[ نقد ونظر معماری ]بحث هاي معمارانه

dynamic

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام
تصمیم گرفته شد که بحث های معماری رو از این به بعد تو این تاپیک انجام بدیم...:gol:
هر هفته در مورد یه موضوع بحث میشه در نهایت مطالب مفیدش جمع بندی میشه و نتیجه گیری میشه و در تاپیک مجزا به صورت آرشیو قرار می گیره لطفا ادامه ی بحث رو اینجا انجام بدین!
و بعد موضوعاتی که در طی بحث های قبلی مطرح شدند به مرور به بحث گذاشته میشن.

لطفا دوستان هم مواردی رو که می خوان در موردش نظر داده بشه و به بحث گذاشته بشه با پیام خصوصی بهم اطلاع بدن تا چنانچه موارد مشابهش باشه با هم و اگه نباشه تنها به بحث گذاشته بشه.

ممنونم:gol:


 
آخرین ویرایش:

dynamic

عضو جدید
کاربر ممتاز
[ نقد ونظر معماری ]بحث هاي معمارانه

سلام
با اجازه تون من بحث جدید رو شروع می کنم
ما همه مون یا دانشجو هستیم یا فارغ التحصیل ... یه زمانی اطلاعات خیلی کمی در مورد معماری داشتیم ... اما حالا دیدمون عوض شده یا داره عوض میشه ...
هر محیطی یه پیام هایی برای انسانهایی که در اون زندگی می کنند داره ... حتی برای انسانهایی که از یه محیطی رد می شن ... و در کل ساختمانها ،المان های شهری ، راهها ، مراکز تفریحی و تجاری و غیره و غیره سیمای یک شهر رو تشکیل می دن ... ( البته سیمای یک شهر رو موارد دیگه ای هم تشکیل می دن اما اونهایی که بیشتر به معماری مربوطه مد نظرمه)
حالا ببینیم ما از وقتی آشنا شدیم با معماری چیا میبینیم که قبلا هم می دیدیم اما به سادگی از کنارش رد می شدیم ، در واقع چیه چیزهایی رو پررنگ تر می بینیم؟
یه مقاله ای بود می گفت اگه شما یه اتومبیل قدیمی خریداری کرده باشید که تا امروز به جز دفعات معدود از اون نوع ندیده باشید امروز احساس می کنید که چقدر این نوع اتومبیل زیاد شده ! و شما چند بار در روز ممکنه باز هم این نوع خاص رو ببینید ... اما..... همچین اتفاقی نیفتاده ، موضوع اینه که مغز شما اطلاعات مربوط به اون موضوع خاص رو که باهاش درگیر هستید یا برخورد دارید بیشتر از بقیه ی موارد جمع آوری می کنه !
می گن کفاش به کفش آدما نگاه می کنه ... جراح پلاستیک به بینی آدما...کسی که نمایشگاه ماشین داره به ماشین ها و...
و ما کم کم ساختمون ها ، نما ها ، پارکها ، بوفه ها و المان ها و حتی عرض خیابونها رو پررنگ تر می بینیم حتی به رنگ ها هم بیشتر توجه می کنیم...( البته فضاهای داخلی رو هم دقیق تر از قبل می بینیم)
کم کم به عکس العمل انسانها تو محیط های خاص دقیق خواهیم شد و کم کم به دنبال حل مشکلاتی که می بینیم و احساس می کنیم خواهیم بود ... و تا وقتی درست نبینیم نمی تونیم مغزی تجزیه و تحلیل گر داشته باشیم و مشکلی رو حل کنیم ،گرهی روباز کنیم ،درست نظر بدیم و درست تر عمل کنیم ...
حالا ما چی می بینیم ؟ نظرتون راجع به سیمای شهرتون چیه ؟ نظر مردم شهرتون چیه؟ از چی تو شهرتون بدتون میاد از چی خوشتون میاد فعلا بحث رو شروع می کنیم اگه مطالب وسعت پیدا کرد بخش بندی می کنیم !حتی پیشنهادم اینه که دوربینهامون رو ورداریم و هر جا موردی دیدیم عکس تهیه کنیم و در موردش نظر بدیم .البته اگه موافق باشین
خب این پیشنهاد من برای بحث جدید بود;)
نظرتون چیه:que:
 

Alireza00

عضو جدید
من که واقعآآآآآآآآآآآآآآآآآآ موافقم .

تا حالا به این فکر کردید سلیقه ی ما از مردم دور شده ؟!
این یه واقعیته !
دقت کردید ما از دیدن ساختمون های خرابه چقدر لذت می بریم ولی مردم از دیدنشون افسردگی می گیرند ؟!
به این فکر کردید که وقتی یه عکس ضد نور که با هزار زحمت انداختید رو وقتی به هم کلاسه هاتون نشون می دید چقدر تعریف می کنند ولی وقتی به دیگران نشون می دید میگن چرا انقدر سیاهه؟!
چند وقت پیش برای در س طراحی شهری به فومن رفتیم قبل از سفر یک جلسه ی توجیهی داشتیم که استادمون در طی اون ( با هزار افسوس و آه ) برای ما توضیح داد که شهرداری فومن تحت یک عمل <.> شهرداری سابق رو که 100 سال قدمت داشته رو خراب کرده و جای اون این ساختمون رو ساخته:
- یه ساختمون با سنگ گرانیت خاکستری و شیشه های رفلکس آبی و مقدار زیادی چراغ و......:surprised:
ما هم همگی مراتب ناراحتی خودمون رو اعلام کردیم و سپس بانیان این امر رو لعن نمودیم که ببین چه گوهری رواز این شهر گرفتند .:crying:
وقتی به فومن رفتیم نتایج نظر سنجی ها درست بر خلاف تصور ما بود ، مردم شهر نه تنها ساختمون جدید شهرداری رو دوست داشتند بلکه اون رو مایه ی افتخار شهرشون می دونستند !! و به ابن ساختمون برج نور می گفتند .

حالا به نظر شما چی شد که این طوری شد ؟ آیا بین فهم ما و مردم یک فاصله به وجود اومده ؟! چرا ؟ چطور می شه ما به عنوان یک معمار تفکراتمون برای مردن همه فهم بشه ؟!
 

hoot

عضو جدید
بحث خيلي خوبي هست .
شنيدم يك كسي كه تو اين رشته صاحب نظر بود از اينكه معماري اين دوره عوض شده و داره شكل جديدي به خودش ميگيره تاسف نميخورد و ميگفت معماري اين دوران هم بايد راه خودش رو پيدا كنه ، همونطور كه معماري گذشته ما يك شبه به غنا و عظمت نرسيد بايد به معماري العان هم اين فرصت رو بديم ، بنظرم اين حرف تا يه قسمتي درسته اما حداقل مشكل اينجاست كه قديم هر اقليمي مصالح خودش رو داشت و خود به خود همين مصالح يك شكل ، نماي شهري رو يكدست ميكرد اما العان خوشبختانه يا بد بختانه به لطف پيشرفت ارتباطات همه شهرها رنگي شده اونم به طور نا هنجار( مثل يه رخت لباس ميمونه كه لباساي رنگي ازش آويزون شده). حلا اين شهرهاي جديد مثل يه جعبه مداد رنگي هم خوشرنگ نيست ، در واقع مثل يه جعبه آبرنگ هست كه چون هر رنگي رو با هم قاطي كردن آخرش جز يه رنگ خاكستري مات چيزي پيدا نيست . با اين تفاسير اگر در آينده هم به جايي برسيم نميشه جلوي اين فاجعه اي كه العان بوجود مياد رو گرفت.
 

dynamic

عضو جدید
کاربر ممتاز
به نظر من علت این که ما از ساختمون های خرابه ی گذشتمون لذت می بریم اینه که اونها رو اونطوری که اکثر مردم می بینند ( خرابه ) نمی بینیم . ما علم و دانش گذشتگانمون رو می بینیم هوش و ذکاوتشون رو که تونسته همچین شاهکارهایی خلق کنه اما موضوع اینه که از بعضی هاشون چیزی باقی نمونده جز یه صخره سنگی بیشکل ! یا یه خرابه ی به درد نخور !
ما به شکلی که الان دارند زیاد توجه نمی کنیم می تونم بگم ما اونها رو کامل تر از اونی که هستند می بینیم و همه اش به همون شاهکار فکر می کنیم و انگار داریم به غنیمتی که باقیمونده نگاه می کنیم
اما واقعیت اینه که از بناهاشون چیز زیادی نمونده حتما از ربع رشیدی براتون عکس می ذارم هر وقت از کنارش رد میشم حس بدی بهم دست میده اگه نتونستیم در طی سالیان دراز حفظشون کنیم و اون بناهای تاریخی به همچین روزی افتادند ! چرا پس خرابه هاشون می مونه تا تایید کنه که ما توان حفاظت نداشتیم !
حالا مردم فقط همین خرابه ها رو که شکل بدی به شهر دادن می بینن!
وافعا مردم ما خواستار مردنیته هستند در حالی که ما هنوز به سنت درخشانمون چسبیدیم!
من خودم بار ها شنیدم که می گن مثلا این گنبد چیه ! یا اون شیشه های رنگی!
اما همین شیشه های رنگی رو شما تو کتابخونه ی جدید اسکندریه ببینید چه زیبا ازش استفاده شده یه ساختمان پر عظمت ! درسته گنبد نداره اما همون حس رو منتقل می کنه!

یه مشکل دیگه هم هست ما باید با تفکرات مردم حرکت کنیم یا اونها مجبورند تفکرات ما رو تحمل کنند؟
نمیشه گفت مردم عادی حس زیبایی شناسی ندارن. دکتر زرگر تو کتاب در آمدی بر شناخت معماری روستایی ایران اشاره می کنن که : هیچ میدانید که صحنه ای را که در ده ماسوله ده ها نفر تاکنون عکاسی کرده اند و منظره ی پنجره های چند خانه را نشان می دهد که چند گلدان زیبا و شاداب به لبه ی آن چیده شده است ، زاییده ی فکر یک روستایی ( مردم عادی) است و قطعا معمار دانشگاهی در آن دخالتی نداشته است؟ آیا تا بحال فکر کرده ایم که صاحب آن خانه ، آن گلدانهای زیبا را برای دل خودش در جلوی چشمش قرار داده و هر روز به آنها آب می دهد و از آن لذت می برد ، و نه برای عکاسی و طراحی مزاحمانی مثل ما؟
پس اونها هم درک می کنند زیبایی چیه ! حتی بیشتر از ما! اما چرا دیدمون متفاوته و چرا درکمون فرق داره از زیبایی ها!؟:que:
 

hoot

عضو جدید
نميتونيم بطور مطلق بگيم كه بايد كدوم طرف تفكرات طرف مقابل رو تحمل كنه! مسئله اينجاست كه نظريه هايي كه مطرح ميشه تا بعدا" اجرا بشه بايد انقدر سيال و راحت باشه كه نياز به تحمل اونها نباشه بلكه مشتاقانه توسط هر دو طرف ( مردم و معماران ) پذيرفته بشه . اين وسط معمار نقش پر رنگ تري داره. ما از خرابه هاي قديم بيشتر خوشمون مياد چون حسرت كيفيتي رو ميخوريم كه العان نيست ، مطمئنا" اگر خود ما هم بخوايم بسازيم ديگه به فرم و كالبد و شكل خونه هاي قديم نميسازيم ، بلكه اگر بخوايم به سنت هاي قديم پايبند باشيم بايد مفاهيم رو با شكل امروز تركيب كنيم.
مفاهيمي مثل حريم ، فرهنگ ، اعتقادات و ... حالا نقش مردم اينجا پر رنگ ميشه ، وقتي فرهنگ مردم عوض ميشه ما هم با توجه به نيازهاي جديد طراحي ميكنيم به قول دكتر حجت: العان تو پلانهاي مسكوني جديد آشپزخانه محوريت بيشتري نسبت به بقيه فضاها داره و حد واسطي بين فضاي عمومي و خصوصي هست و تقريبا" نقش خيلي مهمي پيدا كرده به اين دليل كه مردم امروز شكم محور شدن ، ما به عنوان مهمون ميريم خونه هم و غذا ميخوريم و برميگرديم خونه خودمون. حالا اگر مردم عادي بخوان يه خونه طراحي كنن به اين نتيجه نرسيدن كه بهتره جاي يك آشپزخونه تو پلان كجا باشه و اگر در جاي مناسب قرار نگيره دچار مشكل ميشن اما دقيقا" نميتونن بفهمن نارضايتي كه از اين خونه دارن مربوط به چه بخشي هست. پس نميتونيم بطور مطلق نظر مردم رو در امر طراحي بپذيريم . اين مسئله تو مباحثي كه مربوط به زيبايي شناسي ميشه هم صادق هست، فرض كنيد يكي ميخواد مدل در خونه اش رو خودش انتخاب كنه ، حالا بايد ديد اين اتخاب بر چه اساسي هست،( شايد چون همسايه كناري هم مدل درش اونطوري هست) ولي وظيفه ماست كه به عنوان يه رهبر و هدايت كننده به تمام اجزاي يك نما وحدت و هماهنگي بديم
 

