// ... به نفر بعدیتون یک شعر هدیه بدین ...\\

amator-2

عضو جدید
آدمی هم مثل برگ
می تواند زیست بی تشویش مرگ
گر ندارد مثل او آغوش مهر باد را
می تواند یافت لطف هرچه باداباد را
 

kayhan

عضو جدید
اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید
عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید


------------------------------------------
این از فال حافظ دراومده
تقدیم با نهایت احترام به هر کسی که بعد از من میاد
 

lighthearted

عضو جدید
کاربر ممتاز
می مخور با دگران تا نخورم خون جگر
سرمکش تانکشد سر به فلک فریادم
زلف را حلقه مکن تا نکنی در بندم
طره را تاب نده تا ندهی بر بادم
یار بیگانه مشو تا نبری از خویشم
غم اعیار نخور تا نکنی ناشادم
:gol::gol::gol:
 

kayhan

عضو جدید
جوابیه ی نفر فبلی:
حالیا مصلحت وقت درین می بینم
که کشم رخت به میخانه و خوش بنشینم

شعر تقدیمی:
در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین که چه نوری زکجا می بینم

جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو
خانه می بینی و من خانه ی خدا می بینم

خواهم از زلف بتان نافه گشایی کردن
فکر دورست همانا که خطا می بینم

سوز دل اشک روان آه شب ناله ی شب
این همه از نظر لطف شما می بینم

هر دم از روی تو نقشی زندم راه خیال
با که گویم که در این پرده چه ها می بینم

 

lighthearted

عضو جدید
کاربر ممتاز
در گل بماند پای دل،جان میدهم چه جای دل
وز آتش و سودای دل ، ای وای دل ای وای ما

:gol::gol::gol:
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
آخرین طبیب

تو آخرین طبیبی
که لحظه های آخر به داد من رسیدی
تو نوری از خدائی
که پیغام خدا را
به گوش من رساندی
به روح من دمیدی
زیباترین بهاری
پایان انتظاری
برای منه تنها
تو یک حریم امنی
تو بهترین دوائی برا ی خستگیهام
من کوله بار عشقو
تا پای جان کشیدم در زیر سایه های خوش باوری خزیدم
اما یه قلب ساده ندیدم که ندیدم
من از تکرار حرفه
دوستت دارم خسته ام
من به اونکس که باید
دل ببندم بسته ام
تو آخرین طبیبی
که لحظه های آخر به داد من رسیدی
تو نوری از خدائی
که پیغام خدا را
به گوش من رساندی
به روح من دمیدی
زیباترین بهاری
پایان انتظاری
برای منه تنها
تو یک حریم امنی
تو بهترین دوائی برا ی خستگیهام...
 

گلابتون

مدیر بازنشسته
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]آنکه می گوید دوستت دارم
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]دل اندوهگین شبی است [/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]که مهتابش را می جوید[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]هزار کاکلی شاد در چشمان تو[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]هزار قناری خاموش در گلوی من[/FONT]
[FONT=arial, helvetica, sans-serif]ای کاش عشق را زبان سخن بود[/FONT]
[/FONT]
 

hamid_sari

عضو جدید
آرزویم این است نتراود اشک از چشمانت مگر از شوق زیاد
نرود لبخند از عمق نگاهت هرگز
و به اندازه هر روز تو عاشق باشی
عاشق آنکه تو را می خواهد
و به لبخند تو از خویش رها می گردد
وتو را دوست بدارد به همان اندازه که می خواهی:heart:
 

mahdi271

عضو جدید
نمیدانم چرا رفتی ؟
نمی دانم چرا ،

شاید خطا کردم ،
و تو ،
بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی ،
نمی دانم کجا
، تا کی ،
برای چه ؟
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارد و بعد از رفتنت دریاچه بغض کرد و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد.............................................. ......................
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
يک روز رسد غمي به اندازه ي کوه
يک روز رسد نشاط اندازه ي دشت

افسانه ي زندگي چنين است عزيز
در سايه ي کوه بايد از دشت گذشت!

 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
هر نغمه که از هزار دستان شنوی
آن را به حقیقت از گلستان شنوی:gol:
 

eksir

عضو جدید
کاربر ممتاز
دست نمی دهد به ما ، دست به ما نمی رسد
سد ّ میان آدمان تا به سما نمی رسد
 

mahdi271

عضو جدید
خورشید خانوم

خورشید خانوم آفتاب کن
شبو اسیر خواب کن
مجمر نور رو وردار
یخ زمینو آب کن
گلای باغچه خوابن
قناری های عاشق
بال صداشون بسته
فواره های خاکی
تن نمی دن به پرواز
شمع و گل و پروانه
جا نمی شن تو آواز
مرواری های نور رو
بپاش تو دامن خواب
ما رو ببر به جشن
گندم و نور و آفتاب
سوار اسب نور شو
زمینو اندازه کن
دستمال آبی وردار
قلبامونو تازه کن
خورشید تن طلایی
زمین برات هلا که
نگو : طلا که پاکه
چه منتش به خاکه
زمین که عاشق توست
حیفه تو شب بمیره
حیفه سراغتو از
ستاره ها بگیره
خورشید خانوم آفتاب کن
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
همه مي پرسند:

