میرفت خيال تو ز چشم من و میگفت
هيهات از اين گوشه که معمور نماندست
دو چشم مست تو کز خواب صبح برخیزند
هزار فتنه به هر گوشهای برانگیزند
تا شدم حلقه به گوش در میخانهی عشق
هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
دوش از مسجد سوی میخانه آمد پیر ما/چیست یاران طریقت بعد از این تدبیر ما
مرده بدم زنده شدم گریه بدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم
من مست و تو دیوانه، مارا که برد خانه صد بار تورا گفتم،کم خور دو سه پیمانه
Thread starter | عنوان | تالار | پاسخ ها | تاریخ |
---|---|---|---|---|
اولین مسابقۀ "مشاعرۀ سنتی دور همی" با جایزه | مشاعره | 109 | ||
مشاعرۀ شاعران | مشاعره | 11 |