اشعار و نوشته هاي عاشقانه

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دست خودت نيست زن كه باشي
گاهي دوست داري تكيه بدهي..پناه ببري..ضعيف باشي..
دست خودت نيست زن كه باشي
گاهگاه حريصانه بو ميكني دستهايت را
شايد عطر مردانه اش لا به لاي انگشتانت جا مانده باشد..
دست خودت نيست زن كه باشي گاهي رهايش ميكني و
پشت سرش اب مي ريزي
و قناعت ميكني به روياي حضورش
به اميد اينكه خوشبخت باشد!
دست خودت نيست زن كه باشي
همه ديوانگي هاي عالم را بلدي!!!!


**************************

گاهی تند میشود،گاهی عاشقانه میگوید....!!!
مـــــــــــرد است دیگر....
غرورش آسمان ،دلش دریاست.....!!
تو چه میدانی از بغض گلو گرفته یک مــــــــرد...؟؟
 

marzi2011

عضو جدید
خسته شدم می خواهم در آغوش گرمت آرام گیرم.خسته شدم بس که از سرما لرزیدم... بس که این کوره راه ترس آور زندگی را هراسان پیمودم زخم پاهایم به من میخندد... خسته شدم بس که تنها دویدم... اشک گونه هایم را پاک کن و بر پیشانیم بوسه بزن... می خواهم با تو گریه کنم ... خسته شدم بس که... تنها گریه کردم... می خواهم دستهایم را به گردنت بیاویزم و شانه هایت را ببوسم...خسته شدم بس که تنها ایستادم
 

marzi2011

عضو جدید
به تو می اندیشمبه تو و تندی طوفان نگاهت بر من
به خود و عشق عمیقت در تن
به تو و خاطره ها
که چرا هیچ زمانی من و تو ما نشدیم
جام قلبم که به دست تو شکست
من چرا باز تو را می بخشم؟؟؟
به تو می اندیشم

به تو که غرق در افکار خودی

من در اندیشه افکار توام
قانعم بر نگه کوته تو
هر زمان در پی دیدار توام…
 

marzi2011

عضو جدید
ین روزها تمام حرفهایم شده اند سکوت خیلی بیشتر از پیش. تو را می بینم وسکوت مکینم / نباشی هم سکوت میکنم!
تو از سکوت من به هیچ میرسی ومن از سکوت خویش به تو.
اما ای کاش که اینگونه نمی بودی.
گاهی این هیچ نگفتن هایت قلبم را میفشارد .
نمیدانم چرا اینگونه است.مگر جز این است که من عاشق سکوت توام !و تو
همه ی ناگفته های در سکوت منی!
میدانی گاهی چرا اینگونه بی قرار میشوم؟ ترسم که تو را ندانم و از من به منیتبرسم.
ترسم که به ناکجا رفته باشم وسکوت را جایکزین معجزه ی عشق کنم.
کاش امشب تو بودی ودست مهر بر سر تردیدهای دل بیقرار می کشیدی.
باشد چشم براهت میمانم .من اینک در دو راهی چه کنم چه کنم نشسته ام
تب دارم گویا. گاه هذیان هم میگویم !
چنان که
(احساس میکنم تمام مسیرهای اسمان وزمین به نگاه تو ختم میشود. )
ببخش .

بیقرایهایم را به دل نگیر .
شکوه نبود اینها ./ دلتنگت شده ام باز / بی اختیارم.
وگرنه میدانی که من همیشه سکوت کرده ام!
نمیدانم ......... این را هم میدانی یا نه که
نگاهت قبله گاه من است
اصلا شاید از این روست که این چنین این نگاه ازمن می گریزد !
(از کجا دانسته است نمیدانم!)
دیگر پریشانیها ی من شده اند تو و غرور تو شده است من.
چقدر بی انصافی تو وچقدر ساده دلم من !
کاش میدانستم من و تو این غرور هایمان یعنی چه!؟
کاش میدانستم کدام یک عاشق تر ند؟!
سکوت من یا لبخند تو