چيست در زمزمه مبهم آب؟

چيست در همهمه دلکش برگ؟

چيست در بازي آن ابر سپيد، روي اين آبي آرام بلند

که ترا مي برد اين گونه به ژرفاي خيال؟

چيست در خلوت خاموش کبوترها؟

چيست در کوشش بي حاصل موج؟

چيست در خنده جام

که تو چندين ساعت، مات و مبهوت به آن مي نگري؟

نه به ابر، نه به آب، نه به برگ،

نه به اين آبي آرام بلند،

نه به اين آتش سوزنده که لغزيده به جام،

نه به اين خلوت خاموش کبوترها،

من به اين جمله نمي انديشم.

من مناجات درختان را هنگام سحر،

رقص عطر گل يخ را با باد،

نفس پاک شقايق را در سينه کوه،

صحبت چلچله ها را با صبح،

نبض پاينده هستي را در گندم زار،

گردش رنگ و طراوت را در گونه گل،

همه را مي شنوم؛ مي بينم.

من به اين جمله نمي انديشم.

به تو مي انديشم.

اي سرپا همه خوبي!

تک و تنها به تو مي انديشم.

همه وقت، همه جا،

من به هر حال که باشم به تو مي انديشم.

تو بدان اين را، تنها تو بدان.

تو بيا؛

تو بمان با من، تنها تو بمان.

جاي مهتاب به تاريکي شبها تو بتاب.

من فداي تو، به جاي همه گلها تو بخند.

اينک اين من که به پاي تو در افتادم باز؛

ريسماني کن از آن موي دراز؛

تو بگير؛ تو ببند؛ تو بخواه.

پاسخ چلچله ها را تو بگو.

قصه ابر هوا را تو بخوان.

تو بمان با من، تنها تو بمان.

در دل ساغر هستي تو بجوش.

من همين يک نفس از جرعه جانم باقيست؛

آخرين جرعه اين جام تهي را تو بنوش.
 

kayhan

عضو جدید
ازضرب من تا جمع تو راهی بجز تفریق نیست
دل خوش به مجموعم مكن اینجا مگر تقسیم نیست!
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
 

canopus

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
چه کسی می داند

که تو در پیله تنهایی خود، تنهایی...؟؟؟

چه کسی می داند

که تو در حسرت یک روزنه در فردایی...

پیله ات را بگشا...

تو به اندازه یک دنیایی
 

naghmeirani

مدیر ارشد
عضو کادر مدیریت
مدیر ارشد
یک گلِ مقصود در این بوستان

چیده نشد بی مددِ دوستان:gol:
 

MOON.LIGHT

عضو جدید
کاربر ممتاز
نشان عهد و وفا نیست در تبسم گل

بنال بلبل بیدل که جای فریاد است
 

milad36

عضو جدید
از ميان تمام رمز و رازهاي عشق جز همين سه حرف (ع ش ق )،
جز همين سه حرف ساده ميان تهي ،
چيز ديگري سرم نمي شود ؛
چيز ديگري سرم نمي شود ولي ،
راستي دلم كه مي شود.!
 

lighthearted

عضو جدید
کاربر ممتاز
هر خون که ز من روید با خاک تو میگوید
با مهر تو همرنگم با عشق تو انبازم
:heart::heart::heart:
 

sahark

عضو جدید
بگو برای پریدن چقدر باید داد؟
برای خوب دویدن چقدر باید داد؟
به بارگاه خدا میبرند روح مرا
برای دیر رسیدن چقدر باید داد؟
درون گور خودم را به چشم می بینم
در آرزوی ندیدن چقدر باید داد؟
مرا از این قفس زندگی رها نکنید
برای دیر پريدن چقدر باید داد؟
میان بودن و رفتن کدام سهم من است؟
برای قرعه کشیدن چقدر باید داد؟
اگرچه گرگ صفت نیستم ، من انسانم
ولی برای دریدن چقدر باید داد؟
در این زمانه که نان آبروی انسانهاست،
برای قلب خریدن چقدر باید داد؟
صدای پای نبودن سکوت قلب من است
برای نغمه شنیدن چقدر باید داد؟
درون سینه اگر جای زندگی خالی است
بگو برای طپیدن چقدر باید داد؟​
 

hamedinia_m51

عضو جدید
کاربر ممتاز
کنار سیب ورازقی
نشسته عطر عاشقی
من از تبار خستگی
بی خبر از دلبستگی

عــاشــــــــقم

ابر شدم صدا شدی
شاه شدم گدا شدی
شعرشدم قلم شدی
عشق شدم تو غم شدی

لیلای من دریای من
اسوده در رویای من
این لحظه در هوای تو
گم شده درصدای تو
من عاشقم مجنون تو
گم گشده در بارون تو
مجنون لیلی بی خیر
درکوچه های در به در
مست و پریشو خراب
هرآرزو نقش بر آب
آروم بگیرم در دلم

عاشــــــــقم...
 

Similar threads

بالا