مشاعرۀ سنّتی

*زهره*

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
در ره عشق که از سیل بلا نیست گذار
کرده ام خاطر خود را به تمنای تو خوش
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند

خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر
دوری دو سه پیشتر ز ما مست شدند
 

godmaycry

عضو جدید
کاربر ممتاز
یاران موافق همه از دست شدند
در پای اجل یکان یکان پست شدند

خوردیم ز یک شراب در مجلس عمر
دوری دو سه پیشتر ز ما مست شدند

البته درستش فکر کنم برا مصراع آخر اینه:یک دور زما پیشترک مست شدند

دوتری اوم هده گیلاس چینی
ا بونی ا دادنت تی مو نشینی
 
  • Like
واکنش ها: barg

godmaycry

عضو جدید
کاربر ممتاز
البته درستش فکر کنم برا مصراع آخر اینه:یک دور زما پیشترک مست شدند

دوتری اوم هده گیلاس چینی
ا بونی ا دادنت تی مو نشینی

قربونت یه ترجمه هم زیرش می زدی!!!

یاران گزیده داشتم روزی
امروز چه شد که نیست کس یارم

میگه:دخترک(ک منظور مهربانیست نه تصغیر) بهم آب بده.توی لیوان چینی که میدونید دیگه.واسه این که به بهونه ی آب بیای پیش من بشینی
 

godmaycry

عضو جدید
کاربر ممتاز
قربونت یه ترجمه هم زیرش می زدی!!!

یاران گزیده داشتم روزی
امروز چه شد که نیست کس یارم

ما را چه میشود در این کوره ی عظیم
تنها و بی نگار با کوله بار کین(اگه ریتم و آهنگ و معنا نداره شرمنده.از خودمه)
 

Ghazal_joon

عضو جدید
کاربر ممتاز
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفته​ست در عهد ازل تقدیر ما
 

godmaycry

عضو جدید
کاربر ممتاز
در خرابات طریقت ما به هم منزل شویم
کاین چنین رفته​ست در عهد ازل تقدیر ما

ای یارک بی وفا که یارم بیده
می شاخه گلی ت ا کنارم بیده

ای یاد او روزیا که صحرا بیدیم
دس ت دس هم دتا مه تنا بیدیم

شسیم لب رو گرم گفتگو
خود هم گل و هم باغ بهارم بیده یارم بیده یارم بیده
 

godmaycry

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر گل نو که شد چمن آرای
ز اثر رنگ و بوی صحبت اوست

تفنگت را زمین بگذار
که من بیزارم از دیدن این خونبار ناهنجار
تفنگ دست تو یعنی
زبان آتش و آهن
من اما پیش این اهریمنی ابزار بنیای کن
ندارم جز زبان دل زبان دل
دلی لبریز از مهر تو
ای با دوستی دشمن
زبان آتش و آهن
زبان خشم خونریزیست
زبان قهر چنگیزیست
بیا بنشین بگو بشنو سخن شاید
فروغ آدمیت راه در قلب تو بگشاید
برادر ای برادر گر که میخوانی مرا بنشین
تفنگت را زمین بگذار تفنگت را زمین بگذار
تا از جسم تو
این دیو انسان کش برون آید برون آید
تو از آیین انسانی چه میدانی چه میدانی
اگر جان را خدا داده ست
چرا باید تو بستانی
چرا باید چرا باید
که با یک لحظه ی غفلت
این برادر را
به خاک و خون بغلتانی به خاک و خون بغلتانی
برادر را به خاک و خون بغلتانی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یا رب که بقای جاودانی بادا
کامت بادا و کامرانی بادا

هر اشربه ای کز پی درمان نوشی
خاصیت آب زندگانی بادا
 

godmaycry

عضو جدید
کاربر ممتاز
یا رب که بقای جاودانی بادا

کامت بادا و کامرانی بادا

هر اشربه ای کز پی درمان نوشی

خاصیت آب زندگانی بادا
ای آمده از علم روحانی تفت
حیران شده در پنج و چهار و شش و هفت

می نوش ندانی از کجا آمده ای
خوش باش ندانی به کجا خواهی رفت
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
تا که هشیاری و با خویش مدارا می‌کن

چونک سرمست شدی هر چه که بادا بادا
اشکی که ریختیم به یاد تو ریختیم
عمری که سوختیم برای تو سوختیم
پروانه سوخت یک شب و آسود جان او
ما عمر ها ز داغ جفای تو سوختیم
 

barg

عضو جدید
کاربر ممتاز
می ده گزافه ساقیا تا کم شود خوف و رجا
گردن بزن اندیشه را ما از کجا او از کجا
 

godmaycry

عضو جدید
کاربر ممتاز
اشکی که ریختیم به یاد تو ریختیم

عمری که سوختیم برای تو سوختیم
پروانه سوخت یک شب و آسود جان او
ما عمر ها ز داغ جفای تو سوختیم

می نوش که عمر جاودانی اینست
خود حاصلت از دور جوانی اینست

هنگام گل و مل است و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی اینست
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
naghmeirani اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه مشاعره 109
Fo.Roo.GH مشاعرۀ شاعران مشاعره 11

Similar threads

بالا