سکوت تو یا عبور من ؟؟!!!
ببخش مرا و بگذر از من برای چنین عاشقانگی هایی که سکوت میشوند.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز

یك سبد پر ز ستاره با ماست


روی یك سفره احساس


كه بین من و تو پیداست


قلب من سخت اسیر احساس


عشق تو


قطره اشكی است


كه از گوشه چشمت پیداست


روح تو یك گل سرخ تنهاست


حس من


چون یك موج


در تب و تاب دریاست


دستم از دوری دستت تنهاست


چشم تو


رنگ قشنگی است


كه در برگ درختان پیداست.
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چشم هایت
رویای کودکی ام بود
و نگاهت
اریب و خیس
باران لحظه های دلتنگی ام
دوستت دارم
و تو قرن هاست این را می دانی
و باز...
نمی دانم
از چشم هایت بگویم
از دست هایت
یا از گیسویت که به مهتاب حجاب می بخشد
 

marzi2011

عضو جدید
بــه تــو ســــاده دل نــدادم کــه بـــری ســـــــــاده ز یـــــادم . . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بــه تــو ســــاده دل نــدادم کــه بـــری ســـــــــاده ز یـــــادم . . .
کتاب عاشقی را آرام باز می کنم

و ورق می زنم صفحات دلدادگی را ،

داستان خسرو و شیرین . . .

افسانه ی لیلی و مجنون

روایت ویس و رامین ،

قصه ی بیژن و منیژه ،

وامق و عذرا ، . . .

. . .

باز هم ورقی دیگر ،

و برگی دیگر ،

و کهن عشقی دیگر . . .

. . .

تو گویی لابلای هر برگ ،

با ظرافتی خاص . . .

دلی پیچیده شده ،

و چشمی نگران . . .

هنوز بر لب جاده عاشقی

به انتظار نشسته ،

یار را می جوید . . .

. . .
باز هم ورقی دیگر ،

و برگی دیگر ،

و کهن عشقی دیگر . . .



 

marzi2011

عضو جدید
زیباست بخاطر توزیستن وبرای توماندن وبه پای تو سوختن و
چه تلخ وغم انگیزاست دوراز تو بودن برای تو گریستن وبه
عشق ودنیای تو نرسیدن ای کاش می دانستی بدون تو وبه دور
ازدستهای مهربانت زندگی چه ناشکیباست
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
زیباست بخاطر توزیستن وبرای توماندن وبه پای تو سوختن و
چه تلخ وغم انگیزاست دوراز تو بودن برای تو گریستن وبه
عشق ودنیای تو نرسیدن ای کاش می دانستی بدون تو وبه دور
ازدستهای مهربانت زندگی چه ناشکیباست
برام هیچ حسی شبیه تو نیست

برام هیچ حسی شبیه تو نیست
کنار تو درگیر آرامشم
همین از تمام جهان کافیه
همین که کنارت نفس میکشم

برام هیچ حسی شبیه تو نیست
تو پایان هر جستوجوی منی
تماشای تو عین آرامشه
تو زیباترین آرزوی منی

منو از این عذاب رها نمی کنی
کنارمی به من نگا نمی کنی
تمام قلب تو به من نمیرسه
همین که فکرمی برای من بسه

از این عادت با تو بودن هنوز
ببین لحظه لحظه م کنارت خوشه
همین عادت با تو بودن یه روز
اگه بی تو باشم منو میکشه
 

marzi2011

عضو جدید
نه عقده‌های من دلم را به تو کشانده است، نه هنرهای تو مرا به تو خوانده است، و نه بی‌کسی تو را کس من کرده است، و نه بی‌مهری مرا جویای تو سرچشمه مهر کرده است، و نه هیچ کمبودی مرا به بودن تو محتاج ساخته است… بودن تو، خود، نیاز به تو را در من آفریده است…”
 

شهرآفتابی

عضو جدید
درخلوت شب هایم در سکوت همیشگی اتاقم!!!....
یاد بودن هایت را لای نبودن هایت می گذارم!!!...
تا مرهمی باشد برای زخم عمیق از خنجر این سکوت و
تنهایی که برایم تکراری شده است......
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
ساعتِ هشت !!
حادثه ای ست که هرشب اتفاق می افتد
بی آنکه ما سر قرار آمده باشیم ...
بیچاره ایستگاه ِ پارک وی !!

