مشاعرۀ سنّتی

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
وای از دل سنگینش وز عشوه رنگینش

او نیست منم سنگین کاین فتنه همی ‌شورم
 

semiramis261

عضو جدید
کاربر ممتاز
« مطربا مجلس ما بی غزلت شور ندارد
تاک ماند که بر او خوشه ی انگور ندارد»
 

fairy a

عضو جدید
در پناهت برگ و بار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یادها
من ندیدم خوش تر از جادوی تو
ای سکوت،ای مادر فریادها
!

:gol:
 

Motahare89

عضو جدید
کاربر ممتاز
یار با ماست چه حاجت که زیاد ت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان ما را بس.
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
سالها و رفت وزیادم نرود دوست هنوز
تا چه کردم که مرا دشمن جان اوست هنوز
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست

راه هزار چاره گر از چار سو ببست
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تا تو مراد من دهی کشته مرا فراق تو
تا تو به داد من رسی، من به خدا رسیده ام
 

salvador

کاربر فعال ادبیات
کاربر ممتاز
مرا امید بهبودی نماندست ای خوش آن روزی

که می‌گفتم علاج این دل بیمار می‌باید
 

azi20

عضو جدید
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری و آن پرده نشین باشد
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
در ان نفس که بمیرم در ارزوی تو باشم
بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم
 

fairy a

عضو جدید
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم / سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور
 

semiramis261

عضو جدید
کاربر ممتاز
« یک روز سیاه است و گناه است و دگر روز
یک رنگ ترین عابد محراب نشین است»
 

fairy a

عضو جدید
در ضمیرت اگر این گل ندمیده ست هنوز
عطر جان پرور عشق
گربه صحرای نهادت نوزیده ست هنوز
دانه ها را باید از نو کاشت
!
 

sutern

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
مگر امروز به بالین من ایی که دگر
عمر کوتاه مرا عده ی فردا تنگ است
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا