پیام بهاری....... عید دیدنی ها.... بدو بیا.....

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام.... ظهرتون بخیر.... می دونی چند ساعت از صبح گذشته؟:que:

معلومه شبا دیر خوابیدن.... روزا دیر بیدار شدن....:warn:

سحر خیز باش تا کامروا شوی:gol:
تازه خروس همسایه خونده :smile:


:eek: آبجی میخوای چکار کنی باهام؟
البته خوبه کسی نمیتونه جواب بده :biggrin:


من کاری نمی کنم... تو گفتی جایزه پاش واستا:smile:


وقتی من جواب دادم... تو می فهمی مسابقه گذاشتن خرج داره...:warn:
 

irani boy

عضو جدید
کاربر ممتاز

irani boy

عضو جدید
کاربر ممتاز
ههه....

تو فک کردی هیچ کی جواب نمی ده....:biggrin:

خوب می خوای جا بزنی بگو.. هنوز که کسی جواب نداده:warn:
آبجیه من که میتونه جوابو بده...ولی بقیه که نمیتونن:)
من مرد عملم...جایزرو امشب اعلام میکنم :gol:
 

irani boy

عضو جدید
کاربر ممتاز
من باید برم...کلاس شروع شد :cry:
امشب منتظرم باشین...میام...ساعت 10 به بعد :gol::heart:
 

sabahat

عضو جدید
کاربر ممتاز
سوالات زیر را بخوانید و پاسخ دهید . با این کار اطلاعات عمومی شما محک زده خواهد شد:


1 – جنگ صد ساله چند سال طول کشید؟
الف ) 116 سال
ب ) 99 سال
ج ) 100 سال
د ) 150 سال

2 – کلاه های پاناما در چه کشوری تولید می شوند؟
الف ) برزیل
ب ) شیلی
ج ) پاناما
د ) اکوادور

3- روس ها در چه ماهی انقلاب اکتبر را جشن می گیرند؟
الف ) ژانویه
ب ) سپتامبر
ج ) اکتبر
د ) نوامبر
4 – اسم شاه جرج ششم چه بود؟
الف ) چالرز
ب ) جرج
ج ) آلبرت
د ) مانوئل

5 – نام جزایر قناری در اقیانوس آرام از کدام حیوان گرفته شده است؟
الف ) قناری
ب ) کانگرو
ج ) توله سگ
د ) موش

جوابشونو بديد تا من 19 فروردين ببينم چكار كردين :gol:

من اولین نفرم که شرکت می کنم... به دلایل جوی امشب و فرداشب نیستم...

1 – جنگ صد ساله در واقع 116 سال طول کشید. ( از سال 1337 تا سال 1453 )گزینه الف
2 – کلاه پاناما در اکوادور تولید می شود.گزینه د
3 – انقلاب اکتبر در ماه نوامبر جشن گرفته می شود.گزینه د
4 – اسم شاه جرج ، آلبرت بوده که بعد از رسیدن به مقام پادشاهی به جرج تغییر نام داده است.گزینه ج

5 – اسم لاتین توله سگ ، Insularia Canaria است که یعنی جزایر توله سگ گزینه ج

صباحت.س

 

hamidelahi

عضو جدید
کاربر ممتاز
سلام دوستان من تازه اومدم
جوابه سوالارم که صبا خانوم زحمتشو کشیدن
 

irani boy

عضو جدید
کاربر ممتاز
من اولین نفرم که شرکت می کنم... به دلایل جوی امشب و فرداشب نیستم...

1 – جنگ صد ساله در واقع 116 سال طول کشید. ( از سال 1337 تا سال 1453 )گزینه الف
2 – کلاه پاناما در اکوادور تولید می شود.گزینه د
3 – انقلاب اکتبر در ماه نوامبر جشن گرفته می شود.گزینه د
4 – اسم شاه جرج ، آلبرت بوده که بعد از رسیدن به مقام پادشاهی به جرج تغییر نام داده است.گزینه ج

5 – اسم لاتین توله سگ ، Insularia Canaria است که یعنی جزایر توله سگ گزینه ج

صباحت.س
آفرين آبجي جونم...اولين نفر اولين برنده...:)
جايزتو بهت خصوصي ميگم :gol:
راستي...اون (س) منو كشته...:heart:
 

irani boy

عضو جدید
کاربر ممتاز
حياء و شناخت آن...

حياء و شناخت آن...

1 - قال رسول اللّه (ص) لعبد الرحمن ين عوف : و لو كان الحياء صورة لكان الحسن (ع) (مائة منقبة : ص 136)
اگر حياء شكل و قالبى داشت ، همانا وجود حضرت امام حسين (ع) بود.»
بخش اول : شناخت حياء

در اين بخش ابتدا ريشه لغوى "حياء" در زبان عربى مورد بررسى قرار مى گيرد ؛ سپس در اصطلاح ، تعريف جامعى را براى آن جستجو كرده و بعد به شرح بعضى از ويژگي هاى حياء مى پردازيم :
فصل اول : لغت حياء

در فارسى به آن "شرم" و " آزرم " گويند و نفى آن را با پيشوند "بى" بيان مى كنند.
و در عربى "حياء" گفته مى شود و مقابل آن "وقاحت" است.
حياء در لغت ، مصدر "حيى" است. اين فارس مى گويد : از ماده " ح ى ى " دو معنا گرفته شده است ، يكى "حياة " است كه مقابل موت است و ديگرى "حياء" است كه مخالف وقاحت است. (معجم مقاييس اللغة ، ذيل ماده حى. و نيز اكثر لغويين اصل آن دو معنا را همين ماده مى دانند لكن خليل بن احمد دركتاب العين ، ذيل ماده فوق ، ريشه اين دو معنا را "ح ى و" گرفته است.)
برخى سعى نموده اند اين دو معنا را بهم برگردانند. در اين جا به بعضى از وجوهى كه براى ربط بين اين دو معنا گفته شده است و بعضاً برخلاف هم مى باشد ، اشاره مى كنيم :
الف) الحياء مشتق من الحياة ؛ و من ذلك ايضا : الحياء للمطر ؛ لكنه مقصور و على حسب حياة القلب يكون فيه قوه خلق الحياء و قله الحياء من موت القلب و الروح. فكلما كان القلب احيا كان الحياء اتم. (1)
ب) الحياء - هنا- بالمد ، و اما بالقصر فهو بمعنى المطر و كلاهما ماخوذ من الحياة ، لان احدهما فيه حياة الارض و الاخر فيه حياة القلب. (2)
ج) اشتقاقه من الحياة ؛ يقال : "حيى الرجل" كما يقال : "نسى وحشى و شظى الفرس" اذا اعتلت هذه العضا. جعل الحيى لما يعتريه من النكسار و التغير ؛ منتكس القوه ، منقص الحياه كما قالوا : "هلك فلان حياء من كذ" و "مات حياء" (3)
د) اما الستحياء ، فمرجعه الى حفظ النفس عن الضعف النقص ، و البعد عن العيب و الشين و ما يسوه و طلب السلامه و مطلق الحياة ص (4)
ه) اصل الاستحا من الحياة. و استحيا الرجل من قوه الحياه فيه ، لشده علمه بمواقع العيب. فالحيا من قوه الحس و لطفه و قوه الحياه (5)

در زبان عربى حيا بر اين وزن ها استعمال مى شود :
"حيى" ، "حاي" ، "احيى" ، "استحيا" ؛ لكن بيشتر از باب استفعال است و به دو زبان هم وارد شده است : يكى به لغت تميم ، كه با يك "ي" است : استحى الرجل و يستحى و ديگرى لغت حجاز كه با دو "ي" است : استحيى الرجل و يستحيى و در قرآن كريم هم به همين لغت دوم آمده است. (6)
و نيز در معناى فاعلى با اين وزن به كار رفته است : "حى" ، "مستحى" ، "مستح" ، "رجل حيى و حئى" و "امراه حييه".
همانطور كه با اشاره گذشت ، لغت حيا در معناى مورد نظر ، هميشه ممدود نوشته و خوانده مى شود و قصر آن : "حي" غلط است. (7) گر چه در فارسى گاهى به قصر نيز استعمال شده است. (8)
 
آخرین ویرایش:

irani boy

عضو جدید
کاربر ممتاز
فصل دوم : تعريف حياء

گفتار يكم : برداشت هاى متفاوت از حياء
شرم و حياء را در كتب گوناگونى مثل لغت ، اخلاق ، سيره ، حديث و تفسير تعريف كرده اند. براى بدست آوردن تعريفى دقيق و سپس تامل در ويژگي ها و حقيقت آن ، ابتدا به بعضى از تعريف ها و توضيحاتى كه در اين باره گفته شده است نظر مى كنيم :
الف) انقباض و انزوا ، احتشام ، بازگشت و توبه ، خجالت ، كم رويى ، رودروايستی (9)
ب) حيرت و وحشتى كه در آدمى پيدا مى شود ، از آگاه شدن ديگرى بر عيب يا نقص او (10)
ج ) مهارت در نگهدارى خويشتن در اجتماع به صورت شايسته و متواضع و خوددار و متحمل (11)
د) حيا انحصار نفس است از خوف صدور و قبايح از او و تا ندر طينت او شعور به رذيلت نقصان و فضيلت كمال و وجوب هرب از آن و طلب اين مركوز نباشد اين معنا در او پيدا نگردد. (12)
ه) انقباض النفس عن القبايح و تركه لذلك (13)
و) الانقباض عن الشى و الامتناع منه خوفا من موافعه القبيح (14)
ز) هو خوف الانسان من تفصير يقع به عند من هو افضل منه ؛ فىشى او فى كل شى (15)
ح) هو الانفباض و الانزوا عن القبيح ، مخافه الذم (16)
ط) ملكه للنفس ، توجب انقباضها عن القبيح و انزجارها عن خلاف الاداب ، خوفا من اللوم (17)
ى) هو امتناع من الفعل ، مخافه ان يعاب عليه ؛ مع الفكر فى وجدان ما لايسلم به من العيب ، فلا يجده (18)
ك) تغير و انكسار يعترى الانسان من خوف ما يعاب به و قال الجرجانى : هو انقباض النقس من شى و تركه حذرا عن اللوم فيه و قال المناوى : انقباض النفس عم عاده انبساطها فى ظاهر البدن ، لمواجهه ما تراه نقصا، حيث يتعذر عليها الفرار بالبدن (19)
ل) هو انقباض النفس عما لا يلائم خطه الشرف ، من الناحيه الدينيه او الانسانيه (20)

م) ان الحياء انفعال النفس و تالمها من النقص و القبيح بالغريزه الفضلى ، غريزه حب الكمال ، فهو كمال لها ، خلافا لاولى الوقاحه الذين يعدونه ضعفاو نقصا (21)
ن) خلق يبعث على تجنب القبيح و يحيض على ارتكاب الحسن و يمنع من التقصير فى حق ذوى الحق (22)
س) هو انحصار النفس خوف اتيان القبائح و الحذر من الذم و السب الصادق (23)(24)
 

irani boy

عضو جدید
کاربر ممتاز
گفتار دوم : ژرفاى حياء و تعريف مختار

تعريف هاى فوق براى تاثير و واكنش حياء در انسان نشانه هاى گوناگونى را بيان داشتند : گرفتگى و بستگى نفس ، تنگ شدن ، بهم رفتن و جمع شدن آن ، عقب نشينى و كناره گيرى ، دگرگونى و دردمندى و شكستگى نفس ، ترس و حيرت و ... همانگونه از ظاهر تعريف ها استفاده مى شود ، اين حالات را مى توان از جهت منطقى "جنس" تعريف در نظر گرفت.

