***عطار نیشابوری***

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
:gol::gol::gol:بیست و پنجم فروردین ماه روز بزرگداشت شیخ عطار نیشابوری گرامی باد...:gol::gol::gol:


 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
معرفی..

معرفی..

فریدالدین عطار نیشابوری شاعر و عارف نامی ایران در حدود سال ۵۴۰ هجری متولد و در سال ۶۱۸ درگذشت.

آثار مسلم عطار را می‌توان از اين قرار دانست:
١- مصيبت نامه
٢- الهی نامه
٣- اسرار نامه
٤- مختار نامه
٥- منطق الطير
٦- خسرو نامه
٧- جواهر نامه
٨- شرح القلب
٩- ديوان قصايد و غزليات.
و چون کتاب منثور تذکرة الاوليا را هم بر اين مجموعه بيفزاييم، تعداد آثار مسلّم او به ده کتاب بالغ می‌گردد که بی‌گمان شاهکار او کتاب منطق ‌الطير است. سبک اشعار او عراقی و دارای مفاهيم بلند عرفانی است.


آرامگاه وی در ۶ کیلومتری نیشابور هر ساله پذیرای علاقمندان به ادب و فرهنگ ایرانی است. آرامگاه عطار از بناهای دوره امیر علیشیر نوایی است و در سده نهم هجری ساخته شده است. بنای کنونی آرامگاه دارای هشت ضلع و گنبدیکاشی کاری شده و چهار در ورودی است. در نمای بیرونی آن چهار غرفه کاشی کاری شده تعبیه شده است و در وسط بقعه، قبر عطار و یک ستون هشت ترکی به ارتفاع ۳ متر وجود دارد. عطار چنانکه از نامش پیدا است، در نیشابور دکان عطاری داشت و در حمله مغول کشته شد. وی یکی از پرکارترین شاعران ایرانی به شمار می‌رود و بنا به نظر عارفان در زمینه عرفانی از مرتبه‌ای بالا برخوردار بوده‌است؛

آرامگاه عطار


سنگ قبر عطار

 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
هفت شهر عشق عطار نیشابوری...

هفت شهر عشق عطار نیشابوری...




گفت ما را هفت وادی در ره است
چون گذشتی هفت وادی،درگه است
وا نیامد در جهان زین راه کس
نیست از فرسنگ آن آگاه کس
چون نیامد باز کس زین راه دور
چون دهندت آگهی ای ناصبور؟
چون شدند آن جایگه گم سر به سر
کی خبر بازت دهد ای بی خبر؟
هست وادی طلب آغاز کار
وادی عشق است از آن پس ، بی کنار
پس سیم وادی است آن معرفت
پس چهارم وادی استغنا صفت
هست پنجم وادی توحید پاک
پس ششم وادی حیرت صعبناک
هفتمین وادی فقر است و فنا
بعد از این روی روش نبود تو را
در کشش افتی روش گم گرددت
گر بود یک قطره قلزم گرددت


وادی اول: طلب

ملک اینجا بایدت انداختن
ملک اینجا بایدت درباختن
در میان خونت باید آمدن
وز همه بیرونت باید آمدن
چون نماند هیچ معلومت به دست
دل بباید پاک کردن از هرچه هست
چون دل تو پاک گردد از صفات
تافتن گیرد ز حضرت نور ذات

وادی دوم:عشق

کس درین وادی بجز آتش مباد
وان که آتش نیست عیشش خوش مباد
عاشق آن باشد که چون آتش بود
گرم رو و سوزنده و سرکش بود
عاقبت اندیش نبود یک زمان
درکشد خوش خوش بر آتش صد جهان

وادی سوم:معرفت

چون بتابد آفتاب معرفت
از سپهر این ره عالی صفت
هر یکی بینا شود بر قدر خویش
بازیابد در حقیقت صدر خویش
سر ذراتش همه روشن شود
گلخن دنیا بر او گلشن شود
مغز بیند از درون نه پوست او
خود نبیند ذره ای جز دوست او

