»«»« زنـــدگـی یعنــــی .. »«»«
- شروع کننده موضوع dzzv_13
- تاریخ شروع
بی انکه بتوانیم و بدانیم ، می گذرد
تلخ و بیرحم و پرخاطره ...
و کمرنگ می شوند عهدهای کهنه
و محکم می شوند بندهای تازه
عجب کابوس غریبی ست زندگی ... !
تلخ و بیرحم و پرخاطره ...
و کمرنگ می شوند عهدهای کهنه
و محکم می شوند بندهای تازه
عجب کابوس غریبی ست زندگی ... !
ghazal.
کاربر فعال
زندگی
این واژه تنها و بی کس
در میان عاشقان
واژه ای شیرین و زیباست
زندگی
روحی فراری است
روحی در بند ، پا به زنجیر
زندگی
در ساحل عشق نور ماه است
در بیابان ، زندگی همچون پرستو
در گلستان ، غنچه ای تازه شکقته
زندگی زیباست
مثل مریم یا که یاس
نرگسی است خندان
زندگی در بین ما
تابش نور دو چشم است
چشم یاری مهربان
چشمی عاشق ، منتظر بر راه است
[h=2]روزمره گی عین مردن است.(( اگه عشقت کشید بخون ))[/h]
چون هر جای راه بایستی مرده ای.
هیچ وقت خودت را به مردن نزن
زنده ماندن چند راه حل ساده دارد!
برای اینکه زنده بمانی
نباید بگذاری تا ازداشته هايت غافل شده و آنها را بكار نگيري.
آن وقت قدر همه ی اینها را بدان و آن قدر
زندگیت را ادامه بده
تا
زندگی از اینکه تو زنده هستی به خودش
ببالد!!
دیگران را فراموش نکن
و درپايان یادت باشه: روزمره گي عين مردن است
شب ها زود بخواب.
صبح ها زودتر بیدار شو. نرمش کن. بدو. کم غذا بخور. زیر بارون راه برو. گلوله برفی درست کن. هرچندوقت یکبار نقاشی بکش. در حمام آواز بخوان و کمی آب بازی کن.
سفید بپوش.
آب نبات چوبی لیس بزن.
بستنی قیفی بخور .
به کوچکتر ها سلام کن.
زیر جمله های خوبی که تو کتاب ها هست خط بکش.
به دوستهای قدیمیت تلفن بزن.
شمال برو . شنا کن.
هفت تا سنگ تو آب بنداز و هفت تا آرزو بکن.
خواب ببین .
شعر بخوان .
بدو .
چای بخور و برای دیگران چای دم کن.
جوراب های رنگی بپوش.
بستنی قیفی بخور .
به کوچکتر ها سلام کن.
زیر جمله های خوبی که تو کتاب ها هست خط بکش.
به دوستهای قدیمیت تلفن بزن.
شمال برو . شنا کن.
هفت تا سنگ تو آب بنداز و هفت تا آرزو بکن.
خواب ببین .
شعر بخوان .
بدو .
چای بخور و برای دیگران چای دم کن.
جوراب های رنگی بپوش.
وسطی بازی کن .
به برگ درخت ها دقت کن به بال پروانه ها دقت کن.
قاصدک ها رو بگیر و فوت کن.
خواب ببین.
از خواب های بد بپر و آب بخور.
به باغ وحش برو.
چرخ و فلک سوار شو.پشمک بخور.
کوه برو. هرجا خسته شدی یک کم دیگه هم ادامه بده.
خواب هات رو تعریف نکن.بخند.
چشم هات رو روی هم بگذار.شعر بخون .سپید بپوش.
شیرینی بخر.با بچه ها توپ بازی کن.
برای خودت برنامه بریز.
قبل از خواب موهات رو شانه کن. به سر خودت دستی بکش.
خودت رو دوست داشته باش برای خودت دعا کن!
برای خودت دعا کن که آرام باشی.
وقتی طوفان می آید تو همچنان آرام باشی
به برگ درخت ها دقت کن به بال پروانه ها دقت کن.
قاصدک ها رو بگیر و فوت کن.
خواب ببین.
از خواب های بد بپر و آب بخور.
به باغ وحش برو.
چرخ و فلک سوار شو.پشمک بخور.
کوه برو. هرجا خسته شدی یک کم دیگه هم ادامه بده.
خواب هات رو تعریف نکن.بخند.
چشم هات رو روی هم بگذار.شعر بخون .سپید بپوش.
شیرینی بخر.با بچه ها توپ بازی کن.
برای خودت برنامه بریز.
قبل از خواب موهات رو شانه کن. به سر خودت دستی بکش.
خودت رو دوست داشته باش برای خودت دعا کن!
برای خودت دعا کن که آرام باشی.
وقتی طوفان می آید تو همچنان آرام باشی
چون هر جای راه بایستی مرده ای.
هیچ وقت خودت را به مردن نزن
زنده ماندن چند راه حل ساده دارد!
برای اینکه زنده بمانی
نباید بگذاری تا ازداشته هايت غافل شده و آنها را بكار نگيري.
آن وقت قدر همه ی اینها را بدان و آن قدر
زندگیت را ادامه بده
تا
زندگی از اینکه تو زنده هستی به خودش
ببالد!!
دیگران را فراموش نکن
و درپايان یادت باشه: روزمره گي عين مردن است
قیـــــــــــــــــافه ام تابلو شده بود !
گفتن : چی میکشی؟ گفتم : زجــــــــــــــر
گفتن : چی میکشی؟ گفتم : زجــــــــــــــر
گفتن : نه یعنی چی مـــــــــــــــصرف میکنی ...!
گفتم :زندـــــــــــــــــــــگ ی
کار سختی نیست
گاهی باید اشک هایت را پاک کنی
بایستی جلوی آیینه
موهایت را ببندی
به آینده
و مهارت بندبازی ات را
به رخ بکشی
گاهی باید به زندگی بفهمانی
انگشت میانیِ یک دست
از دیگر انگشتانش کشیده تر است...!
گاهی باید اشک هایت را پاک کنی
بایستی جلوی آیینه
موهایت را ببندی
به آینده
و مهارت بندبازی ات را
به رخ بکشی
گاهی باید به زندگی بفهمانی
انگشت میانیِ یک دست
از دیگر انگشتانش کشیده تر است...!
زندگي را مي توان درغنچه ها تفسير کرد
با نگاه سبز باران عشق را تعبير کرد
زندگي را پُر زاحساس کبو ترها نمود
کينه را با نگاه ساده اي زنجير کرد
همچو شبنم چشم را درچشم شقايها گشود
طرح يک لبخند را بر برگ گل تصوير کرد
زندگي را مي توان در خلوت هر صبحدم
با وضوئي با دعايي با خدا تقدير کرد
کاش ميشد لحظه ها را قاب کرد
روزهاي تيره را خواب کرد ...
با نگاه سبز باران عشق را تعبير کرد
زندگي را پُر زاحساس کبو ترها نمود
کينه را با نگاه ساده اي زنجير کرد
همچو شبنم چشم را درچشم شقايها گشود
طرح يک لبخند را بر برگ گل تصوير کرد
زندگي را مي توان در خلوت هر صبحدم
با وضوئي با دعايي با خدا تقدير کرد
کاش ميشد لحظه ها را قاب کرد
روزهاي تيره را خواب کرد ...
·٠•●♥زندگي♥●•٠·˙
افتخارميدي....
چندقدم بامن راه بياي؟
افتخارميدي....
چندقدم بامن راه بياي؟
جدا ماندن از کسی که دوستش داری فرقی با مردن ندارد پس عمری که بی تو میگذرد
مرگیست به نام زندگی....
مرگیست به نام زندگی....
زندگی من را کسی نکرده
کسی نمیدانددردهایمرا
کسی نمیداند در حین زندگی چند بار زمین خوردم و چند بار بلند شدم
اما زندگی من به من خیلی خوب یاد داد
هرگز دستی را نیرم تا کمکم کند برای بلند شدن
بلکه به تنهایی بلند شوم
هر بار به دیوار سرد دست میدهم
تا گرمی دستی را حس نکنم
تا مبادا دوباره زمین بزنند این دستهای گرم مرا
کسی نمیدانددردهایمرا
کسی نمیداند در حین زندگی چند بار زمین خوردم و چند بار بلند شدم
اما زندگی من به من خیلی خوب یاد داد
هرگز دستی را نیرم تا کمکم کند برای بلند شدن
بلکه به تنهایی بلند شوم
هر بار به دیوار سرد دست میدهم
تا گرمی دستی را حس نکنم
تا مبادا دوباره زمین بزنند این دستهای گرم مرا
زندگی من انقدر درد داشت که نمیدانی اخر بزرگترین درد زندگی من عشق هست
اخر هرگز فکرش را نمیکردم روزی عاشق شوم منی که از عشق همیشه فرار میکردم و همیشه میگفتم عشق مال کتابهاست اما حال من نمیتوانم این حرف را بزنم
میگویند از هر چه فرار کنی روزی به سراغت میاید همیشه فکر میکردم زندگی من بی هیچ عشقی سپری میشود و من کنار کسی زندگی را ادمه میدهم که هیچ عشقی به اون ندارم و او به من علاقه دارد چه ت.قعی داشتم خودم عاشق نشوم و دیگری عاشقم باشد اما حال همه چیز برایم عجیب شده سردرگم هستم و نمیدانم چگونه از این احساس رهایی یابم اخر نمیدانم زندگی را بی عشق داشته باشم اما میدانم بعد از این تنها عشق برایم مقدستر از گذشته خواهد بود
زندگی من درد دارد میدانی اخر نمیدانم بالاخره روزی میرسد که کسی هم به من بگوید عاشقت هستم یا اینکه نه
مهم نیست اخر دیگر عاشق انسانی نیستم عاشق خدای خودم هستم که میدانم همیشه بهترین عاشق و معشوق من خواهد بود
عشق زیباست وقتی که میدانم عاشق کسی هستم که هر روز عشقش را نشانم میدهد و هر روز نگرانم هست و هر روز مراقب هست تا خیلی اشک نریزم
به نظرم عشق اینگونه زیباست
نه اینکه یکی خوش باشد و دیگری ناخوش
بهترین لذت را وقتی خواهی برد که ببینی کسی که عاشقش هستی هم به تو وفادار و هم حسود هست
اخر هرگز فکرش را نمیکردم روزی عاشق شوم منی که از عشق همیشه فرار میکردم و همیشه میگفتم عشق مال کتابهاست اما حال من نمیتوانم این حرف را بزنم
میگویند از هر چه فرار کنی روزی به سراغت میاید همیشه فکر میکردم زندگی من بی هیچ عشقی سپری میشود و من کنار کسی زندگی را ادمه میدهم که هیچ عشقی به اون ندارم و او به من علاقه دارد چه ت.قعی داشتم خودم عاشق نشوم و دیگری عاشقم باشد اما حال همه چیز برایم عجیب شده سردرگم هستم و نمیدانم چگونه از این احساس رهایی یابم اخر نمیدانم زندگی را بی عشق داشته باشم اما میدانم بعد از این تنها عشق برایم مقدستر از گذشته خواهد بود
زندگی من درد دارد میدانی اخر نمیدانم بالاخره روزی میرسد که کسی هم به من بگوید عاشقت هستم یا اینکه نه
مهم نیست اخر دیگر عاشق انسانی نیستم عاشق خدای خودم هستم که میدانم همیشه بهترین عاشق و معشوق من خواهد بود
عشق زیباست وقتی که میدانم عاشق کسی هستم که هر روز عشقش را نشانم میدهد و هر روز نگرانم هست و هر روز مراقب هست تا خیلی اشک نریزم
به نظرم عشق اینگونه زیباست
نه اینکه یکی خوش باشد و دیگری ناخوش
بهترین لذت را وقتی خواهی برد که ببینی کسی که عاشقش هستی هم به تو وفادار و هم حسود هست