(مهران پیرستانی / اسفند نود )
 

MehD1979

متخصص زراعت و اگرواکولوژی
کاربر ممتاز
اوت شدن هم چه نعمت بزرگی است خیلی وقتها!


در لحظه فکر می کنی دور شدی از زمین، از بازی.


اما یهو، با احترام بلندت می کنند، سر می چرخانند و تو را به بهترین نقطه پرتابت می کنند.


آنقدر نزدیکی به گل شدن که اگر از بد حادثه ،به زعم خودت، به تیرک دروازه بخوری لحظاتی را گیج و مبهوت دور خودت می چرخی.روزت به سرعت شب می شود ...


اما همان هم برکتی است برای خودش ...


می فهمی که با حلوا حلوا کردن گل نمیشه!!


درسته، این جمع پریشان زنده گی من است این روزها...


دارم دوباره وارد بازی میشم االبته این دفعه از کرنر!!


حال خوشی دارم!


امید که گل شوم...
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را به جان چشمانت قسم انصاف داشته باش
عاشقانه نوشتن ، غم میخواهد ...
اینگونه که مرا درگیر موهات کرده ای
دیوانه ترم میکنی عزیز


( مهران پیرستانی / بهمن هزارو سیصد و نود )
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مثل رودها

که تقدیرشان دریاست

من به دنبالت

هزار تکّه می شوم

هزار کوچه

هزار خانه می شوم

پای بغض پنجره ها

هزار نی لبک

هزار عاشقانه می شوم

ذهن شمعدانی ها

از عطر تو لبریز است

من به دنبالت

هزار برگ

هزار جوانه می شوم

تن ِ شب

پر از باغ های رؤیائی ست

من به دنبالت

هزار گل

هزار پروانه می شوم

مثل تقدیر ِ بی برو برگرد

می دانم عاقبت

من به دنبالت

هزار دیوانه می شوم
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نه تقصیر قاب عکست به دیوار است ؛
نه تار ِ موهات روی تخت
اگر بعد ِ رفتن ات ، باز عاشقانه می نویسم .
مـَــــرگ بر من ...
که هنوز دوست ات دارم


( مهران پیرستانی / یکم اسفند نود )
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من از تو همین یه عکسو دارم

ولی از عکستم توقع دارم

مثه خودت پشینه پای حرفام

بفهمه من چه قدر این روزا تنهام

مگه خودت نگفتی بر میگردم

ببین چه قدر واسه تو گریه کردم

آخه کجارو دنبالت بگردم

من از تو این یه عکسو کادو دارم دیگه چه فرقی داره قهر یا آشتی

چه قدر دلم برات تنگ میشه هر روز تو از خودت برام یه عکس گذاشتی

دل من که براش فرقی نداره که این توییو عکسای تو دستاش

داره با اینا سر میکنه هر روز به عشق اینکه زنده بودی ای کاش

تو نمیدونی وقتی که نبودی با نبود تو من چه چوری ساختم
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نه تقصیر قاب عکست به دیوار است ؛
نه تار ِ موهات روی تخت
اگر بعد ِ رفتن ات ، باز عاشقانه می نویسم .
مـَــــرگ بر من ...
که هنوز دوست ات دارم


( مهران پیرستانی / یکم اسفند نود )
حالا من هزار بار ِ دیگر هم "یا مقلب القلوب و الابصار" بخوانم[FONT=arial,helvetica,sans-serif] وقتی تدبیر من ، لیل ونهار را بی تو گذراندن ست ...
هیچ سالی نو نخواهد شد



(مهران پیرستانی/ 29 اسفند نود )
[/FONT]

 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو را به جان چشمانت قسم انصاف داشته باش
عاشقانه نوشتن ، غم میخواهد ...
اینگونه که مرا درگیر موهات کرده ای
دیوانه ترم میکنی عزیز


( مهران پیرستانی / بهمن هزارو سیصد و نود )

شرمنده ام





سال داردتمام می شود
و من شرمنده ام ...
از روزهاییکه عاشق ات نبوده ام

( مهران پیرستانی / اسفند نود )
 
آخرین ویرایش:

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من اين متنو دوسش دارم


صبر کن! ... چمدانترا نبند ... اندکی نگاه ترک خرده و صدای ابریم را هم در دستمالی سپیدگذاشته ام، بگذار در چمدانت و هر جا در چشم باد بلاتکلیفی دیدی ، دستمالرا به دست باد بده و بگذار به هر سو که می خواهد بوزد، کفش های سرنوشتت رابه پا کن ، من کنار در ایستاده ام. برایت پیاله ی آب در سینی آماده کردهام که برگ های سبز نارنج را غرق کند، کنارش دفترچه خوانده نشده ام راگذاشته ام که انباری است برای کلمه ها ، بیا از زیر سینی رد شو و رو بهرفتن های ناپیدا برو، جاده، همان جاده ی است که هیچ گاه بازگشتی ندارد ...من همین جا می مانم و عاشقی را تمام می کنم ...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خوب من ، مي خوامت ، آرزومه بيام تو خوابت

عزيزم بخندي ، بشم محو صورت ماهت

دوست دارم بميرم اما اون اشکاتو نبينم

بردي تو ديگه قلب من ، مي خوام اون دستاتو بگيرم

نذاري يه روز اين دلو تنهاش

نمي تونم از تو چشم بردارم
عشق من با تو شادم ، آخه نمي ري تو از يادم

روزي که تو رو ديدم ، دلمو به دل تو دادم

حالا من مي دونم ، بي تو يه لحظه نمي تونم

تا دنيا باشه پا برجا ، به پاي عشقت مي مونم
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعد از تو ...
آغوش ِ هر غریبه ای را به آتش خواهد کشـیـد !!
داغ ِ عشقی که بر سینه ام گذاشته ای


( مهران پیرستانی / بهمن نود )
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]اگرچشم دریده ام ...[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]نه رعیتام ؛ نه غربتی ام ، [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]مــــــن...[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]مهــــــــرانپیرستانی ام .[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]تعجباز دیدن قساوت و بی رحمی ی این روزگار چشمان مرا را دریده است .[/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]اگر صورتمآفتاب سوخته است ...[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] نه رعیت ام ؛ نه غربتی ام ، [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]مــــــن...[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]مهــــــــرانپیرستانی ام .[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]با سیلیهای پیاپی ی روزگار بر صورتم ، چهـره سرخ کرده ام ؛[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]تادیگران از دل با خبـــــر نشوند [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]
[/FONT]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]مهرانپیرستانی / بیست و نهم مرداد نود[/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]اگر دیوار من ،[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif]از همه ی دیوار ها کوتاه تر نبود[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دیگــــــــر،[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif]دیـــوار حاشا ، اینقدر بلند نمی نمود ...[/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif] [/FONT]
[FONT=arial,helvetica,sans-serif][/FONT][FONT=arial,helvetica,sans-serif] مهرانپیرستانی / بیست و نهم مرداد نود[/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
بعد از تو ...
آغوش ِ هر غریبه ای را به آتش خواهد کشـیـد !!
داغ ِ عشقی که بر سینه ام گذاشته ای


( مهران پیرستانی / بهمن نود )
[h=2]غیر از تو [/h]

[FONT=arial,helvetica,sans-serif]چطور می شود غیر از تو شعر گفت !؟
وقتی لب هات را بوسیده ام
و در دهانم پنهان شده ای

( مهران پیرستانی / فروردین 91 )
[/FONT]
 

Similar threads

بالا