وادی چهارم:استغنا

هفت دریا یک شَمَر اینجا بود
هفت اخگر یک شرر اینجا بود
هشت جنت نیز اینجا مرده ای است
هفت دوزخ همچون یخ افسرده ای است

وادی پنجم:توحید

رویها چون زین بیابان درکنند
جمله سر از یک گریبان برکنند
گر بسی بینی عدد، گر اندکی
آن یکی باشد درین ره در یکی
چون بسی باشد یک اندر یک مدام
آن یک اندر یک ، یکی باشد تمام

وادی ششم:حیرت

مرد حیران چون رسد این جایگاه
در تحیر ماند و گم کرده راه
گر بدو گویند"مستی یا نه ای؟
نیستی گویی که هستی یا نه ای؟
در میانی یا برونی از میان؟
برکناری یا نهانی یا عیان؟
فانیی یا باقیی یا هردویی؟
یا نه ای هردو ، تویی یا نه تویی؟"
گوید:"اصلا می ندانم چیز من
وان "ندانم" هم ندانم نیز من
عاشقم اما ندانم بر کیم
نه مسلمانم نه کافر پس چیم
لیکن از عشقم ندارم آگهی
هم دلی پر عشق دارم هم تهی"

وادی هفتم:فقر و فنا

بعد از این وادی فقر است و فنا
کی بود اینجا سخن گفتن روا
عین وادی فراموشی بود
گنگی و کری و بیهوشی بود



 