و نيز در بيان سبب حياء و منشاء حالات فوق ، اين اختلاف ديده مى شود : آگاه شدن ديگران بر عيب يا نقص او ، ترس از مذمت ، ملامت يا عيب گيرى ديگران ، كوتاهى كردن نسبت به برتر يا صاحب حق ، بدى و زشتى و نقص ، ناسازگارى با شرافت دينى يا انسانى و يا طبيعت كمال خواه آدمى و ... كه باز مى توان اين عوامل را بعنوان "فصل" تعريف قرار داد.
حياء يك صفت ذاتى ، نهادى و يك پديده فطرى در انسان است. و چنان در وى ، رسوخ دارد و هميشگى است كه از آن به خلق و ملكه تعبير شده است. (25)
2- عن اميرالمومنين : السخا و الحياء افضل الخلق (غرر الحكم : 156/2)
«بخشندگى و شرم ، برترين خوى هاست.»
حيا حالتى است در انسان ، برخاسته از شرافت ، عزت و عظمت و كمال سرشت او كه حتى در حال غفلت و لاشعورى هم عمل مى كند.
بنابراين عامل اصلى در تغيير و انقباض و انبساط حياء ، جايگاه انسانيت و شررف و عزت او يا مهانت و ضعف نفس است.
ترس از آشكار شدن عيب و نقص ، خوف سرزنش و عيب گيرى و مانند آن را گر چه بتوان از آثار حياء دانست ، ولى معرف واقــــعى حياء نمى باشد. بله ، حياء صاحب خود را از ارتكاب نقص ها و زشتى ها و بدى ها منع مى كند ؛ حريم و مرز و صيانت ايجاد مى كند ؛ او را از اظــهار و نمايش باز مى دارد و به پوشاندن متمايل مى سازد ؛ وى را به تحمل آداب و اوصاف پســــنديده خصوصاً در جمع وا مى دارد و تخلف از خوبى ها را براى او سخت و مايه ذلت و خوارى مى گردند. همانند يك صافى زشتى ها و نقص ها را به بيرون كنترل مى كند و موجبات مـــــلامت و سرزنش و عيب گيرى را دور مى سازد.
حياء در نهاد آدمى ، نسبت به خوبى فضائل و بدى رذائل حساسيت ايجاد مى كند. منكرات را در نزد او منفور و ناپسند و وى را بــر كمالات و مظاهر آن ترغيب مى كند. حياء باعث مى شود كه انسان حقوق و مرتبه هر كسى را رعايت كند و قدر هر صاحبت فضيـــــلتى را بداند... اما اينها همه از آثار و نتايج حياء به حساب مى آيد
 

irani boy

عضو جدید
کاربر ممتاز
حياء :
صفتى است نهادى در انسان ، برگرفته و متناسب با عزت و شرافت او كه در برابر امورى كه به سبب پستى ، زشتى ، حـــــقارت يا نقص ، منافات با حرمت و عزت او يا طرف مقابل دارد، حالت گرفتگى ، جمع شدن و عقب نشينى در نفس ايجاد مى كند.
اين حالت انفعال در خيلى موارد همراه خجالت است. خجالت حالت سستى ، سرگشتگى و سرگردانى ، واماندگى ، اضطراب و تـــــحير را گويند كه در اثر شرم پديد مى آيد. (26)
چنانچه گاهى هم با نوعى تنش روانى و عضلانى پيوسته است ، مثل : سرخ شدن چهره ، عرق كـردن ، تغيير صدا ، تشديد ضربان قـــلب ، ... پس حياء به معناى خجالت نيست ؛ چنانكه حياء با پرهيز و حفظ حريم و پوشاندن همراه است ، اما از جنس ترس هم نيست.
نكته :
از آنچه گذشت روشن مى شود كه عنصر نظارت در حياء ، نقش اساسى ندارد. مراقب و نظاره گرى هم كه در ميان نباشد ، حياء عمل مى كند ، حتى در حال غفلت از خود هم اين صفت كمال فعّال است ؛ و نيز ظاهر مى شود كه حياء ، يك حسّ اجتماعى صرف و يك پديده مصنوعى و قراردادى نيست ، بلكه يك اصل اصيل است و در نهاد و ذات انسان وجود دارد. (27)
البته همانطور كه در بخش سوم از اين مجموعه تبيين مى شود ، تكامل حياء اكتسابى است :
و قد ينطبع الشخص بالمكتسب حتى يصير كالغزيزى (28) حياء ذاتى و فطرى برخاسته از شرافت و غزت ذاتى انسان و حياء اكتسابى معلول تعقّل و درك مقام انسانى است
 

irani boy

عضو جدید
کاربر ممتاز
چه خوش است حال مرغي که قفس نديده باشد
و چه خوشتر آنکه مرغي زقفس پريده باشد
تقديم به ص.س :gol:
 

kaghaz rangi

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


سلام.
مرسی
ملاله دوری دوستان
شما خوبی چه خبرا؟
ممنونم...
سلامتی... خبر خاصی نیست....

سلام مريم خانم
شما خوبي...زهرا خانم چطورن؟
خوش اومديد...خيلي غيبت خوردينا :redface:
ممنونم... شکر... زهرا هم خوبه....
ممنون.... نبودم زیاد این روزا.... روزی نیم ساعت میامدم و زودی میرفتم.....:redface:
 
بالا