تبسم

عضو جدید
من از وقتی معماری قبول شدم از ترم 2 به بعد وقتی وارد یه بنای سنتی میشم یه آرامش خاصی میگیرم .عاشق شیراز و اصفهان شدم دوست دارم همش برم همچین جاهایی اما با دوستام که حرف میزنیم میگن نه آدم خسته میشه دلش میگیره فکرشو بکنین میرن شیراز یا اصفهان که این همه جاهای دیدنی داره بد میرن تو پاساژهای لوکس و به به چه چه می کنن!!:eek:
همه عاشق ساختمون های بلند با شیشه های رفلکس هستن!
 

معمارباشی

عضو جدید
چي بگم والا ...
هنوز به ديدم شك دارم ...
قبل از معماري به ساختموناي لوكس و بلند و ... خيلي علاقه داشتم ... بعد كه وارد معماري شدم .... خيلي سخت پسند شدم ... طوري كه اگه مي رفتم يه جايي كه از نظر معماري ضعف داشت واقعا سردرد مي شدم و اصلا نمي تونستم اون محيط ها رو تحمل كنم ... الان هم چند وقتيه ديدم كلا عوض شده همه چي رو قشنگ مي بينم ... به نظر هر چيزي يه قشنگي بلاخره توش داره چون ساخته ذهن انسانه و همين ارزش داره ...
ولي الان كه فكر مي كنم مي بينم كه همه كه معمار نيستن... همه كه مباني زيباشناسي در معماري رو پاس نكردن ...راستش ديگه به اين جور چيزا زياد اعتقاد ندارم و اون نوشته ها رو خيلي نمي تونم هضم كنم ... فكر كنم بايد از ديد مردم عادي زيبايي رو شناخت ...هيچ كسي نيست كه با رفتن به خونه بروجردي ها يا طباطبايي ها توي كاشان احساس بي علاقگي كنه ... ولي شايد به دليل شرايط زندگي امروزه نياز ها و درخواستاشون عوض شده ... ديگه كسي نه پول داره اين همه زمين بخره نه كسي وقتش رو داره كه صرف نگهداري از همچين بناهايي بكنه ....

كلي چيز مي خواستم بنويسم ولي چشام داره قيري ويري مي ره ... فعلا باشه براي بعد ... شرمنده نصفه نوشتم ...
 

dynamic

عضو جدید
کاربر ممتاز
اینجاست که میگم برید دنبال مرمت و بازسازی :) که بعضی چیزهای اصیل از بین نره

درسته منم همین رو می گم بناهای تاریخی مون رو باید مرمت و بازسازی کنیم ... اونها شناسنامه ی فرهنگ و کشور و مردم ما هستند ... اما دلیل نمیشه مدام به عقب بر گردیم ... و اون راه رو ادامه بدیم... قبلا تو یه تاپیک دیگه هم این جمله رو گفته بودم که اونها به خاطر شرایط خودشون به وجود اومدند و مربوط به خودشونند... با کپی برداری غلط ارزششون رو پایین نیاریم ... مثلا در حال حاضر ما میایم همون گنبد ها رو با بتنی می سازیم یا با تیر آهن ! زیبایی و ارزش اون بناها به مصالح و امکانات و تخصص زمان خودشون مربوطه نه زمان ما!
متاسفانه به بناهای تاریخی مون هم زیاد رسیدگی نمیشه ! و بیشتر حالت خرابه به خودشون می گیرن! البته از گفتن این کلمه خودم هم ناراحت می شم اما واقعیت اینه ...


من از وقتی معماری قبول شدم از ترم 2 به بعد وقتی وارد یه بنای سنتی میشم یه آرامش خاصی میگیرم .عاشق شیراز و اصفهان شدم دوست دارم همش برم همچین جاهایی اما با دوستام که حرف میزنیم میگن نه آدم خسته میشه دلش میگیره فکرشو بکنین میرن شیراز یا اصفهان که این همه جاهای دیدنی داره بد میرن تو پاساژهای لوکس و به به چه چه می کنن!!:eek:
همه عاشق ساختمون های بلند با شیشه های رفلکس هستن!

منم فکر می کنم آدم از هر چیز تکراری خسته میشه به مرور .. حالا دیر و زود داره ...
علتش هم بر می گرده به مساله ی زیبا شناسی ... چون که به مرور تمام پیام هایی که از اون بنا به انسان میرسه تموم میشه و دیگه چیز جدیدی نداره که جالب باشه و انسان رو جلب کنه! بر عکس خسته اش می کنه!
اصلا نمی دونم احساس کردین یا نه هر چی زیاد بشه کم ارزش میشه ...
اوایل این نماهای کامپوزیت آلومینیومی چقدر قشنگ و زیبا به نظر می رسیدند اما حالا همه اش داره کپی پیست میشه! برا همین دل آدمو میزنه البته به نظر مردممون همون ها خیلی خوبند...:D اما واقعیت اینه که اون نوع نماها قابلیت های ویژه ای دارند و ما اونها رو ازشون می گیریم ... و فقط از ظاهرشون استفاده می کنیم ...:surprised: مگه در موارد خیلی کم!
 

mehrazin_f

عضو جدید
نميدونم کتاب فضا زمان معماری رو خوندين يا نه..تو این کتاب لوکربوزيه تنها معماريه که تونسته با الهام از گذشته شاهکارای جديد در عصر حاضر خلق کنه...در حاليکه معمارای ديگه ای که روش های گذشته رو تقليد ميکنن بيشتر کارو خراب و بی ريشه و بی اصالت ميکنن...ما ميتونيم با الهام از گذشتمون چيزای جديد خلق کنيم... چيزايی که ساده و بی آلايش باشن و به دور از تزيينات اضافی.همه ی مردم سادگی رو دوست دارن ولی عده ی خاصی هستن که عاشق زرق و برق ميشن...ما ميتونيم سادگی مدرن رو در معماری گذشتمون به کار ببريم.این چيزيه که همه ميخوان...بنا های مدرن با معماری گذشته و مرمت بنا های گذشته با معماری مدرن...
 

mehrazin_f

عضو جدید
ممنونم عزیزم ;)
می تونی از این موارد که لوکوبوزیه تونسته الهام بگیره چنتا مثال هم بزنی؟ :que:
کليسای رنشان...بنای ديوانی شانديگار....حتی تالار اجتماعات سازمان ملل...
ولی نميدونم دقيقا از چی الهام گرفته شدن...البته توی کتاب عکس این بنا ها هم هست که واقعا جالبن..
 

سـعید

مدیر بازنشسته
سلام
با اجازه تون من بحث جدید رو شروع می کنم
ما همه مون یا دانشجو هستیم یا فارغ التحصیل ... یه زمانی اطلاعات خیلی کمی در مورد معماری داشتیم ... اما حالا دیدمون عوض شده یا داره عوض میشه ...
هر محیطی یه پیام هایی برای انسانهایی که در اون زندگی می کنند داره ... حتی برای انسانهایی که از یه محیطی رد می شن ... و در کل ساختمانها ،المان های شهری ، راهها ، مراکز تفریحی و تجاری و غیره و غیره سیمای یک شهر رو تشکیل می دن ... ( البته سیمای یک شهر رو موارد دیگه ای هم تشکیل می دن اما اونهایی که بیشتر به معماری مربوطه مد نظرمه)
حالا ببینیم ما از وقتی آشنا شدیم با معماری چیا میبینیم که قبلا هم می دیدیم اما به سادگی از کنارش رد می شدیم ، در واقع چیه چیزهایی رو پررنگ تر می بینیم؟
یه مقاله ای بود می گفت اگه شما یه اتومبیل قدیمی خریداری کرده باشید که تا امروز به جز دفعات معدود از اون نوع ندیده باشید امروز احساس می کنید که چقدر این نوع اتومبیل زیاد شده ! و شما چند بار در روز ممکنه باز هم این نوع خاص رو ببینید ... اما..... همچین اتفاقی نیفتاده ، موضوع اینه که مغز شما اطلاعات مربوط به اون موضوع خاص رو که باهاش درگیر هستید یا برخورد دارید بیشتر از بقیه ی موارد جمع آوری می کنه !
می گن کفاش به کفش آدما نگاه می کنه ... جراح پلاستیک به بینی آدما...کسی که نمایشگاه ماشین داره به ماشین ها و...
و ما کم کم ساختمون ها ، نما ها ، پارکها ، بوفه ها و المان ها و حتی عرض خیابونها رو پررنگ تر می بینیم حتی به رنگ ها هم بیشتر توجه می کنیم...( البته فضاهای داخلی رو هم دقیق تر از قبل می بینیم)
کم کم به عکس العمل انسانها تو محیط های خاص دقیق خواهیم شد و کم کم به دنبال حل مشکلاتی که می بینیم و احساس می کنیم خواهیم بود ... و تا وقتی درست نبینیم نمی تونیم مغزی تجزیه و تحلیل گر داشته باشیم و مشکلی رو حل کنیم ،گرهی روباز کنیم ،درست نظر بدیم و درست تر عمل کنیم ...
حالا ما چی می بینیم ؟ نظرتون راجع به سیمای شهرتون چیه ؟ نظر مردم شهرتون چیه؟ از چی تو شهرتون بدتون میاد از چی خوشتون میاد فعلا بحث رو شروع می کنیم اگه مطالب وسعت پیدا کرد بخش بندی می کنیم !حتی پیشنهادم اینه که دوربینهامون رو ورداریم و هر جا موردی دیدیم عکس تهیه کنیم و در موردش نظر بدیم .البته اگه موافق باشین
خب این پیشنهاد من برای بحث جدید بود;)
نظرتون چیه:que:
سیمین جان به خاطر تاپیک خوبت بهت تبریک میگم...

در توضیح این جملت باید بگم که تفاوت این دیدگاه در این جمله ختم میشه که دیدن با نگاه کردن متفاوته...
یعنی دیدن بدون دقت نظر در موضوع ست و نگاه کردن نگریستن در موضوع با تمام توجه و دقت ست...(امیدوارم که برعکس نگفته باشم...)
 

sheinis

عضو جدید
سلام .منم اومدم...........همه حرفاتون قشنگ بود;)....................یه موضوعی که واسه خود من تو این اواخر پیش اومده بود مربوط به تفاوت دیدن و نگاه کردن بود .........من خودم هیچوقت از شهر سازی خوشم نمی اومد تا اینکه دست روزگار منو انداخت تو شرکت شهرسازی تو یکی از پروزه ها من که حسابی از فکر کردن به این که مردمو ودرخت ها و اسفالتو پیاده رو ها راحت باشن خسته شده بودم گفتم خوب اون 2 تا درختو قطع می کنیم مهندسه گفت می دونی چند نسل بعد ما باید بیانو برن تا همچین درخت هایی رو دوباره ببینن .......تازه فهمیدم ما چقدر کم می بینیم گاهی اوقات اصلا نمی بینیم سنتایی رو که داریم از دست می دیم خونه های کویری مونو چیزایی رو که اگه از دست بدیم دیگه نه ما می تونیم عینه اونا رو خلق کنیم نه ایندگان چیزی از هویتشون یادشون میمونه ..............
 

mmbidhendi

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
درسته منم همین رو می گم بناهای تاریخی مون رو باید مرمت و بازسازی کنیم ... اونها شناسنامه ی فرهنگ و کشور و مردم ما هستند ... اما دلیل نمیشه مدام به عقب بر گردیم ... و اون راه رو ادامه بدیم... قبلا تو یه تاپیک دیگه هم این جمله رو گفته بودم که اونها به خاطر شرایط خودشون به وجود اومدند و مربوط به خودشونند... با کپی برداری غلط ارزششون رو پایین نیاریم ... مثلا در حال حاضر ما میایم همون گنبد ها رو با بتنی می سازیم یا با تیر آهن ! زیبایی و ارزش اون بناها به مصالح و امکانات و تخصص زمان خودشون مربوطه نه زمان ما!
متاسفانه به بناهای تاریخی مون هم زیاد رسیدگی نمیشه ! و بیشتر حالت خرابه به خودشون می گیرن! البته از گفتن این کلمه خودم هم ناراحت می شم اما واقعیت اینه ...