irani boy

عضو جدید
کاربر ممتاز
عطار ، شیخ نیشابور
شرح احوال فخرالدین عطار نیشابوری هم ، مثل بسیاری از بزرگان ادب ایران ، با وجود افسانه ها و کرامتهای بسیاری که از او بر سر زبانهاست ، در غباری از تیرگی و ناشناختگی فرو رفته است . همین قدر می دانیم که در حدود سال 450 هجری در ( کدکن ) یکی از قرای نیشاپور چشم به این جهان گشود است و پدر و مادر او تا پایان روزگار جوانی وی زنده بوده اند .
خود او در آغاز ، پیشه خویش را ، که عطاری بوده ، اختیار کرده بوده و داروخانه به شغل طبابت اشتغال داشته است و هر روز کسان بسیاری چنان که خود می گوید .
گویا در اندیشه عطار هم ، به مانند سنایی آمادگی لازم برای تحول روحی و انتقام به تلقی تازه ای از زندگی وجود داشته و همین آمادگی وی را در میانین سالهای عمرش به عارفی آزاده و حقیقت بین و بی نیاز تبدیل کرده است ، به گونه ای که نیمه دوم حیات او بیشتر به تالیف کتب و سرودن اشعاری ژرف و پر معنا گذشته است .
سال فوتش به درستی دانسته نیست که البته از سال 617 هجری دیرتر صورت گرفته باشد . برخی نوشته اند که او در حمله خانمان سوز مغول به نیشاپور شهید شد که برای آن هم دلیل تاریخی محکمی وجود ندارد .
آثار عطار
مجموعه قصاید و غزلیات عطار ، که بیشتر آنها عرفانی و دارای مضمونهای بلند صوفیانه است ، به نام دیوان عطار چند بار چاپ شده است
از میان مثنویهایی که بی گمان از اوست می توان به این آثار اشاره کرد :
منطق الطیر
این مثنوی ، که حدود 4600 بیت دارد ، مهم ترین و برجسته ترین مثنوی عطار و یکی از مشهورترین مثنویهای تمثیلی فارسی است . این کتاب ، که در واقع می توان آن را حماسه عرفانی نامید ، عبارت است از داستان گروهی از مرغان که برای جستن و یافتن سیمرغ که پادشاه آنهاست به راهنمای هد هد به راه می افتند و در راه از هفت مرحله سهمگین می گذرند و در هر مرحله گروهی از مرغان از راه باز می مانند و به بهانه هایی پا پس می کشند تا این که ، پس از عبور از این مرحل هفتگانه ، که بی شباهت به هفت خان در داستان رستم و داستان اسفندیار نیست ، سرانجام از این گروه مرغان که در جستجوی سیمرغ بودند تنها سی مرغ باقی می مانند و چون به خود می نگرند در می یابند که آنچه بیرون از خود می جسته اند ، سیمرغ ، اینک در وجود خود آنهاست . منظور عطار از مرغان ، سالکان راه و از سی مرغ مردان خداجویی است که ، پس از عبور از مراحل هفت گانه سلوک ، یعنی طلب عشق ، معرفت ، استعنا ، توحید ، حیرت ، فقر و فنا ، سرانجام حقیقت را در وجود خویش کشف می کنند .
الهی نامه
این منظومه در واقع مجموعه ای است از قصه های گوناگون کوتاه و مبتنی بر گفت و شنود پدری با پسران جوان خود که بیهوده در جستجوی چیزهایی بر آمدند که حقیقت آن با آنچه عامه مردم از آن می فهمند تفاوت دارد .
مصیبت نامه
از دیگر منظومه های مهم عطار مصیبت نامه است که در بیان مصیبتها و گرفتاریهای روحانی سالک و مشتمل است بر حکایتهای فرعی بسیار که هر کدام از آنها جداگانه نیز خالی از فایده و نتیجه ای نیست .
در این منظومه ، شیخ نیشاپور خواننده را توجه می دهد که فریفته ظاهر نشود و از ورای لفظ و ظواهر امر ، به حقیقت و معنی اشیا پی ببرد .
مختار نامه
عطار یکی از شاعرانی است که به سرودن رباعیات استوار و عمیق عارفانه و متفکرانه نامبردار بوده است . رباعیات وی گاهی با رباعیات خیام ، ترانه ساز همشهری او ، بسیار نزدیک شده و همین امر سبب گردیده است که بسیاری از آنها را بعدها به خیام نسبت دهند و در نتیجه ترانه های وی به ثبت برسانند . همین آمیزش و نزدیکی فکر و اندیشه ، کار تمیز و تفکیک های این دو شاعر بزرگ نیشاپور را دشوار کرده است .
تذکره الاولیا
عطار هم از آغاز جوانی به سرگذشت عارفان و مقامات اولیای تصوف دلبستگی تام داشته است . همین تعلق خاطر سبب شده است که او سرگذشت و حکایات مربوط به نودو هفت تن از اولیا و مشایخ تصوف را در کتابی به نام تذکره الاولیا گرد آوری کند ، پیش از او ، در کتاب کشف المحجوب جلایی هجویری و طبقات الصوفیه عبدالرحمان سلمی حایز اهمیت اند لیکن تذکره الاولیا عطار ، نزد فارسی زبانان شهرت و قبول بیشتری پیدا کرده است . این کتاب در سالهای آخر سده ششم یا سالهای آغاز سده هفتم هجری تالیف شده است .
 

irani boy

عضو جدید
کاربر ممتاز
وای تعجبت واسه چیه؟؟؟؟:eek:

خوب عطار همشهریمه ... امروزم روز بزرگداشتشه؟؟؟:warn:


ممنونم از مطلب جالبت:gol:
آهان...تبريك ميگم آبجي جونم...:gol:
من چي بگم؟...هيچ شخصيته مهمي از زاهدان نيست كه من روز بزرگداشتش خوشحال شم...جز فرخي سيستاني...:gol::biggrin:
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
:que:
آهان...تبريك ميگم آبجي جونم...:gol:
من چي بگم؟...هيچ شخصيته مهمي از زاهدان نيست كه من روز بزرگداشتش خوشحال شم...جز فرخي سيستاني...:gol::biggrin:


ممنونم... ایشالا یه بار بیای بریم واسش فاتحه بخونیم.
مگه همه جای ایران سرای تو نیست؟:que:
خوب تو که خودت خوب شعر می گی... یه روز واسه خودت بزرگداشت برگزار کن...:gol:

منم شعراتو میارم توش...:gol:
 

irani boy

عضو جدید
کاربر ممتاز
:que:


ممنونم... ایشالا یه بار بیای بریم واسش فاتحه بخونیم.
مگه همه جای ایران سرای تو نیست؟:que:
خوب تو که خودت خوب شعر می گی... یه روز واسه خودت بزرگداشت برگزار کن...:gol:

منم شعراتو میارم توش...:gol:
اي آبجي جون...واسه 2بيت شعري كه يوهويي پريده از دهنم بيرون كه بزرگداشت نمي گيرن...چه تاريخي..چه روزي بگيريم؟...:smile::gol::heart:
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب همه از یه مصرع شروع می کنن...:smile:


روز بزگداشتتو می ذارم دهم دی ماه... تا اون وقت فرصت داری که شعر بگی....:gol:
 

irani boy

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوب همه از یه مصرع شروع می کنن...:smile:


روز بزگداشتتو می ذارم دهم دی ماه... تا اون وقت فرصت داری که شعر بگی....:gol:
پس بايد سخت كار كنم....راستي آبجي ميشه از آثار مسروقه هم استفاده كرد؟...:biggrin:
 

irani boy

عضو جدید
کاربر ممتاز
اشعار عطار...

اشعار عطار...

اشعار عطار همانند بسياري از شعراي پارسي گوي ديگر مملو از مضاميني است که مي توان سيماي انسان آرماني را از طريق آن ترسيم نمود . بررسي اشعار عطار نشان مي دهد که آثار او اکنده از مفاهيم مذهبي و عرفاني است که مي توان با بررسي آن مفاهيم ديدگاه عطار در باره انسان آرماني ( که همانا در علم نوين روان شناسي تحت عنوان سلامت روان مطرح شده ) را استنباط کرد. يکي از مفاهيم معمول در غزليات عطار مفهوم عشق مي باشد و به نظر مي رسد که عطار به شيوه اي خاص با اين کلمه و با اين مفهوم برخورد نموده است. در اين متن بر آنيم تا با بررسي مفهوم عشق از ديدگاه عطار و بررسي جايگاه عشق در اشعار او به ديدگاه اين شاعر بزرگ درباره انسان آرماني پي ببريم.
بررسي غزليات عطار نشان مي دهد که او عشق را والاترين و متعالي ترين مرحله تکامل انسان و بشر مي داند او معتقد است انسان بدون عشق انساني است که در مرحله خورد و خواب و تخته بند تن باقي مانده است . اشتياق شديد به زيبايي انسان حساس و عاطفي را بر مي انگيزد که براي رسيدن به نيکي و پاکي و ادراک خير و جمال باطن به حرکتي نفساني در اعماق قلب و روح خود بپردازد . عشق عرفاني که حاصل سير جان و روان آدمي از تمايلات مادي و عبور از خواسته هاي پست حيواني است. با شناخت و معرفت حق همراه و نقطه اوج و اتصال بشر به جنبه الهي خود و اتحاد با منبع و مبدا» کمال مطلق است. اين کيفيت انساني همراه و اشتياق دردناک وصال موجب شديد ترين هيجانات روحي در انسان مي شود و عاشق را با نياز جانسوز وصال و عطش پيوستن به مبدا» آفرينش دين و دل باخته و سر از پاي نا شناخته, در کوره راه هاي پرپيچ و خم و ناهموار هفت وادي رنج و بلا به اميد يافتن کم ترين نشان از معشوق سرگردان رها مي سازد. عاشق حق سنگلاخ طلب را نااميدانه با پاي پرآبله مي پيمايد و سرانجام در بيان حيرت در حسرت يافتن قطره اي از چشمه ازلي حق به تمامي محو و فنا مي گردد. که وصال يار همين است.
در ادب فارسي از قرن چهارم به بعد عشق عرفاني والاترين جوهر شعر و بزرگترين منبع الهام شعرا و ادبا بوده است و بزرگان شعر و ادب ما را اين زلال مستي بخش براي غنا بخشيدن به انديشه و بيان خود جرعه ها نوشيده اند و بهره ها برده اند اين غنا و تعالي در محتوا و مضمون کلام ادبي از قرن ششم به بعد با ظهور شعراي عارف بزرگي چون سنايي و عطار و مولانا به اوج رسيد.
شيخ فريدالدين عطار نيز که به حق بزرگترين شاعر عارف قرن ششم هجري است, در آثار متعدد مکتوب خود از اين سرچشمه بيکران و پايان نايافتني فيض ها برده و افاضه ها نموده است . عطار در شناخت حق و معرفت رموز عشق رباني در مرتبه بسيار بالايي از سير و سلوک قرار دارد . از اين جهت شايد مناسب تر باشد که او را عارف شاعر بناميم تا شاعر عارف , همچنان که با مروري بر ديوان اشعارش در مي يابيم که قالب کلام و محدوده واژگان , براي بازگو کردن جوششي که در درون دارد. رسايي لازم و کافي را ندارد. در غزليات , عشق اصلي ترين و شايد تنها محور مضامين است و " وهرچه رود جز حديث عشق افسانه است".
دراين متن نگاهي مختصر خواهد شد بر تجلي عشق و مفهوم آن و مراحل عشق عرفاني از ديدگاه عارف و سالک بزرگ طريق محبت تا بدين وسيله مراد او از آن را دريافته و آن را به حوزه روان شناسي به ويژه سلامت روان مرتبط سازيم.
عشق چيست؟
از نظر عطار , عشق پديده اي است غير قابل وصف و بي شرح و بيان که به عبارت نمي گنجد و تنها به اشارت توصيف مي شود:
سخن عشق جز اشارت نيست
عشق در بند استعارت نيست
در عبارت همي نگنجد عشق
عشق از عالم عبارت نيست
واقعه اي است که هر که در آن افتد به سلامت برنخيزد و دل و جانش برباد فنا رود.
بيچاره دلم در سر آن زلف به خم شد
دل کيست که جان نيز در اين واقعه هم شد
چون پرده برانداختي از روي چو خورشيد
هرجا که وجودي است از آن روي عدم شد
راه تو شگرف است به سر مي روم آن ره
زان روي که کفر است در آن ره به قدم شد
در جاي ديگر اشاره مي کند:
همه در جام بمانديم مدام
اثر گرد ره يار کجاست
گشت عطار در اين واقعه گم
اندر اين واقعه عطار کجاست
و نيز آتشي است که خشک و تر مي گيرد:
گر پرده ز خورشيد جمال تو بر افتد
گل جامه قبا کرده ز پرده به در افتد
بر چشم و لبم زاتش عشق تو بترسم
کين آتش از آن است که در خشک و تر افتد.
ديگر عرفا نيز از دير باز عشق را مقوله اي توصيف ناپذير دانسته اند و تعريف گوناگوني که در آن داده اند به واقع هيچ يک نتوانسته است اين کشش جادويي به سوي اتحاد با معشوق ازلي را تشريح کند , بيان حضرت مولانا :
هرچه گويم عشق را شرح و بيان
چون به عشق ايم خجل گردم از آن
اعتراف واضحي در اين زمينه است محبت صفتي است که خلق از وي عاجز آمدند . هيچ واصف که مر محبت را وصف کرد . از عين محبت خبر نکرد . ليکن آنچه گفتند اوصاف محبت گفتند.
خاصيت عشقت که برون از دو جهان است
آن است که هرچيز که گويند نه آن است
برتر زصفات خرد و دانش و عقل است
بيرون زضمير دل و انديشه جان است
از وصف تو شرح که دادند محال است
وز عشق تو هر سود که کردن زيان است
ذره جادويي
عرفا و شعرا بر اين عقيده اند که همه عالم پرتوي از جمال طلعت دوست است . ذره اي به عظمت جهان , مبدا» کل حيات و منشا» تکوين همه عناصر هستي است و عالم کثرت از اين نقطه وحدت به ظهور پيوسته و به مدد نيروي شگرف او از ظلمات نيستي به در آمده و صورت هستي کمال پذيرفته است و سرانجام نيز عالم کثرت در ذرات باري تعالي محو و نابود مي شود و تنها اوست که ماندني است.
عطار نيز چون ديگر عرفا , براين انديشه وحدت وجودي است و جز» جز» پديده هاي مادي و معنوي جهان را تجلي ذات و صفات معشوق مي داند.
رويت زبرق ناگهان يک شعله زد آتش فشان
هرلحضه آتش صد جهان در مرد و زن افتاده شد
برقي برون جست از قدم برکند گيتي را زهم
پس نور وحدت زد علم تا ما و من افتاده شد
و در جاي ديگر اشاره مي کند:
ذره اي خورشيد رويش شد پديد
ولوله در جن و انسان اوفتاد
همچنين بيتي از او مي فرمايد:
يک شعله آتش از رخ تو بر جهان فتاد
سيلاب عشق در دل مشتي خراب بست
و نيز اشاره مي کند:
در تافت روز اول يک ذره عشق از غيب
افلاک سرنگون گشت ارواح نعره زن شد.
عشق موهبت الهي براي زندگي
عطار معتقد است که عشق موهبتي است الهي که به هرکس داده نمي شود و فقط جان هاي آگاه ودل هاي دردمند وارواح مستعد , لياقت آن را دارند. عشق نوري است که خداوند بر دل صالحان مي تاباند و آتشي است که جز در آسمان جان پاکان و نيکان نمي گيرند. بنابراين عطار انساني را کمال يافته مي داند که عاشق باشد . عشق به تنها خالق و تنها عشق را وسيله ايجاد کننده ارتباط واقعي با خدا مي داند.
عشق جز بخشش الهي نيست
اين به سلطاني و گدايي نيست
عشق وقف است بر دل پردرد
وقف در شرع ما بهايي نيست
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
عشق جز بخشش الهي نيست
اين به سلطاني و گدايي نيست

عشق وقف است بر دل پردرد
وقف در شرع ما بهايي نيست
 

hamidelahi

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان.
آبجی صبا ممنون واسه تاپیکت.
من عطارو دوست دارم شاید یکی از دلایلش تذکر اولیا باشه و دلیله دیگشم اینه که به مولوی تو بچگی میگه تو انسانه بزرگی میشی
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان.
آبجی صبا ممنون واسه تاپیکت.
من عطارو دوست دارم شاید یکی از دلایلش تذکر اولیا باشه و دلیله دیگشم اینه که به مولوی تو بچگی میگه تو انسانه بزرگی میشی


سلام... ممنون...خیلی خوشحالم کردی که سر زدی...

:gol:ایران ای سرای امید
بر بامت سپیده دمید:gol:
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
حکایاتی از تذکره الاولیا

حکایاتی از تذکره الاولیا

● سر زلف تو
«حسین مودب» نقل می کند که «در نیشابور، بازرگان بودم. چون آوازه «شیخ ابوسعید» را شنیدم - اگرچه منکر صوفیان بودم - به مجلس او رفتم. چون چشم شیخ بر من افتاد، گفت؛ «بیا که با سر زلف تو کارها دارم!»نشستیم. در آخر مجلس شیخ، از جماعت خواست تا به یک درویش جامه ای بدهند. در دل من افتاد که دستار خود را به آن درویش بدهم، اما به خود گفتم؛ «این دستار را از آمل برایم هدیه آورده اند و ۱۰ دینار قیمت آن است!» و تن زدم.
شیخ، بار دیگر آواز داد. باز در دلم افتاد که دستار را بدهم، اما پشیمان شدم. بار سوم نیز شیخ همان آواز داد - که یکباره، شخصی که پهلوی من نشسته بود، گفت؛ «شیخا! آیا خدا مستقیما با بنده ای سخن می گوید؟!»شیخ گفت؛ «خدا، به خاطر یک دستار طبری، سه بار با مردی که پهلوی تو نشسته است سخن گفت، اما او می گوید که نمی دهم چون قیمت آن ۱۰ دینار است و از آ مل برایم هدیه آورده اند!»

● تفاوت ما
روزی، شیخ ابوسعید، زیر یک درخت بید فرود آمده و خیمه زده بود و کنیزکی ترک، پایش را می مالید و قدحی شربت به دهانش می ریخت.
در آن نزدیکی، مریدی، پوستین پوشیده و در آفتاب گرم ایستاده بود و عرق می ریخت و از گرما، استخوانش شکسته می شد. ناگاه بر خاطر مرید گذشت که؛ «خدایا! او بنده ای چنین در ناز و عزت، و من، بنده ای چنین در عجز و ذلت؟!»
شیخ، در حال، ندا داد که «ای مرد، درختی که حالا مرا در سایه آن نشسته می بینی، پیش از این، نگون سار و آویخته، روی آن ۸۰ ختم قرآن کرده ام!»

● مضایقه
شیخ، با مریدی به صحرا رفت. در آن صحرا، گرگ آدمخوار بود. ناگاه گرگ، قصد شیخ کرد. مرید سنگی برداشت و در گرگ انداخت. شیخ گفت؛ «چه می کنی؟ از بهر جانی، با جانوری مضایقه نتوان کرد!»

● آب و تشنه
کسی نزد «شیخ ابوالفضل» آمد و گفت؛ «دیشب، تو را به خواب دیدم که مرده بودی و جنازه ات در گوشه ای نهاده بود!»
گفت؛ «خاموش! تو در آن خواب، خود را دیده ای. ما، هرگز نمی میریم!»
و چون وفات اش نزدیک شد، گفتند؛ «تو را در فلان جا، خاک می کنیم که جای مشایخ و بزرگان است!»گفت؛ «زنهار! من کیستم که مرا در کنار چنان قومی در خاک کنید؟ می خواهم که مرا بر بالای تلی بر خاک کنید که طراران و خراباتیان، آنجا در خاکند- که ایشان، به رحمت «او» نزدیک ترند. و : آب را بیشتر به تشنه می دهند».
 

venous_20

عضو جدید
کاربر ممتاز
روحش شاد:gol:
جانا، حدیث حسنت، در داستان نگنجد

رمزی ز راز عشقت، در صد زبان نگنجد
سودای زلف و خالت، در هر خیال ناید
اندیشهٔ وصالت، جز در گمان نگنجد
هرگز نشان ندادند، از کوی تو کسی را
زیرا که راه کویت، اندر نشان نگنجد
آهی که عاشقانت، از حلق جان برآرند
هم در زمان نیاید، هم در مکان نگنجد
آنجا که عاشقانت، یک دم حضور یابند
دل در حساب ناید، جان در میان نگنجد
اندر ضمیر دلها، گنجی نهان نهادی
از دل اگر برآید، در آسمان نگنجد
عطّار وصف عشقت، چون در عبارت آرد
زیرا که وصف عشقت، اندر بیان نگنجد
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
روحش شاد:gol:
جانا، حدیث حسنت، در داستان نگنجد
رمزی ز راز عشقت، در صد زبان نگنجد
سودای زلف و خالت، در هر خیال ناید
اندیشهٔ وصالت، جز در گمان نگنجد
هرگز نشان ندادند، از کوی تو کسی را
زیرا که راه کویت، اندر نشان نگنجد
آهی که عاشقانت، از حلق جان برآرند
هم در زمان نیاید، هم در مکان نگنجد
آنجا که عاشقانت، یک دم حضور یابند
دل در حساب ناید، جان در میان نگنجد
اندر ضمیر دلها، گنجی نهان نهادی
از دل اگر برآید، در آسمان نگنجد
عطّار وصف عشقت، چون در عبارت آرد
زیرا که وصف عشقت، اندر بیان نگنجد


ممنون عزیزم...... دیگه سایت مشکلاتی که داشت مقارن شد با بزرگداشت همشهری من...:gol:

