دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد!!!
دنبال تست این هو و جنجال عاشقان
باری بروکه این هو وجنجال می بری
دل به امید صدایی که مگر در تو رسد
ناله ها کرد در این کوه که فرهاد نکرد!!!
دنبال تست این هو و جنجال عاشقان
باری بروکه این هو وجنجال می بری
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافهای و در آرزو ببست
مصلحت دید من آن نیست که یاران همه کار
بگذارند و خم طره ی یاری گیرند
دشمنانم موذیانه خنده های فتحشان بر لب,
بر من آتش بجان ناظر.
در پناه این مشبك شب.
با عاقلان بگو که رخ یار ظاهر است
کاوش بس است این همه در جست و جوی دوست
تیمار غریبان اثر ذکر جمیل است
جانا مگر این قاعده در شهر شما نیست
تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر وسلوک
به در صومعه با بربط و پیمانه روم
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
دیگر شکسته بود دل و در میان ما
صحبت بجز حکایت سنگ و سبو نبود
دادم آن خاکستر آخر بر سر کویش به باد
برق استغنا بجست از غیب و خاکستر بسوخت
مست بگذشتی و از خلوتيان ملکوت
به تماشای تو آشوب قيامت برخاست
ما را ز خيال تو چه پروای شراب است
خم گو سر خود گير که خمخانه خراب است
من نخواهم کرد ترک لعل يار و جام می
زاهدان معذور داريدم که اينم مذهب است
تيمار غريبان اثر ذکر جميل است
جانا مگر اين قاعده در شهر شما نيست
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |