خودتو با یه شعر وصف کن...!

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
خیال آمدنت دیشبم به سر می زد
نیامدی که ببینی دلم چه پر می زد
به خواب رفتم و نیلوفری بر آب شکفت
خیال روی تو نقشی به چشم تر می زد
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
با همین چشم ، همین دل
دلم دید و چشمم می گوید
آن قدر که زیبایی رنگارنگ است ،‌هیچ چیز نیست
زیرا همه چیز زیباست ،‌زیباست ،‌زیباست

 

م.سنام

عضو جدید
دل دیوانه‌ی من قابل زنجیر نبود
ورنه کوتاهی از آن زلف گره گیر نبود
دوش با طره‌اش از تیرگی بخت مرا
گله‌ای بود ولی قدرت تقریر نبود
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
من ندارم سر يأس
زير بی حوصلگی هایِ شب ، از دورادور
ضرب آهستهء پاهای كسی می آيد ...
 

Mitra_Galaxy

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
دلم كافر شد و گفتم خدا، تو


بهشت ِ زندگاني را صفا، تو


غم ِ پنهان ِ خود را با كه گويم


تو با من ،بي من و، من بي تو ،با تو!



/فريدون مشيري/
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
دلتنگم!
مثل درنایی خسته از کوچ
در آرزوی جایی برای همیشه ماندنم..
دیگر سفر نمی خواهم
.

.
.
خانه ام کجاست؟
 

*** s.mahdi ***

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
يارب تو آن جوان دلاور نگاه دار
كز تير آه گوشه نيشنان حذر نكرد

ماهي و مرغ دوش ز افغان من نخفت
وان شوخ ديده بين كه سر ازخواب برنكرد
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اگر چه نزد شما تشنه ي سخن بودم
کسي حرف دلش را نگفت من بودم
دلم براي خودم تنگ مي شود آري:
هميشه بي خبر از حال خويشتن بودم

 

armstrong

کاربر بیش فعال
کاربر ممتاز
من که در آتش سودای تو آهی نزنم
کی توان گفت که بر داغ دلم صابر نیست
روز اول که سر زلف تو دیدم،گفتم
که پریشانی این سلسله را آخر نیست
 

sh85

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
من نه عاشق هستم
و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من
من خودم هستم و یک حس غریب
که به صد عشق و هوس می ارزد:D
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اگر عمر گل هفته ای بیش نیست
خدایا نه خارم چرا مانده ام ؟
 

EVER GREEN

عضو جدید
عمریست مرا تیره و کاریست نه راست
محنت همه افزوده و راحت کم و کاست

شکر ایزد را که آنچه اسباب بلاست
ما را ز کس دگر نمی باید خواست
 

غفار

عضو جدید
در هوس خیال او همچو خیال گشته ام



وز سر رشک نام او نام رخ قمر برم
 

kazimoto

عضو جدید
کاربر ممتاز
میزی برای کار، کاری برای تخت، تختی برای خواب، خوابی برای جان، جانی برای مرگ، مرگی برای یاد، یادی برای سنگ، این بود زندگـــــــــی ؟؟؟؟؟؟؟؟

از زنده یاد حسین پناهی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
در این دنیا که مردانش عصااز کور می دزدند
من ازخوش باوری هایم محبت جستجو کردم
 

Eghlima

عضو جدید
سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای
منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور
منم ، دشنام پست آفرینش ، نغمه ی ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم
بیا بگشای در ، بگشای ، دلتنگم
حریفا ! میزبانا ! میهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد
تگرگی نیست ، مرگی نیست
صدایی گر شنیدی ، صحبت سرما و دندان است
من امشب آمدستم وام بگزارم
حسابت را كنار جام بگذارم
چه می گویی كه بیگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟
فریبت می دهد ، بر آسمان این سرخی بعد از سحرگه نیست
حریفا ! گوش سرما برده است این ، یادگار سیلی سرد زمستان است
و قندیل سپهر تنگ میدان ، مرده یا زنده
به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است
حریفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز یكسان است
سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

هوا دلگیر ، درها بسته ، سرها در گریبان ، دستها پنهان
نفسها ابر ، دلها خسته و غمگین
درختان اسكلتهای بلور آجین
زمین دلمرده ، سقف آسمان كوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد

چراغی در دست، چراغی در دلم.
زنگار روحم را صيقل مي­زنم.
آينه­ای در برابر آينه­ات مي­گذارم
تا با تو
ابديتی بسازم............


شاملو
 

مي مو

عضو جدید
کاربر ممتاز
نمي دانم چه مي خواهم بگويم
زبانم در دهان باز بسته اس
 

مي مو

عضو جدید
کاربر ممتاز
مي خوام عاشق بشم اما تب دنيا نمي ذاره
سر راه بهشت من درخت سيب مي كاره
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
اوست نشسته در نظر
من به کجا نظر برم؟


اوست گرفته شهر دل
من به کجا سفر برم؟

 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
این لحظه ها که قیمت قد کمان ماست
تیریست بی نشانه که از شست می رود
بیراهه ها به مقصد خود ساده می رسند
اما مسیر جاده به بن بست می رود


 

Similar threads

بالا