البته خوب اگر بخوایم تمام ساختمان های قدیمی رو بازسازی کنیم ، دیگه جایی برای پیشرفت نمیمونه :) مثلاً مرمت برای جاهایی مثل خانه های کاشان ، ابیانه و یزد و نایین جواب داده ، ولی خوب ، اینکه هر کوره دهکوره ای مرمت و احیا بشه خیلی چنگی به دل نمیزنه :) جا برای پیشرفت هم همیشه باید باشه ! در مورد گنبد هم که کلاً مقوله جداییه :) هرچند که دیگه خیلی تکراری شده ! به نظر من فرم گنبد رو هیچ کجا پر استفاده تر از آب انبارها نمیشه دید :) نمونه کامل معماری و سازه .
 

dynamic

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمی دونم برا شما ها تا حالا چه سوالاتی پیش اومده ...
اما من معتقدم آدم اگه بخواد واقعا متوجه بشه و یاد بگیره باید تا آخر آخرش تا جایی که کوچکترین ابهامی نمونه براش سوال کنه...
من به این نتیجه رسیدم که علت تفاوت خواسته و علایق و... ما با مردم در تفاوت نوع نگرش ماست ! ما با دقت بیشتری نگاه می کنیم... تجزیه و تحلیل می کنیم ...اما مردم عادی شاید فرصتی برا این کار نداشته باشن این کار ماست ... علتش هم اینه که این وظیفه ی ماست که در خصوص معماری مثبت حرکت کنیم اونها بدون اینکه بدونند یا ندونند متاثر از محیط هستند ... و همچنین عکس العمل نشون می دن پس ما هستیم که باید راحتی ،آرامش ،اطمینان و حتی با توجه به محیطی که خلق میشه هیجان، شادابی و... رو به وجود بیاریم... و اونها هم دقیقا درک می کنند اما هیچ وقت دقت نمی کنند...
خب این از تفاوت دید ... نظر شما چیه؟
دومین سوالم در مورد رابطه ی مستقیم ساختمانهای قدیمی و جدیده ! اینها همینطوری کنار هم ردیف میشن و سطوح عمودی خیابون رو تشکیل می دن همه هم می دونیم ... اما نباید همه ی این نماها یه رابطه ای با هم داشته باشن؟ یه حرف مشترک بزنن؟ یا اشکالی نداره هر کدوم یه جوری باشن؟ اصلا چرا باید با هم یکی باشن ... چرا باید فرق داشته باشن ... کدوم عوامل مهم تره؟........ اصلا چرا بازسازی ....چرا تخریب؟
این سوالات مربوط به اولین پسته که جواب داده ...
ادامه دارد...
 

hoot

عضو جدید
1.تفاوت ديد وجود داره اما كار ما همونطور كه تو پست قبليم گفتم هدايت و رهبري هست ، ما بايد نقش پيامبر رو واسه مردم بازي كنيم:hypocrite: . ما در اين مورد ميدونيم درست چيه و بايد بگيم و تا جايي كه ميتونيم سعي كنيم آگاهانه و با مطالعه طراحي كنيم و به اجرا برسونيم. اگه ديدگاه ما درست باشه بلاخره نتيجه ميگيريم و كارمون موندگار و ابدي ميشه اما اگه ما هم تحت تاثير موضوعات زودگذر و نا مربوط بشيم يه دوره كوتاه قابل قبول هستيم، درست مثل همين نماهاي ساختموني كه يه مدت هست بعد هم كه دوره اش تموم ميشه كسي حسرت خراب شدن و از بين رفتنش رو نميخوره ( البته بجز اوني كه پولش رو داده:wallbash:)
2.اما در مورد سوال دوم: حتي يادمه تو درس مرمت بهمون گفتن يكي از عواملي كه رو جداره نما ترك ايجاد ميكنه محلي هست كه مصالح كهنه و نو بهم ميرسن و در كنار هم استفاده ميشن:w29:، با الهام از همين موضوع فكر ميكنم بهتره به بافت يك محله احترام گذاشت ، منظورم كهنه پرستي نيست ولي اين دو گانگي هم چه لذتي داره؟ اينطوري ما نه يك محله كاملا" مدرن خواهيم داشت نه يك جاي قديمي كه حال و هواي گذشته رو داشته باشه .
حتي نماها هم بايد در كنار هم تناسب داشته باشن ، اگه شهر رو به جاي خونه خودمون در نظر بگيريم و نما و فضاي شهر رو هم چيدمان و دكوراسيو داخلي خونه تصور كنيم ميتونيم اينطور نتيجه بگيريم كه تمام اجزاء داخلي بايد در تناسب با هم باشن و نميشه هرجا يه شكل و يه رنگ و فرم باشه، درسته كه بايد تنوع داشته باشيم اما همه چيدمان در يك سبك و جهت قرار ميگيره
 

Alireza00

عضو جدید
معمار فقط یک کارگر باسواد است که در وهله ی اول وظیفه دارد سر پناه سالم ، امن و مطابق خواسته های مردم بسازد .
تفکر پیامبر گونه ی مدرنیستی سال هاست که فراموش شده است ، معمارِ از مردم و برای مردم است و اگر غیر این باشد رسالت واقعی خود را گم کرده است.
همینطور که سیمین ِ عزیز گفت مردم شاید دلیل بعضی مسائل رو ندونند ولی متوجه اون ها می شوند ، بعضی افراد بیشتر وبعضی هم کمتر و اگر هیچ کس بنایی رو درک نکرد مسلما اون معماری برای مردم نیست و ارزشی نداره .
خواسته های مردم ما را از معماری می توان به دو سطح تقسیم کرد :
سطح اول : آن ها مانند تمام انسان ها خواستار سرپناهی هستند که خواسته های آنها را بر آورده کند .
اگر معماری همین سطح را پاسخ گو باشد معماری او صحیح است ، چه بسا معمار وظیفه اش را نجام داده باشد .
سطح دوم: این جا دیگر مردم چیزی بیش از آسایش را خواستارند این خواسته ها را می توان طلب فرهیختگی در معماری دانست .
مهم ترین خواسته ی مردم مادر سطح دوم ، باز گرداندن غرورشان از طریق معماری است .
مردم ما از یک سو سرشار از عرق وطنند ( و از همین رو تخت جمشید را ستودنی می دانند.) و سوی دیگر از پی سر خورگی های 200 ساله ی اخیر خود ، عاشق مدرنیته اند .
این جاست که می توان معمار را چیزی بیش از یک کارگر دانست و اینجاست که معمار اجازه ورود به ورطه ی تفکر را دارد .
 

dynamic

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام :)
راستش علت اینکه پرسیدم چیا می بینیم و چیا رو پررنگ تر می بینیم این بود که بدونیم که چقدر از مشکلات امروزمون رو می تونیم حس کنیم و همین طور چقدرشو می تونیم درک کنیم ;) می خوام که مشکلات امروز معماریمون رو دقیق تر ببینیم و اونها رو ریشه یابی کنیم ... اصلا به فکرتون رسیده که آیا وضعیت امروز معماری ما ،یا حداقل شبیهش جای دیگه یا جاهای دیگه ای قبلا هم اتفاق افتاده یا نه؟ و اگه افتاده حل شده یا نه ؟ اصلا چطور حل شده... منم مثل همه می دونم مسائل مربوط به فرهنگ و اصالت و میل به بازگشت به گذشته و میل به حرکت به سوی آینده رو ...( در واقع شنیدم) اما موضوع رو گفتند و بحث رو باز نکردند یا اگه باز کردند به طور کاملا مختصر ! نه طوری که همه بتونیم خوب ببینیم ;)
با توجه به حرفهای دوستان من چند مورد رو یادداشت کردم که خواهم گفت ...
قبلش می خواستم بگم که این که می گیم تفکرات ما از مردم عادی مون دور شده یا دور هست ،یا اصلا ما جور دیگه ای فکر می کنیم فقط مربوط به ما نیست ،همه جا هست همه جا اتفاق می افته حتی برای معمارای بزرگ ،نظر من اینه که از اونجایی که می گیم معمارای بزرگ ! پس مشخص میشه این مشکل فقط مربوط به ما نیست که صدمه اش هم فقط به ما برسه اگه همچین موردی هست برا همه هست! این تصویر رو می بینید... نمی دونم تا حالا دیدینش یا نه ... می دونین مربوط به کدوم معماره ؟ و ایشون قصد داره چه موضوعی رو بگه؟

 

Alireza00

عضو جدید
امیدوارم اسپم نباشد :
سیمین عزیز تصویری که گذاشتی مربوط به سال های آخر عمر لوکوربوزیه است .که در نامه ای به آن اشاره می کند در تفسیر اون دو جا چیز های مختلفی خوندم ، منظورت کدوم هستش ؟:
- مزینی در " از زمان و معماری " گفته که " ظاهرا در نامه ای یا جایی راجرز لوکوربوزیه را نابغه خوانده بود . در این کاریکاتور لوکوربوزیه نابغه را چون پرنده ای کشیده و خود را چون الاغی مصور کرده است و در زیر تصویر این پرسش را مطرح کرده است که : الاغ نابغه را حمل می کند یا نابغه الاغ را ؟ " که اشاره به سختکوشی لوکوربوزیه دارد .
- من در جای دیگری که یادم نیست کجا بود ولی می دانم جای معتبری بود :surprised: خواندم که این نامه ایست که در آن لوکوربوزیه از وضعیت بد کارفرما ها یاد کرده وخودش را طبق معمول کلاغ تصویر کرده ( لوکوربوزیه به معنای کلاغ سیاه است ) و کار فرما را به شکل الاغ و اینجا این سوال را مطرح کرده که آیا ما این ها را حمل میکنیم یا این ها ما را ؟
 

vahid1900

عضو جدید
نگاه خيره شما خيابان ها را چنان موشكافانه مينگرد كه گويي صفحاتي اند نوشته شده:شهر هر چيزي كه بايد درباره آن فكر كنيد به شما ميگويد،و شما را وا ميدارد تا خطابش را واگوييد.
چشم به ندرت بر چيزي پرتو ميافكند،مگر هنگامي كه تشخيص دهد آن،خود نشانه اي بر چيزي ديگر:ردي بر ماسه هاو....
حال و هواي نظاره گر است كه به شهر زمرد شكل ميدهد.اگر سر به هوا سوت زنان ازآن عبور كنيد،شهر را صرفا از نگاه خود خواهيد ديد، بالكن ها،پردههاي رقصان،فواره هاي آب. اما اگر آويزان به اين سوي وآن سوي رويد،بديهي است كه نگاه خيره تان فقط به زمين خواهد بود،به جوي هاي آب،دريچه هاي فاضلاب و....بنابر اين نمي توان اظهار نظر كرد كه فلان جنبه شهر واقعي تر از به همان جنبه آن است...
گام هاي شما آنچه را كه خارج از ديدگانتان است دنبال نمي كنند،اگر بين دو گذرگاه داراي تاق ضربي يكي شان دلپذير تر به نظر رسد،بدين دليل است كه احتمالا سي سال پيش دختري با آستين هاي گشاد گلدوزي شده از آن عبور كرده است،ودر غير اين صورت اگر آن گذر گاه نور خورشيد را در ساعت معيني عين گذرگاه ديگر منعكس ميكند،نميتواند جايي در خاطر ما داشته باشد. . بر گرفته از كتاب شهرهاي نامريي.
 

masi_r7

عضو جدید
دوستان عزيز معمار با سلام وخسته نباشيد مخصوصا براي دوست عزيز سيمين
بحث جالبي رو مطرح كردين مشكل شهرهاي امروزيه ما اينه كه همونطور كه دوستان عزيز گفتند كيفيت ساخت پايين اومده شايد به اين علت كه ما يعني كارفرماها مخصوصا بخش خصوصي بيشتر به دنبال منافعشون هستند تا فضايي با كيفيت بالا وفقط به دنبال ظواهر پر زرق وبرق ميگردند تا برگشت سرمايشون سريع باشه واسه همينه كه الانه ما معمارا زياد به كارهايي كه بي كيفيت ساخته ميشن توجه نشون نميدي ولي همين مردم ما كه خواهان مدرنيته هستند هنوز براشون ميدون نقش جهان سي وسه پل و... باعث افتخار همه
مردمه.
من فكر ميكنم علاوه بر نقش پررنگ معمار درخلق اثار خوب يه نظام حاكم براي هماهنگ كردن كل كارها واثار بايد باشه تا با هرج و مرج فعلي روبه رو نشيم واين يه تصميميه كه بايد از جانب دولتها گرفته بشه كه اگه اينطور بشه شاهد معماريهاي با ارزشي مثل صفويان و... خواهيم بود
 

معمارباشی

عضو جدید
بحث: در ديد اول به نظرتون اين ساختمان چه طور به نظر مياد ؟

بحث: در ديد اول به نظرتون اين ساختمان چه طور به نظر مياد ؟

سلام ...

راستش من هر روز صبح از جلوي اين ساختمون رد ميشم تا به دانشگاه برسم ...
براي همين خيلي بهش فكر كردم ... اولا به نظرم خيلي جذاب ميومد ! ولي كم كم اون جذابيتش برام كم رنگ شد و الان واقعا به سختي از كنارش رد مي شم ... بگذريم از اين كه اين بنا با اين حجم استفاده از المينيوم اونم توي يزد چقدر توي گرم شدن هواي يزد (به دليل بازتاب هاي متعددش !!!) مي تونه مضر باشه .... فقط مي خواهم اگه بشه درباره جنبه زيبا شناسيش صحبت كنيم ....

اين جمله رو چند روز پيش توي كتاب ريشه هاي مدرن اقاي شولتز خوندم به نظرتون كاملا به اين ساختمون اشاره نمي كنه ...

گیدیون:
منطقه گرایی جدید در مناطق توسعه نیافته از نظر فنی (که جهان سوم نامیده می شود ) از اهمیت ویژه ای برخوردار است در این مناطق سنت های مهم معناداری وجود داشته که با امدن معماری مدرن به سرعت از بین رفته اند و بدترین نوع مدرنیسم پیش پا افتاده جایگزین آن شده است

[FONT=&quot][/FONT]


دوستان ...
مي خواهم اين جا بين چند تا دانشجوي معماري اين ساختمون رو كه در همين نزديكي خودمون ساخته شده بحث كنيم ...
من دنبال محكوم كردن معمار اين بنا نيستم و واقعا مي خواهم اگر كسي با نماي اين ساختمان مشكلي نداره و اونو قابل دفاع مي دونه بياد با هم بحث كنيم ...
يه سري توضيحات ديگه هم هست كه در جريان بحث مي گم ...

راستي ...
ما اين جا كل بنا رو نمي خواهيم نقد كنيم ... فقط نماي اون رو ! چون حداقل فعلا نه پلانش رو دارم و نه برشي و نه ....

نماي اونو از جنبه زيبايي شناسي بحث كنيد ...

اوميد وارم بحث جالبي از اب در بياد ...

فقط لطفا از شركت در بحث ها واهمه نداشته باشيد ...
چه موافق چه مخالف شركت كنيد هر چند كم رنگ ... چون حضورتون باعث دلگرمي من و بقيه مي شه ...

اگر اين موضوع خوب پيش بره سعي مي كنم براي هر هفته يه ساختمان رو چه معروف چه معمولي و ... معرفي كنم تا روش بحث كنيم ....

هر كسي از يه ديد به ساختان نگاه مي كنه ... مي خواهيم با ديد هاي مختلف اشنا بشيم ...

موفق باشيد
 

Alireza00

عضو جدید
اگه یه واقعیت در مورد طراحی وجود داشته باشه اینه که : کار سختیه!!

- مسلما این طرح بهترین طرح ممکن نیست .
- درسته که پلان متقارنه( چشمی گفتم ، ولی احتمالا هست ) ولی طراح برای از بین بردن یک نواختی سعی کرده از تقارن فرار کنه ولی نتیجه این شده که انگار دوسوی بنا از هم جدا هستند . و استوانه ی مرکز اصلا مفصل مناسبی به نظر نمیاد . ( این استوانه ها - شاید نیم استوانه - به تعداد انبوه در مراکز ساختمان های 20 سال اخیر ما مصرف شده اند .)
- خطوط بی دلیل هستند و به راحتی هر کدام را حذف یا جابجا کرد ، بدون اینکه اتفاق خاصی بیفته .
- می شه این طرح رو یک نمایش گرافیکی مغشوش دونست .
- رنگ آجر اون رو شاید بشه نوعی تلاش برای احترام گذاشتن به معماری یزد دونست .


- موقع نقد یک معماری همه ی ما می تونیم خیلی راحت در مورد باید ها و نباید های یک اتفاق صحبت کنیم ، مطمئنا الان اگه از من یا شما در مورد طراحی این بنا بپرسند ، می گید حتما طرحی که من طراحی می کنم هماهنگ با اقلیم ، فرهنگ ، تاریخ و..... است ولی این نیست .اما بزارید داستان رو این طور تعریف کنم ، که شما از دانشگاه فارغ شده اید( توی دانشگاه مطمئن بودید اگه لویی کان نشید ، تادو آندو می شید ) و الان مثلا معمارید اما هیچ کس نه تنها پشیزی برای شما و تفکراتتون ارزش قائل نیست ، می بینید دوستتون که به اندازه ی کرم خاکی از معماری سر در نمی آورد چند تا پروژه زیر دستشه .
تقریبا دنیا براتون تیره و تار می شه ، که ناگهان یک پیشنهاد طراحی اون هم تو ی خیابون اصلی شهر دنیا رو براتون تغییر می ده .
حالا وقتیه که شما باید تلافی این چندوقت بیکاری رو در بیارید ضمنا باید یه چیز چشم در آر طراحی کنید که از این به بعد بیکار نمونید .


بله قصه ی ما به سر رسید ، کلاغه به خونش نرسید .
 

معمارباشی

عضو جدید
يعني فشار كارفرما و ... (همين دليل هايي كه گفتيد) توجيه مي كنه اين كار رو ؟

راستش يه چيز جالبي كه من توي شهر يزد ديدم ... استقبال و تحسين مردم يزد در باره اين بنا خيلي جالبه !
احساس مي كنم حس زيبايي شناختي مردم شديدن پايين اومده و اين به خاطر ديدن ساختمان هاي زشت فراوان در شهره ...

نظر شما چيه ؟
 

zhsaffar

عضو جدید
با نظرهاي عليرضا موافقم.
به نظر من اينكه اين بنا به واسطه نماش به نظر مردم و افرادي كه در زمينه معماري بي تجربه هستند زيبا و جذاب بياد عجيب نيست. در اين موارد ميبينيم حتي وقتي معايب بنا رو هم به يك فرد غير معمار توضيح ميديد شايد باز هم فكر كنه اين بنا همچنان اونقدرها هم مشكلدار و نامناسب نيست.
استفاده زياد از فرمهاي منحني به نما يه حالت گرافيكي فانتزي داده كه در نظر اول خيلي توجه رو به خودش جلب ميكنه(تركيب بندي هاي مشابه و بعبارتي هم خانواده اين رو ميتونيد براي جذب مخاطب توي تبليغات شركتها و بعضا روي بيل بورد ها ببينيد) اين جذابيت ظاهري و جلب توجه كردن يكي از دلايليه كه باعث شده نماهاي كامپوزيت(يا تركيبهاي رنگ و وترنگ سنگها و كامپوزيتها) بدون توجه كردن به موارد استفادشون در همه جا ،از نماي سوپرماركت سرمحله گرفته تا ساختمان برج مانند يه بانك،استفاده بشن ،به قول عليرضا ميتونن جلوه ساختمون رو در نظر عام چشم درآر كنن.
اين مردم اگه كارهاي معمارايي مثل فاستر،آندو وكولهاس و... رو ببينند شايد اصلا خوششون نياد و در واقع اونها رو اتلاف همه چيز بدونن.

فشار كارفرماها اين كار رو توجيه نميكنه ولي اصرار كارفرما باعت وادار شدن معمار به اعمال نظر اون ميشه .حتي اگه از نظر زيبايي شناسي و .... درست به نظر نياد.در واقع اين اتفاقيه كه داره ميوفته.وقتي همچين پروژه هايي مطرح هستن خيلي اوقات نظر كارفرما به دلايلي كه براي خودش بسيار مهمند از سليقه گرفته تا هزينه بر نظر و سليقه طراح و معمار غلبه دارند. در اين جور موارد عمدتا كار فرماها مثل يه گرافيست بسيار بي تجربه به طرح نگاه ميكنند تا كسي كه ذهنش معطوف به ديدگاه معمارانه هست.
وقتي اينجوري به مساله نگاه ميكني ميبيني اگه كسي ميخواد بيكار نمونه بايد خيلي بيشتر از اوني كه فكرش رو ميكرد به سليقه عامه توجه كنه..............اينجور بحثها عمدتا به اين سوال منتج ميشند كه:

"معمار بايد اين سليقه رو بپذيره يا بايد ديد مردم رو عوض كنه و روي سليقه شون تاثير بگذاره؟"

راستي منظورت از ساختمانهاي زشت نمونه هاي مشابه اين ساختمونه؟

پ.ن:عزيزم به نظرم اگه به زرناز يه دومان بگي اين بحث رو به تاپيك بحثهاي هفتگي منتقل كنند بهتر باشه چون به يك پارچگي اونها كمك ميكنه.
 

Alireza00

عضو جدید
دوباره سلام ،

اون هاییی که در آخر نوشتم ، واقعیت جاری بود و مطمئنا توجیهی برای کار غلط نیست .

به نظرمن کار باید :
- هم چشم گیر باشه ( یعنی تقاضای کارفرما و مردم رو جبران کنه )
- هم فرهیخته باشه ( یعنی تقاضای جامعه ی معماران و جامعه ی رو شنفکری رو پاسخگو باشه )

این دو قطب به ظاهر ناسازگار باید به وسیله تلاش ها و مهارت های معمار به نقطه ی توازن و دلنیشی عمومی برسد .
 

آگرین

عضو جدید
این ساختمان فقط یه پوسته طراحی شده به نام نما دارد که به نوعی خواستند یک سبک از معماری را در ان به نمایش واجرا در بیاورند ولی متاسفانه این طور فقط نمای آن طراحی شده... در معماری (با توجه مقیاس کار، که کم به نظر نماید)ما حجم طراحی میکنیم نه یک پوسته (نما).که فقط چند المان فلزی وشیشه ای با هم تداخل داشته باشند(نگفته نماند که متاسفانه طراح باید خواسته های درست یا نادرست کارفرمای خودش را در نظر بگیرد ... که چه عرض کنم ، برآورده کند)
 
آخرین ویرایش:

مستانه.ع

عضو جدید
به نظر منم توی این ساختمون احجامی که به کار رفته جدا از همن ...مسلما طرحی خوبه که تو اونقدر روش کار کرده باشی که اجزاش تو هم قفل شن و اگه یکیشو جابجا کنی این احساس حداقل به خودت منتقل شه که کارم خراب شد...اینجا تمام اجزاش قابل جابه جا شدنه...همین;)
 

archi_arch

مدیر بازنشسته
مرسی معمار جون به خاطر این بحث خوبت من یکی که شدیدا استقبال میکنم از این بحثها! ;)
اما درباره ی این ساختمونی که گذاشتی راستش من با طرح کلیش مشکلی ندارم و اینکه فانتزی باشه یا نه.چون اگه اشتباه نکنم یه مرکز تجاریه و واسه یه مرکز تجاری چنین طرحهایی بد نیست.چون مدت زمان کوتاهی رو افراد اونجا سپری میکنن و کمی تنوع میتونه جذابیت مرکز رو بیشتر کنه و این واسه اون مرکز و بازدهیش میتونه خیلی موثر باشه.اما درباره ی نمای این کار راستش من اصلا با قرار دادن یه فرم به این شکل روی نما موافق نیستم! انگار یه تیکه همینجوری چسبوندنش به نما که هیچ نقش و ارتباطی تو عملکرد و فرم کلی خود ساختمون نداره!!! به نظرم خیلی زشته! اونم استفاده از ورقهای المینیوم که چون جدیدا مد شده دیگه همه جا همینجوری ازش استفاده میکنن! باز باقی کار به نظرم زیاد بد نیست ولی این تیکه ی سمت راستی که مرکز توجه قرار گرفته اصلا قشنگ نیست و کاملا یه چیز زائدیه!
اما یه چیز دیگه اینکه به نظرم رنگی که واسه اینکار استفاد کرده هم چندان مناسب نیست! فکر میکنم استفاده از این همه رنگ گرم در کنار هم اون هم تو موقعیت کویری و گرم یزد به هیچ وجه نمیتونه زیبا و ارامش بخش باشه! اونم تو گرمای تابستون!
 

hd_memar

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سلام
مرسی بابت تاپیکت
به نظر من دنباله سبک مدرن بوده
ولی نتونسته اونو خوب در بیاره
یادمه
تو مقدمات 1
استاد ترکیب احجامو نگاه می کرد
بعد می گفت نه
نشده
ما می خندیدیم
به حرفشو و حالتش
ولی بعد یه مدت خیلی کوتاهی
با یه کم نگاه کردن
خودمم نسبت به بعضی چیزا همین حسو دارم
در مورد اینم
نظر شخصیه من
و حسم اینه که درست ترکیب نشدن
خوب سر جاشون نیستن
 
بالا