهیت بنام ذهن درک
میکنه . ذات خدا موضوع هیچ علمی قرار نمیگیره