خیلی خوشحالم کردی.. جبران کنم...:heart:
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
عمری به هوس گذاشتی خیز و برو
سر بر که و مه گذاشتی خیز و برو
دانی تو که هر که زار ناچار بمرد
به از من و از همچو تو بسیار بمرد
***
از مال جهان جز جگری ریشم نیست
اینست و جز این هیچ کم و بیشم نیست
از خویشتن و خلق به جان آمده ام
یک ذره دل خلق و سر خویشم نیست
***
آنکس که تمام متقی خواهد بود
ایمن بدنش ز احمقی خواهد بود
جز دردم واپسین نگردد روشن
تا خواجه سعید یا شقی خواهد بود
***
شب نیست که خون از دل غمناک نریخت
روزی نه که آب روی من پاک نریخت
یک شربت آب خوش نخوردم همه عمر
تا باز ز راه دیده بر خاک نریخت
***
گفتم دل و جان بر سر کارت کردم
هر چیز که داشتم نثارت کردم
گفتا تو که باشی که کنی یاد مرا
کان من بودم که بی قرارت کردم
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
در احوال و زندگی عرفانی، انقلاب درونی و دگرگونی شخصیت شیخ «فریدالدین عطار»افسانه‌ای را نقل می‌کنند که بیش و کم شنیده ایم:
«می گویند روزی «عطار» در دکان عطاری خود مشغول به کار بوده است. درویشی وارد می‌شود،چند بار شئِ‌الله می‌گوید و از او چیزی می‌خواهد اما «عطار» به درویش توجهی نمی‌کند. درویش می‌گوید:
«ای خواجه تو چگونه خواهی مرد؟»
«عطار» جواب می‌دهد:
«چنان‌که تو خواهی مرد»
درویش می‌گوید:
«تو همچون من ‌توانی مرد؟»
«عطار» می‌گوید: « بلی»
درویش کاسه‌ای چوبین بر می‌دارد و آن را زیر سر می‌نهد و در دم جان می‌سپارد.
گویند «عطار» را، حال متغیر شد، دکان برهم‌زد و به طریقه‌ی درویشان و عُرفا درآمد.»
«دولتشاه» می‌گوید که «عطار» پس از مشاهده‌ی حال درویش فانی، دست از کسب مال برداشت و به صومعه‌ی شیخ‌الشیوخ، «رکن‌الدین قدس» رفت که در زمان خود عارف و پژوهشگری بنام بود. او نخست از کرده‌های خطای گذشته توبه کرد و سپس به مبارزه با نفس پرداخت. آن‌گاه به سلک درویشان پیوست و چند سالی را در حلقه‌ی آنان گذراند سپس سالیانی از عمر خویش را نیزچنان که رسم و سنت سالکان طریقت است در سفر گذراند و در طول مسافرت خویش از مکه تا ماوراء‌النهر، بسیاری از مشایخ را از نزدیک ملاقات کرد.
 

saeed99

عضو جدید
کاربر ممتاز
با درود



خجسته باد 25 فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری

شاعر توانای کشورمان ایران


این روز را به تمامی دوستان و ایرانیان عزیزدر سراسر

کره خاکی شادباش می گویم .:gol:

این پیش کش من به دوستداران این شاعر بزرگ

برای دریافت کتاب الکترونیکی منطق الطیر روی تارنمای زیرکلیک کنید.

منطق الطیر شیخ فرید الدین محمد عطار نیشابوری
 
آخرین ویرایش:

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
با درود



خجسته باد 25 فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری

شاعر توانای کشورمان ایران


این روز را به تمامی دوستان و ایرانیان عزیزدر سراسر

کره خاکی شادباش می گویم .:gol:

این پیش کش من به دوستداران این شاعر بزرگ

برای دریافت کتاب الکترونیکی منطق الطیر روی تارنمای زیرکلیک کنید.

منطق الطیر شیخ فرید الدین محمد عطار نیشابوری



سلام آقا سعید...

منم به عنوان همشهریه عطار به شما هم تبریک می گم و هم خوش اومد می گم واسه حضورتون تو این تاپیک..

واقعا لطف کردین که این تارنما رو واسمون گذاشتین.... ایشالا جبران کنیم....

قدمتون گلبارون...

 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
ricardo عمه ي عطار گفتگوی آزاد 5
niloo_sh.sh داستان زیبای عمه عطار گفتگوی آزاد 12

Similar threads

بالا