اشعار و نوشته هاي عاشقانه

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
عشق يعــني :

سـرت را بگــيـرد در آغــوش . . .

و موهـاي ِ سپـيدت را ، بشمـارد دانـه دانـه . . . !

و تـــو حـــــيرت کنــي . . .!

کـه از کـي ، اينــقدر پـــير شــده اي . . .
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من از عمق وجودم خدایم را صدا کردم ...

نمی دانم چه میخواهی ولی...

برای تو...

برای رفع غمهایت ...

برای قلب زیبایت ...

برای ارزوهایت ...

به درگاهش دعا کردم...

خدا از ارزوهایت خبر دارد ...

یقین دارم دعاهایم اثر دارد...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلمــــــــ تنگـــ استــــــــ !

اما هنوز تــــــو در آن جا میشوی !

چقدر ابعاد بودنتــــــــ عجیبــــــ استــــــ !
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
من عاشـــق نيستـــم...
فقط وقتـــي حرف تو مي شود...
دلم سيــگار مي خواهـــد...
تا بغضــم را با دود قورت بدهم...
هميــــــن...!! *!

 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز

ناامید شدن بدترین درد روی زمینه
اما بدتر ازاون اینه که درد داشته باشی نتونی به کسی بگی...

اونوقته که کم کم بغضات رسوب میکنه...


بعد خیلی اروم بدون اینکه بفهمی میزنه به قلبت..
اونوقته که قلبت از سنگ میشه...
خوبه دیگه اونجوری آدم غصه نمیخوره
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
تو مرا یاد کنی یا نکنی،
باورت گر بشود، گر نشود،
حرفی نیست... اما...
نفسم می*گیرد، در هوایی که نفس*های تو نیست.
"سهراب سپهری"



 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز


[FONT=arial, helvetica, sans-serif]حلالم کن دارم میرم ...چقدراین لحظه دلگیره [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]گناهی گردن مانیست ...همش تقصیر تقدیره

نگام کن لحظه ی رفتن ...چه تلخه این هم آغوشی

چه وحشتناکه دل کندن ...چقدر سخته فراموشی
[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]پرازبغضم پرازگریه ...پرازتلخی وشیرینی

حلالم کن دارم میرم ...منوهرگز نمی بینی

حلالم کن اگه دستام ...به دستای توعادت کرد

آخه دنیای عاشق کش ...به ما دوتا خیانت کرد

کلاف آرزوهامو ...چراهیشکی نمی بافه

برای ما دوتا عاشق ...جدایی دورازانصافه

تمام سهم من از تو ...یه حلقه س که توو دستامه

تمام سهم تو ازمن ...یه عشق بی سرانجامه

تو بارونی ترین ابری ...من از پاییز لبریزم
[/FONT]​
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]چه معصومانه می باری ...چه مظلومانه می ریزم [/FONT]
[/FONT]
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
منتظرم کسی بیاید بگوید:

سُـــــــک سُــــــک

من پیدا کردم گمشده ام را...
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
گاهی دلم برای خودم تنگ میشود
گاهی دلم برای باورهای گذشته ام تنگ میشود
گاهی دلم برای پاکی های کودکانه ی قلبم میگیرد
گاهی آرزو میکنم ای کاش دلی نبود تا تنگ شود
تا خسته شود
تا بشکند …

__________________
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]مرا نگاه کن ببین چه انتظاری به روی پلکهایم خانه کرده است .[/FONT]​
غم را از چشمانم فقط تو میتوانی بخوانی
خود را به ندانستن نزن - می دانم که میدانی غصه در دلم خانه کرده است
نمیخواهم غصه ام را بخوری اما قصه ام را بدان


 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز

مردم اغلب بي انصاف, بي منطق و خود محورند.
ولي آنان را ببخش. اگر مهربان باشي تو را به داشتن انگيزه هاي پنهان متهم مي کنند,
ولي مهربان باش . اگر موفق باشي دوستانی دروغين ودشمنانی حقيقي خواهي يافت,
ولي موفق باش. اگر شريف ودرستکار باشي فريبت مي دهند,
ولي شريف و درستکار باش . آنچه را در طول ساليان سال بنا نهاده اي شايد يک شبه ويران کنند,
ولي سازنده باش . اگر به شادماني و آرامش دست يابي حسادت مي کنند,
ولي شادمان باش . نيکي هاي درونت را فراموش مي کنند.
ولي نيکوکار باش . بهترين هاي خود را به دنيا ببخش حتي اگر هيچ گاه کافي نباشد
ودر نهايت مي بيني هر آنچه هست همواره ميان "تو و خداوند" است
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
ﻧﮕﺮاﻥ ﻓﺮﺩاﻳﺖ ﻧﺒﺎﺵ
ﺧﺪاﻱ ﺩﻳﺮﻭﺯ و اﻣﺮﻭﺯﺕ , ﻓﺮﺩا ﻫﻢ ﻫﺴﺖ
ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻲ ﻳﻌﻨﻲ ﻧﮕﺎﻩ ﺧﺪا . . .
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
وقتی خداوند از پشت ، دستهایش را روی چشمانم گذاشت
از لای انگشتانش آنقدر محو دیدن دنیا شدم
که فراموش کردم منتظر است نامش را صدا کنم . . .
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز

روزگاریست همه عرض بدن می خواهند
همه از دوست فقط چشم و دهن می خواهند
دیو هستند ولی مثل پری می پوشند
گرگهایی که لباس پدری می پوشند
آنچه دیدند به مقیاس نظر می سنجند
عشق ها را همه با دور کمر می سنجند
خوب طبیعی ست که یک روزه به پایان برسد
عشق هایی که سر پیچ خیابان برسد
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز


مـלּ بـا امـیـנِ مـهـر ِ تـو پـیـوسـتـــﮧ زیــسـتـҐ بـعـנ از تـو ایـלּ مـبـاנ

ڪـــﮧ بـعـנ از تـو


نـیـستـҐ


بـعـנ از تـو
آفـتـابـ سـیـاهـ اωـتـ

נیـڪًـر مـرا بــﮧ פֿـلـوتـ פֿـاص ـ تـو راه نـیـسـتـ


بـعـנ از تـو


נر آسمـاלּِ زنـدِڪًــیـَҐ مـهـرُ مـاهـ نـیـسـتـ


بـعـנ از مـלּ


آسـمـاלּ


آبـے
سـتـ

آبـے
، مـثـل هـمـیشــﮧ آبـے

+ פـمـیـנ مـصـנق
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
آسمان جای عجیبیست نمی دانستیم /

عاشقی کار غریبیست نمی دانستیم /

عمر مدیون نفس نیست نمی دانستیم /

عشق کار همه کس نیست نمی دانستیم /
 

mani24

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم میخواد
گاهی وقتها دلم میخواد بگم:
من رفتم، باهات قهرم، دیگه تموم، دیگه دوستت ندارم...!
و چقدر دلم میخواد بشنوم:
کجا....؟ غلط میکنی که میری! مگه دست خودته؟رفتن به این راحتی نیست
 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
عشق را همیشه میشود
طوری صدا کرد
که همیشه کنارت باشد
و لبخند را
طوری مهمان لبان انکه دوستش داری
بکنی
که هرگز
محو نشود
ان هم
با یک
دوستت دارم
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
سرگذشت گل غم
تا در این دهر دیده کردم باز
گل غم در دلم شکفت به ناز
بر لبم تا که خنده پیدا شد
گل او هم به خنده ای وا شد
هر چه بر من زمانه می ازود
گل غم را از آن نصیبی بود
همچو جان در میان سینه نشست
رشته عمر ما به هم پیوست
چون بهار جوانیم پژمرد
گفتم این گل زغصه خواهد مرد
یا دلم را چو روزگار شکستی هست
می کنم چون درون سینه نگاه
آه از این بخت بد چه بینم آه
گل غم مست جلوه خویش است
هر نفس تازه روتر از پیش است
زندگی تنگنای ماتم بود
گل گلزار او همین غم بود
او گلی را به سینه من کاشت
که بهارش خزان نخواهد داشت
فریدون مشیری
 

natanaeal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
نگفتمت تنها مرو شب در کمین نشسته...

سیمای آن آزاده را غم بر جبین نشسته...

نگفتمت با من بیا تا سرزمین خورشید...

که رنگ غم بر قامت این سرزمین نشسته...

نگفتمت که ظلمت بر جاده‌ها نشسته...

صد پیچ کاروان‌کُش تا شهر ما نشسته...
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوست داشتنت

وقتی مرا نمی خواهی
سخت ترین آزمون زندگی است
تو
ــ تنها مونس زندگی ام! ــ
دوستت دارم و
اعتراف می کنم
رهایی از تو
ممکن نیست ...

ناگفته هایم را
جوی های بی انتهای خیابان ها برده اند و من
مشتاقم به همین
هر از گاهی از دور دیدنت ...


م.محمدی پور
 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز
تقدیم به آخرین منجی عالم مهدی (عج)
نشسته پشت درم من، خدا کند تو بيايي

از آن درخت شکسته، از آن پرنده خسته

هنوز خسته ترم من، خدا کند تو بيايي
هميشه در سفري تو، بهار و برگ و بري تو
درخت بي ثمرم من، خدا کند تو بيايي
غريب مانده ام اينجا، غريب مثل پرستو
شکسته بال و پرم من، خدا کند تو بيايي

شب است و ماه، تويي تو؛ نشان راه تويي تو
ببين که در بدرم من، خدا کند تو بيايي

 

shabnam111

عضو جدید
کاربر ممتاز


گاهي تمام من به تو تبديل مي شود
وقتي به داستان نگاه تو مي رسم

يکباره شعر و درد تو تشکيل مي شود
اي عابر بزرگ که با گام هاي تو
از انتظار پنجره تجليل مي شود
تا کي سکوت و خلوت اين کوچه هاي سرد
بر چشم هاي پنجره تحميل مي شود
آيا دوباره مثل همان سال هاي پيش
امسال هم بدون تو تحويل مي شود؟
بي شک شبي به پاس غزل هاي چشم تو
بازار وزن و قافيه تعطيل مي شود
آن روز هفت سين اهورايي بهار
موعود! با سلام تو تکميل مي شود

 

aynaz.m

کاربر فعال تالار ادبیات ,
کاربر ممتاز
سکوت شبهای بی تکرار
در نسیم
در حوالی کوچه دل تنگی
چه زیبا میسراید
مهتاب
چه زیبا میسراید
خورشید
انگاه که
عاشقانه
به تمام دنیا نگاه کنی
 

natanaeal

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
چقدر سرد بی روحم...!!! درست مثل زمینی که آفتاب ندیده!!!
یاشاید هم مثل آفتاب گردانی که آفتابش را گرفته اند!!!
راستی وقتی گل های آفتاب گردون زمان چیدنشون میرسه...وقتی زمان جدایشون با آفتاب میرسه چه
حالی دارند؟؟!!!
شاید اصلا برای آفتاب فرقی نداره!!!
شاید فقط به روشنی خودش فکر میکند!!نه پژمردگی یک گل...!!!
این روز ها من وآفتاب گردون ها باهم رفیق شده ایم!!!
معنی سکوتشان را خوب میفهمم!!!
سکوتی که شب هایشان فراگرفته ونگاه هشان رو به زمین دوخته اند تا مبادا خیرگی ماه روشنی
خورشید را از دلشان ببرد!!!
چه کسی میداند شایدثمره ای که از آفتاب گردون به اسم تخمه میشناسیم...
اشک های خشک وتنها دارای آنها برای آفتاب باشد...
اگه روزی آفتاب این راز رابفهمد چه میشود...!!!
 

ni_rosa_ce

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دَر ذِهن ِ زَنـآنـﮧے مـَن ...
مـَرد یـَعـنـے تـِکـیـﮧ گـآهـے اَمـن
یـَعـنـے بـوسـﮧ اے اَز روے دوست دآشتـَن ، بــِدون ِاَنـدَکـے شـَرم!
دَر ذِهـن زَنـآنـﮧے مـَن ...
مـَرد یـَعـنـے کـوه بـودَن .. پـُر اَز سـِخـآوَت ، پـُر اَز حـَیـآے مـَردآنـﮧ
دَر کـِنـآر ِ ایـن اُبـُهـَت ، لـوس شـُدَن ـهـآے کـودَکـآنـﮧ ! :)

دَر ذِهن ِ زَنـآنـﮧے خـوش ـبـیـن مـَن ...
مـَرد یـَعـنـے دوست مـےـدآرَمـِت ، تـو هـَر لـَحـظـﮧ بـآ مـَنـے!
تـو مـَردے ..
مـَن بـے تـو بـآ تـَمـآم آفـَریـنـِش بـےگـآنـﮧاَم!
 

anise b

عضو جدید
کاربر ممتاز
طعم ِ خیس ِ اندوه و اتفاق ِ افتاده
یه ... "آه ! ... خداحافظ" ... یه فاجعه ی ساده
خالی شدم از رویا ، حسی منو از من برد
یه سایه شبیه ِ من ، پشت ِ پنجره پژمرد
ای معجزه ی خاموش ، یه حادثه روشن شو
یه لحظه .. فقط یه "آه" ، همجنس ِ شکفتن شو
از روزن ِ این کنج ِ خاکستری ِ پرپر
مشغول ِ تماشای ویرون شدنِ من شو
برگرد ، به برگشتن ، از فاصله دورم کن
یه خاطره با من باش ، یه گریه مرورم کن
از گـُرگـُر ِ بی رحم ِ این تجربه ی من سوز
پرواز ِ رهایی باش ، به ضیافت دیروز
به کوچه که پیوستی ، شهر از تو لبالب شد
لحظه ، آخر ِ لحظه ، شب عاقبت ِ شب شد
آغوش ِ جهان رو به دلشوره شتابان بود
راهی شدنت حرف ِ نقطه چین ِ پایان بود ...


ایرج جنتی عطایی


 

Similar threads

بالا